جهانى شدن اقتصاد
حسن فراهانى چكيده
«جهانى شدن» پديده اى است كه بروز آن در عصر حاضر موجب تغيير و تحول بسيارى در زمينه هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در روابط بين الملل شده و كشورهاى جهان را با چالش بزرگى روبه رو كرده است. از آن جا كه اين پديده هنوز به تكامل نهايى خود نرسيده و هم چنان دست خوش تحول است، تعريف روشنى نيز از آن ارائه نشده است. با اين وجود، انديشمندان و پژوهشگران از زواياى مختلف، تعاريف و تفاسيرى را براى آن ارائه داده اند. در اقتصاد جهانى شده، حاكميت دولت ها كم رنگ شده و كشورهاى جهان به شدت به يكديگر وابسته خواهند شد. جهانى شدن اقتصاد را مى توان به معناى بازشدن مرزهاو توسعه تجارت وسرعت بخشيدن به تحولات صنعتى در سطح جهان دانست. تأثيرات عمومى اين پديده عبارت است از: 1. گسترش تقسيم كار بين المللى;2. افزايش رقابت;
3. به چالش كشاندن دولت ها;
4. وابستگى بيش تر اقتصاد كشورهابه يكديگر. وجود برخى آثار ناخوشايند در جهانى شدن اقتصاد، سبب جهت گيرى منفى بعضى كشورها نسبت به آن شده است. جهانى شدن بيش ترين تأثير منفى را بر كشورهاى در حال توسعه و جهان سوم بر جاى مى گذارد. برخى بر اين باورند كه با وجود همه معايب و نواقص، جهانى شدن با سرعت و شدت ادامه خواهد يافت و مانند قطارى است كه بايد سوار آن شد و سوار نشدن بر آن به منزله انزوا و عقب ماندگى بيش تر خواهد بود. گويا جهان محكوم به جهانى شدن است! آنچه مى خوانيد نيم نگاهى است به اين پديده و آثار و پيامدهاى آن.
مقدمه
در هر عصرى، واژگان خاصى نشان دهنده ماهيت فعاليت هاى آن مقطع تاريخى است. «امپرياليسم» واژه مشهور و معروف نيمه اول قرن بيستم و «توسعه» يا انكشاف نيز شكل دهنده چارچوب گفتوگوها، تحليل ها و نتيجه گيرى ها در عرصه هاى گوناگون سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در اوايل نيمه دوم قرن بيستم بود. در عصر حاضر، واژه «جهانى شدن» نشان دهنده ماهيت عرصه هاى گوناگون انسانى است. پديده جهانى شدن رويدادى ناگهانى و جديد نيست، بلكه از گذشته و جود داشته و اكنون سرعت آن بيش تر شده است. جهانى شدن ريشه در تحولات فكرى و مادى غرب دارد و به عنوان يك پديده، بازتاب يك فرايند تاريخى و غيرقابل اجتناب درتحولات چند سده گذشته غرب مى باشد;پديده اى است كه بروز آن درعصرحاضر، موجب تغييرات وتحولات بسيارى درزمينهـ هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در روابط بين الملل شده و كشورهاى جهان را با چالش بزرگى روبه رو كرده است. تأسيس سازمان ملل متحد (1945)، انتشار كتاب دهكده جهانى مارشال مك لوهان (1965)، انتشار كتاب موج سوم الوين تافلر (1978)، پايان جنگ سرد (1989)، اتحاد پولى يازده كشور اروپايى (1998)، گسترش روزافزون سازمان ها و اتحاديه هاى اقتصادى نظير آسه آن (ASEAN)، «نفتا» (NAFTA) و «اكو» (ECO)، ادغام بازارهاى مالى، ادغام بانك هاى بزرگ جهان، تأسيس «گات» (GATT) و در پى آن، «سازمان تجارت جهانى» (WTO) در سال 1995، همگى از پيش زمينه هاى بروز پديده جهانى شدن است كه هر چه زمان پيش تر مى رود شدت و قدرت آن بيش تر مى شود. شايان ذكر است كه در اين زمينه، رشد و پيشرفت شگفت انگيز فن آورى در زمينه هايى مانند حمل و نقل و مخابرات و رايانه و انقلاب انفورماتيك در دهه 1980 بسيار تأثيرگذار بوده است. جهانى شدن چيست؟
«جهانى شدن» ذهن بسيارى از دانشمندان و پژوهشگران سياسى و اقتصادى و فرهنگى را به خود مشغول كرده است. برخى از اين انديشمندان پديده جهانى شدن و ابعاد گوناگون آن را مورد بررسى قرار داده اند و از اين رو، تاكنون تعريف هاى گوناگونى درباره اين پديده ارائه شده و پرسش هايى اساسى در زمينه اين پديده مطرح گرديده كه پاسخ به آن ها زواياى گوناگون اين پديده را روشن تر مى كند. از آن جا كه اين پديده هنوز به حدّ تكامل نهايى خود نرسيده و هم چنان دست خوش تحول است و هر روز ابعاد گوناگون و تازه اى از آن آشكار مى گردد، تعريف روشنى نيز از جهانى شدن ارائه نشده است. تنها مى توان گفت: جهانى شدن شامل مواردى هم چون سازمان دهى دوباره توليد، عبور صنايع از مرزها، ايجاد بازارهاى مالى و امثال آن مى شود.