شما هر روز با واژه ي جهاني شدن (globalization) از طريق اخبار، خواندن روزنامه هايا شنيدن از مردم بطور اتفاقي مواجه مي شويد كه بنظر مي رسد در هر مورد از معناي متفاوتي برخوردار است . پس جهاني شدن چيست؟ جهاني شدن در سطوح بالاي اقتصادي و سياسي، فرآيند خصوصي سازي بازارها، سياست ها و سيستم هاي حقوقي و به عبارت ديگر جهش در اقتصاد جهاني است. پيامدهاي اين تغيير ساختار اقتصادي و سياسي بر اقتصاد داخلي، رفاه و آسايش بشر و محيط زيست، موضوعي براي بحث آزاد در بين سازمان هاي بين المللي ، مؤسسات دولتي و دانشگاهي دنيا گشته است . در سطح تجاري و بازرگاني، زماني از جهاني شدن سخن به ميان مي آوريم كه شركت ها تصميم مي گيرند در پديد آمدن و شكل گرفتن اقتصاد جهاني شركت نمايند و موقعيت خودشان را در بازارهاي خارجي تثبيت كنند . آن ها ابتدا محصولات و خدماتشان را با توجه به آخرين مقتضيات فرهنگي و زباني كاربر منطبق مي كنند و سپس از تحول عظيم اينترنت حداكثر استفاده را مي نمايند و به طور مجازي با استفاده از يك وب سايت اشتراكي چند زبانه در مراكز تجاري بين المللي حضور مي يابند.
جهاني شدن در رابطه با
جهاني شدن ، توسعه و فقر : پي ريزي يك اقتصاد جهاني فراگير و گسترده
گزارش تحقيقي تحت عنوان فوق حاكي از آن دارد كه جهاني شدن در كاهش فقر بسياري از كشورهاي در حال توسعه نقش به سزايي داشته است ، اما براي كمك به بهبود زندگي مردم در عقب مانده ترين كشورها بايد آماده تر و مجهز تر گرديد . اين مسئله خصوصاً به دنبال حادثه يازده سپتامبر و كاهش فعاليت هاي اقتصاد جهاني از اهميت بيشتري برخوردار گشته است . اين تحقيق نشان مي دهد كه در طول دو دهه منتهي به دهه 1990 ، 24 كشور در حال توسعه اي كه روند الحاق خود به اقتصاد جهاني را شدت بخشيده اند ، به رشد درآمدي بالاتر ، متوسط عمر طولاني تر و تحصيلات بهتر دست يافته اند . اين كشورها از يك نرخ رشد 5 درصدي در درآمد سرانه نسبت به نرخ 2درصدي كشورهاي ثروتمند برخوردار بوده اند . بسياري از اين كشورهاي در حال توسعه همچون چين ، هندوستان ، مجارستان و مكزيك سياستهاي داخلي اتخاذ نموده اند كه امكان استفاده از بازارهاي جهاني را براي مردم فراهم آورده است و به اين ترتيب موجب افزايش ناگهاني سهم تجارت در توليد ناخالص داخلي آنان شده است . مردم اين كشورها شاهد افزايش دستمزدها و كاهش تعداد افراد فقير بوده اند. پيوستن همه كشورها به اقتصاد جهاني با موفقيت همراه نبوده است . بر اساس اين گزارش دو ميليارد نفر از مردم خصوصاً در مناطق حاشيه اي صحراي آفريقا ، خاورميانه و اتحاد جماهير شوروي سابق در كشورهاي عقب مانده زندگي مي كنند . اين كشورها قادر به توسعه روند الحاق خود به اقتصاد جهاني نبوده اند . نسبت تجارت به توليد ناخالص داخلي آنان يا بدون تغيير مانده و يا سير نزولي پيدا كرده است و بطوركلي مي توان گفت اين كشورها دچار ركود اقتصادي و افزايش فقر مي باشند . ميزان تحصيلات در آنان از يك رشد كند تري نسبت به كشورهاي جهاني شده برخوردار بوده است . در اين تحقيق به منظور كمك به بهره بري مطلوب تر از مزاياي جهاني شدن توسط كشورهاي در حال توسعه يك طرح 7ماده اي پيشنهاد شده است . اين طرح كشورهاي فقير را به بهبود شرايط سرمايه گذاري خود و قرار دادن جايگاهي بهتر براي بيمه اجتماعي ( توجه بيشتر به بيمه اجتماعي ) كه پشتيبان مردم فقير در بهره مندي از فرصت ها و سازگاري در يك محيط اقتصادي بي ثبات مي باشد ، فرا مي خواند و از كشورهاي ثروتمند تقاضا مي كند تا بازارهاي خود را به روي محصولات صادراتي كشورهاي در حال توسعه بگشايند و سوبسيدهاي سنگين كشاورزي را كه موجب تضعيف صادرات كشورهاي فقير مي گردد ، كاهش دهند . مراحل طرح هفت ماده اي ياد شده به شرح ذيل مي باشد :
