جهانی شدن، خطر یا رؤیا؟ الزام یا انتخاب؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهانی شدن، خطر یا رؤیا؟ الزام یا انتخاب؟ - نسخه متنی

غلامرضا گودرزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جهاني شدن: خطر يا رؤيا؟ الزام يا انتخاب؟

غلامرضا گودرزي*

چكيده

امروز، بحث اقتصاد جهاني و به تبع آن جهاني شدن، در بسياري از مقاله ها، كتابها، روزنامه ها، كلاسهاي درس، جلسات سياسي، اقتصادي، حقوقي و مطرح مي باشد؛ بنابراين در مورد واژة «جهاني شدن» نگرشهاي متفاوتي ابراز شده است؛ گروهي جهاني شدن را يك الزام غير قابل تفكر مي‎دانند و گروهي ديگر با نگرش به آثار اين پديده براي كشورها، آن را معادل نيستي و نابودي دانسته و از آن گريزان هستند؛ برخي نيز با توجه به شرايط كشورهايي نظير ايران، بحث جهاني شدن را براي آنها يك رؤيا دانسته‎ ند. مقالة حاضر مروري است بر مفهوم جهاني شدن و بررسي آثار آن.

مفهوم جهاني شدن

«جان تالينسون» در تعريف جهاني شدن مي گويد: «جهاني شدن، در فرآيند توسعة سريع پيوندهاي پيچيده ميان جوامع، فرهنگها، نهادها و افراد در تمامي نقاط جهان معنا پيدا مي كند.» «هاروي[1]» جهاني شدن را متضمن دو عنصر «فشردگي در زمان و مكان» و «كاستن از فاصله ها» مي داند. به نظر مي رسد از يك ديد كلّي، جهاني شدن را بتوان چنين معنا كرد: همكاري آگاهانه و يا الزامي ملتها، دولتها و فرهنگها جهت زيستن در يك دهكدة كوچك جهاني و محيطي رقابتي.

مبحث جهاني شدن يك موضوع جديدي است؛ در حالي كه مفهوم جهاني شدن از سال 1961 به طور رسمي وارد فرهنگ و زندگي ملّتها شده و قدمتي بيش از 40 سال دارد.

اصول جهاني شدن

اصول و محورهاي مختلفي در مورد جهاني شدن مطرح شده و مي‎شود اما به طور كلي شش محور را مي توان براي اين پديده برشمرد:

1- اولين اصل و روند مطرح درجهاني شدن آن است كه در نظام جهاني، ديگر دولتها نقش چنداني نداشته بلكه عمدة نقشهاي اقتصادي و حق سياسي برعهدة شركتهاست. بررسي اين روند نشان مي دهد كه در دهة 1990 كمپاني هاي بررگ چند مليتي، در عرصة اقتصاد، سياست، فرهنگ و حتي تصميم گيريهاي راهبردي، گوي سبقت را از كف دولتها ربوده اند. به عنوان مثال در سال 1997 فروش شركت «جنرال موترز» آمريكا با 178 ميليارد دلار، متجاوز از توليد ناخالص ملي 50 كشور در حال توسعه (با درآمدهاي پايين) بوده است و يا چهار شركت «فورد»، «تيسويي»، «ميستوبيشي» و «جنرال موتورز» جمعاً برابر توليد ناخالص ملي 100كشور جهان فروش داشته اند. اهميت اين روند به گونه اي بوده است كه حتي برخي از انديشمندان، ظهور شركتهاي چند مليتي را به مفهوم جهاني شدن دانسته اند.

2- گسترش و اتحاد بازارهاي مالي و بورس جهاني، يكي ديگر از اصول جهاني شدن مي‎باشد. به عنوان نمونه طي سالهاي 1998و1999 ميلادي روزانه در سطح بازارهاي مالي جهان ميلياردها دلار رد و بدل شده است، به طوري كه طي سالهاي اخير شكل‎گيري سيستم جهاني «اپتيماك» كه باعث اتصال كلية بورسهاي معتبر جهاني از طريق شبكه‎هاي رايانه اي و بدون دخالت كارگزاران است، كاملاً مطرح مي باشد. بنابراين به طور خلاصه مي توان گفت كه يكي از اصول جهاني شدن، ادغام در سطح بازارهاي مالي جهان است.

3- استفاده از اطلاعات و ارتباطات وسيع ماهواره اي و شبكه هاي رايانه اي، يكي ديگر از اصول جهاني شدن اقتصاد است. سهولت استفاده از خدمات رايانه اي در اكثر كشورها باعث شده است تا ارتباطات در سريعترين زمان و با دقيق ترين روشهاي ممكن انجام شود؛ بخصوص در كشورهايي نظير آمريكا، اين روند در حال تشديد است. در آمريكا تقريباً به ازاي هر نفر، يك رايانه وجود دارد و طبق آمار منتشر شده در سال 1999 از هر 1000 نفر 450 نفر از خدمات اينترنت استفادة مؤثر مي‎كنند.

