در اقتصاد اسلامي کار مفيد اساس مالکيت
شناخته شده است
مکتب اسلام ـ ش: 8 ـ آبان 1374 داود الهامي
انگيزههاي کار
در اسلام اگر انگيز? کار و به دست آوردنمال، تأمين معاش خود و خانواده و بستگان يا
بالا بردن سطح زندگي عائل? خويش و ديگران
باشد آن کار مقدس و صاحب آن مورد تکريم و
احترام است. ولي اگر مقصود ثروتاندوزي
براي تفوقجوئي باشد، چنين کاري نه تنها
شريف و مقدس نيست، بلکه صاحب آن از جاده
اخلاق و فضيلت منحرف شده و پيرو حرص و
افکار پست شيطاني خود شده است.
در روايت وارد شده است که روزي رسول اکرم ـ
ص ـ با ياران خود نشسته بود، جوان
نيرومندي که اول صبح سخت به کار مشغول بود،
نظر او را جلب کرد آنهائي که در خدمت آن
حضرت بودند، گفتند: اگر اين جوان، جواني و
نيروي خود را در راه خدا به کار ميانداخت
شايست? تقدير و تحسين بود.
رسول اکرم ـ ص ـ فرمود: لا تقولوا هذا فانه
ان کان يسعي علي نفسه ليکفّها عن المسأله و
يغنيها عن الناس فهو في سبيل الله و ان کان
يسعي علي ابوين ضعيفين او ذرية ضعافاً
ليغنيهم و يکفيهم فهو في سبيل الله و ان
کان يسعي? تفاخراً و تکاثراً فهو في سبيل
الشيطان.(1)
اين سخن را نگوئيد اگر اين جوان براي معاش
خود کار ميکند که در زندگي محتاج ديگران
نباشد و از مردم بينياز گردد او با اين
عمل در راه خدا سعي ميکند و نيز اگر کار
ميکند به خاطر والدين ضعيف يا کودکان
ناتوان که زندگي آنان را تأمين کند و از
مردم بينيازشان سازد باز هم سعي او در
راه خداست ولي اگر کار ميکند به اين هدف
که به تهيدستان فخر بفروشد و بر ثروت خود
بيفزايد او در راه شيطان است.
آري در اسلام عمل تابع نيّت است و نيت افضل
از عمل است، قوام عمل به نيت و نيت زير بناي
عمل است،به موجب روايت فوق و روايات ديگر
ارزش کارهاي مسلمانان در عبادات و اخلاق
بسته به کيفيت انديشه و نيت آنان است،به
هر نسبتي که نيت پاکتر و خلوص معنوي بيشتر
باشد، ارزش آن زيادتر خواهد شد.
روايت شده است که مردي با نگراني به امام
صادق ـ ع ـ عرض کرد به خدا سوگند ما به
سختي گرفتار دنياطلبي شدهايم و دوست
داريم که بر مال و ذخائر آن دست يابيم،
وضع ما چگونه خواهد بود؟
امام فرمود: تحب ان تصنع بها ماذا؟دوست
داري با مال دنيا چه کني؟
جواب داد: اعود بها علي نفسي و عيالي و
اصل بها و اتصدق بها و احج و اعتمر. آن را در
بهبود زندگي خود و عائلهام صرف نمايم، و
صل? رحم کنم و در راه خدا به مستمندان بدهم
و به حج و عمره بروم.
حضرت فرمود: ليس هذا طلب الدنيا هذا طلب
الآخرة(2). اين کار تو دنياطلبي مذموم نيست،
بلکه اين کار خود آخرت طلبي است.
باز امام صادق ـ ع ـ ميفرمايد: لا خير
فيمن لا يحب جمع المال من حلال يکف به وجهه
و يقضي به دينه و يصل به رحمه(3). خير و خوبي
در آن کس نيست که دوستدار جمعآوري مال از
حلال نباشد، تا بدين وسيله آبروي خود را از
ذلت حفظ کند و دين خويش را بپردازد و به
ارحام فقير خود کمک نمايد.
از اين احاديث استفاده ميشود اگر کار و
کوشش هر فردي به نيت صحيح باشد، آن کار در
اسلام مقدس و ارزشمند و در حکم جهاد در راه
خداست. ولي اگر به نيت فاسد باشد، نه تنها
آن کار ـ ولو مشروع هم باشد ـ مطلوب و
پسنديده نيست، بلکه کاري است مخالف راه
خدا و کار شيطاني است.