نشست مذاكرات تجاري در راستاي توسعه
كشورهاي در حال توسعه به پيشرفت هاي چشمگيري دست خواهند يافت ، اگر ممالك ثروتمند برنامه توسعه سازمان تجارت جهاني در دوحه را مد نظر قرار دهند و با از ميان برداشتن موانع تجاري شان موافقت كنند . در حال حاضر كارگران كم درآمد كشورهاي در حال توسعه همچون كارگران كشورهاي ثروتمند بايد به تعرفه هايي دو برابر تن در دهند كه اين امر مستلزم تغيير است . كشورهاي ثروتمند همچنين بايد اقداماتي در جهت كاهش قابل ملاحظه سوبسيدهاي كشاورزي بعمل آورند كه اخيراً بالغ بر 350 ميليارد دلار در سال مي گردد . اين مبلغ هفت برابر مبلغي است كه كشورهاي ثروتمند صرف كمك به توسعه مي نمايند . اين سوبسيدها نه تنها به مردم فقير كشورهاي در حال توسعه لطمه وارد مي سازد بلكه موجب افزايش نرخ ماليات و قيمت ها در كشورهاي ثروتمند مي گردد . كشورهاي در حال توسعه به علت دستيابي بهتر به بازارهاي يكديگر بهره خواهند برد . لازم به ذكر است كه موانع موجود در ميان بازارهاي اين كشورها بيشتر از موانعي است كه آنان در كشورهاي ثروتمند با آن مواجهند .
ـ بهبود شرايط سرمايه گذاري در كشورهاي در حال توسعه
تشويق به سرمايه گذاري و ايجاد اشتغال مستلزم كنترل اقتصادي مطلوب است كه خود به اقداماتي همچون مبارزه با رشوه خواري و فساد ، عملكرد بهتر دستگاههاي اداري و نظارت مطلوب تر و حمايت از حقوق مالكيت شخصي مي انجامد . اين مورد خصوصاً براي بنگاههاي تجاري و مزارع كوچك و متوسط كه از عوامل مهم در ايجاد شغل و بالا بردن استانداردهاي زندگي مردم فقير روستايي هستند ، از اهميت زيادي برخوردار است .
ـ پيشرفت در عرضه خدمات آموزشي و بهداشتي
كشورهاي در حال توسعه كه حداكثر استفاده را از الحاق به اقتصاد جهاني برده اند، به پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي در زمينه آموزش ابتدايي و كاهش مرگ و مير نوزادان دست يافته اند . اين امر بيانگر آن است كه بسياري از كشورها در زمينه خدمات بهداشتي و آموزشي سرمايه گذاري كرده اند تا امكان استفاده از اين رشد و توسعه را براي مردم فقير فراهم آورند .
ـ تأمين بيمه اجتماعي در يك بازار كار بي ثبات
طرح بيمه اجتماعي با توجه به نيازهاي يك اقتصاد بي ثبات به كارگران در سازش يافتن با چالش هاي يك اقتصاد بازتر كمك مي نمايد . پوشش ( بيمه ) اجتماعي بهتر و مطلوب تر ظرفيت ريسك پذيري كارگران و كارفرمايان را افزايش مي دهد و امكان بهره بري از فرصت هاي جديد را براي آنان فراهم مي آورد .
ـ افزايش كمك هاي خارجي از سوي كشورهاي ثروتمند
شواهد حاكي از آن است كه سرمايه گذاران بخش خصوصي زماني كه در شرايط سرمايه گذاري كشورهاي كم درآمد بهبود حاصل مي گردد ، مي توانند ديرتر واكنش نشان بدهند و دقيقاً در اين مرحله است كه كمك هاي گسترده و با مقياس وسيع مي تواند در توسعه و كاهش فقر تأثير چشمگيري داشته باشد . اين كمك ها بايد پاسخگوي مشكلات جغرافيايي و بهداشتي جدي اكثر كشورهاي عقب مانده باشد . كمك هاي خارجي تا 22/0 درصد توليد ناخالص داخلي كشورهاي اهداء كننده تنزل يافته است ، يعني كمترين حد خود از زماني كه براي اولين بار در سال 1947 با طرح مارشال نهادينه شد .