4- اصل ديگر، كاهش بسيار چشمگير هزينه هاي حمل و نقل به دليل گسترش شبكه هاي بين المللي ارتباطات مي باشد؛ استفاده از شيوه‎ها و روشهاي نوين تجارت جهاني (نظير بازرگاني الكترونيكي و ) باعث كاهش هزينه هاي مربوطه شده است. آمارها نشان مي‎دهد كه شاخص هزينة حمل و نقل هوايي از سال 1920 الي 1990 از 100 به 18 نزول كرده است (با اين فرض كه شاخص مذكور را در سال 1920، 100 بدانيم) و در واقع در بسياري از معاملات به جاي حمل و نقل كالا به روشهاي قديمي از خدمات جديد و سريع استفاده مي شود.

5- اصل ديگر، بين المللي شدن توليد و يا به بيان ديگر توليد مشاركتي است. در سالهاي گذشته بسياري از محصولات در يك محدودة جغرافيايي خاص (مثلاً شركت سوني در ژاپن، فورد در آمريكا و يا پژو در فرانسه) توليد مي شد، در حالي كه اكنون بسياري از قطعات تشكيل دهندة يك كالا در بيش از چند كشور ساخته مي شود و در كشور ديگر مونتاژ مي شود. بنابراين نمي توان به طور يقين اعلام داشت كه اين محصول ساخت ژاپن، كره، آمريكا و است، بلكه محصول مشترك كشورها و شركتهاي مختلف است و اين به ماهيت شركتهاي چند مليتي و نحوة عمل آنها برمي گردد. به عنوان نمونة ديگري مي توان به شركت هوندا ژاپن اشاره نمود. اين شركت با استفاده از ارزاني نيروي انساني در چين اقدام به توليد برخي از محصولات خود در چين و سپس صادر نمودن آنها به ژاپن كرده است. اين مثال شاهد ديگري است بر اصل اول جهاني شدن يعني تقدم منافع شركتها به منافع كشورها و دولتها.

6- اصل نهايي در جهان شدن رقابت گستردة توأم با انتقال سريع اطلاعات است. اهميت اين اصل به گونه اي است كه بسياري، عصر حاضر را عصر رقابت و اطلاعات دانسته اند، رقابت شديد بين شركتها و سازمانها باعث شده كه بسياري از شركتها براي كاهش هزينه هاي خود، به سمت استفاده از صرفه هاي اقتصادي ناشي از ادغام روي آوردند. ادغامهاي وسيع جهاني نمونة بارز اين مسأله است؛ به عنوان نمونه مي توان به ادغام «دايملر بنز با كرايسلر»، «فورد با ولوو»،«گوريد با سوتيعو» و «لوكاس واريتي با TRW» (با حجم تجمعي فروش 19 ميليارد دلار) اشاره كرد. در خصوص اطلاعات نيز گسترش مفاهيم تكنولوژي اطلاعات و نفوذ آنها از ادبيات علمي به صحنة زندگي بشر بهترين مثال براي افزايش ارزش و جايگاه اطلاعات و تكنولوژي اطلاعات در سطح رقابت جهاني است.

آثار جهاني شدن

الف. آثار منفي:

جهاني شدن اقتصاد و كشورها، آثار مختلفي را بر اقتصاد جهاني و ملي گذاشته است. آثار اين حركت آنچنان وسيع و گسترده است كه گاه فراتر از معيارها و شاخصهاي اقتصادي رفته و جنبه هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و را نيز در برگرفته است، در ذيل به برخي از اين آثار بطور گذرا اشاره خواهيم كرد:

1- آثار اقتصادي: جدول زير، مقايسه اي است بين دو قشر عمدة جهان، يعني يك پنجم از ثروتمند‎ترين و يك پنجم از فقيرترين مردم دنيا. همان طور كه از اعداد جدول كاملاً مشهود است اختلاف وسيعي بين اين دو دسته وجود دارد، به طوري كه مي توان ادعا كرد شاهد اعمال يك ظلم آشكار در جوامع بشري هستيم.

رديف

شاخص

يك پنجم ثروتمند جهان

يك پنجم فقير جهان

1

مصرف انرژي

58% كل انرژي جهان

كمتر از 4%

2

ارتباطات

74% كل خطوط جهان

5/1%

3

خودرو

87% كل خودروهاي جهان

كمتر از 1%

4

گوشت و ماهي

45%

كمتر از 5%

5

كاغذ

84%

1/1%

جدول شمارة (1): مقايسة فقيرترين و ثروتمندترين مردم جهان (1998)

2- آثار مصرفي واجتماعي:

از بين رفتن مرزها و يكي شدن جوامع از ديدگاه اقتصادي، باعث شده است تا بسياري از انگيزه‎ها ، ارزشها، معيارها و حتي ابعاد و سليقه هاي مصرفي جوامع دچار تغيير و تحول گردند. به طوري كه بسياري از اقلامي كه از ديرباز در تقسيم بندي كالاها، جزء كالاهاي لوكس قرار مي گرفتند و وجود يا عدم آنها نمي توانست براي يك خانواده تعيين كننده باشد، در حال حاضر به عنوان اقلام ضروري محسوب مي شوند و زندگي بدون آنها غيرقابل تصور است.

