آيا اسلام نيز مانند تفكر ليبرال و يا سوسياليسم، يك نظام اقتصادى دارد؟بله همان گونه كه نظام سرمايه دارى و نظام سوسياليسم در سطح جهان وجود دارد، نظام اقتصادى اسلامى نيز وجود دارد. نظام اقتصاد اسلامى، مجموعه اى از اركان، مبانى و اهداف و هم چنين ساز و كارهايى است كه اين ها را به هم مرتبط مىكند.شايد بتوان گفت كه شهيد صدر در كتاب اقتصادنا با بيان اهداف و اركان اقتصاد اسلامى، مثل مالكيت مزدوج، شامل مالكيت خصوصى، دولتى و عمومى و... هم چنين بيان ركن عدالت اجتماعى در توزيع درآمد، امكانات و فرصت ها، نيز بيان ركن آزادى اقتصادى در قلمرو محدود، در پى ارائه ى يك نظام اقتصادى بوده اند.البته اين نظام، لابه لاى مطالب كتاب ها و نصوص دين از قرآن و سنّت آمده است و به دست آوردن آن احتياج به تلاش فراوان دارد; و بعضى از انديشمندان مسلمان در اين زمينه كار كرده اند و جا دارد كه كار بيش ترى نيز بشود. البته مىتوان گفت كه اين نظام، در حالتى كه اركان ثابتى دارد، با توجه به تغيير و تحولات جامعه، تغييرات جزئى نيز پيدا مىشود كه آن را با شرايط سازگار مىسازد و در نتيجه، نهادهايى منقرض و نهادهاى ديگرى جاى گزين آنها مىگردند.علم اقتصاد را تعريف كنيد؟ آيا در اسلام رابطه ى خاصى بين علم اقتصاد و نظام اقتصاد وجود دارد؟علم اقتصاد دانشى است كه پديده هاى اقتصادى را توصيف و تبيين، و روابط بين آنها را آن چنان كه هست بيان، و وضع آينده ى آنها را پيش بينى مىكند; مثلا وقتى شما براى خريد دو كيلو پرتقال به بازار مىرويد و مشاهده مىكنيد كه قيمت پرتقال افزايش يافته و پولتان كفايت نمى كند، يك كيلو مىخريد. اين يك رفتار است. اگر عكس اين رفتار اتفاق افتاد، يعنى قيمت پرتقال كاهش يافت، سه كيلو مىخريد. پس تقاضاى شما بر اساس قيمت كالا شكل مىگيرد. شما اين رابطه را به عنوان يك عامل اقتصادى به وجود آورده ايد.علم اقتصاد، اين رفتار شما را توصيف مىكند; مىگويد تقاضاى پرتقال از ناحيه ى تقاضا كننده به بازار آمد; توليد كننده نيز كالاى خود را به بازار عرضه كرد; لذا قيمت روى هر دو پديده اثر مىگذارد. اگر قيمت بالاتر رود و تقاضا ثابت بماند، توليد و عرضه افزايش و اگر قيمت كاهش يابد و تقاضا ثابت بماند، توليد هم كاهش پيدا مىكند. علم اقتصاد در اين جا رابطه ى بين عرضه و تقاضا را به صورت يك قانون و رابطه ى سببى و مسببىِ متقابل بيان مىكند.علم اقتصاد، شناخت پديده ها و وقايع اقتصادى، مانند بى كارى، ركود، كاهش و افزايش قيمت ها و كاهش و افزايش سود كارخانه ها را به عهده دارد هم چنين علم اقتصاد، پيش بينى مىكند كه مثلا با توجه به وضع اقتصادى، قيمت ها و يا بى كارى و ركود در آينده ى معين، افزايش يا كاهش مىيابد.در علم اقتصاد با توجه به اثرپذيرى آن از نظام اقتصادى، روابط تغيير مىكند; چون علم اقتصاد شاخه اى از علوم انسانى و اجتماعى است، از شرايط اجتماعى و فرهنگى جامعه نيز اثر مىپذيرد; برخلاف روابط علوم طبيعى كه چنين نيست; مثلا در علوم طبيعى، آب در دماى صد درجه به جوش مىآيد، چه مردم جامعه مسلمان باشند و چه يهودى و...