كمك به تسهيل بدهي براي كشورهاي اصلاح طلب
كاهش بدهي كشورهاي عقب مانده خصوصاً در آفريقا امكان مشاركت بيشتر در روند جهاني شدن و مزايايي كه در بردارد را براي آنان فراهم مي سازد . كاهش بدهي خصوصاً براي كشورهايي كه وضعيت خدمات اجتماعي و شرايط سرمايه گذاري خود را بهبود بخشيده اند ، نقش مؤثر و كليدي دارد . راهكارهاي تسهيل بدهي هم اكنون براي 25 كشور تحت عنوان كشورهاي فقير به شدت بدهكار در حال اجرا است ، بطوري كه كمك هاي اختصاص داده شده به آنها بالغ بر 36 ميليارد دلار مي گردد . البته به اين مسئله بايد توجه داشت كه كاهش بدهي ها نبايد از محل كمك هاي خارجي تأمين گردد ، چرا كه اين عامل به راحتي باعث از بين رفتن منابع كمكي مي گردد . ( هزينه كاهش بدهي ها بايد از محلي غير از كمك هاي خارجي تأمين گردد ) .
پرداختن به مسئله گازهاي گلخانه اي
ميان دانشمندان يك اتفاق نظر كلي در رابطه با اين موضوع وجود دارد كه : فعاليت بشري به گرم شدن نابود كننده و ويرانگر جهان منجر شده است و اين تغييرات اقليمي خصوصاً براي كشورهاي فقير و مردم آن لطمات سنگيني در بر خواهد داشت . اين گزارش مصرانه خواستار همكاري هاي بين المللي مؤثرتر به منظور حل و فصل اين مشكلات مي باشد .
جهاني شدن چيست ؟
عصر جديد جايگزين عصر جنگ سرد و عصر فضا مي گردد. مردم سراسر دنيا نسبت به گذشته از ارتباط بيشتري با يكديگر برخوردارند. اطلاعات و پول با سرعتي بيشتر از قبل در جريان هستند . كالا و خدماتي كه در يك بخش از دنيا توليد و عرضه مي گردد در ساير بخشهاي دنيا قابل دسترسي است . سفرهاي بين المللي بيشتر و متداول تر شده است . ارتباطات بين المللي عادي و پيش پا افتاده شده است به اين پديده عنوان جهاني شدن داده شده است. عصر جهاني شدن اصطلاحي است كه براي توصيف دوران فعلي در نظر گرفته شده است . اصطلاحات عصر جنگ سرد و عصر فضا براي توصيف دوره هاي خاصي از تاريخ مورد استفاده قرار مي گيرند و جهاني شدن براي توصيف جو فرهنگي، اقتصادي و سياسي حاكم بر دورة فعلي بكار مي رود. بعضي از مردم در وهله اول تصور مي كنند جهاني شدن مترادف تجارت جهاني است در حاليكه فراتر از آن است و جهاني شدن به شركتهاي تجاري اين امكان را مي دهد كه طوري فعاليت نمايند كه گويي مرزهاي بين المللي وجود ندارند. همچنين براي مبارزان اجتماعي و گردانندگان اتحاديه هاي كارگري، روزنامه نگاران و استادان دانشگاه و شمار ديگري از افراد اين امكان را فراهم مي آورد كه در يك عرصه جهاني فعاليت نمايند.