آمار و ارقام نشان مي دهد كه از حدود 4/4 ميليارد انساني كه در كشورهاي در حال توسعه زندگي مي‎كنند، تقريباً سه پنجم آنها از بهداشت محيط زيست خود محروم هستند؛ يك سوم آنها آب سالم براي آشاميدن ندارند؛ يك چهارم فاقد خانه و محل زندگي مناسب هستند و يك پنجم كودكان آنها در مراحل اولية تحصيل، مجبور به ترك مدارس و درگير شدن در كار (و عمدتاً كارهاي غيراقتصادي و قاچاق و ) مي شوند و در نهايت يك پنجم آنها از سوء تغذية شديد رنج مي برند. اما تب مصرف كالاهاي غيرضروري در آنها به شدت خانواده‎هاي ثروتمند است.

3- آثار سياسي:

امروزه اقتصاد جهاني باعث شده است تا مرزهاي سياسي كشورها محدود به جغرافياي خاكي آنها نباشد و بسياري از امور در سطح جهاني حل و فصل مي‎شود. بارزترين نمونة مسأله ماجراي عجيب و پند‎آموز ژنرال قدرتمند ديروز شيلي و بيمار ضعيف امروز يعني «پينوشه» است؛ بسياري از مردم كشورهاي جهان فارغ از مليت و قوميت خود ـ نظر و عقيدة خويش را در مورد سرنوشت وي و محاكمه يا عدم محاكمة او دخيل مي دانستند و اين موضوع تنها به مردم شيلي ختم نمي شد؛ و يا نمونة ديگر مسألة افغانستان مي باشد، هر چند كه در اين مورد خاص ملاحظات ديگري نيز مدنظر بوده است كه مجال بررسي آن در اين مقاله نمي باشد. اكثر پيمان هاي نظامي، اقتصادي و سياسي منطقه اي و جهاني مثالهاي ديگري از اين آثار هستند.

4- آثار فرهنگي:

يكي ديگر از آثار اولية جهاني شدن، تأثيرات شگرف فرهنگي است؛ به بيان ديگر همان گونه كه مفهوم جهاني شدن متضمن حذف مرزهاي جغرافيايي اقتصادي است، حصارهاي فرهنگي نيز در اين مفهوم فرو مي‎ريزند. بنابراين در عرصة رقابت ممكن است يك فرهنگ به وسيلة فرهنگ ديگري نابود شده و جامعه‎اي دچار استحالة فرهنگي شود و از سوي ديگر ممكن است فرهنگي ساير فرهنگها را در خود جاي داده و نقش يك هويت جديد و فرامليتي را ايفا نمايد. اين پديدة فرهنگي را مي توان به گونه اي حاصل تفكراتي دانست كه براي اولين بار تحت عنوان جنگ تمدنها مطرح شد؛ از اين رو عده‎اي جهاني شدن را مستلزم نوعي «تقابل فرهنگها» و يا «امپرياليسم فرهنگي» دانسته اند.

5- آثار رقابتي:

يكي از عمده اثرات مخرب جهاني شدن در سطح اقتصادهاي ملي، از بين رفتن توليدكنندگان و فعالان اقتصادي خُرد است كه توان رقابت را در محيط هاي پوياي جهاني ندارند؛ زيرا بدون ترديد مي توان گفت كه جهاني شدن در رقابت فاقد كوچكترين ترحمي است و در عرصة رقابت ضعيف محكوم به شكست است؛ يكي از اصلي ترين دلايل اعتراضات گسترده به روند جهاني شدن را در اين مورد بايستي دانست.

ب ـ آثار مثبت:

1- آثار اقتصادي:

هر چند در نگاه اول جهاني شدن باعث تعميق شكاف بين فقير و غني در سطح جهان شده است، اما بايد به اين واقعيت توجه داشت كه بسياري از شاخصهاي جهاني اقتصاد مانند توليد جهاني، صادرات و رشد شگرفي داشته‎اند، اين افزايش مرهون اثرات پديدة جهاني شدن اقتصاد در قالب مفاهيمي چون توليد مشاركتي، بهر‎ه گيري از ظرفيتها، صرفه‎جويي ناشي از مقياس توليد، رقابت و بوده است. براي نمونه به آمارهاي زير اشاره مي‎شود:

ميزان توليد جهاني در سال 1996 به 30 هزار ميليارد دلار رسيد در حالي كه اين ميزان در سال 1980 تنها 1110 ميليارد دلار بوده است. (در مدت 16 سال، 6/3 برابر شده است).

· حجم صادرات در سال 1960 از 8/124 ميليارد دلار به 4565 ميليارد دلار در سال 1996 افزايش يافت (در مدت 36 سال، تقريباً 37 برابر شده است.)

· حجم سرمايه گذاري در جهان در سال 1990 به 1691 ميليارد دلار رسيد در حالي كه اين ميزان در سال 1980 تنها 519 ميليارد دلار بوده است.

· ميزان مبادلات بورس و اوراق بهادار در سال 1996 روزانه ؟ ميليارد دلار تخمين زده مي‎شد.