بنابراين، گنجاندن اين ويژگى هاى گوناگون در يك قالب واحد دشوار است. اما از آن رو كه جهانى شدن يك روند مستمر و مداوم است، مى توان با استفاده از شاخص هاى كمّى و كيفى در زمينه هاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و ارتباطات، آن را مورد مطالعه قرار داد. مارتين آلبرو (Martin Albro) جهانى شدن را به فرايندهايى كه بر اساس آن تمام مردم جهان در يك جامعه واحد و فراگير جهانى به هم مى پيوندند، تعريف مى كند. 1 امانوئل ريشتر (Emanuel Richter) جهانى شدن را شكل گيرى شبكه اى مى داند كه طى آن اجتماعاتى كه پيش از اين در كره خاكى دور افتاده و منزوى بودند، در وابستگى متقابل و وحدت جهانى ادغام مى شوند. 2 در دنياى جهانى شده، واژه «ملّى» مفهوم خود را از دست داده است و جاى خود را به واژه «بين المللى» خواهد داد و بنابراين، در عصر حاضر، كه به قول الوين تافلر (Alvin Tofler) عصر دانايى است، نه تنها كالا، خدمات و سرمايه در بين كشورهاى دنيا به آسانى به گردش درمى آيد، بلكه افكار و دانش بشرى نيز آسان تر و بى حد و مرزتر از گذشته مبادله مى شود. 3 در واقع، جهانى شدن، محيطى براى كشورهاى جهان به وجود مى آورد كه در آن پيوندهاى بين المللى به اوج خود خواهد رسيد و در اين محيط، قوانين جهان شمول است و جامعه جهانى بايد از آن پيروى كند. به دنبال بومى شدن و متنى شدن نهايى محتواى تحولات مذكور در غرب، اكنون شاهد حركت جهان شمول شدن ارزش ها و نهادهاى غربى در تمام جهان تحت لواى جهانى شدن هستيم كه در واقع، از طريق آن، زمينه سلطه كامل كشورهاى غربى بر جهان فراهم مى آيد. برخى از انديشمندان بر اين باورند كه جهانگرايى در حقيقت، فراتر از پديده سنّتى دولت ـ ملت 4 است و با توجه به تحولات و رخدادهاى عظيم ارتباطى ـ صنعتى و هم چنين ورود بازيگران جديد به عرصه بين المللى، نقش دولت ـ ملت تا حد زيادى كم رنگ شده است. 5 از اين منظر، در جهان گرايى، ديگر دولت ها تصميم گيرندگان اصلى در رويدادها نيستند و در سياست جهانى، قدرت از دولت هاى محصور در مرزهاى جغرافيايى به مراكزى منتقل مى شود كه قادر به تكاپو در جهان هستند. ملاحظه تأثير جهانى شدن بر درك زمان و مكان به ايجاد چالشى بزرگ براى برداشت هاى متعارف از حاكميت منجر شده است. ازدياد ساختارهاى اقتدار و گسيختگى بين نظم و سرزمينى بودن، مشروعيت و اعمال قدرت، همه حاكى از آن است كه بايد از نو درباره «حاكميت» انديشيد. در همين طيف فكرى، گروهى نيز جهانگرايى را به عنوان گسترش روند رو به توسعه تجارت جهانى دانسته اند كه اكنون بازيگران جديدى از جنوب به آن پيوسته اند. مانوئل كاستل (M. Castells) با اشاره به عصر اطلاعات، 6 «جهان گرايى» را ظهور نوعى جامعه شبكه اى مى داند كه در ادامه حركت سرمايه دارى، پهنه اقتصاد، جامعه و فرهنگ را دربرمى گيرد. 7 ديويد هلد (D. Held) در كتاب دموكراسى و نظم جهانى (1996)، با وجود داشتن نگاه آسيب شناسانه به جهانى شدن، اين پديده راحركت به سوى نوعى«دموكراسى جهان شهرى» 8 مى بيند كه كثرت فرهنگى و اقتصادى را نيز در خود خواهد داشت. 9 تقريباً نزديك به همين نگرش را شارلوت بريترتون (Sh. Bretherton) و جفرى پانتون (Geoffrey Panton)، نويسندگان كتاب سياست جهانى (1996) ارائه كرده اند. 10 در مقابل نگرش مثبت به پديده «جهانى شدن»، بسيارى نيز متأثر از گرايش هاى اعتقادى، به مخالفت و رويارويى با اين پديده پرداخته اند. نويسندگان New left Review از اين گروه مى باشند. 