تکدّي شخصيت انسان را از بين ميبرد
در اسلام از بيکاري و سرباري به شدت مذمّتشده است. اين مسأله از دو بعد اخلاقي و فقهي
قابل بررسي است:
1ـ هر فردي بايد از طريق انجام يک کار
مناسب و مفيد و مورد علاقه کسب معاش نمايد
تا اينکه بتواند بدون اينکه سربار کسي
باشد و يا منت ديگران را بکشد، زندگي
شرافتمندانهاي داشته باشد.
2ـ اصولاً کار در اسلام براي هر فرد مسلمان
واجب عيني يا واجب کفائي است. يک مسلمان اگر
توانائي کار کردن و قبول مسئوليتي را دارد،
نبايد از زير بار قبول مسئوليت و انجام کار
شانه خالي کند، اگر چه از نظر معيشت و
ادار? زندگي خود تأمين داشته باشد و در هر
حال و به هر صورت بطالت و عمر را بيهوده تلف
کردن و بيکاري، سخت مورد مذمت است.
اين است که در تعاليم اسلام از سئوال و
تکدّي و سربار ديگران بودن مذمت و نکوهش
شده است. امام صادق ـ ع ـ ميفرمايد:
لو يعلم السائل ما في المسأله ما سأل احد
احداً(4) اگر سائل بداند که در سئوال و تکدي
چه زيانهاست، هيچ کس از ديگري سئوال
نميکند.
و در حديث ديگر فرمود:
طلب الحوائج الي الناس استلاب للعزّ و
مذهبة للحياء و اليأس مما في ايدي الناس
عزّ للمؤمن في دينه و الطمع هو الفقر
الحاضر(5). درخواست حاجت از مردم موجب سلب
عزت و رفتن حياست و نااميدي از آنچه دست
مردم است، موجب عزت مؤمن در دينش ميباشد،
طمع فقر حاضر و آماده است.
باز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: ما من
عبد يسأل من غير حاجة فيمدت حتي يحوجه الله
اليها و يثبت الله له بها النار(6).هر
بندهاي که بدون نياز دست گدائي پيش مردم
دراز کند، نخواهد مرد تا خدا او را به همان
حاجت محتاج نمايد و آتش جهنم را براي او
مهيّا سازد.
و نيز فرمود:
من سأل من غير فقر کانما يأکل الخمر(7) .هر
کس بدون حاجت گدائي کند در حقيقت شراب
ميخورد.
من سأل الناس و عنده قوت ثلاثة ايام لقي
الله يوم يلقاه و ليس علي وجهه لحم(8) .هر کس
که با داشتن قوت سه روز گدائي کند خدا را در
حالي ملاقات مينمايد که گوشتي در چهره
ندارد.
تکدي و گدائي شخصيت انسان را از بين
ميبرد و او را در جامعه خوار و ذليل
ميسازد.
پيامبر اکرم ـ ص ـ ميفرمايد:
الحاجة امانة الله عند خلقه فمن کتمها
علي نفسه اعطاهالله ثواب من صلي و من
کشفها الي من يقدر ان يفرّج عنه و لم يفعل
فقد قتله، اما انه لم يقتله بسيف و لا سنان
و لا سهم و لکن قتله بما نکي من قلبه(9).
نيازمندي امانت خداست نزد خلقش، هر که آن
را نزد خود پوشيده دارد، خدايش ثواب
نمازگزار دهد و هر که از آن پرده بردارد،
نزد کسي که ميتواند آن را گشايش دهد ولي
نکند او را در حقيقت کشته است، البته با
شمشير و نيزه و تير نکشته، بلکه با زخمي که
به دلش وارد آورد، کشته است.
انساني که اشرف موجودات و خليف? خدا در
زمين و امين او در دين و حامل سرّ و حکمت
اوست، نبايد خود را ذليل و خوار کند و دست
ذلت به سوي ديگران دراز نمايد.
