ذخيره قانونى بر سپردههاى بانكى
(ماهيتحقوقى و كاركرد اقتصادى) دكتر اسدالله فرزينوش (1) سعيد فراهانىفرد (2) چكيده
بانك مركزى به منظور كنترل حجم پول، از ابزارهاى گوناگونى استفاده مىكند . برخى از اين ابزارها چون اوراق قرضه و تغيير در نرخ تنزيل مجدد، بهجهت داشتن ماهيت ربوى قابل استفاده در بانكدارى اسلامى نيستند . يكى ديگر از ابزارهاى سياست پولى، تغيير در نرخ ذخاير قانونى بر سپردههاى بانكى است كه از طريق ضريب فزاينده، موجب تغيير در حجم پول مىشود . در اين مقاله، با طرح ديدگاههاى گوناگون درباره استفاده از اين ابزار، پرسشهاى ذيل را بررسى مىكنيم . 1 . آيا بانك مركزى مىتواند بخشى از سپردهها را تحت عناوينى چون ذخيره قانونى خود نگهدارى كند؟ 2 . آيا بانك مركزى مىتواند از اين ذخاير استفاده كند (آنها را بهصورت وام يا شكل ديگر در اختيار بانكها قرار دهد) يا بايد جهت تامين امنيتسپردهها و كنترل حجم پول، در بانك مركزى بماند؟ 3 . آيا بانك مركزى موظف استبراى اين اندوختهها به بانكها سود بپردازد و در اين صورت، اين سود، متعلق به سپردهگذار ستيا بانك؟ پاسخ پرسشهاى پيشين را در دو محور بررسى كردهايم: محور اول به سپردههاى ديدارى و پسانداز مربوط است و چون ماهيت آنها را قرض دانستهايم، بانكها مالك هستند و بانك مركزى براساس اصل قراردادها مىتواند بخشى از آنها را از بانكها مطالبه كند و چگونگى استفاده بانك مركزى از اين ذخاير و پرداختسود در مقابل آنها نيز به نوع رابطه بين بانك مركزى و ديگر بانكها بستگى دارد . محور دوم، به سپردههاى سرمايهگذارى مربوط است و چون رابطه صاحبان اين سپرده و بانكها، رابطه وكالتيا شركت است، بانكها مىتوانند با گرفتن اجازه از صاحبان سپرده، بخشى از آنها را به بانك مركزى قرض دهند يا نزد آن به امانت گذاشته يا با آن شريك شوند كه با توجه به هر يك از اين پاسخها، پاسخ پرسش دوم و سوم متفاوت خواهد بود . بخش پايانى مقاله بهصورت گذرا عملكرد اين ابزار در نظام پولى ايران و نقش آن در اعمال سياستهاى پولى را بررسى مىكند . مقدمه
يكى از وظايف مهم دولتها در صحنه اقتصاد، سياستگذارى مناسب جهت رسيدن به اهداف مورد نظر نظام اقتصادى است . دولتها با انجام سياستهاى مالى مناسب در جهت ايجاد تعادل بين درآمدها و مخارج خود و اجراى سياستهاى پولى متناسب با فعاليتهاى اقتصادى كشور، زمينه رسيدن به رشد اقتصادى را بدون گرفتارشدن در دام تورم و ركود، فراهم مىكنند . سياست پولى، شاخهاى از سياست اقتصادى و بهطور كلى، مجموعه تدابيرى است كه دولتبهمنظور نظارت بر نظام پولى و حفظ ثبات نسبى ارزش داخلى و خارجى پول در جامعه پيشمىگيرد . (3) بانك مركزى، براى اجراى سياستهاى پولى، ابزارهاى گوناگونى در اختيار دارد . كاربرد اين ابزارها در زمانها و در كشورهاى گوناگون (باتوجه به تفاوت ساختارهاى اقتصادى و اجتماعى) يكسان نيست و انتخاب ابزار مناسب بايد با در نظر گرفتن اين وضعيتباشد . نظارت بر حجم پول و تعيين ميزان مناسب آن بهطور معمول از طريق ايجاد تغييراتى در پايه پولى، ضريب فزاينده پولى يا هر دو انجام مىشود . ابزارهاى «عمليات بازار باز» و «تغيير در نرخ تنزيل» از طريق تغيير در پايه پولى بر حجم پول تاثير مىگذارند . اين ابزارها به جهت ابتنا بر بهره، در بانكدارى اسلامى قابليت كاربرد ندارند; البته ابزارهاى جايگزينى معرفى شده است كه از طريق تاثير بر پايه پولى مىتواند حجم پول را در نظام پولى اسلام كنترل كند . (4) در بانكدارى سنتى، ابزارى كه ضريب فزاينده پولى را تغيير داده، اعمال سياست پولى را از آن طريق ممكن مىسازد، تغيير در نرخ ذخيره قانونى است كه در اين مقاله از آن بحث مىشود . (5) بانكها برابر قانون وظيفه دارند درصدى از سپردههاى مردم را بهصورت ذخيره قانونى در بانك مركزى نگه دارند و با بقيه سپردهها به فعاليتهاى بانكى و گسترش حجم پول بپردازند . هر چه نرخ ذخيره قانونى بيشتر باشد، گسترش حجم پول كمتر خواهد بود و هر قدر اين نرخ كمتر باشد، قدرت پول آفرينى بانكها بيشتر مىشود; بنابراين، بانك مركزى مىتواند با تغيير نرخ ذخيره قانونى، ضريب فزاينده پولى، و در نتيجه، حجم پول را تغيير دهد . اثر استفاده از اين ابزار، بىدرنگ در همه بانكهاى كشور ظاهر مىشود; البته تاثير آن در صورتى است كه بانكها داراى ذخاير مازاد نباشند; زيرا در صورت افزايش نرخ، بانكها از طريق ذخاير مازاد خود، افزايش ذخاير قانونى را جبران مىكنند و در صورت كاهش نرخ نيز با وجود ذخاير اضافى بانكها، اثرى در انبساط حجم پول پيدا نمىشود . يكى از موضوعاتى كه بهطور معمول درباره نسبتسپردههاى قانونى از آن بحث مىشود، مساله پرداختبهره به سپرده قانونى است . پيروان نظريه پرداختبهره به سپردههاى قانونى، اعتقاد دارند كه اين سپردهها همانند اوراق قرضه، نوعى بدهى بخش دولتى به شمار مىروند و بايد به آنها بهرهاى مناسب تعلق گيرد . در مقابل، گروهى بر اين عقيده پاى مىفشارند كه عدم رداختبهره به سپردههاى قانونى، در حقيقت دريافت نوعى ماليات از سوى بانك مركزى از بانكها است كه اين خود بايد در كنار سياست كلى مالياتى كشور بدان توجه شود . به عبارت ديگر، اين عده معتقدند كه چون پساندازكنندگان، از تسهيلات بانكى بهرهمند مىشوند و مالياتى بابت آن نمىپردازند، عدم دريافتبهره، نوعى پرداخت ماليات غير مستقيم از سوى صاحبان سپرده به شمار مىآيد . در اين مقاله، ابتدا بهكارگيرى اين ابزار را در ادبيات اقتصاد اسلامى مطالعه كرده، سپس ماهيت آن را از ديدگاه فقه و حقوق اسلام مىكاويم و در اين كاوش، با طرح ديدگاههاى گوناگون درباره سپردههاى بانكى، ماهيت ذخاير را در دو محور «ذخاير قانونى بر سپردههاى ديدارى و پسانداز» و «ذخاير قانونى بر سپردههاى سرمايهگذارى» بررسى كرده، به پرسشهاى ذيل پاسخ مىدهيم . 1 . آيا بانك مركزى مىتواند بخشى از سپردهها را تحت عناوينى چون ذخيره قانونى نزد خود نگه دارد؟ 2 . آيا بانك مركزى مىتواند از اين ذخاير استفاده كند (آنها را بهصورت وام يا شكل ديگر در اختيار بانكها قرار دهد) يا بايد جهت تامين امنيتسپردهها و كنترل حجم پول، در بانك مركزى بماند؟ 3 . آيا بانك مركزى موظف استبراى اين اندوختهها، به بانكها سود بپردازد و در اين صورت، اين سود متعلق به سپردهگذار ستيا بانك؟ ادبيات بحث
در ميان اقتصاددانان مسلمان درباره استفاده از اين ابزار، اختلاف نظر بسيارى وجود دارد . برخى از اقتصاددانان، اعتقادى به استفاده از اين ابزار در بانكدارى اسلامى ندارند . توتونچيان (1376) افزون بر اينكه معتقد است در نظام پولى اسلام، سياست پولى معنا ندارد، در مقام انتقاد از بهكارگيرى اندوخته قانونى مىگويد: سپرده قانونى در نظام بانكدارى سنتى براى كنترل حجم پول و جلوگيرى از افراط در ايجاد آن توسط بانكها است; در حالى كه اگر بانك اسلامى واقعى به وجود آيد، بانك از يك طرف هم به صورت وكيل و هم به صورت شريك سپردهگذار، و از طرف ديگر به صورت شريك سرمايهگذار در مىآيد . دليلى براى حفظ سپردههاى قانونى وجود ندارد; زيرا سپردهها از طريق عقود اسلامى مىتوانند به سرمايه تبديل شوند و افزايش سرمايه نه تنها عامل منفى نمىباشد، بلكه سازنده و مفيد است . (6) وى معتقد است كه چون اعطاى تسهيلات در نظام اسلامى، تورمزا نيست - زيرا معاملات صورى در اين نظام وجود ندارد و بهازاى اين تسهيلات، توليد در جامعه افزايش مىيابد - چنين ذخيرهاى نه تنها ضرورت ندارد، بلكه مخالف با رشد و توسعه است; پس نيازى به گرفتن ذخاير قانونى از هيچيك از سپردههاى جارى و مدتدار نيست . او اولا روشن نكرده است كه آيا در سپردههاى جارى هم سپردهگذار با بانك شريك مىشود يا بانك به وكالت از او به دادن تسهيلات اقدام مىكند . اگر چنين است، چرا در قانون كه خود وى از واضعان آن بوده است، به قرض بودن آنها تصريح مىكند ضمن اين كه در همين قانون، مساله سياست پولى را از وظايف بانك مركزى قلمداد، و ابزارهايى را نيز براى آن معرفى كرده ست . ثانيا افزايش توليد در هر زمان و با هر وضعيتى براى اقتصاد مفيد نيست; بلكه اين افزايش بايد با رشد ديگر بخشهاى اقتصاد و متناسب با افزايش تقاضاى واقعى مردم هماهنگى كند . در غير اين صورت، به ايجاد برخى اختلالات از جمله ركود خواهد انجاميد . ثالثا چون تغيير نرخ ذخيره قانونى موجب تغيير سود حاصل از سپردهها و در نتيجه، سهم سود سپردهگذاران مىشود، از اين ابزار براى نظارت بر حجم سپردهها نيز مىتوان استفاده كرد . تركمانى (1988) نيز به جهت اين كه معتقد است در اقتصاد اسلامى، بانكها اعم از بانكهاى تجارى يا صندوق زكات نمىتوانند بيش از اموالى را كه در اختيار دارند، قرض دهند، استفاده از اندوخته قانونى را به صورت ابزار سياست پولى منتفى مىداند . وى در مقام استدلال بر مدعاى خود مىنويسد: سپردههايى كه ممكن استبراى نقدينگى اقتصاد مشكل ايجاد كنند، سپردههاى ديدارىاند و اين سپردهها به جهت محدوديتهايى كه در اسلام براى نگهدارى آنها وضع شده (مانند تشريع زكات و حرمت كنز) رقم قابل توجهى را در ميزان سپردهها نداشتهاند و بخش اعظم آنها به صورت سپرده سرمايه گذارى جلوه خواهد كرد; اما سپردههاى سرمايهگذارى نيز به منظور بهكارگيرى در فعاليت اقتصادى و بهرهمند شدن از سود آنها ايجاد شدهاند و اغلب پس از اتمام دوره مالى مىتوانند سپردههاى خود را از بانك دريافت كنند; بنابراين نيازى به اندوخته قانونى نيست . (7) تركمانى به استفاده از اين ابزار اعتقادى ندارد; اما انگيزه او بهويژه در سپردههاى ديدارى، با توتونچيان متفاوت است . او حجم سپردههاى ديدارى را كم مىداند و خلق پول را نيز از اختيارات صندوق زكات كه وجوه فراوانى ندارد، مىشمرد; بنابراين، از نظر وى به استفاده از اين ابزار نيازى نيست . بديهى است كه واقعيت درباره سپردههاى ديدارى، خلاف نظر او را نشان مىدهد; بهطورى كه امروزه، حجم فراوانى از سپردهها در حساب جارى بانكها قرار دارد . افزون بر اين، در سپردههاى سرمايهگذارى نيز شرط بهرهمندى از مزاياى اين حساب، ماندن وجه تا مدت مشخصى نزد بانك است; اما صاحبان سپرده در صورت نياز مىتوانند پول خود را از بانك مطالبه كرده، از سودى كه به پولشان تعلق مىگيرد چشم بپوشند و گاهى نيز بانكها، در اين صورت با آن سپردهها، معامله سپرده كوتاه مدت مىكنند; بنابراين، امكان اين كه افرادى از اين گروه براى دريافت وجوه خود به بانك مراجعه كنند، وجود دارد و به همين دليل، نگهدارى ذخيره قانونى براى اين سپردهها نيز ضرورت مىيابد . در بين موافقان سپردههاى قانونى نيز اختلاف وجود دارد . گروهى به نگهدارى اندوخته همه سپردهها اعتقاد دارند و جمع بسيارى، اين ذخاير را فقط براى سپردههاى ديدارى سفارش مىكنند . گروه دوم نيز خود دو دسته هستند: عدهاى با استدلالهاى گوناگون معتقدند: براى اين سپردهها، نگهدارى 100 درصد ذخيره قانونى لازم است كه در اين صورت، ديگر تلقى از آن به صورت ابزار سياست پولى بىمعنا است و جمع ديگر نسبت معينى را براى آن تعيين نكرده و در واقع تعيين آن را به سياستگذار ارجاع دادهاند . از جمله كسانى كه به نگهدارى 100 درصد اندوخته براى سپردههاى ديدارى اعتقاد دارند مىتوان محسنخان (1989)، منذر قحف (1987) و الجرحى (1983) را نام برد . (8) محسنخان در طرحى همانند طرح سيمونز (9) مىگويد: بانكها براى سپردهها از طريق دو باجه فعاليت مىكنند يك باجه فقط به وجوه سپردههاى معاملاتى پوشش داده، بابت آنها بهرهاى نمىپردازد . اين سپردهها همانند سپردههاى ديدارىاند با اين تفاوت كه اين سپردهها داراى صددرصد اندوخته قانونى هستند و امكان هيچ گونه استفاده از آنها به منظور ايجاد چند برابر وجود ندارد . دليلى كه براى در نظر گرفتن صد در صد ذخيره قانونى براى اين سپردهها وجود دارد، اين است كه اين سپردهها به طور كامل ايمن باشند . به اين ترتيب، هم خواسته كسانى را كه از قبول خطر مىپرهيزند، تامين مىكنند و هم جلو خطرهايى را كه ممكن استبر اثر دخالت در مكانيزم پرداختها به واسطه هجوم براى برداشتسپردهها بروز كند، مىگيرند . باجه ديگر به حساب سود و زيان يا دارايى سهمى مربوط است كه در آن، سپردهگذار مانند سهامدار بانك تلقى مىشود . دولت دليلى ندارد براى اين سپردههاى سرمايهگذارى به لحاظ اين كه منابع سرمايهگذارى تلقى مىشوند، تكليف ذخيره قانونى وضع كند; اگر چه بانكها احتمالا و به ملاحظه دورانديشى، مبلغى را به صورت ذخيره حداقل نگاه مىدارند . او در پايان مىنويسد: اگر چه باجههاى دوگانه ذكر شده، عملا در حال پياده شدن دركشورهاى اسلامى مىباشد، ليكن هيچ گونه تغيير اساسى در خصوص تكليف ذخيره قانونى بر انواع مختلف سپردهها ايجاد نشده است . (10) ميرآخور (1989) در نتيجهگيرى از الگوهاى مطرح در بانكدارى