تاريخچه :
با اولين امپراتوريهايي كه به وجود آمدند، بحث جهانگرايي نيز مطرح شد. در امپراتوري رم، چين ايران و مصر جهاني شدن مطرح بود كه البته وجه غالب آن سياسي و فتح سرزمين بود. مفهوم جهاني شدن محصول رشد نظام سرمايه داري است كه از قرن 16 و 17 ميلادي تجلي پيدا مي كند. در اين وضعيت ، علاوه بر فتح سرزميني ، بعد اقتصادي نيز به آن افزوده شد. يعني به دنبال توليد انبوه در نظام سرمايه داري ، نياز به بازارهاي فروش بوجود مي آمد كه آن هم نيازمند دولتي بود كه به لحاظ اقتصادي اين جهان گشايي را فراهم آورد. در اين مرحله علاوه بر وجه سياسي، وجه اقتصادي هم به آن افزوده مي شود. فتح سرزميني مانند دوره قبل يك اصل نبود. جهاني شدن در مفهوم پست مدرن آن، محصول يكي دو دهه اخير است . اين بار جهاني شدن وجوه مختلفي دارد و تا زواياي زندگي انسان ها هم رسوخ پيدا مي كند و اقتصاد، سياست، اجتماع ، فرهنگ و حتي زندگي خصوصي افراد را نيز دربرمي گيرد. اينكه بحث از مك دونالدي شدن مي كنند، يعني همين ، يعني در شيوه غذا و مصرف مردم جهان نيز تأثير گذار است . بطور كلي ويژگي هاي جهاني شدن در مفهوم متأخر آن، يكي همين چند وجهي بودن آن است . دوم جهاني شدن در اين مقطع با ابزارهاي زور وارد نمي شود. بلكه اين بار از طريق نفوذ مسالمت آميز در خانه ها است و مخاطب با طيب خاطر به استقبال اين جهاني شدن مي رود. ويژگي سوم، سرعت، شتاب و فراگيري است . اگر در مرحله اول، كشور جهاني گستر بوسيله نظاميان ، خود را در مدت زمان زيادي گسترش مي داد، در مفهوم جديد اين گونه نيست. با امكانات ارتباطي جديد، مي توان روح و قلب مخاطبان را در دقايق كوتاهي فتح كرد. ويژگي چهارم ، جهانگرايي پست مدرنيستي است كه برخلاف گذشته، متأسفانه در مفهوم كلان ، الگوهاي رقيب نداريم . اما به لحاظ تئوريك هم ، بسته به اينكه ما كدام مفهوم آن را در نظر گيريم ، آغاز طرح مسأله جهاني شدن متفاوت است . اگر مفهوم كهن را در نظر بگيريم، بايد به آن دوران رجوع كنيم ، بحث جهاني شدن در انديشمندان دوره مدرن هم وجود دارد . ولي بحث جهاني شدن به مفهوم اخص در دهه ي 1970 شروع و در دهه ي 1990 اوج گرفت . با فروپاشي شوروي و جنگ كشورهاي موتلف عليه عراق، اين مفهوم اهميت بيشتري يافت. در دهه ي 1970 مارشال مك لوهان كانادايي نظريه دهكده جهاني را مطرح كرد و حالا در قرن بيست و يكم ، بحث جهاني شدن بحث فراگيري روشنفكري حتي در كشو خودمان نيز هست .(1)
گات و سازمان تجارت جهاني
امروز جهاني شدن در ايران بواسطه برداشتهاي تئوريك بيشتر از منظر اقتصادي مورد توجه قرار مي گيرد. از همين رو اطلاعاتي در اين خصوص در زير مي آيد: با پايان جنگ دوم جهاني ، كشورهاي صنعتي كه تحت تأثير تبعات جنگ، تا حد گسترده اي دچار ركود اقتصادي شده بودند، تصميم گرفتند تا موانع را از سر راه تجارت بين المللي بردارند. به همين منظور صندوق بين المللي پول و بانك جهاني تاسيس شدند. موافقت نامه عمومي تعرفه و تجارت ( گات) در سال 1947 ، بمنظور رفع موانع در دادو ستد جهاني شكل گرفت. كه پنج اصل اساسي را شامل مي شد. اصول پنج گانه گات در حقيقت از همه كشورها درخواست مي كرد تا روابط دوستانه اي با يكديگر داشته باشند و موانع تجاري غير تعرفه اي را حذف كنند، بسوي يك نظام بازرگاني چند جانبه روي آورند و فقط تعرفه ها را براي تجارت بين المللي به كار گيرند. اين موافقت