بيکاري يک نوع استثمار است
هر کس در جامعه مؤظف است يک کار مثبت وسازندهاي را به عهده بگيرد و به همان
اندازه که از دسترنج ديگران استفاده
ميکند، بايد به جامعه و همنوعان خود خدمت
نمايد تا مردم بتوانند کليه مايحتاج خود را
فراهم آورند و لذا اگر کسي به نام زهد و
عبادت و يا هر عنوان ديگر از توليد کالا و
انجام خدمت سرباز زند و در حالي که خود
کاري نميکند مانند قارچ از توليد و
دسترنج ديگران استفاده کند، گوئي ديگران
را استثمار کرده است، زيرا از ديگران کالا
و خدمت ميستاند و خود کالا يا خدمت تحويل
نميدهد.
لذا اسلام کساني را که از زيربار
مسئوليتها و وظائفي که نظام اقتصادي جامعه
بر دوش هر کس گذارده، شانه خالي ميکنند و
بدون دخالت در امر توليد از دسترنج ديگران
بهره ميگيرند، به شدت محکوم ساخته است.
از پرخوابي، کم کاري و بيکاري در تعاليم
اسلام شديداً مذمت شده است، تا آنجا که
امام موسي بن جعفر ـ ع ـ ميفرمايد:
ان الله تعالي ليبغض العبد النوام، ان
الله ليبغض العبد الفارغ(10).
خداوند بنده پرخواب و بند? بيکار را مبغوض
ميدارد.
امام صادق ـ ع ـ به يکي از دوستانش با اين
عبارت اخطار کرد که:
لا تکسل عن معيشتک فتکون کلا علي غيرک(11) . در
امر زندگي سستي مکن مبادا سربار ديگران
شوي.
شک نيست که اساس کار مثبت و سازنده کارهاي
توليدي است و ارزش کارهاي ديگر از نظر
اقتصادي به مقداري است که در امر توليد
دخالت داشته باشد.
تاريخ پيامبران و امامان حاکي از اين است
که هر يک از آنها با مأموريت خطير و
مسئوليتهاي بسيار مهمي که در راه ارشاد و
اصلاح جامعه داشتند، هيچ گاه از نظر
اقتصادي و معاش سربار ديگران نبوده و به
نحوي از طريق شرکت در کارهاي توليدي، خود
را از بيت المال بينياز ميساختند.
سيوطي در الدر المنثور از ابن عباس نقل
کرده است که از پيامبران حضرت آدم کشاورز،
و ادريس خياط، و نوح نجار و هود تاجر و
ابراهيم چوپان و داود زرهساز و سليمان
حصيرباف، و موسي کارگر،و عيسي جهانگرد،
و حضرت محمد ـ ص ـ شمشير زن شجاعي بود.(12)
مؤلفين کتب سيره در سيره پيامبر اسلام
نوشتهاند که آن حضرت فرمود:
ما من نبي الا وقد رعي الغنم قيل انت يا
رسول الله قال انا(13). هيچ پيامبري نيست مگر
اينکه گوسفند ميچرانده است، عرض شد تو هم
يا رسول الله فرمود: آري.
همچنين در مناسبتي ديگر فرمود:
بعث موسي و هو راعي غنم و بعث داود و هو
راعي غنم، بعثت و انا ارعي غنم اهلي
باجياد(14) موسي مبعوث شد در حالي که او
گوسفند ميچرانيد و داود و من نيز
برانگيخته شديم در حالي که گوسفندان
خانوادهام را به چراگاهي به نام اجياد
ميبردم.(15)
امام صادق ـ ع ـ آنجا که از اهميت کشاورزي
سخن ميگفته فرموده است:
ما بعث الله نبياً الا زارعا الا ادريس
عليه السلام کان خياطاً(16). خداوند هيچ
پيامبري را مبعوث نکرده مگر اينکه کشاورز
بودند به جز ادريس که خياط بود.
در يکي از روايات از اميرمؤمنان علي ـ ع ـ
آمده است:
اوحي الله عزوجل الي داود انک نعم العبد
لولا انک تأکل من بيت المال و لا تعمل بيدک
شيئاً قال فبکي داود اربعين صباحاً فاوحي
الله عزوجل الي الحديد ان لن لعبدي داود،
فالان الله عزوجل له الحديد فکان يعمل کل
يوم درعاً فيبيعها بالف درهم(17) خداوند
به داود پيامبر وحي فرستاد که تو خوب
بندهاي هستي اما تنها اشکال کارت اين است
که از بيت المال استفاده ميکني و با دست
خود کار نميکني، با آنکه او رهبر يک
حکومت حق و عادلانه بود و حق داشت از بيت
المال زندگي خود را تأمين کند.