اسلامى با استدلال درباره نگهدارى 100 درصد ذخيره قانونى براى سپردههاى ديدارىاز جانب طرفداران اين ديدگاه مىگويد: 1 . چنين عملى باعث افزايش كارايى نظام مىشود; زيرا: ا . در حالى كه هرگونه تغييرى از پول پرقدرت به سپردهها و به عكس در يك نظام بانكدارى كه ذخيره قانونى درصدى از كل سپردهها است، باعثبىثباتى مىگردد; ولى چنانچه صددرصد ذخيره نگهدارى شود، تنها تركيب پول عوض مىشود و عرضه كل پول تغييرى نمىيابد . ب . در يك نظام بانكدارى كه ذخيره قانونى كمتر از صددرصد است، حفظ يا افزايش سپردههاى واقعى، در نتيجه تغيير در عرضه پول ناشى از خلق سپرده يا جايگزينى سپرده و پول نقد، پرهزينهتر است . ج . نگهدارى صددرصد ذخيره، امكان مىدهد كه منافع حاصل از خلق پول به همه جامعه برگردد . (11) 2 . اين سپردهها امانت در نزد بانك بوده و بنابراين بايد به طور كامل نگهدارى شود . همچنين با مقايسه مفهوم سپرده در نظام اسلامى با آنچه در غرب مرسوم است، گفته شده در غرب سپردهگيرنده مىتواند از آنها براى مقاصد تجارى استفاده كند . اين در حالى است كه در نظام اسلامى به جهت تلقى خاص از حقوق مالكيت، محدوديتهايى براى استفاده از اموالى كه نزد شخص به امانت گذاشته شده، اعمال مىگردد . در اين تلقى، هر عملى كه سبب شود برخى از افراد جامعه نسبتبه اموال ديگران صاحب حق مالكيتشده بدون آن كه در مقابل، چيزى تفويض شده باشد، در اسلام ممنوع شده است . (12) همين طور به لحاظ اين كه در صورت بىكشش بودن عرضه كل، ممكن است افزايش اعتبار در يك بخش با كاهش اعتبار در بخش ديگر جبران شود، تخصيص مستقيم به بخشها توسط مقامات پولى را در صورت نگهدارى 100 درصد اندوخته، توصيه مىكند . (13) در اين استدلالها، اشكالات متعددى وجود دارد: 1 . اين استدلال بر اين مبتنى است كه ماهيتسپرههاى جارى را وديعه بدانيم و اين قول، در فقه و حقوق طرفداران بسيار كمى دارد و بيشتر به قرض بودن آنها اعتقاد دارند . 2 . گرچه در اثر نگهدارى اندوخته، 100 درصد حجم پول ثابتخواهد ماند، بايد توجه داشت كه چنين نتيجهاى هميشه مطلوب نيست و اصولا تامين حجم پول، متناسب با رشد بخش واقعى اقتصاد، زمينهساز رشد است و گرچه اين هدف را از طريق افزايش پايه پول نيز مىتوان محقق ساخت، پيامدهاى افزايش حجم پول از اين طريق كمتر است . 3 . نويسنده ادعا مىكند كه در اسلام، تملك بدون عوض وجود ندارد; در حالى كه امثال قرض و هبه و برخى عقود ديگر مصداق روشن تملك بدون عوض هستند . 4 . بين ادعاى نگهدارى ذخيره قانونى 100 درصد و اثر آن مبنى بر اين كه منافع خلق پول، به عموم مردم برمىگردد، تنافى وجود دارد; زيرا در صورت اعمال چنين سياستى، قدرت خلق پول از بانكها بهطور كلى سلب مىشود . 5 . نويسنده بهطور ضمنى مىپذيرد كه در صورت گزينش اين روش نمىتوان از اين ابزار در اجراى سياست پولى استفاده كرد با اين كه وظيفه بانك مركزى را در جهت نظارت و كنترل نظام بانكى، همانند بانكدارى ربوى بلكه قوىتر از آن مىداند . الجرحى و قحف نيز مانند خان 100 درصد ذخيره قانونى را پيشنهاد دادهاند; (14) اما الجرحى براى ادعاى خود، استدلال ديگرى كرده است . او در الگويى كه براى نظام پولى اسلام ارائه مىدهد، پيشنهاد مىكند كه وسائل مبادله بدون پشتوانه، از طرف ولتبه صورت رايگان و به ميزان مورد نياز عرضه شود و نسبت اندوخته قانونى صددرصد نيز براى بانكها وضع شود . وى ادعا مىكند: اقتصادهايى كه در آنها بابت استقراض، بهره پرداخت نمىشود و نيز بانكها روش چند برابر كردن پول را اعمال نمىكنند، در بيان ترتيبات نهادى گوناگون بررسى شده، بهينهترين هستند . اين بدان معنا است كه اگر دولت، پول خود را به صورت رايگان تهيه و آن را به طور رايگان وام دهد و نسبت اندوخته صددرصد براى آنها وضع كند، حداكثر كارايى تامين خواهد شد . صديقى (1982- 1980)، چاپرا (1985) و عزير (1980) (15) ضمن اعتقاد به نگهدارى اندوخته قانونى نسبتبه سپردههاى ديدارى، درصد خاصى براى آن قائل نيستند . (16) چاپرا ضمن بحث گستردهاى درباره سپردههاى ديدارى، از دو نوع اندوخته نام مىبرد: 1 . بخشى تحت عنوان نصيب عامه مردم در حدود 25 درصد از سپردههاى ديدارى كه در اختيار دولت قرار مىگيرد تا در پروژههاى عمومى كه بخش خصوصى، انگيزه فعاليت در آنها را ندارد، بهكار گرفته شود . 2 . بانكهاى تجارى موظفند افزون بر مقدار پيشين، بين 10 تا 20 درصد از سپردههاى ديدارى را تحت عنوان ذخيره احتياطى نزد بانك مركزى نگه دارند . اين نسبتبه وسيله بانك مركزى به منظور اجراى سياست پولى تغيير مىكند . چاپرا درباره تحويل بخشى از سپردهها به دولت چنين استدلال مىكند: اموالى كه از اين طريق در اختيار بانكها قرار دارد، به عموم مردم منسوب است و بانكها براى آن هيچگونه سودى نمىپردازند . صاحبان سپرده نيز ريسكى را متحمل نمىشوند و سپردههاى آنها در امنيت كامل قرار دارد; بنابراين، جزئى از منافع آن بايد نصيب همگان شود [ . او درباره ذخيرههاى احتياطى در اختيار بانك مركزى نيز مىنويسد: ] بخشى [از اين اندوختهها] نيز در اختيار بانك مركزى مىماند تا به صورت قرض دهنده نهايى از آن استفاده كند و براى اين منظور مىتواند صندوق مشتركى ايجاد كند كه اين وجوه در آن باشد و هنگام لزوم، در اختيار بانكهاى تجارى قرار گيرد . بانك مركزى همچنين مىتواند اين وجوه را در فعاليتهاى اقتصادى سرمايهگذارى كند . بخشى از منافع حاصل براى بانك مركزى از اين سپردهها، به منظور تامين هزينههاى بانكهاى تجارى در اختيار آنها قرار مىگيرد . دولت نيز در برابر گردآورى سپردهها به وسيله بانكهاى تجارى، مبلغى را به صورت هزينه به آنها مىپردازد . (17) چاپرا همچنين درباره عدم نگهدارى اندوخته براى سپردههاى سرمايهگذارى مىگويد: اين وجوه، داراى ماهيتسرمايه است و تمام انواع سرمايه، از نگهدارى اين ذخيره معاف هستند . از طرفى، اين كار در اعمال سياست پولى تاثير منفى نداشته است; زيرا اين كار از طريق كنترل پول پايه در بانك مركزى انجام مىگيرد [ . آنگاه در پاسخ اعتراض برخى مبنى بر اين كه نگهدارى اين اندوخته در جهت ايجاد امنيت و نقدينگى مناسب جهت پاسخگويى به مراجعات صاحبان سپرده لازم است، مىگويد: ] بهتر است اين هدف از راههاى ديگر تامين شود; زيرا در اين روش، افزون بر بلوكه شدن بخشى از سرمايهها، ممكن استبه انتقال سپردهها از