اما رابطه ى اقتصاد با نظام اجتماعى و اقتصادى، مثل رابطه ى فيزيك و شيمى با دين نيست; بلكه روابط اقتصادى بين مردم، متأثر از باورها، عقايد و اخلاقيات آنهاست; يعنى عقايد و اخلاقيات مردم، رفتار توليدى آنها را شكل و جهت مىدهد; مثلا چه چيز توليد كنند؟ چگونه توليد كنند؟ آيا كالاهاى لوكس را توليد كنند، يا كالاهاى مورد نياز عامه مردم را؟بنابراين، علم اقتصاد، كاملا از پديده ها، رفتارها و روابط اقتصادى جامعه اثر مىپذيرد. رفتارها و روابط اقتصادى نيز تحت تأثير هنجارها و ارزش هاى اعتقادى و اخلاقى جامعه شكل مىگيرند. جامعه اى كه اعتقاد به خداوند و اخلاق و معاد ندارد، يك نوع رفتار اقتصادى دارد و جامعه اى كه به اين مسائل اعتقاد و باور دارد، رفتار اقتصادى ديگرى دارد. وقتى رفتارهاى اقتصادى، اين دو جامعه متفاوت شد، طبعاً، علم اقتصاد آنچه را كه از رفتارها و روابط اقتصادى جامعه محقق شده مورد مطالعه قرار مىدهد. اين رويدادهاى اقتصادى در يك بستر ارزشى و اعتقادى شكل مىگيرند; يعنى باورها و اعتقادات جامعه، بسترى را براى پيدايش پديده هاى علم اقتصاد فراهم مىكنند; آن گاه، علم اقتصاد پديده هايى را كه داراى صبغه و رنگ خاص اند و تحت تأثير ارزش هاى جامعه قرار گرفته اند، موضوع مطالعه ى خود قرار مىدهد.آيا بين ماهيت و روش اقتصاد اسلامى، در جامعه ى اسلامى، با ماهيت و روش اقتصاد غيراسلامى در جامعه ى غيراسلامى تفاوت وجود دارد، يا در نتايج؟روش هاى مطالعه و تحقيق دو جامعه فرقى باهم ندارند; بلكه فروض رفتارى مردم و قانون ها و نتايجى كه اقتصاددان از رفتار و پديده هاى اين دو جامعه استنتاج مىكنند، در سه جهت با هم تفاوت و در يك جهت اشتراك دارند; فرق هاى آنها عبارت اند از:1. در مبانى و اصول انديشه ى مردم;2. جامعه رفتار آنها را شكل مىدهد; مانند اقتصاد اسلامى و اقتصاد ليبرال;3. فروض رفتارى آنها از مبانى و اصول فكرى آنها سرچشمه مىگيرد; مثلا اين كه مىگوييم انسان اقتصادى در هر شرايطى در پى حداكثر نفع شخصى خويش است، با فرض يك انسان مسلمان متعهد سازگار نيست; چراكه حداكثر كردن نفع، براى او در يك چارچوب ارزشى معنا دارد.پس فرق سوم در نتايج است; يعنى نتايج مبانى و رفتارهاى دو جامعه تا حدودى متفاوت اند; مثلا قانون عرضه و تقاضا كه به توليد جهت مىدهد، به گونه اى كه در اقتصاد سرمايه دارى حاكم است و به رفتارها جهت مىدهد، در اقتصاد اسلامى حاكم نيست; بلكه عرضه و تقاضا در اقتصاد اسلامى در يك چارچوب ديگرى شكل مىگيرد.اما وجه توافق دو اقتصاد، روش استنباط نظريه ى اقتصادى است كه بين اقتصاد غربى و اقتصاد اسلامى واحد است.