11 پُل سوئيزى (Paul Sweezy) در مقاله اى با عنوان كاهش يا افزايش جهانى شدن، اين پديده را تداوم حركت سرمايه دارى مى داند كه از زمانى پيش تر آغاز شده است. 12 بخشى ديگر از مخالفت ها با پديده جهانى شدن، متأثر از نگرش هاى فراصنعتى (پُست مدرن) است كه در آثار دانشمندانى مانند ژاك دريدا(Jack Derida) ، ژان بودريار(John Booderyar) ، كنت جويت(Kenet Joit) ، جيمز دردريان (James Derderian)و زيگموند باومن (Zigmond Bowman)آورده شده است. زيگموند باومن درباره جهانى شدن مى نويسد: «جهانى شدن نامعلومى، سركشى و خصلت خودرأيى جهان است; يعنى نبود يك مركزيّت، يك كانون نظارت، يك هيأت رهبرى ... است.» وى جهانگرايى را نوعى بى نظمى جهانى دانسته و چنين آورده است: «بهتر است به جاى «جهانى شدن» از واژه «جهانى ـ محلّى شدن» فرايندى گفتوگو كنيم كه در آن توافق و درهم بافتگى تار و پود و از هم گسيختگى و هم بستگى و پراكندگى امور، عرضى و حتى رفع شدنى است.» 13 مـحمدعـابد الجابرى به تفكيك دواصطلاح «جهان گرايى» و «جهانى شدن» پرداخته است: «"جهانى شدن" يعنى به استقبال يك جهان رفتن، آشناشدن بافرهنگ هاى ديگرواحترام گذاشتن به نظريه هاى ديگران، در صورتى كه "جـهان گرايى" نفى ديگـران است; نـفوذ در فرهنگ هاى ديگر و برخورد ايدئولوى هاست.» 14 جهانى شدن ـ در مفهوم عام آن ـ عبارت است از: ادغام بازارهاى جهان در زمينه هاى گوناگون و در نهايت، سر فرودآوردن جهان در برابر قدرت هاى جهانى بازار كه در آن از نقش حاكميت دولت هاو مرزهاى ملى به شدت كاسته خواهد شد و نقش محورى را شركت هاى بزرگ چند ملّيتى و فراملّى برعهده خواهند داشت. جهانى شدن رقابتى بى قيد و شرط در سطح جهان است كه براى كشورهاى غنى، درآمد بيش تر و براى كشورهاى فقير، فقر بيش تر مى آورد و به عبارت ديگر، عالى ترين مرحله روابط سلطه گرى و سلطه پذيرى امپرياليستى است. جهانى شدن اقتصاد و پيامدهاى آن
«جهان گرايى بيش از همه، در حوزه اقتصادى به وقوع پيوسته است.» 15 بى ترديد، آنچه عامل تسريع در روند پديده جهانى شدن در حوزه اقتصاد و سپس ديگر زمينه ها شده، انقلاب ارتباطات بوده است. در اين باره، مايكل تانرز چنين مى نويسد: «جهان گرايى، به نحوى كه از آن بحث مى شود، به رشد انفجارآميز بيست تا بيست و پنج سال گذشته شركت هاى چند ملّيتى غول پيكر و ذخاير انبوه سرمايه اى اشاره دارد كه از مرزهاى ملى گذر كرده و در همه جا رخنه كرده است. اين جهانى شدن ـ خود ـ عمدتاً پيامد يك انفجار تكنولوژيك است كه هم زمان در كامپيوترى كردن امور، ارتباطات راه دور و حمل و نقل سريع مشاهده مى شود.» 16 متأثر از اين فرايند، «شركت هاى همه كشورها از ديرباز، در پاسخ به ضرورت دوگانه گسترش و رقابت، در هر جايى كه توانسته اند سود و بهرهورى بيش تر كسب كنند، پرچم خود را برافراشته اند. جهانى شدن مالى يعنى گردش آزاد سرمايه ها و عدم نظارت بر مبادله هاى تجارى، شرايط مساعدى را براى توسعه اين شركت ها فراهم آورده است.» 17 در اقتصاد جهانى شده، حد و مرزهاى جغرافيايى در فعاليت هاى اقتصادى از قبيل تجارت، سرمايه گذارى و توليد كم ترين نقش را داراست. با جهانى شدن اقتصاد، كشورهاى جهان به شدت به يكديگر وابسته مى شوند، موانع گمركى و تجارى به حداقل ممكن كاهش مى يابد و نقل و انتقالات مالى بين كشورها به آسانى ميسّر مى گردد. 18 هم چنين «جهانى شدن اقتصاد» را به معناى كاهش سلطه دولت ها بر نقل و انتقالات مالى و فن آورى دانسته اند. 19 علاوه براين،«جهانى شدن»به معناى توسعه تجارت و توليد به منظور يكپارچه كردن بازاربين المللى گرفته شده است. 20 جهانى شدن اقتصاد،اقتصادهايى راكه تازمانى به دلايل گوناگونى هم چون بالا بودن هزينه هاى حمل و نقل و فاصله هاى جغرافيايى از هم دور بودند، بيش از پيش به هم نزديك مى كند و آنچه در اين شرايط بسيار خودنمايى مى كند افزايش رقابت درسطح جهان است. 21 جهانى شدن اقتصاد را مى توان به معناى بازشدن مرزها، توسعه تجارت و سرعت بخشيدن به تحولات صنعتى در سطح جهان دانست. در عصر حاضر، تمام ابعاد اقتصادى يك كشور با اقتصاد ساير كشورها ارتباط پيدا كرده است و اين ارتباط، انتقال نيروى انسانى متخصص، كالاها و خدمات، واحدهاى توليدى و منابع سرمايه اى را شامل مى شود. از سوى ديگر، وابستگى كشورهاى صنعتى نيز به يكديگر افزايش يافته است، به گونه اى كه بين المللى شدن بازارهاى مالى و بازارهاى كالاها، هم راه با دست رسى سريع و آسان به اطلاعات موجب شده كه آنچه در يك كشور، به ويژه در يك كشور بزرگ، روى مى دهد به سرعت و با شدت در كشورهاى ديگر احساس شود. اين فرايند وصول ما به «زمان واقعى» 22 را ملموس تر كرده است. 23 جهانى شدن شرايط تازه اى را براى