هایک،اقتصاددانی که از عصر خود جلوتربود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هایک،اقتصاددانی که از عصر خود جلوتربود - نسخه متنی

ویرجینیا پاسترل مترجم: سالمی، فرزانه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هايک،اقتصادداني که از عصر خود جلوتر بود

ويرجينيا پاسترل مترجم: فرزانه سالمي

يك روز از «بروس جي كالدول»- كه اقتصاددان و نويسنده معروفي است- پرسيدند موضوع كتاب جديدش چيست. او جواب داد: «يك بيوگرافي روشنفكرانه از فريدريش هايك». كسي كه سوال را مطرح كرده بود- و اتفاقاً استاد دانشگاه گرينسبورو در كاروليناي شمالي هم بود- نگاهي تحويل كالدول داد كه حاكي از ناشناخته بودن اسم هايك بود. كالدول ناچار توضيح داد: «او اقتصاددان است؛ با رويكرد ليبرال».

اما اين جمله خيلي براي توصيف هايك كم بود!

او كه در سال 1992 ميلادي از دنيا رفت، فقط يك اقتصاددان به شمار نمي آمد. البته هايك جايزه نوبل اقتصاد را در سال 1974 ميلادي به خود اختصاص داده بود و مقاله اش با عنوان «استفاده از علم در جامعه» يكي از مقاله هاي مهم در مورد نقش قيمتهاست و كتاب «راهي به سوي رعيت شدن» او هم هنوز از پرفروشترين كتابهاي دنياست و نقش مهمي در تشديد جنبش هاي سياسي موافق بازار آزاد در آمريكا ايفا كرده است.

ميلتون فريدمن پدر اقتصاد بازار آزاد كه به تازگي درگذشت، هايك را «مهمترين متفكر اجتماعي قرن بيستم» ناميده است. درواقع، هايك يكي از تئوريسين هاي مهم قرن بيستم است كه در حوزه اقتصادي، سياسي، فلسفه علم و حتي روانشناسي نظريات مهمي را ابراز كرده است. اخيراً دايره المعارف بريتانيكا نيز پرونده مربوط به هايك در اين دايره المعارف را افزايش داده و آن را به بيش از ده برابر رسانده است.

هايك تا حدي در انگليس شناخته شده است و تأثير او بر مارگارت تاچر و سياستهاي او علت معروف شدن هايک در انگليس بوده است. اما در آمريكا وضع به گونه اي ديگر است. توجه بسياري از متفکران به ايده هاي سياسي تئوريسينها، يکي از عواملي است که باعث شده هايک را در آمريکا به حاشيه برانند. او ايده هاي ليبرالي از قرون 18 و 19 ميلادي را به شکلي جديد ارائه مي داد اما همين توجه به گذشته باعث شده بود که عده اي، تفکر او را قديمي بخوانند. او از بازار رقابتي در مقابل مدلهاي برنامه ريزي مرکزي دفاع مي کرد و معتقد بود همان سنتها و نهادهاي سنتي که در دوران جديد زياد هم پرطرفدار نيستند، تجربه هايي دارند که برگ برنده را در اختيار آنها مي گذارد. او در عصر ناسيوناليسم و نظام اشتراکي، به فردگرايي توجه نشان مي داد.

اما هايک از زمان خود جلوتر بود. او در اواسط قرن بيستم ميلادي به مسائلي توجه مي کرد که در حال حاضر و در سالهاي آينده قرن بيست و يکم ميلادي هم از اهميت زيادي برخوردارند. او به بازار متخصص اما منشعب امروزي، وجود نهادهاي قانوني براي درست کار کردن بازار، و حتي چالشهاي مختلفي که امروزه پيش روي بازار قرار دارد فکر مي کرد و به دنبال راههاي جديد مي گشت.

هايک که در سال 1899 ميلادي در وين متولد شده بود، در جنگ جهاني اول شرکت داشت و پس از آن مدرک خود در اقتصاد سياسي و حقوق را از دانشگاه وين دريافت کرد. در اوايل دهه 1930 ميلادي از هايک براي حضور در هيأت علمي مدرسه اقتصاد لندن دعوت شد و آنجا بود که هايک به خاطر مخالفتهايش با ايده هاي «جان مينارد کينز» شهرت زيادي يافت.