او به دنبال اين جريان بسيار گريست تا
اينکه توانست آهن را نرم کرده و از آن زره
بسازد و از آن پس هر روز يک زره ميبافت و
آن را به هزار درهم ميفروخت و از بيت
المال بينياز گرديد.
علي بن حمزه ميگويد: حضرت ابوالحسن ـ ع ـ
را ديدم که در روي زمين کار ميکرد و عرق
از او ميچکيد، گفتم کارگران کجا هستند که
شما شخصاً زحمت ميکشيد، فرمود: يا علي عمل
باليد من هو خير مني و عن ابي في ارضه اي علي
کسي که از من و پدرم بهتر بود روي زمينش کار
ميکرد. پرسيدم آنها چه کساني هستند،
فرمود:
رسول الله و اميرالمؤمنين و آبائي کلهم قد
عملوا بايديهم و هو من عمل النبيين و
المرسلين و الصالحين(18).رسول خدا و
اميرمؤمنان و تمام پدرانم با دست خود کار
ميکردند، کار کردن،شيوه انبياء و
مرسلين و مردان صالح و شايسته است.
در اسلام نه تنها بيکاري آشکار مورد مذمت
و نکوهش قرار گرفته، بلکه بيکاري پنهان
نيز به شدت تقبيح شده از نظر اقتصاد اسلامي
کار مفيد اساس اصلي مالکيت شناخته شده است
و استفاده بيهوده از مالي را که در برابر
آن کار مفيدي انجام نيافته است، تحت عنوان
اکل به باطل محکوم دانسته است.
جلال الدين محمد بن اسعد معروف به علامه
دواني(متوفاي 908 هـ) در اين باره در کتاب
خود معروف به اخلاق جلالي مينويسد:
همچنين اشخاص انساني نيز در بقا محتاجند
به همديگر، پس کمال و تمام هر شخص به ديگر
اشخاص حاصل نميشود بنابراين مخالطت به
ابناي نوع بر وجه تعاون واجب باشد والا از
قاعد? عدالت منحرف شده باشند و به سمت جور
متسم چون جماعتي که از مردم عزلت و وحشت
اختيار کنند و به کلي از معاونت بني نوع
فرار و اجتناب نمايند و بار اسباب معيشت
خود بر مردم تحميل کنند و آن را زهد نامند و
فضيلت دانند و حال آنکه اين حالت جور محض
است چه غذا و لباس از بني نوع فراگيرند و در
عوض آن هيچ نفعي به ايشان نرسانند و بهاي آن
نگزارند و چون به واسط? عدم اسباب افعال
رذيله از ايشان صادر نشود عوام ايشان را از
اهل فضيلت پندارند و اين کمال خطاست چه عفت
نه ترک شهوت است، بلکه استعمال او بر وجه
عدالت و عدالت نه آن است که به واسطه آنکه
کسي را نبينند ظلم بر او نکنند بل آنکه در
معامله با مردم طرق انصاف و انتصاف مرعي
دارند و ابوالحسن عامري گويد:که قصه
خوانان از اين طائفه بدترند چه با وجود
توقع به امداد مردم و اخذ اموال ايشان نفعي
به ايشان نميرسانند، بلکه مصرف
ميرسانند چه به حکايات کاذبه ايشان را
فريب ميدهند و اضاعت قابليت ايشان
ميکنند.(19)
ميبينيم علامه دواني نه تنها بيکاري
آشکار زهد پيشگان را مورد سرزنش قرار
ميدهد،بلکه بيکاري پنهان را نيز تقبيح
کرده آن را استثمار انسان از انسان
ميداند. به نظر وي کسي که در ظاهر به شغل
قصهگوئي يا رمّالي و مشاغل ديگري که
توليد کالا يا خدمت ضروري و مفيد ندارد،
اشتغال دارد، اگر چه در ظاهر به کاري مشغول
است ولي در واقع، بيکار ميباشد و لذا اين
گونه بيکاران پنهان نيز به استثمار ديگران
مشغول هستند.(20)
سخنان علامه دواني مضمون رواياتي است که
در اين باره از پيشوايان دين رسيده است. در
اين روايات به کارهاي توليدي و فعاليت
عمران و آبادي و بهرهگيري از منابع طبيعي
تشويق و ترغيب گشته و از بيکاري و تنآسائي
و سر بار ديگران شدن، بلکه شانه خالي کردن
از کارهاي توليدي(چون زراعت و درخت کاري و
دامداري) و گذراندن معيشت خود با کارهاي
غير مفيد نکوهش شده است.