كل اقتصاد بين الملل پديد مى آورد. تأثيرات عمومى جهانى شدن اقتصاد عبارت است از: 1ـ گسترش تقسيم كار بين المللى: با بروز اين پديده و از ميان برداشته شدن موانع تجارى در زمينه نقل و انتقالات سرمايه و منابع مالى، تقسيم كاربين المللى افزايش خواهديافت كه اين موضوع به رشد بهرهورى اقتصاد بين المللى كمك فراوانى خواهد كرد. 2ـ افزايش رقابت: يكى از مهم ترين آثار جهانى شدن اقتصاد، «افزايش رقابت در سطح اقتصاد بين الملل است. افزايش رقابت منجر به افزايش كارايى اقتصاد بين الملل مى شود; زيرا رقابت مهم ترين عامل در افزايش كارايى يك سيستم است.» 24 3ـ به چالش كشاندن دولت ها: جهانى شدن از آن جا كه از سلطه دولت ها بر اقتصاد ملى مى كاهد، موجب مى شود دولت ها در رابطه با اقتصاد ملى و بازار، دچار چالش و ناگزير از تعريف مجدّد اين رابطه شوند; 25 زيرا با بروز اين پديده، از نقش قوانين ومقررات ملى كاسته شده وبر اهميت قوانين و مقررات بين المللى افزوده مى شود و سازمان هاى بين المللى عهده دار بسيارى از وظايف سازمان هاى ملى در كشورهاى گوناگون خواهند شد. در اين شرايط، دولت ها بايد همگام و هماهنگ با قوانين بين المللى قانون ملى را وضع كنند. در اين باره، فرانسيس فوكوياما (Francis Fukuyama) مى گويد: «جهانى شدن اثر گسترده اى بر ارتباط مردم هر كشور با دولت خود خواهد داشت.» 26 4ـ وابستگى بيش تر اقتصاد كشورها: با بروز پديده جهانى شدن، اقتصاد كشورهاى جهان به يكديگر به شدت وابسته خواهند شد. اين موضوع چنان جدّى است كه با بروز يك بحران، حتى در كشورهاى كوچك، به سرعت دامنگير ساير كشورهاى جهان نيز مى شود. 27 نتيجه اين پيوستگى در مسائل اقتصادى، آن است كه عمليات يك دولت خاص همانند سنگ ريزه اى كه به يك درياچه بزرگ پرتاب شود، بر كل نظام مالى جهان اثر مى گذارد. در عين حال، ارتباط شديدتر اقتصاد مالى داخلى با جهان خارج بدان معناست كه اين اقتصاد به گونه اى روزافزون تحت تأثير فعاليت هاى خارج قرار مى گيرد. تسريع جهانى شدن بازار اقتصادى متأثر از افزايش تقاضاى ناشى از گسترش تجارت بين المللى و سرمايه گذارى خارجى و در عين حال، بازتابى از بحران انرژى و نيز عدم تعادل هاى مالى متأثر از آن بوده است. علاوه بر اين، هم چنان كه افزايش تقاضا موجب سرعت بخشيدن به روند جهانى شدن اقتصاد شده، عرضه سه عامل نيز باعث جهانى شدن بازارهاى مالى شده است: حذف مقررات دست و پا گير، پيشرفت فن آورى و نهادى شدن بازارهاى مالى. 28 رابطه سه عامل مزبور با وجود سادگى و پويايى، از پيچيدگى خاصى نيز برخوردار مى باشد. براى مثال، سياست آزادسازى در بيش تر كشورها، براى جلوگيرى از كاهش رقابت در بازارهاى مالى داخلى و حركت بنگاه ها به خارج از مرزهاى مالى صورت مى گيرد. به عبارت ديگر، آزادسازى بازارها سبب جهانى شدن گرديده و خود نيز از جهانى شدن اثر مى پذيرد. هم چنين جهانى شدن به حفظ تعادل ها از طريق تأمين مالى آن ها كمك مى كند، در حالى كه خود به دليل عدم تعادل ها دوام و بقا مى يابد. بنابراين، جهانى شدن بيش از آن كه پديده اى مكانيكى باشد، پديده اى انداموار و پوياست. جهانى شدن اقتصاد و كشورهاى در حال توسعه
وجود برخى پديده ناخوشايند در جهانى شدن اقتصاد، سبب جهت گيرى هاى منفى نسبت به جهانى شدن اقتصاد شده است كه از ميان آن ها مى توان به رشد قدرت روزافزون شركت هاى چند ملّيتى و اتحاديه هاى بزرگ اقتصادى اشاره كرد. ريچارد بارنت در كتاب "دسترسى جهانى قدرت شركت هاى چند ملّيتى"، در خصوص قدرت مالى اين شركت ها نوشته است: «اگر ما فروش سالانه شركت ها را با توليد ناخالص داخلى كشورها در سال 1973 مقايسه كنيم، درمى يابيم كه فروش شركت جنرال موتورز، بيش تر از توليد ناخالص داخلى سوئيس، پاكستان و آفريقاى جنوبى و فروش شركت رويال داچ شل بيش از توليد ناخالص ايران، ونزوئلا و عربستان سعودى است.» 29 هم چنين دراين بارهآلن دوبنوامى نويسد: «در پايان سال ميلادى 1990، بودجه سالانه جنرال موتورز، كه بالغ بر 132 ميليارد دلار بوده، بيش تر از توليد ناخالص ملى اندونزى بوده است. بودجه شركت فورد ـ يعنى 100 ميليارد دلار ـ بيش از توليد ناخالص ملى تركيه است. همين طور بودجه تويوتا بيش از توليد ناخالص كشور پرتقال، و شركت يونيلور (Uniilever) بودجه اى بيش از توليد ناخالص پاكستان داشته و سرانجام، شركت نستله (Nestle)بيش از توليد ناخالص ملى مصر بودجه صرف كرده است.» 30 انتقاد ديگرى كه به اين شركت ها وارد است وابسته بودن آن ها ـ بر خلاف ادعاى استقلال عمل آن ها ـ به كشور مبدأ يا مادر است. به عبارت ديگر، معمولاً اين شركت ها در هم سويى با منافع كشور مبدأ گام برمى دارند. «كشور مبدأ» همان كشورى است كه دفتر مركزى در آن جا قرار دارد و اكثريت سهام داران در آن جاى گرفته اند. البته شايد گفته شود كه اين شركت ها در سراسر جهان فروش دارند و هدف اصلى آن ها كسب پول براى سهام داران خود است، اما اين موضوع هيچ يك از آن ها را از كشور مبدأ، مستقل و جدا نمى كند. 31 روند تكوين شركت هاى چند ملّيتى يا سرمايه گذارى مستقيم جهانى در قرن بيستم، روند ادغام سازمانى و حركت به سوى سرمايه گذارى مستقيم خارجى به رهبرى صنايع «اليگو پوليستى» (صنايعى كه بهوسيله چند فروشنده رقيب يكديگر مهار مى شوند) بوده است. ارزش فروش 10 شركت بزرگ چند ملّيتى بيش از مجموع توليد ناخالص ملى 80 كشور مى باشد. عاملى كه اين رشد ملى و بين المللى شركت هايى كه دست رسى ويژه اى به منابع كمياب يا دانش تخصصى و فن آورى دارند، بازده فراوانى دارد. اين فرايند، اقتصاد جهانى را به مناطق توسعه يافته و در حال توسعه ناموزون (مركز و پيرامون) تقسيم كرده و نابرابرى بين كشورهاى ثروتمند وفقيررا در اواخر قرن بيستم افزايش داده است. با مرورى بر روند توسعه شركت ها از كارگاه ها به كارخانه ها و از شركت هاى ملى به شركت هاى چند بخشى و چند ملّيتى، متوجه مى شويم كه سرمايه گذارى ها نيز در مراكز يا كشورهاى پيشرفته متمركز بوده است. در اوايل دهه 1980، از بين 15 كشور دريافت كننده بيش ترين ميزان سرمايه گذارى مستقيم خارجى، تنها 4 كشور (آفريقاى جنوبى، برزيل، مكزيك و هنگ كنگ) در گروه كشورهاى در حال توسعه طبقه بندى نمى شدند. كشورهاى كم تر توسعه يافته، تنها حدود 31% و اروپا 54% سرمايه گذارى مستقيم خارجى را جذب كردند ... نوعى سلسله مراتب شبه امپراتورى در جهان امروز در حال شكل گيرى است كه در رأس آن شركت هاى چند ملّيتى «اليگو پوليستى» قرار گرفته اند اين وضعيت در نهايت به نوعى «تعادل اليگو پوليستى» مى انجامد كه در آن، هدف افزايش سهم، از بازار جهانى است اين نظام اقتصادى از قانون «توسعه نابرابر» پيروى مى كند و فقر و ثروت و توسعه و توسعه نيافتگى را با هم به وجود مى آورد. در واقع، يأس و نگرانى كشورهاى در حال توسعه از پديده جهانى شدن ترس از حاشيه نشينى، تبعيض، ناامنى اقتصادى، بى ثباتى و تشديد نابرابرى هاست. 32 به ديگر سخن، اين گروه از كشورهاى جهان در شرايط جديدى كه جهانى شدن اقتصاد پديد مى آورد، به دليل آن كه ضعيف هستند و قدرت لازم را براى رويارويى با رقيبان قدرتمند ندارند، در افزايش رقابت و گسترش تقسيم كار بين المللى، هيچ سهمى براى خود نمى بينند، علاوه بر آن كه كشورهاى در حال توسعه (كشورهاى جنوب)، كشورهاى پيشرفته (كشورهاى شمال) را متهم به مذاكرات پشت پرده و تبانى با هم مى كنند و به آن اعتراض دارند. مصداق بارز اين اعتراضات در اجلاسِ «سازمان تجارت جهانى» در شهر سياتل امريكا مشاهده شد. 33 كشورهاى درحال توسعه، تقويت هرچه بيش تر بنيه اقتصادى كشورهاى توسعه يافته را در فرايند جهانى به قيمت ضعف و تحليل هر چه بيش تر قواى خود مى دانند. از ديدگاه مخالفان فرايند جهانى شدن، اين پديده در درون خود، داراى تضاد است. به اعتقاد بسيارى از انديشمندان، «جهانى شدن اقتصاد، سبب گسترش فقر، بيكارى و به تعبيرى، جهانى شدن مردمان دارا و محلى شدن بعضى نادارها شده است.» 34 به عبارت ديگر، جهانى شدن اقتصاد، به سود داراترين كشورها و به زيان بى چيزترين كشورها تمام شده است. «بنابر آمار برنامه توسعه سازمان ملل، بين سال هاى 1960 تا 1990، ندارترين (فقيرترين) كشورها، كه بيست درصد جمعيت جهان را تشكيل مى دهند، شاهد كاهش سهم خود در مبادله هاى تجارى جهانى