نامه همچنين كشورها را ملزم مي كرد تا از اجراي تحريم ساير كشورها دوري گزيده و اختلافات خود را از طريق دوستانه حل و فصل كنند. در پيش گرفتن سياستهاي فوق سبب رشد اقتصادي كشورهاي مورد بحث شد و درآمدهاي آنها را بيش از پنج برابر افزايش داد. اقدامي كه در مجموع افزايش تحارت جهاني به ميزان 12 تا 13 درصد و صادرات كالاهاي صنعتي تا 23 درصد را همراه آورد. در طول دهه 1980 ، ايالات متحد آمريكا ، اروپا و ژاپن موافت كردند تا دوره جديدي از گفتگوها را در اين زمينه شروع كنند كه اين گفتگوها در سال 1986 در كشور اروگوئه شروع شد. اين فرآيند امروز بنام گفتگوهاي دوراروگوئه شهرت خاصي دارد. گفتگوهاي دور ارروگوئه نه سال بطول انجاميد و منجر به تشكيل سازمان تجارت جهاني WTO در سال 1995 شد. از همين رو در سال 1995 ، نه فقط كالاهاي صنعتي ، بلكه توليدات كشاورزي، منسوجات و الياف نيز تحت پوشش قوانين تجارت بين المللي قرار گرفتند. در همين سال بود كه جهاني شدن جنبه فرهنگي نيز پيدا كرد و حوزه فرهنگ و هنرها را شامل شد. جامعه بين المللي همچنين موافقت كرد تا آئين نامه هاي ويژه اي را براي بخش خدمات از قبيل بانك داري، بيمه، سرمايه گذاري و گردشگري تدوين كند. بطور خلاصه ، همه كشورها توافق كردند تا در چارچوب سازمان تجارت جهاني ، دربهاي خود را روي يكديگر بگشايند . موانع غير تعرفه اي را دور بريزند و ميانگين نرخ تعرفه ها را نيز از 8/5 درصد به 6/3 درصد كاهش دهند، ضمن آنكه 43 درصد تجارت جهاني را از برقراري انواع تعرفه ها معاف كنند. به اين ترتيب هر كشوري كه بخواهد عضو ,WTO شود ، يك دوره انتقالي و آماه سازي به او داده مي شود، تا خود را كاملاً با آئين نامه هاي آن سازمان تطبيق دهد. اين امور وظيفه اي مشكل و در برخي اوقات غير ممكن براي فرهنگ هاي سنتي و دولتهاي غير محبوب به شمار مي رود. به عبارتي ديگر، آنچه گفته شد به اين معني است كه هر چه يك دولت ، در سطح محلي و ملي از مديريت بهتري برخوردار باشد، شانس بيشتري براي الحاق به موافقت نامه هاي جهاني تجارت دارد. كشورهاي تازه صنعتي شده نظير كشورهاي جنوب شرقي، آسيا ، تركيه و شيلي هم اكنون نظام تجارت خود را با تغييرات جهاني وفق داده اند. ساير كشورها نظير هندوستان، پاكستان، مصر ، آرژانتين و برزيل در حال گذر از مرحله مشابهي هستند . هر چند وضعيت برخي از كشورها در هاله اي از ابهام قرار دارد. براي كشورهايي كه خود را با اين تغييرات تطبيق دادند، اثرات آن مثبت بوده است. جهاني شدن به آنها كمك كرد تا تكنولوژي و سرمايه كشورهاي صنعتي را جذب كنند و بهره وري خود را بالا ببرند. از همين رو بود كه مالزي بصورت يك كشور صنعتي درآمد و امروز بيش از 70 درصد صادرات آنرا قطعات الكترونيك تشكيل مي دهند. مالزي موفق شده است موقعيت هاي شغلي براي مردم كشورش را به چند برابر برساند و درآمد سرانه را تا 10 برابر بالا ببرد. زمانيكه يك كشور به نظام تجارت جهاني ملحق مي شود ، در فاكتورهاي توليد جابجايي رخ مي دهد، اقتصاد دولتي كوچك شده و در نتيجه شماري از كارخانه ها تعطيل و مسأله بيكاري بواسطه اخراج شمار زيادي از كاركنان رو به وخامت مي رود.(2)
سه ديدگاه