2- آثار سياسي:

گسترش مفهوم جهاني شدن، مستلزم سرمايه گذاري هنگفت در تمامي ابعاد قابل رقابت مي باشد. در ابتداي امر، كشورهاي توسعه يافته با درك اين مهم، سعي نمودند تا با تقويت روز افزون خويش ميزان صادرات خود را افزايش دهند. (اين امر در جدول شمارة (2) كاملاً مشهود است)

اما پس از مدتي كشورها به اين نكتة مهم رسيدند كه مفهوم جهاني شدن در صورتي دقيقاً قابل اجراست كه كلية كشورهاي جهان در مسير آن گام بردارند؛ به بيان ديگر به صرف افزايش توان كشورهاي توسعه يافته، اهداف اساسي جهاني شدن محقق نخواهد شد، بلكه حتي كشورهاي فقير نيز جهت همگامي با ساير كشورها، بايد تا حدودي جهاني شوند. اين امر باعث تشويق، حمايت و حتي تعيين وظايفي از سوي كشورهاي توسعه يافته جهت افزايش توان و جهاني نمودن كشورهاي ديگر گرديد. همان طور كه در جدول شماره (2) مشخص است، هر چند كه درصد صادرات كشورهاي در حال توسعه بسيار پايين‎تر از كشورهاي توسعه يافته است، اما روند حركت، قابل ملاحظه است.

توسعه يافته

در حال توسعه

رديف

نام كشور

ميزان صادرات

نام كشور

ميزان صادرات

1

آمريكا

80/918

هنگ كنگ

50/225

2

آلمان

0/584

چين

00/206

3

ژاپن

50/489

كره حنوبي

80/164

4

فرانسه

50/369

سنگاپور

10/155

5

انگلستان

90/364

تايوان

50/138

6

ايتاليا

10/310

مالزي

18/85

7

كانادا

60/243

تايلند

11/71

8

هلند

00/242

برزيل

51/52

9

بلژيك

8/191

اندونزي

03/51

10

اسپانيا

90/147

هند

53/37

جدول شمارة (2): ميزان صادرات كالا و خدمات كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه در سال 1997 (ارقام به ميليارد دلار)

طبيعي است كه انجام چنين امري در بستري تقريباً آرام و باثبات از نظر سياسي قابل اجرا بوده است؛ به همين دليل پس از طرح جدي مفهوم جهاني شدن، از ميزان مناقشات سياسي كه منجر به جنگهاي طولاني در كشورهاي مذكور مي‎شد كاسته شد، البته بنا به دلايلي هنوز به صفر رسيده است.

3- آثار فرهنگي:

در برابر نگرشي كه امپرياليسم فرهنگي را متضمن معناي جهاني شدن مي داند، بسياري معتقدند كه روند مطلوب جهاني شدن نه تنها باعث حذف و يا استحالة فرهنگها نمي شود، بلكه مي تواند در تقويت نهادهاي فرهنگي نيز كوشا باشد. در اين ديدگاه، در تعامل فرهنگهاي مختلف مي توان علاوه بر فرض نابودي يكي به نفع ديگري، فرض بهره گيري هر كدام، از نقاط قوت ديگري و رفع نقاط ضعف خويش را منطقي تر دانست. در حقيقت تعامل بين فرهنگ جهاني و ملي لزوماً نبايد يكي ميدان را جهت جولان دادن ديگري خالي نمايد، بلكه هركدام مي توانند نقش و رسالت خويش را ايفا نمايند، بدون آن كه اثر مخربي بر ديگري داشته باشند. حال اگر فرهنگي در راستاي جهاني شدن به دلايلي، همچون ضعف در باورها و رسوم، از خود بيگانگي مردم و استحاله شود، اين نقطه ضعف متوجه آن فرهنگ خاص است، نه مفهوم جهاني شدن؛ در واقع نبايد به بهانة حفظ فرهنگها از آماج خطرات، حصاري دور كشورها كشيد؛ اين امر در خصوص فرهنگهاي اصيل و توانمندي چون تمدن ايراني كه قرين به آداب اسلامي نيز شده مشهود و مصونيت آن بيشتر است. از اين رو براي اولين بار در تاريخ رسمي بين المللي، رييس جمهور ايران از واژة گفت و گوي تمدنها به جاي جنگ تمدنها ياد مي كند كه مورد پذيرش عموم نيز قرار مي گيرد. (البته مقولة فرهنگ و آثار فرهنگي جهاني شدن مبحثي است كه بايد بيش از اين مورد بررسي و دقت نظر قرار گيرد و به طور دقيق اثرات مفيد و مخرب آن را شناخت.)