بانكهاى تجارى به مؤسسات مالى ديگر بينجامد كه وضعيتبانكها را در وضعيت نسبى بدترى قرار دهد . (18) صديقى نيز افزون بر نگهدارى ذخيره قانونى، از ابزار ديگرى به نام نسبت ذخيره نقدى نام برده، مىگويد: همه بانكها بايد اجبارا قسمتى ثابت از سرمايههاى ذخيره شده در حسابهاى وام و مضاربه را به طور نقدى اندوخته و بر طبق مقررات، نيمى از آن را در بانك ذخيره نمايند . (19) چاپرا نيز افزون بر اندوخته قانونى بر سپردهها كه پيشتر به آن اشاره شد، به نگهدارى اين اندوخته اشاره كرده، مىگويد: اين درصد، شامل پول نقد، سپرده ديدارى بانك تجارى نزد بانكهاى ديگر و دارايىهاى با درجه نقدينگى بالا است . (20) آن گروه از اقتصاددانان ايرانى كه در چارچوب بانكدارى بدون ربا مقالاتى نوشتهاند، به طور كلى نگهدارى اندوخته قانونى را در همه سپردهها مطرح كردهاند . تا آنجا كه مهدوى (1369)، تغيير در اندوخته قانونى سپردههاى سرمايهگذارى را از ابزارهاى سياست پولى قلمداد كرده و گفته است: ميزان سپردههاى قانونى، مستقيما بر سود سپرده گذار از دو طريق تاثير مىگذارد: يكى از طريق افزايش سهم سود اين سپردهها در تسهيم به نسبتسود بانك و مشترى . دوم از نسبتبيشتر سپردههاى مذكور كه وارد عمليات بانكى مىشود; بنابراين، هر قدر ذخاير قانونى اين سپردهها بيشتر باشد، سود قابل پرداختبه سپردهگذار كمتر و در نتيجه، حجم كمترى از سپرده ممكن است جذب بانك شود . (21) موسويان (1378) نيز معتقد است: بانك مركزى، ذخاير قانونى سپردههاى بانكى را به عنوان مشاركت قبول كرده و متناسب با سياستهاى اقتصادى، در خريد و فروش سپردههاى انتقالپذير بانكهاى تخصصى، سرمايهگذارى كرده و به بانكهاى عمومى از اين بابتسود بپردازد . (22) نتايجبررسى ديدگاههاى گوناگون درباره نگهدارى ذخيره قانونى بر سپردههاى بانكى را مىتوان چنين خلاصه كرد: اندوخته قانونى در ابتدابه دو منظور وضع شد: 1 . تامين امنيتسپردهها و حمايت از بانكها به وسيله بانك مركزى هنگام مواجه با خطر ورشكستگى و مراجعه همزمان سپردهگذاران; 2 . اعمال سياست پولى و كنترل حجم پول از اين طريق . امروزه، تامين امنيتسپردهها از راههاى ديگرى چون بيمه كردن آنها نيز امكانپذير است . در مقام سياستگذارى و كنترل حجم پول نيز هنگامى كه بانك مركزى در صدد اعمال سياست انبساطى باشد مىتواند با كاهش نرخ اين اندوخته، هدف خود را محقق سازد; اما اعمال سياست انقباضى در صورتى ممكن است كه بانكها داراى ذخاير مازاد نباشند; بنابراين درباره سپردههاى ديدارى با توجه به نامشخص بودن ميزان مراجعه صاحبان سپرده براى دريافت وجوه خود و نيز به منظور اعمال سياست پولى، بدون ترديد نگهدارى اندوخته قانونى ضرورت دارد . بديهى است همانطور كه در بررسى اقوال نيز اشاره شد، در صورتى مىتوان از آن به صورت ابزار سياست پولى استفاده كرد كه نرخ آن كمتر از 100 درصد و متغير و بهدستبانك مركزى باشد . درباره سپردههاى مدتدار از جهت تامين هدف اول نگهدارى بخشى از اين سپردهها ضرورت دارد; زيرا همانطور كه اشاره شد، اين امكان وجود دارد كه تعدادى از سپردهگذاران، پيش از موعد براى دريافتسپردههاى خود مراجعه كنند، مگر اين كه هنگام سپردهگذارى شرط شود تا پيش از پايان قرارداد، سپرده پرداخت نخواهد شد كه در اين صورت، ممكن است رغبتبرخى به سپردهگذارى كم شود; اما از جهت اعمال سياست پولى، ممكن است تصور شود نگهدارى اين ابزار ضرورتى ندارد; زيرا سپردههاى مدت دار نقش چندانى در ايجاد خلق پول ندارند . براى تحليل اين مساله، فرايند خلق پول را در اين سپردهها بررسى مىكنيم . فرض مىكنيم شخص «الف» ، 100 هزار تومان به منظور سرمايهگذارى در بانك سپردهگذارى كند . با فرض اين كه نرخ اندوخته، 20 درصد باشد، بانك 80 هزار تومان آن را در اختيار متقاضيان تسهيلات (شخص ب) قرار مىدهد . طبيعى است كه اين شخص به سپردهگذارى مدتدار در بانك اقدام نمىكند; زيرا اين مبلغ را از بانك گرفته است تا با آن، فعاليت اقتصادى كند . با فرض اين كه تمام پرداختها از طريق بانك صورت مىگيرد، اين شخص به سپرده ديدارى در بانك اقدام مىكند . بانك مىتواند بخشى از اين سپردهها را در اختيار شخص «ج» قرار دهد . «ج» دوباره براى انجام پرداختهاى خود به سپرده ديدارى در بانك اقدام مىكند و به همين صورت . . . ; بنابراين مشاهده مىشود كه حتى اگر پرداختهاى بانك، صرف فعاليتهاى واقعى شود و هيچگونه فعاليت صورى در كار نباشد، باز سپردههاى مدتدار همانند سپرده ديدارى، منشا خلق پول خواهد بود; البته در صورتى كه اين اندوخته فقط در سپرده ديدارى اعمال شود، قدرت خلق پول بانك دوبرابر مىشود . به منظور تحليل فقهى نگهدارى اين وجوه و سودى كه از كاركرد با آن بهدست مىآيد، لازم است در بخش ديگرى، ماهيت اين ذخاير را بررسى كنيم . ماهيت ذخاير قانونى
از آن جا كه نرخ ذخيره قانونى مىتواند شامل همه سپردهها باشد و در مقام اجرا نيز در بسيارى از كشورها درباره سپردههاى جارى و مدتدار اعمال مىشود، براى بررسى قابليتبهكارگيرى اين ابزار در نظام مبتنى بر حذف ربا، ابتدا بايد ماهيت انواع سپردهها را از نظر شرعى و حقوقى بشناسيم و براساس آن، به طور جداگانه حكم ذخيره قانونى آنها را بررسى كنيم . انواع سپردههاى بانكى
سپردهگذاران به طور معمول سپردههاى خود را با انگيزههاى گوناگون در حسابهاى مختلفى در بانكها قرار مىدهند . مهمترين اين حسابها، حساب پسانداز و حساب جارى است . حساب پسانداز
حساب پساندار، حسابى است كه مردم به طور معمول در آن وجوهى را قرار مىدهند كه بهزودى قصد برداشتن آن را ندارند و با انگيزه برخوردارى از سود يا بهره آن به اين كار اقدام مىكنند . در برخى از انواع اين حساب، سپردهگذار متعهد مىشود كه تا مدت معينى، پول خود را برداشت نكند و در مقابل، بانك نيز بهره بيشترى را در اختيار او قرار مىدهد . دريافت وجه از اين حساب صرفا با مراجعه صاحب حساب يا وكيل قانونى او و با ارائه دفترچه، امكانپذير است . در قانون بانكدارى بدون رباى ايران، وجوهى كه در اين حساب سپردهگذارى مىشوند، به دو قسم سپرده قرضالحسنه پسانداز و سپرده سرمايهگذارى مدتدار تقسيم شدهاند . در قسم اول، همان گونه كه از نام آن پيدا است، بانك هيچگونه سودى به سپردهگذار نمىپردازد و سپردهگذار به انگيزههاى گوناگون چون حفظ امنيت وجوه، انگيزه معنوى برخوردارى از پاداش آخرتى و گاهى به انگيزه شركت در قرعهكشى جوايز بانكى به سپردهگذارى اقدام كرده، هنگام نياز، تمام يا مقدارى از وجوه خود را دريافت مىكند . در قسم دوم، طبق قانون، بانكها وكيل سپردهگذاران بوده، سپردههاى آنان را در اختيار متقاضيان تسهيلات قرار داده، سود حاصل را پس از كسر حقالوكاله، به صاحبان سپرده مىدهند . حساب جارى