کينز معتقد بود که رکود اقتصادي را مي توان با صرف هزينه هاي دولتي درمان کرد اما هايک چنين استدلال مي کرد که اين سياست باعث تشديد مشکلات اقتصادي خواهد شد.

يکي از دستاوردهاي مهم هايک اين بود که لزوم کنار هم گذاشتن علوم مختلف براي حل مشکلات را مورد توجه قرار داد. به عقيده او، آدمهاي مختلف، اهداف مختلفي دارند و اطلاعات مختلفي هم کسب کرده اند که از کنار هم گذاشتن آنها مي توان به بهترين نتايج رسيد. اما متآسفانه هميشه اين اطلاعات به شکل مکتوب و طبقه بندي شده در اختيار ديگران قرار ندارد.

جدا از اين اختلاف نظرها، هايک با تمايل شديد متفکران معاصرش به برنامه ريزي هاي مرکزي براي اقتصاد مخالف بود و مي گفت اين مدل نمي تواند نسبت به سياستهاي بازار رقابتي موفقتر باشد. اين در حالي بود که در دهه 1930 ميلادي در انگليس، حتي متفکران سياسي و ميانه رو هم از ملي شدن تمام صنايع بزرگ و مهم سخن به ميان آورده و از آن حمايت مي کردند.

در زمان جنگ جهاني دوم و پس از آن، برنامه ريزي هاي مرکزي به سطحي رسيد که شايد امروزه غيرقابل تصور هم باشد. مثلاً در همان زمان جنگ جهاني دوم، کار به جايي رسيد که براي وسايل خانه و مبلمان هم طرحهاي کلي و بدون سليقه و تزيين و هنر توصيه مي شد و به اجرا در مي آمد. حتي گفته مي شد که صندلي هاي راحتي جزء لوازم ضروري زندگي نيست اما کتابخانه جزء اين وسايل هست! سياست کنترل قيمتها و مالياتهاي مجازاتي هم به همين ترتيب تا سال 1952 ميلادي ادامه يافت.

کالدول در کتاب جديدش با عنوان «چالش هايک» - که توسط انتشارات دانشگاه شيکاگو به چاپ رسيده- مي نويسد: «در آن زمان، هيچ کس ايده هاي هايک را نمي پسنديد. او در مدت زيادي از زندگي اش به خاطر ايده هاي اقتصادي و سياسي اش مورد مضحکه قرار مي گرفت، زيرا از زمان خود بسيار جلوتر بود.»

يکي از دستاوردهاي مهم هايک اين بود که لزوم کنار هم گذاشتن علوم مختلف براي حل مشکلات را مورد توجه قرار داد. به عقيده او، آدمهاي مختلف، اهداف مختلفي دارند و اطلاعات مختلفي هم کسب کرده اند که از کنار هم گذاشتن آنها مي توان به بهترين نتايج رسيد. اما متآسفانه هميشه اين اطلاعات به شکل مکتوب و طبقه بندي شده در اختيار ديگران قرار ندارد.

به همين جهت بود که هايک در سال 1945 ميلادي طي مقاله اي نوشت: «مشکل اقتصادي جامعه، صرفاً چگونگي اختصاص منابع لازم نيست؛ مساله مهم اين است که چگونه مي توان بهترين استفاده را از منابع موجود براي هر فرد اجتماع و براي تأمين اهداف مورد نظر او برد. درواقع، بايد از علم براي اختصاص دادن اين منابع استفاده شود.»

به اعتقاد هايک، کليد موفقيت اقتصاد، رقابت غيرمتمرکز است. در اقتصاد بازار، قيمتها به عنوان نظام ارتباطاتي عمل مي کنند و اطلاعات زيادي را مي توان از ميان قيمتها به دست آورد.

