استقلال يا تفكيك قوا (SeparationofPowers ) از جمله مفاهيم بنيادين پذيرفته شده و پيادهسازىشده در سازماندهى كلان بسيارى از نظامهاى حكومتى دنياى امروزاست. امروزه كمتر در مورد ضرورت اين نظريه ترديدى ابراز مىشود، بلكه مباحث بيشتر در مورد چگونگى پيادهسازى آن براى جلوگيرى از تمركز قدرت و افزايش كارآمدى نظامهاى حكومتى است. به همين دليل اگرچه نظريه تفكيك قوا را مىتوان در ابعاد تاريخى و فلسفى آن مورد مطالعه قرار داد، اما آنچه براى نظام حكومتى جمهورى اسلامى ايران اهميت ويژهاى دارد تبيين ابعاد حقوقى و مديريتى نظريه تفكيك قوا مندرج در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران است. بدين ترتيب شفافسازى و عملياتى كردن اين نظريه ذاتاً پيچيده و مبهم و جلب وفاق صاحبنظران و كارگزاران جمهورى اسلامى ايران مىتواند حصول كارآمدى حداكثرى نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران را شتاب بيشترى بخشد. اين مقاله نظريه استقلال يا تفكيك قوا را در چارچوب قانون اساسى مورد مطالعه قرار مىدهد و با بررسى انواع الگوهاى ممكن، الگوى متناسب با قانون اساس جمهورى اسلامى ايران را مطرح و در معرض ارزيابى صاحبنظران حقوق، علوم سياسى و مديريت مىگذارد.