از 4 درصد به كم تر از 1 درصد بوده اند.» 35 در اكثر كشورهاى غيرغربى، كه بسيارى از مردم با درآمد كم تر از 400 دلار در سال زندگى مى كنند، 36 بقا، هدف غايى است. منطق حاكم بر مناسبات و روابط اجتماعى در سايه فقر فزاينده و ضعف فرهيختگى فرهنگى اين است كه «زور ايجاد حق مى كند.» 37 در جوامع غربى، تصوير زندگى و برداشت ها كاملاً با كشورهاى جهان سوم متفاوت است. «يك پنجم جمعيت جهان، كه در كشورهاى پيشرفته زندگى مى كنند، حدود 86 درصد توليد ناخالص جهان را و 82 درصد صادرات جهان و 68 درصد سرمايه گذارى مستقيم خارجى را در اختيار دارند.» 38 بر اساس آمارهاى منتشر شده از سوى اداره آمار امريكا، 41 درصد خانواده هاى فقير آن كشور مسكنى در اختياردارندكه به طورمتوسط، 3 اتاق دارد و70 درصدخانواده هاى فقير صاحب خودرو هستند و 27 درصد آن ها بيش از يك خودرو در اختيار دارند. ميانگين فضايى كه يك فقير در امريكا براى زندگى دراختياردارد،400 درصدبيش ترازيك نفر روسى است. 39 بر اساس مطالب مذكور، مى توان گفت: جهانى شدن در واقع، به مفهوم اشاعه و تثبيت بنيادهاى اخلاقى، ارزش ها و ساختارهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جوامع فراصنعتى غربى در كشورهايى است كه از بسيارى جهات چند سده از جوامع غربى دورترند. در اين كشورها، دست كم، 5/1 ميليارد نفر با درآمد كم تر از يك دلار در روز زندگى محقر خود را ادامه مى دهند. 40 چگونه مى توان انتظار داشت كه انديشه ها و ذهنيت فراصنعتى با شرايط اقتصادى و اجتماعى كشورهاى در حال توسعه و فقير سنخيت داشته باشد. آثار منفى جهانى شدن بر كشورهاى در حال توسعه و فقير در ابعاد گوناگون، بسيار است. البته نبايد جهانى شدن را براى كشورهاى در حال توسعه بدِ مطلق دانست، بلكه آنچه براى اين گروه از كشورها خطرناك تر از پديده جهانى شدن است، نحوه برخورد آن ها با اين موضوع و چگونگى واكنش آن هاست. بيمال قوش (Bimal Ghosh) مى گويد: «مشكلات كنونى ما به جهانى شدن مربوط نيست، بلكه به چگونگى كنترل آن ارتباط دارد.» 41 بدون ترديد، ايالات متحده امريكا در حال حاضر، قدرت اصلى مسلّط بر اين مرحله از جهانى شدن است. وقتى «جهانى شدن» به اين مفهوم است كه نظام سرمايه دارى كشورهاى شمال و در رأس آن ها، امريكا در تلاش هستند كه از لحاظ سياسى، اقتصادى و فرهنگى بر كشورهاى جهان مسلّط شوند، تمام سود و ثمره جهانى شدن فقط براى كشورهاى شمال خواهد بود و زيان هاى آن متوجه كشورهاى جنوب مى شود. چالش هاى جهانى شدن
1. معاملات بدون ضابطه در بورس جهانى: حجم معاملات در بورس جهانى به يك هزار ميليارد دلار در روز مى رسد، در حالى كه حجم تجارت جهانى از چهارهزار ميليارد دلار در سال تجاوز نمى كند و اين به معناى آن است كه سودهاى كلانى را نصيب شركت هاى چندملّيتى(به زيان كشورهاى در حال توسعه) مى كند. 2. برداشتن موانع گمركى: در آخرين دور توافق هاى «گات»، تصميم گرفته شد كه در سال 2005 جابه جايى كالاها و افكار با آزادى كامل صورت پذيرد. 3. درخواست عمومى كشورهاى شمال در مورد عمومى شدن موافقت نامه پيشنهادى براى سرمايه گذارى: اين موافقت نامه با وجود نابرابرى اقتصادى، مالى و صنعتى بين شمال و جنوب، به معناى بازگشت به نظام استعمارى و استثمار منابع كشورهاى جنوب توسط شركت هاى چند ملّيتى است. 4. شروطى كه كشورهاى پيشرفته در دور اخير توافق هاى «گات» در مورد آزادى انتقال فن آورى پس از بيست سال تحميل ذكر كردند; زيرا رقابت اقتصادى به دليل دشوار بودن دست رسى به فن آورى ارتقاى كيفى، دشوار است. 5. پذيرفته نشدن عقيده «آزادى كامل جابه جايى نيروى كار ميان كشورهاى جهان» توسط كشورهاى شمال بر خلاف آنچه در مورد كالاها و افكار اصرار دارند; اين موضوع، خود گوياى برخورد گزينشى كشورهاى شمال است; زيرا نيروى كار ارزان در كشورهاى جنوب فراوان است و موافقت نامه جهانى «آزادى انتقال نيروى كار» به سود كشورهاى جنوب خواهد بود... راه كارهاى كشورها در قبال مسأله «جهانى شدن»