4- ابعاد انساني ـ اسلامي:

مي توان ادعا نمود كه مفاهيم اساسي و كلي جهاني شدن در تضاد با مفاهيم اسلامي نيستند، هر چند كه برخي از اصول و شرايط جهاني شدن اين ويژگي را ندارند؛ اما بطور كلي بر اساس مطالعات و بررسي هاي مقدماتي بايستي بيان نمود كه جهاني شدن با روحية انسان عجين شده است و انسان به دنبال زيستن در مفاهيمي ماوراي مرزهاست. اصولاً انسان دوست دارد در محيطي به وسعت جهان حركت و فعاليت نمايد و هر گونه محدوديتي براي او غيرقابل قبول است. در اسلام نيز مي توان موارد زيادي را يافت كه براين مفهوم به طور مستقيم و يا غيرمستقيم تأكيد دارند. تجويز تجارت با كلية ملل (مادامي كه باعث تسلط كفار بر مسلمانان نشود). دستور به يادگيري علوم از دور افتاده ترين نقاط جهان، نگرش امت اسلامي كه همة مسلمانان را درحكم يك مليت و فارغ‎ از مرزهاي سياسي مي‎داند، دستور بر ‎دعا نمودن در حق كلية افراد، بدون توجه به فرهنگها، مليت ها و اعتقاد به مصلح جهاني و انقلاب حضرت ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را نيز مي توان تا حدودي در اين بحث به عنوان شاهدي ديگر بر اين مدعا دانست، هر چند كه در خصوص جهاني شدن مهدوي، تعاريف و اصول آن و تفاوتهاي اصلي آن با جهاني شدن متداول جهاني در مجال ديگري بايستي بحث نمود.

5- اثرات ديگر:

جهاني شدن به دلايل استلزامات و لوازم آن و اصول اقتصادي حاكم بر آن باعث خواهد شد تا در سطح بين المللي، اثرات مناسبي نظير موارد ذيل به دست آيد؛ ـ البته برخي از اين اثرات خود در تشديد مفهوم جهاني شدن بي تأثير نيستند و در واقع روند آن را سرعت مي بخشند.

1) افزايش كيفيت محصولات و خدمات

2) كاهش هزينه هاي توليد، حمل و نقل و

3) كاهش قيمت ها

4) رشد سريع فن آوريها

5) رشد نبوغ بشري

6) تعيين استانداردهاي بالاتر و مطلوب تر جهت كسب رضايت مشتريان

7) نيل به رضايت بيشتر مشتريان در سطح مؤسسه، سازمان، كشورها و

«WTO، ارگان جهاني شدن»

بسياري مفهوم جهاني شدن را با «WTO» هم خانواده دانسته اند؛ بنابراين مروري گذرا بر اين سازمان بسيار مهم و حساس جهاني خواهيم داشت.

اين سازمان، در سال 1947 در «هاوانا» از طريق انعقاد قراردادي بين 19 كشور كه به «منشور هاوانا» مشهور شد، كار خود را آغاز كرد. پس از آن در اولين كنفرانس بازرگاني در ژنو اين منشور به تصويب 23 كشور جهان رسيد كه به تشكيل «گات» منجر شد و بعدها در سال 1995 به «WTO» تغيير كرد. اهداف WTO عبارتست از:

1- ارتقاء سطح زندگي براي مردم كلية كشورهاي عضو.

2- تأمين امكان برخورداري از اشتغال كامل

3- افزايش تقاضا و سطح درآمد واقعي

4- بهره برداري بهينه از منابع جهاني

5- بسط و گسترش توليد و تجارت جهاني

برخي از اصول اساسي كه با استفاده از آنها مي توان به اهداف پنجگانة فوق نايل شد عبارتند از:

1- اصل عدم تبعيض در معاملات جهاني

2- كاهش تعرفه هاي گمركي

3- ممنوعيت استفاده از محدوديتهاي كمي و مقداري

4- رفع اختلافات ميان اعضا براساس مشاوره و گفت و گو

جدول زير، تغييرات و پيشرفتهاي انجام شده در WTO را در طول سالهاي 1947 تا 1999 نشان مي دهد:

رديف

دور

تعداد اعضاء

رخداد قابل ملاحظه

1-4 مكان

1

1947

23

-

ژنو(سوئيس)

2

1949

13

-

آمنسي (فرانسه)

3

1951-1950

38

-

توراكوا(انگلستان)

4

1956

26

-

ژنو (سوئيس)

5

1962-1960

26

-

ژنو (سوئيس)

6

1967-1964

62

معروف به دور كندي

ژنو (سوئيس)

7

1973-1971

99

معروف به دور توكيو

ژنو (سوئيس)

8

1993-1986

117

معروف به دور اروگوئه

پونقادل استو (اروگوئه)

9

1995

-

تغييرنام گات به WTO

-

10

1999

-

روند شديد تقاضاي عضويت در WTO

-

جدول شمارة (3): دورها و رخدادهاي مهم در WTO

ايران و جهاني شدن

در مورد سرنوشت و رهيافت ايران در برخورد با پديدة جهاني شدن نظرات مختلفي ارائه شده است: كه در ادامه به بررسي آنها مي پردازيم:

1- جهاني شدن براي ايران يك خطر است:

در اين نگرش براساس آثار منفي جهاني شدن، ورود ايران به عرصة WTO مساوي با نابودي بنيادهاي فرهنگي و ملي تلقي مي شود. از سوي ديگر طراحان اين نگرش با استناد به اثرات مخرب جهاني شدن در برخي از كشورها، طرح اين مفهوم را براي كشور خطرناك قلمداد مي نمايد.