افرادى كه به افتتاح اين حساب اقدام مىكنند، صرفا به منظور تسهيل در مبادلات خود اين كار را انجام مىدهند و بانك موظف استبه دستور صاحب حساب با نوشتن چك، تمام يا قسمتى از موجودى او را در اختيار آورنده چك قرار دهد . در دو سيستم ربوى و غيرربوى به طور معمول بانك در برابر خدماتى كه براى سپردهگذار انجام مىدهد، كارمزدى نمىگيرد; كما اينكه بهره يا سودى هم به صاحب حساب نمىپردازد . از اين سپردهها در نظام بانكى بدون ربا تحت عنوان سپردههاى قرضالحسنه جارى ياد شده است . ويژگى بارز اين گونه سپردهها، برخوردارى از درجه نقدينگى بالاى آنها است; زيرا اولا خود سپردهگذار هرگاه بخواهد مىتواند به بانك مراجعه و مقدارى از موجودى خود را دريافت كند . ثانيا چكى كه سپردهگذار بر اساس موجودى خود صادر مىكند، در صورت اعتبار صاحب آن، نقش پول را در مبادلات ايفا كرده، ممكن است پيش از رفتن به بانك، چند دست گردش كند . (23) ماهيت فقهى سپردههاى پسانداز و ديدارى
از ديد فقهى و حقوقى، درباره سپردههاى پسانداز و ديدارى چند نظر وجود دارد . (24) 1 . قرض: مشهورترين نظر درباره اين سپردهها اين است كه قرض هستند . بر اساس اين ديدگاه، سپردهگذار مقدار معينى را به بانك قرض مىدهد و زمانى كه به پول خود نياز داشته باشد، قرض خود را از بانك مطالبه مىكند . (25) در اين صورت، سپرده به مالكيتبانك درآمده و فقط ذمه بانك به سپردهگذار مشغول مىشود; به همين جهت در صورتى كه سپرده به هر دليل از بين برود، بانك ضامن جبران آن است . همچنين بانك مىتواند هرگونه تصرفى را در سپرده انجام دهد و حتى با باقىبودن عين مال، برگرداندن آن مال ضرورتى ندارد; گرچه اگر آن را بپردازد، قرض دهنده بايد بپذيرد . (26) 2 . وديعه: برخى معتقدند: همانگونه كه از اسم سپردهها پيدا است، وديعه هستند . در اين صورت، بانك موظف است مبلغ به وديعه گذاشته شده را حفظ كند و هنگام مطالبه، آن را به او برگرداند . (27) در منابع فقهى و حقوقى، ويژگىهايى براى وديعه ذكر شده است . يك: وديعه به مالكيت مالك آن باقى مىماند و وديعهپذير هيچگونه حق مالكيتى در اين مال ندارد; دو: قبولكننده وديعه، حق هيچگونه تصرفى جز براى حفظ و نگهدارى آن ندارد; سه: وديعهپذير، هيچگونه ضمانتى در برابر مال سپرده شده ندارد، مگر در صورت كوتاهى در حفظ آن; چهار: عقد وديعه، مبتنى بر احسان و به صورت مجانى خواهد بود . برخى گفتهاند: مىتوان در ضمن آن اجرت را شرط كرد; البته در صورتى كه نگهدارى امانت، مخارجى در بر داشته باشد، اين مخارج به عهده امانتگذار است . پنج: امانتپذير موظف است هرگاه، مالك، مالش را مطالبه كرد، به او برگرداند; چنانكه امانتگذار نيز بايد وديعه را هر زمان كه امانتپذير به او برمىگرداند، بپذيرد; زيرا وديعه، عقدى جايز است، مگر آنكه به طريق ملزمى اين عقد را غيرقابل فسخ كنند . (28) 3 . سپرده ناقص يا نادر: (29) در تعريف سپرده ناقص گفتهاند: وديعهاى است كه سپردهپذير آن را مالك، و فقط به برگرداندن مثل آن ملتزم مىشود . در تفاوت بين سپرده ناقص و قرض گفتهاند كه گرچه سپردهپذير همانند قرضگيرنده مالك آن مال مىشود، بايد آن را حفظ كرده، آزادى تصرف در آن را ندارد; بنابراين در اين صورت، بانك موظف است مبلغ مساوى آن را هميشه در صندوق خود حفظ كند . اين فكر بيشتر در حقوق فرانسه مطرح بود و اخيرا مهجور شده است; زيرا تا هنگامى كه سپردهپذير در تصرف ماذون باشد، الزام كردن او به حفظ آن معنا ندارد . (30) 4 . عدهاى نيز خواستهاند با فرقگذاشتن بين قرض و وامهاى بانكى، سپردهها را از نوع وام بانكى، به صورت عقد جديدى در قبال قرض قرار دهند . (31) با توجه به ويژگىهايى كه براى عقد قرض و وديعه از كتابهاى فقهوحقوق نقل و نيز تعريفى كه از سپرده ناقص بيان شد و با توجه به آنچه در بانكها تحت عنوان سپردهگذارى صورت مىگيرد مىتوان سپردههايى را كه به نام پسانداز و جارى در بانكهاى ربوى صورت مىگيرد، از مصاديق قرض دانست و به طور طبيعى سودى كه در قبال آنها پرداخت مىشود، بهره و حرام خواهد بود; به همين جهت، همان طور كه اشاره شد، بيشتر محققان و فقيهان و حتى حقوقدانان معتقدند كه سپردههاى پسانداز و ديدارى، داراى ماهيت قرض يا چيزى نزديك به آن هستند . از جمله شهيد صدر، پس از آن كه ديدگاه وديعه شرعى و قانونى بودن سپردههاى بانكى و نيز نظريه سپرده ناقص را نقل و رد مىكند، خود، قرض بودن آنها را تقويت كرده مىنويسد: بانك اسلامى، سپردههاى ثابت و جارى را از يكديگر جدا مىكند و سپردههاى جارى را به اسم وام دريافت داشته، بهرهاى در برابر آن نمىپردازد . (32) امام خمينى پس از اينكه هر سه احتمال را درباره سپردههاى بانكى و حكم آنها بيان مىكند، قرض بودن آنها را برمىگزيند: سپردههاى بانكى اگر به صورت قرض باشد، مانعى ندارد و بانك مىتواند در آنها تصرف كند و شرط زيادى و گرفتن آن حرام است . . . و اگر آنچه به بانك مىدهد، به صورت امانتباشد، در صورتى كه اجازه تصرف نداده باشد، بانك حق تصرف ندارد و در صورت تصرف، ضامن است; اما در صورت اجازه تصرف يا رضايتبعد از آن، جايز است و آنچه بانك به سپردهگذار مىپردازد، حلال است، مگر آنكه اجازه در چنين تصرفاتى قرينه بر قرض بودن آن باشد كه در اين صورت، زيادى حرام است، و ظاهر اين است كه سپردهها از نوع قرض هستند . (33) سنهورى از حقوقدانان اهل سنت درباره سپردههاى بانكى مىگويد: قانون مدنى جديد، چنين سپردهاى را قرض تلقى كرده; اما در فرانسه بر نيت متعاقدان مبتنى شده است; پس اگر قصد صاحب پول، حفظ اموال خود باشد، وديعه بهشمار مىرود; اما اگر مقصود هر دو طرف، سود بردن از طريق بهكارگيرى آن باشد، قرض ناميده مىشود و در صورتى كه قبول كننده پولها، بانك باشد، قرض مخصوص ناميده مىشود . (34) ماهيتسپردههاى مدتدار