«جهانى شدن» پديده اى است كه بروز كرده است و هر روز بر قدرت آن افزوده مى شود و بر سراسر جهان سايه مى افكند. مى توان گفت:«جهان محكوم به جهانى شدن است، حتى فوكوياما گرايش به اين پديده و بازار را جزو فطرت انسان مى داند.» 42 با وجود اين، جهانى شدن على رغم سويه تاريك آن ادامه خواهد يافت; 43 زيرا به قول تانرز، «جهانى شدن و هم دست آن، خصوصى سازى، كه مستلزم رخنه بى رحمانه سرمايه خصوصى و اصول بازار در همه حوزه هاى زندگى است، نيروى قدرتمندى در سراسر جهان است.» 44 بنابراين، جهانى شدن اقتصاد تداوم دارد; زيرا گسترش آزادسازى، سبب آزادشدن جريان سرمايه در كشورهاى بيش ترى خواهد شد و چون موانع جارى بين بانك ها و مؤسسات فعّال در امورسهام به تدريج،درحال ازبين رفتن است وهم زمان پيشرفت هاى مداوم در فن آورى و مهندسى مالى صورت مى گيرد و ديگران نيز از خدمات مالى جهانى سود مى برند، فرايند جهانى شدن به طور قطع، ادامه خواهد يافت. حتى اگر برخى كشورها دچار زيان شوند، اين روند معكوس و متوقف نخواهد شد. جهانى شدن مانند قطارى درحركت است و بايد سوار آن شد; زيرا سوارنشدن بر آن موجب انزوا و عقب ماندگى بيش تر خواهد بود. كشورهاى در حال توسعه بايد با ترسيم يك خط مشى مشخص، از آثار منفى جهانى شدن دور بمانند و اين مهم تنها از راه هم كارى و اتحاد كشورهاى جنوب در يك گروه واحد براى رويارويى با كشورهاى پيشرفته مانند كشورهاى گروه صنعتى 8 ميسّر خواهد شد و در چارچوب اين اتحاديه، بايد اقداماتى به شرح ذيل صورت گيرد: 1. نزديك كردن مواضع و ديدگاه هاى كشورهاى جنوب، به ويژه گروه 15، به هنگام انعقاد هرگونه موافقت نامه جديد بين المللى; 2. ايجاد تحوّل در ساختار اقتصادى و تلاش در جهت بالابردن ظرفيت و كيفيت توليدات خود براى رقابت; 3. گشودن بازارهاى خود به روى اعضاى اتحاديه (كشورهاى جنوب) و دادن امتيازات ترجيحى به كالاهاى كشورهاى جنوب تا مدت زمان لازم، براى تقويت اقتصادهاى يكديگر و مصون ماندن از آثار منفى جهانى شدن; 4. ايجاد شرايط لازم براى گفتوگو ميان كشورهاى شمال و جنوب براى تصحيح اشكالات و رفع نواقص موجود در موافقت نامه هاى موجودبه گونه اى كه توازن و رشد را براى همه فراهم كند; 5. رويارويى با چالش هاى موجود و طرح آن ها در گفتوگوهاى كشورهاى شمال و جنوب براى رفع آثار منفى آن; 6. ايجاد فضاى مناسب اقتصادى و ايجاد سازگارى بين سياست هاى كلان اقتصادى ـ بنگاهى و هماهنگى اين سياست ها با سياست هاى بين المللى; 7. دورى از تناقض در سياست گذارى و شفّاف كردن سياست هاى اقتصادى; 8. فراهم كردن زمينه رقابت در تمامى عرصه هاى اقتصاد; 9. ايجاد زيرساخت هاى لازم براى توسعه صنعتى و دست يابى به فن آورى نوين; 10. توجه كافى به انتقال فن آورى مناسب و بومى كردن صنايع وارداتى; 11.اتخاذ يك خط مشى بلندمدت براى توسعه فن آورى; 12. عضويت در سازمان تجارت جهانى با شرايطى خاص و حضور فعّال در مجامع تصميم گير اقتصادى جهان و شركت مستمر و مؤثر در سازمان هاى منطقه اى و اقتصادى و پذيرش مقوله جهانى شدن به عنوان يك واقعيت. سرانجام، به دليل گسترش آزادسازى تجارت كه موجب جريان سرمايه در كشورهاى بيش ترى خواهد شد و موانع بين بانك ها و مؤسسات فعال در امور سهام را از بين خواهد برد و نيز به دليل پيشرفت هاى مستمرى كه در فن آورى و مهندسى مالى صورت مى گيرد و هم چنين بهره مندى استفاده كنندگان نهايى از خدمات مالى جهانى و نيز عواملى ديگر، به نظر مى رسد كه فرايند جهانى شدن استمرار خواهد يافت. در مجموع، اگر جهانى شدن را به عنوان يك واقعيت انكارناپذير بپذيريم، در تدوين كليه خط مشى ها و سياست گذارى هاى اقتصادى، برون گرايى مورد توجه قرار خواهد گرفت و به عنوان يك عامل مهم وارد الگوهاى تصميم گيرى كلان اقتصاد خواهد شد. 1 و 2 ـ پرويز صداقت، «سرشت جهانى شدن و زمينه هاى آن» ماهنامه بورس، ارديبهشت 1379، ص 11 3 ـ بالانجارد و واگورن جهانى شدن را به شرايطى تعريف مى كنند كه در آن، سرمايه، نيروى انسانى و انديشه به آسانى و بدون زحمت، قادر به عبور از مرزها هستند. براى مطالعه بيش تر. ر. ك. به: كنت بالانجارد وترى واگورن، نزديك به خطر،ترجمه منوچهرسلطانى، شركت چاپ و نشر بازرگانى، 1377 4 - Nation - State. 