تجربه تاريخى در فرآيند خط سير بشريت و نيز سيره پيامبراكرم(ص) مؤيد سخنان پيشين ما است. پيامبراكرم(ص) زمانى قادر به نشر رسالت خود در جزيرةالعرب و سپس در سرتاسر گيتى گرديد كه دولت اسلامى را برپا نمود و براى گسستنِ زنجيرهايى كه نظام هاى مستكبر بر دستان بشريت بسته بودند جهاد كرده, خواهان رهايى از آنان گرديد. ايشان پس از برپايى دولتِ اسلامى, توانايى نشر اسلام و پيشبرد اهداف آن را در سرتاسر شبه جزيره عربستان طى ده سال اول هجرت به دست آورد, در حالى كه در مقابل شاهد هستيم كه در طول سيزده سال اول بعثت, رسالت پيامبراكرم اسلام(ص) على رغم تلاش هاى فراوانى كه جهت نشر و گستردگى مبانى اسلام در مكه مكرمه شد فقط محدود به تعداد و گروهى خاص از مسلمانان شده بود.نقش حكومت در استحكام مبانى ايمان و اسلام در طول تاريخ بشر را مى توان در عملكرد پيامبران و دشمنان آنان به روشنى يافت, در حالى كه در بررسى تاريخ مشاهده مى كنيم كه نقش حكومت در نشر رسالت و گرويدن مردم به آرمان هاى الهى و اميال, از اهميت بسزايى برخوردار مى باشد. مثلاً زمانى دين يهود و مسيحيت به شكل جامعه و همه گير ميان مردم منتشر شد كه حكومت در دست آنها قرار گرفت. دليل اين امر آن است كه با وجود اين كه همواره رسالت الهى با فطرت بشرى همساز و همگون بوده اما به علت جلوگيرى طاغوت ها و مستكبران از گرايش مردم به ايمان اين روند با ركود مواجه بوده است. بنابراين برپايى حكومت اسلامى باعث نشر رسالت الهى در زمين و مانعِ تأثيرگذارى هوا و هوس بر مردم خواهد شد.(فأقم وجْهَك للدينِ حنيفاً فطرَة اللّهِ التى فطر الناسَ عليها لاتبديلَ لخلق اللّه ذلك الدين القيّم ولكن اكثر الناسِ لا يعلمونَ19; پس روى خود را با گرايش تمام به حق, به سوى دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خدا تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار, ولى بيش تر مردم نمى دانند.)در حديث شريف آمده است: هر انسانى بر فطرت پاك به دنيا مى آيد مگر اين كه بعداً والدين اش او را يهودى يا مسيحى كنند.20
پشتوانه عطا كردن اين نقش به حكومت
مى توان علل عطا كردن اين نقش مهم به حكومت در نگرش اسلامى و در زندگانى بشرى را در نكات ذيل خلاصه نمود:1ـ حكومت, كانون اصلى در زندگانى اجتماعى به شمار مى رود كه توانايى خط دهى و ترسيم خط مشى انسان را دارد. حكومت, بشر را از انحراف مصون مى دارد يا اين كه در صورت ظالم و فاسد بودنش وى را به گمراهى و ضلال سوق مى دهد. از حضرت على(ع) منقول است كه فرمود:(رعيت درست كار به وسيله وجود امام عادل نجات مى يابد و رعيت بدكار به وسيله وجود امام فاجر هلاك مى گردد.)21در حديثى از امام صادق(ع) آمده است:(مردم هدايت نمى شوند مگر به وسيله امام و زمين نيز جز بدين وسيله به خير و صلاح نمى گرود.)222ـ در آموزه الهى, انسان تنها موجودى است كه به وسيله اراده و اختيار خويش توانايى پيشرفت و تكامل به سوى كمال مطلق كه همان خداوند است را با در پيش گرفتن اخلاق الهى دارد و اين همان ويژگى است كه انسان را از ساير موجودات ديگر متمايز مى كند. هم چنين تنها موجودى است كه مى تواند از قيود مادى گرى و ماده پرستى رهايى يافته تا بدين وسيله مدارجِ كمالِ روحى و نفسانى را در مسير الهى طى نمايد. البته پيمودن اين روند بدون از بين بردن قيودى كه نظام هاى طاغوتى بر جامعه تحميل مى كنند امكان پذير نيست و فقط در اين صورت است كه شاهد تحقق حكومت درست كار و صالح, خواهيم بود كه در صورت عدم تحقيق اين ايده, شاهد ايجاد جوى آكنده از ترس و وحشت و فشارهاى روانى و روحى متضاد كه به وسيله حكومت هاى طاغوت خلق شده است خواهيم بود. از امام باقر نقل شده است كه:(اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نماز, زكات, روزه, حج و ولايت, و به هيچ چيز همانند ولايت سفارش نشده است.)23از اميرالمؤمنين(ع) منقول است كه:(و اما آن چيزى كه خداوند از واجبات در كتابش واجب گردانيده پايه هاى اسلام است كه پنج چيز مى باشد و اسلام بر آن ها بنا شده و خداوند براى هر يك از اين واجبات چهار حد قرار داده است كه هيچ كس نمى تواند جاهل به آن باشد: نماز, زكات, روزه, حج و ولايت كه پايان دهنده آنان و نگهبان و محافظت كننده از همه واجبات و سنن مى باشد.)24از زراره از ابى جعفر صادق(ع) منقول است كه فرمود:(اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نماز, روزه, زكات, حج و ولايت. زراره مى گويد: پرسيدم, كدام يك از آنان افضل تر است؟ فرمود: ولايت فضيلت ترين آنان است, زيرا ولايت كليد آنان است و شخص والى, دلالت كننده بر آن ها مى باشد.)253ـ حكومت از ديدگاه اسلامى و با جميعِ شرايط آن مى تواند اسوه اى نيك كه در خط مقدم پيمودن راه وصول به خداوند قرار مى گيرد, باشد و بهترين نمونه هاى اسوه را در خويش متبلور مى سازد, زيرا حاكم در اسلام و به علت دارا بودن ويژگى هاى عصمت يا عدالت برتر, رفتارش مى تواند بهترين ضرب المثل اخلاقى ربانى به شمار رود. انسانى كه راه صحيح را به ديگران نشان مى دهد كه در اين صورت حاكم نه تنها فقط هدايت و رهبرى صرف جامعه در پيدا نمودن راه صحيح را نمايان مى سازد بلكه به عنوان نمونه اى واقعى از صراط مستقيم الهى جهت وصول به خداوند براى مردم نمايان گر مى شود و شايد همين مطلب يكى از رازهاى لزوم عصمت براى انبيا و ائمه اطهار و لزوم عدالت برتر براى فقيه ولى باشد و بدين گونه شناخت حاكم ضرورتى از ضروريات دينى محسوب مى گردد, زيرا اين نوع از هدايت بشرى را متبلور مى سازد.از رسول خدا(ص) نقل شده است كه فرمود:(هر كس كه بميرد و امام زمانش را نشناسد, به صورت مرگ جاهلى مرده است.)26, در نهج البلاغه مى خوانيم: (هان براى هر مأمومى, امامى است كه الگوى او است و به آن اقتدا مى كند و از نور علمش بهره مى برد و امام شما به مقدار لباس كهنه اش به دنياى خويش بسنده كرده است و از خوراكش دو قرص نان را برگزيده و البته شما توانايى انجام آن را نداريد, اما مرا به تقوا و تلاش و عفت و كارهاى صواب خود يارى دهيد.)27