در همين راستا «لارنس سامرز» که اقتصاددان و معاون سابق وزير خزانه داري آمريکا و رييس دانشگاه هاروارد است اين پرسش را مطرح کرده که «مهمترين درسي که از واحدهاي اقتصاد در دانشگاه مي توان آموخت چيست؟»

وي معتقد است که دست نامرئي در بازار بسيار موثرتر از دست پنهان عمل مي کند و به همين جهت است که سامرز مي گويد اتفاقات زيادي در بازار مي افتد که نمي توان آنها را کنترل کرد؛ يا برايشان برنامه ريخت به آنها جهت داد. و اين همان چيزي است که هايک هم سالها قبل گفته بود.

فنآوري اطلاعات اکنون بيش از هر زمان ديگري توانسته ايده هاي هايک را تقويت کند. امروزه استادان اين رشته به دانشجويان خود مي آموزند که صرف وارد کردن اطلاعات به کامپيوترهايي که برنامه هاي مرکزي دارند نمي تواند مشکلات ناشي از کمبود اطلاعات و علم اقتصادي را حل کند. واقعيت اين است که براي حل هر مشکلي، به اطلاعات زيادي از علوم به ظاهر نامرتبط با آن حوزه نياز است.

در چنين شرايطي، يک راه براي حل مشکلات آن است که اطلاعات را به تصميم گيرنده منتقل کنيم؛ و راه ديگر هم اين است که روند تصميم گيري را به سمتي ببريم که اطلاعات لازم در آن وجود دارد.

هايک در کتاب « راهي به سوي رعيت شدن» که خطاب به تمام سوسياليستهاي احزاب مختلف جهان نوشته شده، چنين استدلال مي کند که منطق کلي برنامه ريزي هاي سوسياليستي برمبناي ناديده گرفتن آزاديهاي فردي و شخصي قرار گرفته است؛ يعني همان شرايطي که هايک در اتريش شاهد آن بود.

اين کتاب در انگليس ابتدا با شوک و غافلگيري مواجه شد اما سپس شاهد استقبال خوبي بود. مشابه اين شرايط در آمريکا هم رخ داد. آنگونه که کالدول هم در کتابش تأکيد کرده، حرف اصلي هايک در « راهي به سوي رعيت شدن» اين است که اگر راه مداخله در اقتصاد در پيش گرفته شود، به طور اتوماتيک به شکل گيري نظامي خودکامه و توتاليتر منجر خواهد شد.

هايک در عين حال معتقد بود که کنترل کامل اقتصاد، به کنترل ساير ابعاد زندگي مردم هم خواهد انجاميد؛ زيرا تصميم گيريهاي اقتصادي، چيزي جدا از ارزشها و اهداف فردي و شخصي نيست؛ و درواقع بازتاب آنها به شمار مي رود.

«جري مولر» نويسنده کتاب «فکر و بازار: کاپيتاليسم در تفکر مدرن اروپا» نيز نظر مشابهي دارد. او مي گويد: «ما پول را براي همسران و فرزندان خود و يا براي ايجاد تغييري در زندگي خودمان مي خواهيم؛ از جراحي پلاستيک گرفته تا مطالعه کتاب يا هرچيز ديگر. اينها اهداف غيراقتصادي هستند که پول مي تواند آنها را براي ما تأمين کند.»

هايک معتقد بود که تنها در يک بازار رقابتي است که مردم با ارزشهاي مختلف فکري مي توانند در کنار يکديگر زندگي کنند. در چنين محيطي مردم درک مي کنند که خواسته ها و اهدافشان چيست و چگونه مي توانند آنها را برآورده کنند.

هايک در عين حال در کتاب «راهي به سوي رعيت شدن» مي نويسد: نمي توان بازار کار را جهت داد و تعيين کرد چه کسي بايد سر چه کاري برود.

از آنجا که هايک بر پلوراليسم ارزشها تأکيد مي کرد، برخي از صاحبنظران، او را از افراد نزديک به تفکر پست مدرني دانسته اند و ميشل فوکو فيلسوف پست مدرن فقيد هم در آخرين سالهاي زندگي اش بارها در سخنراني هاي خود به آراء و عقايد هايک استناد مي کرد.

کالدول هم در اين خصوص مي گويد: «من هايک را يک متفکر پست مدرن به شمار نمي آورم. اما به نظرم مخالفان او و مخالفان پست مدرنها حرفشان يکي بود!»

/ 1