5 - Alain de Benoist, "confronting Global - ization", Telos (N. 108, summer 1996) P. 117. 6 - The Information Age. 7 - Manuel castels, The net Work Society (London: Black well, 1998). 8 - Cosmopolititan de mocracy. 9 - David Held, Democracy and the Global order, (London: Polity Press, 1996) PP. 227 & 284. 10 - Sharlotte Bretherton and Geoffery panton, Global Politics, (London: Basil Black - Well, 1996), PP. 6-13. 11 - Manuel Castells, The Network Society, (London blakwel, 1998). 12 - Paul M. Sweezy, "More (orless) on globalization" Monthly Review, (Vol. 49, N. 4, Sept. 1997) PP. 3-6. 13 ـ زيگموند باومن، «جهانى شدن بعضى مردم، محلى شدن بعضى ديگر»، جامعه سالم، ش. 37، اسفند 1376، ص 48 ـ 52 14 ـ محمدعابد الجابرى، «هويت فرهنگى و جهان گرايى»، ترجمه انور حبيبى، روزنامه جامعه، 30 فروردين 1377، ص 12 15 - Bretherto & Panton, 1996, PP. 3-13. 16 ـ مايكل تانرز، «جهانى شدن اقتصاد»، ترجمه مجيد ملكان، فرهنگ و توسعه، ش. 23، ص 32 ـ 38 17 ـ مارى فرانس بو، «جهانى شدن بازار»، مجله پيام يونسكو، ش. 318 (1375)، ص 32 ـ 34 18 ـ 19 ـ مجيد روشنفكر، «نقش تجارت در اقتصاد جهانى»، ماهنامه بورس، ارديبهشت 1379، ص 18/ ص 8 20 - Mohammad shaban, "The Positive effects of globalization on the contries of the Gulf council Golf Report" (Dec, 1998). 21 ـ براى مطالعه بيش تر. ر. ك. به: جميز چمينى و ونيتين نوريا، با شتاب به پيش، ترجمه محمود طلوع مكانيك، رسا، 1376 22 - Alain de Benoist, 1996, P. 120. 23 - real tim. 24 ـ ادوار گراهام هدف سياست هاى رقابتى را در كارايى بيش تر مى داند. ويكرز و يارو، پس از انجام تحقيقات گسترده، وجود رابطه مثبت بين افزايش رقابت و افزايش كارايى را مورد تأييد قرار مى دهند.ر.ك.به: - Edward Chraham, "The role of competition Policy and corporate governance", Managing Asia Financila Sector Recove (1998); -John Vickers and Geroge Yarrow,"Economic Perspective on Privatization",Journal of Economic Perspective(spring, 1991). 25 ـ براى مطالعه بيش تر، ر. ك. به: عباس آخوندى، بولتن نقد ديدگاه، مؤسسه بين المللى انرژى، ش. 26، ص 14 ـ 16 26 ـ ماهنامه بورس، ش. 20، ص 17 27 ـ به عنوان مثال، مى توان از بحران مالى آسياى جنوب شرقى نام برد كه از تايلند شروع شد و سپس ساير كشورهاى جنوب شرقى آسيا را نيز دربرگرفت و بر اقتصاد ديگر كشورهاى جهان نيز تأثير گذاشت. 28 ـ مهدى تقوى، «جهانى شدن بازارهاى مالى و تدوين سياست هاى اقتصادى»،اطلاعات سياسىواقتصادى، سال يازدهم، ش.109ـ110،ص140 29 ـ مايكل تانرز، پيشين، ص 32 ـ 38 30 - Alain de Benoist, 1996. P. 118. 31 - see. Paul M. Sweezy, Ibid. 32 ـ جيمز گوستاو اسپيس و رابنس ريكاپرو، مشاركت در جهانى شدن، آزادسازى و توسعه انسانى پايدار، ترجمه امير فيروز، گمرك جمهورى اسلامى ايران، دفتر برنامه ريزى و بهبود سيستم هاى گمركى. 33 ـ براى مطالعه بيش تر، ر. ك. به: سيدمحمدرضا نورانى و مهدى خطيبى، «در سياتل دعوا بر سر چه بود»، پيام ايران خودرو، ش. 45 34 ـ زيگموند باومن، پيشين، ص 48 35 ـ مارى فرانس بو، «جهانى شدن بازار» مجله پيام يونسكو، ش. 318، (1375)، 32 ـ 34 36 ـ ژرژ پى ير، جغرافياى نابرابرى: توزيع نابرابر ثروت و امكانات در كشورهاى پيشرفته و در حال توسعه، ترجمه مهدى پرهام، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ص 51 37 ـ هيوز استيورات، هجرت انديشه اجتماعى، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، طرح نو، 1378، ص 86 38 - Iran News, 13 July 1999, P. 11 39 ـ روزنامه آريا، 4 مهر 1377، ص 14 40 ـ روزنامه سلام، 3 آبان 1377، ص 4 41 - Bimal Chosh, "stop Demonizing Globalization and learn to Manage It", Hearald Teribon (N. 35990, NOV. 1998) 42 ـ عباس آخوندى، پيشين، ص 17 43 - John Gary, "Globalization - the Dark side", New Statesman, (13 March, 1998) PP. 32 - 35. 44 ـ مايكل تانرز، پيشين، 1375، ص 32 ـ 38