در بررسي اين نظر لازم به يادآوريست كه جهاني شدن علاوه بر آثار منفي مطرح شده، آثار مثبت قابل ملاحظه اي نيز داشته و دارد. ـ كه به برخي از آنها اشاره داشتيم ـ برخورد برپاية تفكر بلند مدت و راهبردي و براساس اصول وقوانين مشخص و مدون علاوه بر اين كه باعث رشد كشور در زمينه هاي مختلف (به جهت افزايش ميدان عمل توليد‎كنندگان و فعالان اقتصادي) خواهد شد، مي تواند از بروز آثار منفي نيز در كشور جلوگيري نمايد. ـ البته طبيعي است كه نيازهايي جهت اين مهم، لازم است كه به آنها اشاره خواهد شد.

2- جهاني شدن براي ايران يك رؤياست:

دستة ديگري با اشاره به اهميت رقابت در سطح جهاني و ضرورت برخورداري از توان توليد، فني، فن آوري، اطلاعاتي، مالي، اقتصادي، كيفي، بانكي، توزيعي و در سطح استانداردهاي جهاني، وضعيت فعلي اقتصاد و توليد كشور را براي ورود به عرصة WTO نامناسب دانسته و پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني را ـ با توجه به مقررات سخت و گزينش طولاني و دشوار اين سازمان ـ يك رؤيا مي دانند. براي نمونه، روند عضوگيري در WTO مستلزم طي مراحل ذيل است:

الف ـ تسليم درخواست عضويت به دبيركل

ب ـ ارائة سياستهاي تجاري خود به طرحهاي متعاهد در قالب يك گزارش

ج ـ بررسي و ارزيابي سياستهاي مذكور توسط يك گروه كاري

د ـ مذاكرة تعرفه اي با اعضا

هـ ـ اجماع كلية اعضاء (لازم به ذكر است كه تا قبل از اجلاس سياتل در سال 1999 تنها رأي دو،سوم اعضاء جهت الحاق يك كشور به WTO كافي بود، اما بعد از اين تاريخ كلية كشورهاي عضو بايستي در مورد عضويت كشور داوطلب موافق باشند).

اين روند بقدري دشوار است كه كشور چين پس از تسليم درخواست خود در سالهاي گذشته، در اواخر آذرماه سال 1380 به اين سازمان پيوست (در حدود 15 سال). بنابراين با توجه به شرايط ايران از نظر اقتصادي، سياسي و توان ورود به WTO براي براي ما مهيا نبوده و در صورت پيوستن فرضي به اين سازمان، تمامي توليدكنندگان كشور به دليل عدم رقابت نابود مي شوند. پس اين مفهوم ضمن اين كه براي ايران خطرناك است، يك رؤيا و امري دست نيافتني قلمداد مي شود.

در پاسخ بايد گفت كه: هر چند تا اندازة بسيار زيادي اين مطالب درست مي باشد، اما اين تمام حقيقت نيست؛ به بيان ديگر عقب ماندگي در زمينة امكانات و فن آوري، نامساعد بودن اقتصاد كشور و اين كه كيفيت و قيمت محصولات ما رقابتي نمي باشند، مهم ترين موانع جهاني شدن براي كشور مي باشند و آن را براي ما به ماحالت رؤيا در آورده اند. ولي از سوي ديگر وجود پتانسيل هاي فراوان در كشور، در ابعاد نيروي انساني، كشاورزي، صنعت، مواد غذايي. قطعه‎سازي و حتي خودروسازي اين را نويد مي‎دهد كه با فراهم آوردن امكانات لازم، مي توان به جهاني شدن سازندة ايران جنبة واقعي داد.

3- جهاني شدن براي ايران يك انتخاب است:

گروهي نيز با عدم درك شرايط و حساسيت موضوع، طرح مسألة جهاني شدن را براي كشور يك امر غير ضروري و تا حدي تشريفاتي مي دانند. متأسفانه، اين عده شرايط رقابت جهاني را درك ننموده و از قواعد و قوانين تجارت در حال حاضر و روند آن درآينده كم اطلاع هستند. بدون شك پس از گذشتن مهلت عضويت در WTO تحريمها عليه شركتهاي غير عضو به حدي خواهد رسيد كه مجبور شوند در دهكدة جهاني آتي در غار تنهايي و حصار قومي خويش زندگي كنند. به عنوان نمونه كشورهاي عضو، مي توانند عليه كشورهاي غيرعضو تا 600 درصد تعرفه تنظيم نمايند، اين در حالي است كه در برخي صنايع، كافي است براي محصولات ايران تعرفه 10 درصد وضع شود تا محصول غيررقابتي گردد و از صحنة رقابت خارج شود. نتيجة اسف بار چنين حياتي در آينده، منحصر به نسل امروز يا آن روز نيست، بلكه مي‎تواند منجر به فروپاشي نظامها وملتها به دليل مشكلات شديد اقتصادي و سياسي شود. حساسيت اين نكته هنگامي روشن مي‎شود كه واقعاً ـ و نه در حد شعار و گفتار ـ بدانيم در دنياي امروز، هيچ كشوري نيست كه محتاج به كشور ديگري نباشد حتي ثروتمندترين نسبت به فقيرترين. زندگي در جهان امروز مجموعه اي از تعاملات چند طرفه است كه بدون توجه به اصول آن، ارتباط و تعامل مطلوب صورت نخواهد گرفت و به طور خلاصه اين فرض به مثابة داستان همان كبكي است كه سر در زير برف دارد.