ممكن است اهداف اقتصادى در سطح خرد و كلان متفاوت باشند. در سطح خرد، در نظام سرمايه دارى، افراد به دنبال حداكثر كردن رفاه مادى خود، و در سطح كلان، به ويژه وقتى پاى دولت و سياست هاى اقتصادى او به ميان مىآيد، اهداف اقتصادى خاصّى را دنبال مىكنند. از نظر اسلام اين اهداف تا چه اندازه پذيرفته شده است و آيا در اسلام اهدافى غير از اين ها در فعاليت هاى اقتصادى معرفى شده اند؟ اهداف ميانى و يا اهداف غايى كه گاهى در اقتصاد اسلامى مطرح مىشود، چگونه است؟آنچه كه در اقتصاد سرمايه دارى، مطرح مىباشد حداكثر كردن نفع مادّى و رضايت خاطر ناشى از مصرف كالاها است. در اقتصاد اسلام و در ديدگاه يك انسان مسلمان، نفع مركب از نفع مادى و نفع معنوى است كه شامل منافع اخروى و اخلاقى نيز مىشود. انسان مسلمان، معتقد به خدا و قيامت است و اين كه هرچه را در اين دنيا انجام دهد، خداوند در آخرت از او بازخواست خواهد كرد و آنچه كه در اين دنيا سرمايه گذارى كند، در آخرت نتيجه ى آن را مىبيند; چنان چه قرآن مىفرمايد:(فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ)(1);و نيز مىفرمايد:(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها)(2);و نيز در جاى ديگر مىفرمايد:(ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باق)(3)اين ها نشان مىدهد كه ديدگاه اين انسان، محدود به دنيا نيست; بنابراين، منافع او به منافع دنيوى منحصر نمى شود، پس بايد تركيبى از نفع مادى و نفع معنوى كه شامل اخروى هم مىشود، مدنظر انسان مسلمان باشد و تا جايى كه ضروريات زندگى مدنظر باشد، انسان به دنبال نفع شخصى خود خواهد بود تا آن ضروريات را تأمين كند; از ضروريات زندگى كه فراتر رفت، به منافع ديگران نيز توجه مىكند.شخصى خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض كرد:(قال رجل لابى عبدالله(عليه السلام) و اللّه انا لنطلب الدنيا و نحبُّ أن نؤتاها فقال7 تحبّ أن تصنع بها ماذا؟ قال أعودبها على نفسى و عيالى و أصل بها و أتصدّق بها و أحجّ و أعتمر. فقال(عليه السلام): ليس هذا طلب الدنيا، هذاطلب الاخرة); ما دنيا را دوست داريم و علاقه منديم كه دنيا به ما داده شود. حضرت فرمود: براى چه دنيا را دوست مىدارى؟ عرض كرد: من مىخواهم دنيا را به دست آورم تا آبرو و عزتم را حفظ، زندگى خود را تأمين، و با شرافت و احترام زندگى كنم; براى اين كه بتوانم به همسايه ام و به بستگان نيازمندم كمك كنم.حضرت فرمود: اين كه انسان در پى كار رفته و زندگى خود را تأمين كند و به فكر ديگران هم باشد، الگوى رفتارى يك انسان مسلمان است; اين طلب دنيا نيست، بلكه طلب آخرت است.كار كردن، رنج بردن و سرمايه گذارى كردن، مطلوب است; اما انسان بايد هم خودش را تأمين كند و هم به نيازمندان توجه نمايد; پس در اين جا هدف، حداكثر كردن نفع شخصى نيست. اين يك نمونه تفاوت طرز رفتار بين دو سيستم است. طبعاً اگر بخواهيم به اين مقوله بپردازيم، مىتوان اهداف بسيار زيادى را برشمرد.امام صادق(عليه السلام) با معلّى بن خنيس در كوچه هاى مدينه رو به رو شدند، ديدند كه او به حالت انتظار ايستاده است. حضرت فرمود: چرا اين جا ايستادى و دنبال كارت نرفتى؟ عرض كرد: «اَنتظِرُ امراً» انتظار مسئله اى را مىكشم. (ظاهراً انتظار مرگ حاكم مدينه را مىكشيده است.) حضرت فرمود:«أغدُ الى عِزِّك، أغدُ الى عِزّك»; برو سوى عزّتت. مرحوم صدوق مىنويسد: «يَعْنِى السوق»; يعنى برو طرف بازار و كار خودت و دنبال اين كه چه خبر مىشود نباش. در اين جا كار كردن مايه ى عزت معرفى شده است.شخصى آمد خدمت امام صادق(عليه السلام) حضرت به او فرمود: «ماذا تَصنَع؟» چه شغلى دارى؟ عرض كرد: «ما اَصنَعُ اليومَ شيئاً»; اكنون شغلى ندارم. حضرت فرمود: چرا؟ عرض كرد آن قدر دارم كه تا آخر عمر بخورم و زندگى كنم. حضرت فرمود: «لاتفعل هذا، هذا من عمل الشيطان»(4); چنين نكن، اين از اعمال شيطان است.در جايى ديگر مىفرمايد:ترك التجارة يذهب بالعقل;(5) ترك شغل، عقل شما را مىبرد. شايد بدين خاطر باشد كه عقل در داد و ستد و اين كه چه كالاهايى بدهد و چه بگيرد و با چه كسى معامله كند و با چه كسى معامله نكند و... رشد مىكند. پس يكى از نتايج كار اقتصادى، باقى ماندن عقل و خرد و حفظ عزت انسان مىباشد. در اسلام اهداف زيادى مىتواند ملاك باشد، ولى در اقتصاد ليبرال، تنها انگيزه ى كار انباشتن ثروت شخصى است.فاصله ى وضعيت اقتصادى فعلى ما با اقتصاد مقصود اسلام چه قدر است. مواردى مثل بانك دارى و يا اوراق مشاركت كه سود قطعى در آنها وجود دارد و برگ هايى مثل ارمغان بهزيستى، پنتاگونا و... چگونه با ضوابط اسلامى سازگارى دارد؟در نظام جمهورى اسلامى، قانون اساسى برگرفته از مبانى دينى و فقهى است، و در ترسيم خطوط اصلى نظام اقتصاد اسلامى از قانون برخورداريم; امّا در مقام عمل، فاصله ى زيادى با اقتصاد اسلامى گرفته ايم. ابتدا به پاره اى از نشانه هاى اين فاصله و سپس به پاره اى از علل و عوامل اين مسئله اشاره مىنماييم; اما نشانه ها:1. ربا در جامعه ى ما ريشه كن نشده است; بلكه احياناً رشد هم كرده است. بنده روزى جهت خريد كالايى به بازار رفته بودم; قيمت آن كالا را پرسيدم و سپس گفتم: يك چك دو ماهه مىدهم. فروشنده گفت سه درصد به آن اضافه مىشود. پرسيدم: چرا؟ گفت: همان طور كه بانك ها اضافه مىكنند ما نيز اضافه مىكنيم. اگر حلال است، براى من نيز حلال است و اگر حرام است، بگذاريد كار من هم مثل آنها باشد. حال آن كه اين كار ربا است، ولى نهادينه شده است.يك نشان آن اوراق مشاركت است. امروز سيماى جمهورى اسلامى اعلام مىكند كه دولت از فردا اوراق مشاركت توزيع مىكند (با رقم بسيار بالايى) و سالانه نوزده درصد سود تضمين شده مىپردازد. بايد پرسيد اگر اوراق مشاركت است، سود تضمين شده چه معنا دارد؟ مشاركت يعنى اگر فعاليت اقتصادى سود داشت، شريك نيز سود مىبرد و اگر شركت زيان داشت، شريك هم زيان مىكند. شهيد صدر(رحمه الله) اين مطلب را در كتاب اقتصادنا مورد بحث قرار داده است. رواياتى نيز در اين باره وجود دارد كه فرق سود مجاز و غيرمجاز را بيان كرده است، و سود مجاز، سود مضمون (تضمين شده) نيست. در مضاربه و شركت، اگر سود تضمين شود، مضاربه و مشاركت تبديل به قرض مىشود و نفع به دست آمده از آن، ربا است. البته بعضى ها در اين جا كلاه شرعى مىگذارند; حال آن كه كلاه سر شرع نمى رود; بلكه سر كسانى مىرود كه مىخواهند با بازى خود پولى كسب كنند. در دنيا اوراق سهام وجود دارد، اين اوراق حتى يك درصد هم بهره ندارد; بلكه سود آن وابسته به وضع كارخانه و شركتى است كه اوراق را منتشر كرده است. اگر سود كند ارزش اوراق سهام آن بالا مىرود و اگر ضرر كند، ارزش آن پايين مىآيد. به يكى از نمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى عرض كردم از اول انقلاب تا به حال، به حساب اين كه اوراق قرضه نيازمند به بهره و ربا است از آنها استفاده نكرده ايم، لطفاً بفرماييد كه فرق بين اوراق قرضه و مشاركت در چيست؟ ايشان گفت: سود نوزده درصد در اوراق مشاركت، على الحساب است. گفتم: علاوه بر سود على الحساب، بعداً ما به التفاوتى پرداخت مىشود يا خير؟ تجربه ى بانك دارى ما نشان داده كه مابه التفاوتى پرداخت نمى شود; بنابراين، يكى از چيزهايى كه بايد حذف مىشد، بهره و ربا بود. بعضى ها الان سخن حدود دويست سال قبل مسيحى ها را تكرار مىكنند كه فرق بين ربا و بهره در اين است كه اگر نرخ بهره ى پول سنگين باشد، رباست و اگر دو درصد و چهار درصد باشد، اشكال شرعى ندارد و فقط بهره محسوب مىشود. حال آن كه اگر براى وام نيم درصد قرار داده شود ربا و حرام است.2. يكى ديگر از نشانه ها، وجود شكاف فقر و غناست; گرچه وضعيت عامه ى مردم در مقايسه با قبل از انقلاب، بهبود نسبى پيدا كرده است. البته بعضى ها اين نظر را قبول ندارند، ولى بر اساس آمار و اطلاعات مىتوان آن را اثبات كرد. يك نمود آن در جهيزيه ى خانواده هاى ضعيف به چشم مىخورد; قبل از انقلاب اسلامى، توان خريد بسيارى از اقلامى كه امروزه به عنوان جهيزيه مىدهند، وجود نداشت; هم چنين مقدار گوشت و ميوه و برنج مصرفى خانوار و... فرق كرده و امروزه بهتر شده; امّا شكاف فقر و غنا دوباره افزايش يافته است; خصوصاً طى سال هاى بعد از جنگ افرادى كه در دهه ى قبل جزء سرمايه داران نبودند سرمايه دار شدند، و در مقابل، فقرايى هستند كه با فقر دست و پنجه نرم مىكنند. اميرالمؤمنين(عليه السلام)بعد از حكومت عثمان و به هنگام رهبرى جامعه فرمودند:به هر سوى بنگر و ببين آيا اين طور نيست كه مردم دو دسته شده اند: فقرايى كه با فقر دست و پنجه نرم مىكنند و دسته ى ديگر كه مال خداوند را سرمايه ى خود شمرده اند.امروزه اين شكاف به صورت آشكار پديد آمده است.3. نشانه ى ديگر فاصله با اقتصاد اسلامى وضعيت داد و ستد در بازار است. امروزه بازار بيش از گذشته تحت تأثير فرهنگ اقتصادى غرب قرار گرفته است. مثال بارز آن، پى جويى حداكثر كردن سود است. اكثر بازارها به خريداران از اين لحاظ كه در چه طبقه ى اقتصادى قرار دارند توجهى ندارند و فقط دنبال تأمين منافع خود هستند. گاهى تا صد درصد و گاهى بيش تر سود مىبرند.