همه ديدگاه هايي را كه درباره جهاني شدن وجود دارد، مي توان در سه ديدگاه كلي دسته بندي كرد: 1-پژوهشگراني كه جهاني شدن را مخاطره اي هولناك براي آينده جامعه بشري ارزيابي مي كنند. اين گروه نتيجه جهاني شدن را غربي شدن. تحميل الگوهاي رفتاري آمريكا، يكساني فرهنگي ، از بين رفتن مميزه هاي فرهنگي ، فتح گسترده جوامع گوناگون به وسيله يك فرهنگ خاصي مي دانند. اينها عقيده دارند جهاني شدن موجب نشر شكاف هاي اجتماعي مي شود. فقر در كشورهاي پيراموني بيش از پيش افزايش پيدا خواهد كرد و اين فقر به بهاي افزايش امكانات ، فرصت ها و غني تر شدن سلطه كشورهاي مركزي است . در واقع اينها بحث جهاني شدن را در قالب رابطه مركز پيرامون مي بينند و اين رابطه ظالم و مظلوم است . دارها ( كشورها و افراد) در اين فرايند داراتر و ندارها ، ندارتر مي شوند. به زغم اينها ، در جهاني شدن توسعه و رشد نامتوازني بين مركز و پيرامون در جريان خواهد بود كه هر چه جلوتر برويم ، نامتوازن تر خواهد شد. 2-ديدگاه دوم، نتيجه اين روند را به مثابه يك مدينه فاضله تلقي مي كند كه در سايه آن همگرايي ، بهره مندي اقتصادي، خلاصي از نظام هاي غير دموكراتيك و جامعه مدني بين المللي و دمكراسي جهاني ايجاد مي شود. 3-ديدگاه سوم متعلق به كساني است كه هم امكانات و هم آسيب هاي جهاني شدن را مي بينند.(3)
سازمان ملل متحد و جهاني شدن
به موضع جهاني شدن در سازمان ملل متحد، بصورت خاصي توجه مي شود. از يك سو اين توجه بيشتر تا آنجا كه به ارگانها و بحث هاي رسمي مي شود . از منظر اقتصادي است . گر چه ابعاد ديگر آن در نشريات ارگانهايي نظير يونسكو نيز ممكن است مورد بحث قرار گيرد و از سوي ديگر تشكل هاي غير دولتي تحت نظارت و مورد حمايت ، تلاش گسترده اي را در رابطه با تشكيل گردهم آيي ها و برقراري زمينه هاي گفتگو پيرامون موضوع، فراهم مي كنند. بعنوان مثال، در نشست هزاره كه در سپتامبر گذشته برگزار شد، نمايندگان شانزده كشور جهان در سخنراني هاي خود به جهاني شدن اشاره داشتند. كشورهاي ياد شده عبارت بودند از : آنتيگوئه و باربودا، فرانسه ، گوآتمالا ، گويان، اندونزي، جامائيكا ، هلند، نيكاراگوئه ، نيجريه، پاكستان، لهستان، پرتغال، سنت لوميا، آفريقاي جنوبي، تايلند، اوگاندا ، همچنين مجمعي بعنوان مجمع جهاني دولت STATE OF THE WORLD FORUM كه هدف جهاني شدن پايدار را دنبال مي كند. در شهريور ماه گذشته نشستي در نيويورك با حضور 1000 نفر از 80 كشور جهان پيرامون موضوع تشكيل داد. در نشست يادشده ، چهره هاي برجسته اي از قبيل ميخائيل گورباچف ، THABO MBEKI رئيس جمهوري آفريقاي جنوبي ، يوشيره ناكازونه نخست وزير اسبق ژاپن ، جهان سادات همسر انورسادات ، ژان برتراند آريستيد، رئيس جمهور سابق ( و آينده ) هائيتي (4)، DESMOND TUTU برنده جايزه نوبل، GEORGE SOROS رئيس اتحاديه كارگري AFL-CLO در مورد ابعاد گوناگون جهاني شدن سخنراني كردند: در همين راستا ، در اواخر سپتامبر نشست مشابه ديگري در پراگ تشكيل شد .(5) جهاني شدن ، مجموعه اي پيچيده از جريان هايي است كه به وسيلهي مخلوطي از تأثيرات سياسي و اقتصادي هدايت مي شوند . جهاني شدن زندگي را به ويژه در كشورهاي پيشرفته دگرگون ساخته، هم زمان نيروها و نظام هاي فرامليتي جديد ايجاد مي كند . از آن نمي توان تنها به عنوان پس زمينه ي سياست هاي معاصر سخن گفت : جهاني شدن در مجموع خويش ، در حال دگرگون كردن جوامعي است كه ما در آنها زندگي مي كنيم و نمي تواند با افزايش نوعي استفلال فردي نوين ، كه در كانون بحث هاي سوسيال دموكراسي واقع شده ، بي ارتباط باشد .