از بحثسپردههاى ديدارى و پسانداز، بهخوبى روشن مىشود كه سپردههاى مدتدار در بانكهاى ربوى، قرض ربوى هستند; زيرا طبق قرارداد، درصد مشخصى بهره براى آن در نظر گرفته مىشود كه از مصاديق بارز رباى قرضى است . شهيد صدر، پس از طرح اين مساله كه سپردههاى دريافتشده به وسيله بانكهاى غيراسلامى، وام به شمار مىروند، راههايى را براى اين كه بهره دريافتى به وسيله سپردهگذار را از حالت ربوى بيرون آورد، ارائه مىدهد . (35) در چارچوب بانك اسلامى، سپردههاى ثابت از جهت نظرى با سه فرض سازگارند: 1 . سپردهگذار، پول خود را به بانك قرض داده، هرگونه تصرفى از سوى بانك در آن جايز است . از آن طرف، سپردهگذار نيز هيچگونه استحقاقى براى دريافتسود ندارد; اما اگر پس از انقضا - بدون اينكه هيچگونه توافقى گرچه به صورت ضمنى بين آنها شده باشد - مبلغى از جانب بانك به سپردهگذار پرداختشود، ربا به شمار نمىآيد; بلكه پرداخت آن مستحب نيز هست; زيرا در بحث ربا آمده است كه گرفتن مبلغ بيشتر از اصل قرض اگر از ابتدا در قرارداد شرط شده باشد، حرام است; (36) البته در سپردههاى ثابتبهويژه بلندمدت، چنين مواردى نادر است . 2 . سپردهگذار پول خود را به بانك امانت داده تا آن را براى او نگهدارى كند . در اين فرض - همان طور كه گذشت - در حالت كلى آن، بانك ضامن پول نيست و حق تصرف در آن را هم ندارد; اما اگر مالك اذن دهد، تصرف مجاز است . در اين صورت، اولا ضمان به عهده بانك منتقل مىشود و ثانيا منافع به صاحب سپرده مىرسد، مگر آنكه از طريق شرط نتيجه (به پيشنهاد شهيد صدر) مشكل حل شود . (37) اين فرض هم مانند فرض پيشين، فرضى نادر و چه بسا غيرعملى است . 3 . تصويرى كه بيشتر با بانكهاى اسلامى و بدون ربا سازگار است و به سپردههاى ثابت اختصاص دارد، اين است كه بانك از طريق مضاربه، مشاركتيا وكالت، پول سپردهگذار را بهكار گرفته، بخشى از سود حاصل را به او برگرداند . روشهاى گوناگونى براى جذب سپردههاى مردم به وسيله بانك و ارائه تسهيلات به آنها وجود دارد . بانك مىتواند در جايگاه وكيل سپردهگذاران، سپرده آنان را بپذيرد و به صورت مضاربه، جعاله و حتى مشاركت كه خود به وكالتسپردهگذاران شركت مىكند، در اختيار متقاضيان سرمايه قرار دهد و پس از كسر حق وكالت، باقيمانده سود را به نسبت، بين سپردهگذاران تقسيم كند يا اينكه خود به شكل مضاربه و مشاركت وارد عمل شده، سپردهها را در تجارت و توليد بهكار گيرد كه در اين صورت نيز منافع، بر حسب قرارداد نخستين، بين آنها تقسيم مىشود . مساله خسارت احتمالى را نيز مىتوان از طريق بيمه كردن سپردهها به وسيله مؤسسه ديگرى حل كرد . در ايران، قانون بانكدارى بدون ربا، بانكها را وكيل سپردهگذاران مىداند . در اين قانون آمده است: سپردههاى سرمايهگذارى مدتدار كه بانك در بهكار گرفتن آنها وكيل مىباشد، در امور مشاركت، مضاربه، اجاره به شرط تمليك، معاملات اقساطى، مزارعه، مساقات، سرمايهگذارى مستقيم، معاملات سلف و جعاله مورد استفاده قرار مىگيرد . (38) ذخاير قانونى از نظر فقهى
پس از روشن شدن ماهيتسپردهها به بررسى فقهى ذخاير قانونى اين سپردهها مىپردازيم و بهدنبال يافتن پاسخ براى پرسشهاى اصلى تحقيق هستيم . 1 . آيا بانك مركزى مىتواند بخشى از سپردهها را تحت عناوينى چون ذخيره قانونى نزد خود نگه دارد؟ 2 . آيا بانك مركزى مىتواند از اين ذخاير استفاده كند (آنها را بهصورت وام يا شكل ديگر در اختيار بانكها قرار دهد) يا بايد جهت تامين امنيتسپردهها و كنترل حجم پول در بانك مركزى بماند . 3 . در صورت استفاده، آيا بانك مركزى بايد سودى براى اين اندوختهها به بانكها بپردازد؟ پاسخ اين پرسشها را در دو بخش بررسى مىكنيم: ذخاير قانونى بر سپردههاى ديدارى و پسانداز
در اين بخش، ماهيت ذخاير قانونى بر سپردهاى ديدارى و پسانداز را بنا بر دو مبناى قرض و وديعه بررسى مىكنيم . پيش از بررسى، لازم استبه ماهيتبانكهاى دولتى و رابطه آنها با بانك مركزى اشاره كنيم; زيرا ممكن است پاسخ پرسشهاى طرح شده در مقاله با توجه به نوع اين رابطه متفاوت باشد . در قوانين پولى و بانكى مصوب سالهاى 1334، 1339 و 1351 تشكيل بانك به صورت شركتسهامى پيشبينى شده است . پس از پيروزى انقلاب اسلامى، تمام بانكهاى كشور ملى شد و در اصل 44 قانون اساسى نيز بانكدارى جزو بخش دولتى شمرده شده; به همين جهت در بين حقوقدانان اين ترديد پيش آمده است كه آيا بانكهاى موجود، مانند قبل شركتسهامى هستند يا داراى هويت جديدى شدهاند . بنابر ديدگاه اول، مسؤوليت دولت در برابر بانكها به سرمايه اسمى آنها محدود بوده و شخصيتبانكها پس از تصويب مجمع عمومى پديد آمده و از دولت، مستقل و و منفك هستند . بر اساس نظريه دوم، مسؤوليت دولت در حد سرمايه اختصاصى هر بانك است و همچنين بانكها به صورت مؤسسه مالى، اعتبارى عمومى، داراى شخصيتحقوقى مستقل از دولت هستند كه براى انجام مقاصد خاص اقتصادى و رفع حوايج عمومى ايجاد شدهاند . گويا ديدگاه دوم به واقعيت نزديكتر باشد; اما با وجود اين بايد توجه داشتبهرغم اين كه بانكها جزو مؤسسات عمومى بوده، سرمايه آن به دولت متعلق است و دولتبا تعيين مديران آن بر بانكها نظارت دارد، بانكها به موجب مقررات و قوانين مخصوص خود اداره مىشود و شخصيتحقوقى آنها مستقل از دولت است و دولت، مسؤول و پاسخگوى ديون بانكها نيست و بانكها به طور مستقل، مسؤول انجام تعهدات خود هستند . (39) نكته ديگر، درباره بانك مركزى است . اين بانك كه مسؤوليت تنظيم و اجراى سياست پولى و اعتبارى كشور را به عهده دارد، داراى شخصيتحقوقى است كه مطابق قانون پولى و بانكى مصوب تير ماه 1351 اداره مىشود و در مواردى كه مقرراتى در قانون مزبور وجود نداشته باشد، تابع قوانين مربوط به شركتهاى سهامى است; (40) بنابراين به نظر مىرسد كه گر چه مالكيتبانكهاى دولتى و بانك مركزى در جايگاه بانك بانكها يكى استبه لحاظ اين كه داراى شخصيتهاى حقوقى متفاوتى هستند، بر اساس قانون مربوط به شخصيتهاى حقوقى قابل انتقال به يكديگر نيستند; چنانكه هر گاه شخصى در دو شركت، با عناوين گوناگون داراى سهامى باشد، تا هنگامى كه آن شركتها پابرجا هستند نمىتواند اموال خود را از يك شركتبه شركت ديگر منتقل كند، مگر اين كه شركت منحل شود يا اين شخص، سهام خود را بفروشد . از طرف ديگر، با فرض اين كه سپردههاى جارى و پسانداز، داراى ماهيت قرض هستند، با سپردهگذارى به مالكيتبانك درآمده و جزو اموال بانك به شمار مىروند . با اين دو مقدمه روشن مىشود كه مطالبه بانك مركزى از بانكهاى دولتى مبنى