مثلاً در تفسير آيه و انه اغني واقني(21). از
اميرمؤمنان علي ـ ع ـ روايت شده است که
فرمود: اغني کل انسان بمعيشته و ارضاه بکسب
يده(22). خداوند هر انساني را با تهيه معيشت
و وسائل زندگي بينياز کرده و با فعاليت
دست و کسب بازويش، راضي نموده است.
در روايت ديگر آمده است که امام صادق ـ ع ـ
از حال کسي جويا شد گفتند که او نيازمند و
خانهنشين شده و تنها به عبادت مشغول است
و دوستانش زندگي او را اداره ميکنند،
فرمود: و الله للذي يقوته اشد عبادة منه(23).کسي که زندگي او را اداره ميکند بيش از او
عبادت ميکند.
امام حسن عسکري ـ ع ـ فرموده است: لا يشغلک
رزق مضمون عن عمل مفروض(24) اگر چه خداوند در
نظام حکيمان? آفرينش، ارزاق مردم را تضمين
کرده است، ولي مبادا انديش? ضمانت خداوند
مغرورت سازد و ترا از انجام فريض? کار و
کوشش باز دارد.
در زمان ما کارها و شغلهاي کاذب فراوان
است و عده زيادي از اين راه ارتزاق
ميکنند و خوشحالند که دارند از دسترنج
خود نان ميخورند. غافل از اينکه ضرر اين
نوع کارها نسبت به اجتماع از بيکاري بيشتر
است. البته کارها از لحاظ مفيد بودن و يا
مضر بودن در زمانها تفاوت ميکند. ممکن
است بعضي کارها که در زمان ائمه اطهار مضر
بوده در عصر ما مفيد باشد و بعضي کارها که
در آن زمان مفيد بوده در زمان ما کار
بيهوده و بيفائده تلقي گردد.
به هر حال کارگر به معناي عمومي مکلف است
کاري را به عهده بگيرد که مفيد به حال
جامعه باشد. و در حقيقت کارکردن او، ديني
است اجتماعي و خدمتي است عمومي و مسئوليتي
است که پذيراي آن شده است و پاداش واقعي
کار او همان ارزش بخشيدن و آفرينندگي است و
ثمر? آن به طور مستقيم و غير مستقيم به خود
او برميگردد.
در آمدهائي که از راههاي استثمار گرانه و
يا از توليد و توزيع کالا و خدمت غير ضروري
به دست آيد به نظر دانشمندان اسلامي از
درآمدهاي حرام ميباشد.
1 . محجة البيضاء، ج2، ص 140.
2 . کافى، ج5، ص 72.
3 . مدرک قبل.
4 . وسائل، ج6، ص 306 و307 و ص 310 و 314.
5 . کافي، مترجم، ج3، ص 219.
6 . وسائل، ج6، ص 305.
7 . وسائل، ج 6، ص 306.
8 . وسائل، ج 6، ص 306.
9 . اصول کافي، ج3، ص 360 ـ 361.
10 . وسائل، ج12، ص 37.
11 . مدرک قبل.
12 . به نقل بحارالانوار، ج 103، ص 56.
13 . سيره ابن هشام، ج1، ص 176، طبع مصر.
14 . سيره حلبي، ج1، ص 140ـ هامش السيرة
الحلبيه سيد احمد زيني دحلان، ج1، ص 111 ـ 112،
طبع مصر.
15 . نام اجباد نام درهاي از کوهستان مکه
در نزديکي کوه صفا.
16 . سفينة البحار، ماده زرع، عروه سيد
يزدي، ص 633.
17 . کافي، ج5، ص 74 ـ من لا يحضره الفقيه، ج3،
ص 98 ـ وسائل، ج 12، ص 22.
18 . کافي، ج 5، ص 76.
19 . کتاب اخلاق جلالي، ص 237 و 238.
20 . تاريخ انديشههاي اقتصادي در جهان
اسلام، تأليف حسن توانايان فرد، ص 429.
21 . سوره النجم، آيه 48.
22 . وسائل، ج 12، ص 14 ـ مستدرک، ج 5، ص 78.
23 . مدرک قبل.
24 . تحف العقول، ص 489