4- جهاني شدن براي ايران يك الزام است:

تاكنون سعي شد با ارائه توضيحات مختلف و به كارگيري عبارات گوناگون، نشان دهيم كه جهاني شدن در دنياي امروز همچون موجي، در حال فراگيري جهان است و حتي بنا به قولي موجي است كه سالها پيش، از روي ما نيز گذشته است. جهاني شدن، نه تنها براي ما بلكه براي كلية كشورها ديگر از حالت يك انتخاب و گزينه خارج شده و به حالت الزام و اجبار رسيده است. (برخي از نشانه هاي اين الزام را در صفحات قبل مقاله مورد بررسي قرار داديم) در اين جا مناسب است ـ براي روشن شدن مطالب ـ مثالي از صنعت خودرو بيان نماييم:

در حال حاضر، صنعت خودروي جهان با بيش از 100 شركت در حال فعاليت است؛ اما از اين تعداد بيش از 90 درصد توليد جهاني در اختيار 10 شركت خودروساز است و اين شركتها هستند كه نقش اصلي و كليدي داشته و داراي شبكه هاي وسيع توليد، توزيع و تهية مواد و قطعات خاص خود هستند، شركتهايي نظير جنرال موتورز، دايملو كراسيو، پژو، تويوتا و و مابقي شركتهاي خودروساز نيز بطور مستقيم يا غيرمستقيم به اين شبكه متصل هستند. اگر هر كشور و يا شركتي بخواهد در صنعت خودرو فعاليت داشته باشد (البته در سطح جهاني) بايد خود را به يكي از شبكه‎هاي ياد شده متصل نمايد؛ حال چه در بعد قطعه سازي باشد (مانند اتريش، تونس و تركيه) يا در ساير ابعاد. اگر شركتي نيز بخواهد فارغ از اين مجموعه فعاليت نمايد، ممكن است در ابتدا توفيقاتي حاصل نمايد، اما در نهايت مغلوب شده و مجبور مي‎شود تا در يكي از اين شبكه ها ادغام شود، براي نمونه مي توان به تجربة شركت دوو اشاره داشت، نظير اين وضعيت در تمامي صنايع ديگر با تفاوتهايي قابل ملاحظه است.

حال اين سؤال مطرح است كه آيا مي خواهيم در سطح جهاني توليد كنيم يا ملي؟ اگر بخواهيم صنعت خودرو را فقط در سطح ملي فعال نماييم، با توجه به مشكلات فن آوري، سرمايه گذاري و موفّقيت خاصي به دست نخواهيم آورد؛ اما اگر بخواهيم در سطح جهاني توليد كنيم بايد خود را به يكي از شبكه هاي ياد شده متصل كنيم. حال آيا اتصال به شبكه هاي جهاني براي ما يك خطر است يا رؤيا ، الزام است يا انتخاب؟

اتصال به شبكه هاي خودرو سازي براي ما نه يك خطر بالفعل است نه يك رؤيا؛ زيرا امروز به طور مشهود اثرات مطلوب آن را هم در بعد انتقال فن آوري ـ بخصوص در زمينة قطعه سازي ـ مي بينيم و هم دربعد خودروسازي شاهديم كه گروه خودروسازي معتبري چون پژو و سيتروئن حاضر مي شوند تا با ايران خودرو و سايپا (توليد زانتيا و پژو 206) قرارداد همكاري امضاء نموده و توليد بخشي از محصولات خود را به شركتهاي ايراني بسپارند. بديهي است كه همكاري با شركتهاي خارجي براي ما انتخاب هم نيست؛ چون حيات آتي خودروسازي ما در گرو افزايش كيفيت، كاهش قيمت، تنوع توليد و انتقال فن آوري روز است و اين مرهون اين‎گونه همكاري ها و وابسته به آن است؛ پس فقط جهاني شدن است كه مي تواند باعث توليد محصولات مناسبتري چون پژو 206 و زانتيا شود در واقع بدون جهاني شدن صنعت خودرو ايران، داستان پيكان، رنو و تكرار مي شود نظير همين وضعيت در مورد ديگر صنايع كشور نيز ديده مي شود. پس به طور كلي جهاني شدن براي كشورها يك الزام است. توضيح كامل اين جملة به ظاهر ساده را در بسياري از مقالات، سخنرانيها و مي‎توان ديد. البته جهاني شدن بايد مطلوب و بهينه باشد؛ بنابراين اصول كلي اين حركت بايد داراي ويژگيهاي زير باشد:

1. براساس يك تفكر و ديدگاه استراتژيك باشد. هر حركتي كه به طور مقطعي و بدون در نظر گرفتن تحولات آتي صورت گيرد، منجر به زيان بلند مدت و حتي نابودي مي گردد.