بر انتقال بخشى از سپردههاى خود به بانك مركزى تحت عنوان ذخاير قانونى يا احتياطى، از منظر مالكيت اموال امكانپذير نيست; البته بر اساس قواعد قراردادها، بانك مركزى مىتواند بانكها را اعم از اين كه دولتى يا غيردولتى باشند، موظف كند كه در برابر حمايت از آنها يا در مقابل اعطاى امتياز فعاليت، بخشى از سپردههاى خود را نزد بانك مركزى نگه دارند; البته يك نظر نيز اين است كه در صورت دولتى بودن سرمايههاى بانك، هر گونه نقل و انتقال اموال بين بانكهاى تجارى و بانك مركزى و لو اين كه داراى دو شخصيتحقوقى هستند، از منظر مالكيتى نيز بدون اشكال است; زيرا در واقع، انتقال پول از يك حساب به حساب ديگر است . (41) مطابق نظريه كسانى كه سپردههاى بانكى را داراى ماهيت وديعه شرعى و قانونى مىدانند، آن وجوه به مالكيتبانك دولتى درنيامده; بلكه در ملكيت صاحبان سپرده باقى مىماند . در اين صورت، انتقال بخشى از آنها تحت عنوان ذخاير قانونى، به اجازه صاحبان آنها نياز دارد; البته اين در صورتى است كه بانك اجازه تصرف در بقيه آن را داشته باشد . در غير اين صورت، تمام آن در قالب ذخيره در بانك باقى مىماند و به ذخيره قانونى نياز ندارد; ولى به هر حال، با رضايت صاحبان سپرده، انتقال بخش يا تمام آنها به بانك مركزى در اين فرض اشكال ندارد و توجه دادن سپردهگذار به آييننامه بانك در اينباره در تحصيل رضايت او كافى است . در صورتى كه بانكهاى سپردهپذير خصوصى باشند، يعنى سرمايه اوليه بانكها را بخش خصوصى تامين كند، درباره سپردههاى ديدارى و پسانداز، همان دو فرض پيشين مطرح است . در فرض نخست، يعنى قرض بودن سپردهها، بانك خصوصى مالك آنها شده، بهطور طبيعى انتقال بخشى از آنها به بانك مركزى بايد با رضايتبانك صورت گيرد . اين رضايت ممكن استبه صورت كلى از طريق درج در آييننامه تاسيس بانكهاى خصوصى از جانب بانك مركزى در برابر حمايتى كه از آنها انجام مىدهد، صورت گيرد . در فرض دوم، يعنى امانتبودن اين سپردهها نزد بانك خصوصى، آنها را نمىتواند به بانك مركزى قرض دهد، مگر آنكه از ابتدا به صورت آييننامه كلى شرط شود . درباره پرسش دوم، يعنى استفاده از اين اندوختهها به وسيله بانك مركزى، امروزه آنچه در دنيا متعارف است، بانكهاى مركزى اين وجوه را معطل نگاه نمىدارند; بلكه بخشى از آنها را جهت تامين مخارج خود بهكار گرفته يا در اختيار دولت قرار مىدهند و بخشى را نيز در جايگاه وام دهنده نهايى، به بانكها قرض مىدهند . از جهت فقهى نيز اين مساله به نوع رابطه بين بانك مركزى و بانكها بستگى دارد . درباره بانكهاى دولتى اگر بپذيريم كه وحدت مالكيتشان با بانك مركزى باعث مىشود بتوان اموال را از يك بانك به بانك ديگر منتقل كرد، تصرف بانك مركزى در اندوختهها تصرف مالكانه بوده و هر گونه بخواهد مىتواند در آنها تصرف كند; اما طبق مبنايى كه ما اختيار كرديم، بانك دولتى همانند بانك خصوصى مالك سپردهها بوده، بر اساس قرارداد مىتواند به شكلهاى گوناگونى بخشى از اين وجوه را در اختيار بانك مركزى قرار دهد . در اين صورت اگر رابطه بانكها با بانك مركزى قرض باشد، بانك مركزى مالك اين ذخاير شده، مىتواند هر گونه كه بخواهد در آنها تصرف كند; اما اگر اين ذخاير، نزد بانك مركزى امانتباشد، تصرف در آنها بدون رضايتبانكها جايز نيست و اصولا ممكن است تصرف در چنين وديعههايى در صورت ماذون بودن از جانب صاحبان آنها، ماهيتشان را به قرض تبديل كند . فرض سوم اين است كه رابطه بين بانك مركزى و بانكها، مشاركتباشد كه در اينصورت نيز بانك مركزى در استفاده از اين اندوختهها مجاز است . درباره پرسش سوم نيز همانطور كه در ابتداى مقاله و بيان ديدگاهها گذشت، در نظام بانكى ربوى هم در اين جهت اختلاف نظر وجود دارد . برخى معتقدند: اين مالياتى است كه بانكهاى مركزى از بانكها دريافت مىكنند . گروهى نيز اعتقاد دارند كه بانك مركزى موظف استبراى اين ذخاير، بهرهاى ولو با نرخ كمتر به بانكها بدهد و عدهاى هم بين اندوخته بر سپردههاى ديدارى و سپردههاى سرمايهگذارى تفصيل قائل شدهاند . از جهتشرعى، اين مساله همانند مساله پيشين به رابطهاى بستگى دارد كه بانكها بر اساس آن، اين وجوه را در اختيار بانك مركزى قرار مىدهند . اگر اين رابطه، رابطه قرض باشد، بانك مركزى مالك اين وجوه شده، به طور طبيعى، سود حاصل از فعاليتهايى كه با اين وجوه انجام مىدهد، متعلق به بانك مركزى است . در بانكهاى دولتى نيز بر مبناى وحدت مالكيت، قضيه از همين قرار استبا اين تفاوت كه بانك مركزى در اين فرض مىتواند تمام يا بخشى از سود را به بانكهاى دولتى منتقل كند; اما اگر رابطه وديعه باشد، بانك مركزى حق استفاده از آنها را ندارد و بايد آنها را به صورت امانت نزد خود نگاه دارد; به همين هتسودى نصيب بانك نخواهد شد . بانكها همچنين مىتوانند اين وجوه را طبق يكى از عقود در اختيار بانك مركزى قرار داده، طبق قرارداد در سود حاصله با بانك شريك شوند . در تمام اين حالات، بر اساس اين كه رابطه بانكها و سپردهگذاران رابطه قرض است، در صورتىكه بانكها سودى از بانك مركزى دريافت كنند، صاحبانسپرده استحقاقى براى آن ندارند . ذخاير قانونى بر سپردههاى سرمايهگذارى
در سپردههاى سرمايهگذارى نيز دو صورت متصور است: يك راه اين است: همان طور كه در حال حاضر در قانون بانكدارى بدون ربا آمده است، بانكها به وكالت از سپردهگذاران با متقاضيان تسهيلات قرارداد مىبندند . راه ديگر اين است كه خود بانك با سپردهگذار شريك شده يا به صورت عامل مضاربه، خود بهطور مستقيم به فعاليت اقتصادى اقدام كند و سرانجام، سود بر اساس قرارداد بين آنها تقسيم مىشود . در هر يك از دو راه، سپردهها نزد بانك، امانت است; به همين جهت هم هر گاه بدون تقصير، خسارتى به آن وارد شود، بانك ضامن نيست . در اين صورت نيز نگهداشتن بخشى از آنها به وسيله بانك مركزى كه مستلزم به كار نيفتادن آن بخش از سرمايه است و به طور طبيعى، سود كمترى را هم براى سپردهگذار خواهد داشت، نيازمند اجازه سپردهگذار خواهد بود كه البته در اينجا هم آگاه ساختن او از آييننامههاى بانك و الزامات آن در برابر بانك مركزى و اقدام شخص به سپردهگذارى، كاشف از رضايت او به اين كار است . در هر صورت، بانك طبق قراداد خود با بانك مركزى، اين ذخاير را از جانب سپردهگذار به بانك مركزى قرض مىدهد يا در آنجا امانت مىگذارد