2. مزيتهاي رقابتي بايد دقيقاً مشخص شده و در بلند مدت مورد ارزيابي، سرمايه گذاري، رشد و توسعه قرار گيرند. (آيا واقعاً لازم است با توجه به كمبود منابع مالي، انساني و در بيش از 70 رشته فني از 127 رشتة موجود سرمايه گذاري نمود؟ آيا زمان آن نرسيده است كه بپذيريم كه در برخي از صنايع هيچ توجيه اقتصادي و رقابتي براي ادامة فعاليت نداريم؟)

3. اصلاحات لازم جهت آمادگي رقابت در آينده از هم اكنون اجرا و انجام شود، قبل از آن كه زحمتها از دست برود و مجبور شويم كه دقت اصلاحات و تعديلات را در طراحي، ارزيابي، ارزيابي، اجراء و كنترل، فداي سرعت اصلاحات نماييم. در اين راستا اجراي طرح نوسازي صنايع از اهم مسائل است.

4. با توجه به شرايط خاص ايران، بازار بالقوة آن و جذابيتهاي خاص آن، موانع مهمي نظير عدم امنيت سرمايه گذاري رفع شود تا بتوان در يك بستر آرام و مطمئن و استراتژيك همكاران آتي را يافت و خود را تقويت نمود.

5. مديريت توسعه و فرآيند توسعة مديريت به نحو مطلوب در كشور اجرا شود تا آثار مطلوب توان رقابتي ما را افزايش دهد.

6. بدانيم كه استقرار تفكر بلندمدت در جميع تصميمات ملي ضروري است. هر لحظه تعلل در استقرار اين تفكر باعث به هدر رفتن فرصتهاي طلايي خواهد شد. رقابت را به عنوان يك اصل اساسي حاكم بر كلية امور (صنعتي، بازرگاني، آموزشي و ) به حساب آوريم و با بهره گيري از توان بالفعل و بالقوه خود، با برنامه ريزي صحيح و مطلوب از اينك در انديشة زمان پيوستن به شبكه هاي جهاني باشيم.

نتيجه:

در اين مقاله سعي شد تا با معرفي مفاهيم و اصول جهاني شدن و بررسي نگرشهاي مختلفي كه به اين مطلب در جامعه وجود دارد، اين پيام كلي را ـ هر چند به صورت گذرا ـ به خواننده منتقل نمود كه:

موج جهاني شدن در حال فراگيري تمامي كشورهاي جهان است؛ راه نجات از غرق شدن در امواج سهمگين آن، شنا در جهت مخالف يا سپردن خويش در دست تقدير نيست، بلكه ساختن كشتي مستحكمي است تا بتوانيم به راحتي از اين امواج بهره گرفته و به سمت پيشرفت و ساحل ارتقا حركت نماييم. همانگونه كه رهبر انقلاب طي سالهاي اخير بارها اشاره داشتند، اينك زمان همدلي، همكاري، كار و كوشش در جهت ساختن اين كشتي مستحكم است، نه زمان جنگ و دعواي سياسي و جناحي بر سر تقسيم اتاقهاي كشتي خيالي، سالهاي جاري و آتي، دوران كوشش و تلاش است تا بر پاية داشته ها و استعدادهاي خود و متكي بر فرهنگ غني و پربار ديني ـ ايراني خويش، الگوئي نوين در جهاني شدن را ارائه نماييم. همانطور كه چين با تكيه بر چنين نكاتي (و بعضاً ضعيف تر) و بر پاية تفكر بلندمدت توانست متفاوت از سايرين جهاني شود؛ به طوري كه بنا بر نقل قولي از يكي از صاحبنظران آمريكايي، هراس آتي از قدرت اتمي و موشكي روسيه نيست، بلكه از قدرت كالاهاي ارزان چين است.

منابع و مأخذ:

1) اديب، محمدحسين. «سمينار صنعت خودرو، فرصتها و چالشها»، تيرماه 1380

2) گودرزي، غلامرضا. «خدمات پس از فروش، حلقة مفقودة صنعت خودروي ايران؛ سمينار صنعت خودرو، فرصتها و چالشها»، تيرماه 1380

3) گودرزي، غلامرضا. «مديريت توسعه و توسعه مديريت». مطالعات راهبردي شمارة اول ـ پائيز 1377

4) گودرزي، غلامرضا. «مديريت نوين كليد ارتقاء، بهره‎وري»، صنعت خودرو، شمارة 20

5) جايگاه صنعت خودرو در جهان و روند توسعة آن در ايران، شركت ساپكو

6) سلسلة مقالاتي از نشرية «تازه‎هاي اقتصاد»، شمارة 83

7) ميزگرد تدبير شمارة 89

8. Introduction to Hashin Management , sheji shiba, center for xuality of Momagemont Joupnal, 1995

9. World Economy, Newsweek oct, 12, 1998

10. zonis, Marvin; Getting to the futare: priccip al Drivers of the Global Economy unlversity of chicago, 1999

/ 1