يا بهصورت مشاركت در اختيار آن قرار مىدهد . اين امكان هم وجود دارد كه در راه دوم، بانكها ذخاير قانونى را از محل وجوه متعلق به خود تامين، و تمام سپردهها را سرمايهگذارى كند . استفاده از اين ذخاير به وسيله بانك مركزى، همانند ذخاير سپردههاى ديدارى و پسانداز به نوع رابطه بانك مركزى و بانكها بستگى دارد با اين تفاوت كه بانكها، وكيل سپردهگذارند . هرگاه بانكها به وكالت از جانب سپردهگذاران، اين وجوه را به بانك مركزى قرض دهند (به جهت اين كه بانك مركزى در آيين نامه تاسيس بانكها آنها را به انجام چنين كارى موظف كرده و در نتيجه، بانكهاى دولتى نيز هنگام قرارداد با سپردهگذاران آنها از اين مساله آگاه مىكنند و براى اين كار از آنها اجازه مىگيرند) بانك مركزى مالك اين وجوه شده، مىتواند با آنها هر گونه فعاليتى را انجام دهد و سود حاصل از آن نيز متعلق به خود او است; اما در صورتى كه بانكها اين ذخاير را به وكالت از صاحبان آنها نزد بانك مركزى امانت گذارند، بانك مركزى نمىتواند در آنها تصرف كند و سودى در كار نخواهد بود . فرض ديگر اين است كه بانكها اين وجوه را براساس قرارداد مشاركت در اختيار بانك مركزى قرار دهند در اين صورت، بانك مركزى با اين وجوه به سرمايهگذارى اقدام كرده يا آنها را در اختيار بانكهاى ديگر قرار مىدهد و درصدى از سود آنها را به بانكها برمى گرداند . اين سود نيز مانند سودى كه بانك از ديگر سپردههايى كه خود به وكالت از سپردهگذاران در اختيار متقاضيان تسهيلات گذاشته يا خود به طور مستقيم به سرمايهگذارى اقدام كرده، پس از كسر حق وكالتبانكها، بين صاحبان سپرده تقسيم مىشود . درباره سپردههاى سرمايهگذارى، تفاوتى بين خصوصى يا دولتى بودن بانكها نيست; زيرا هر دو وكيل سپردهگذاران هستند و مالكيتى بر سپردهها ندارند . تفاوت فقط در فرضى است كه گفته شد بانكها به وكالت از صاحبان سپرده، بخشى از آنها را به بانك مركزى قرض دهند . در اين صورت، در فرض دولتى بودن بانكها، بانك مركزى مىتواند بخشى از سود حاصل از ذخاير را در اختيار بانكهاى دولتى قرار دهد . خلاصه اينكه در سپردههاى ديدارى و پسانداز، مشهورترين رابطه بين سپردهگذاران و بانكها، رابطه قرض است كه در اين صورت، بانكها مالك سپردهها شده، هر نوع فعاليتى را مىتوانند با آنها انجام دهند و فقط ضامن اصل سپردهها هستند; اما در سپردههاى سرمايهگذارى، اين رابطه وكالتيا شركت است كه در هر صورت، اختيارات بانك در آنها طبق قرار داد است . رابطه بانكها و بانك مركزى در سپردههايى كه مالك آنها مىشود اصالتا، و درباره سپردههاى سرمايهگذارى به صورت وكيل، مىتواند رابطه قرض يا شركتباشد كه در سپردههاى اخير، سود دريافتى پس از كسر حق وكالتبانك، نصيب سپردهگذار خواهد شد . عملكرد ذخاير قانونى در ايران
پيشينه استفاده از اين ابزار در ايران، به سال 1325 مىرسد . در ابتدا، نرخ ذخيره قانونى در دورههاى گوناگون در قوانين پولى و بانكى كشور تعيين مىشد . براساس اين قوانين، مقرر شد در سال 1325 بانكها 15 درصد از سپردههاى ديدارى و 6 درصد از سپردههاى مدتدار خود را نزد بانك مركزى به وديعه بگذارند . اين نسبت در قانون بانكدارى سال 1334 تثبيتشد; (42) اما در سال 1339 با تشكيل شوراى پول و اعتبار، تعيين نرخ ذخيره قانونى، از وظايف اين شورا تلقى، و بر اساس ماده 71 قانون پولى و بانكى مصوب در همين سال، سقف ذخاير در سپردههاى مدتدار و پسانداز 20 و سپرده ديدارى 30 درصد تعيين شد و سرانجام در تيرماه 1351، اين وظيفه را به بانك مركزى واگذاشتند ضمن آن كه مقرر شد اين نسبت، حداقل و حداكثرى معادل 10 و 30 درصد داشته باشد . (43) اين حدود تاكنون حفظ شده و بهرغم اين كه گاهى به سياست انقباضى شديدترى نياز بوده است و اين نرخها به علت نزديك بودن به سقف خود، كارايى لازم را نداشتهاند، قانون از اين جهت تغييرى نكرده، و فقط در سال 1380 بهطور استثنايى، اين نسبتبراى سپردههاى قرضالحسنه پسانداز مسكن بانك مسكن، 2 درصد تعيين شده است . بهطور كلى اين نسبت در سالهاى پيش از انقلاب تا سال 1352 به منظور اعمال سياست انقباضى، روند صعودى داشته است (غير از سال 1341 كه نسبتبه سپردههاى ديدارى از 15 به 12 و نسبتبه سپردههاى غيرديدارى از 15 به 5/7 درصد كاهش يافت) در سال 1352، اين نرخ نسبتبه سپردههاى ديدارى چهار مرتبه افزايش يافته و از 23 درصد به 30 درصد رسيده، و اين افزايش در جهت كنترل تورم بوده است . در سال 1353 به دنبال افزايش قيمت نفت و افزايش بودجه دولت، براى اينكه بانكها بتوانند منابع مورد نياز بخش خصوصى را تامين كنند، بانك مركزى، به كاهش نسبتسپرده قانونى اقدام كرده، اين نسبت را در قبال افزايش سپردههاى ديدارى به 25 درصد و نسبتبه افزايش سپردههاى غيرديدارى معادل 12 درصد اعلام كرد . در سال 1354، اين نسبت در مقابل سپردههاى غيرديدارى، دوباره افزايش يافت; اما نسبتبه سپردههاى ديدارى تا سال 56 در 25 درصد ثابت ماند . در سال 1357 در پى تحولات سياسى و اقتصادى و تمايل مردم به برداشت از سپردههاى بانكى، به منظور جلوگيرى از ورشكستگى بانكها اين نسبتها به ترتيب از 25 و 15 درصد به 12 و 10 درصد كاهش يافت . به عبارتى، چنانكه بتوان تغييرات نسبت ذخيره قانونى در دهه 40 و اوايل دهه 50 را براى اعمال سياست پولى قلمداد كنيم، تغييرات در سال 57 صرفا به منظور جلوگيرى از ورشكستگى بانكها صورت گرفت . همچنين در شهريور همين سال، مبناى محاسبه ذخاير قانونى كه تا آن زمان، شامل سپردههاى دولتى نيز مىشد، به سپردههاى غيردولتى منحصر شد . پس از پيروزى انقلاب اسلامى و با افزايش اعتماد مردم به نظام بانكى، حجم سپردهها به شدت افزايش يافت; به طورى كه از اسفند 57 تا مرداد 60، حجم سپردههاى بخش خصوصى حدود 91 درصد افزايش داشت . اين در حالى بود كه حجم اعتبارات بانكها به اين بخش فقط 1/40 درصد رشد كرده بود . از اين جهت، طبق تصميمهاى جديد شوراى پول و اعتبار در شهريور سال 60، اين نسبت در برابر سپردههاى ديدارى، از 12 درصد به 17 درصد و براى سپردههاى غيرديدارى از 10 درصد به 15 درصد افزايش يافت; در حالى كه اين نرخ براى انواع سپردهها در بانكهاى تخصصى تغييرى نيافت . همچنين اين نسبت از اين سال كه تا به حال در برابر افزايش سپردهها اجرا مىشد، مقرر شد كه در مقابل مانده سپردهها محاسبه شود . جدول 1: تغييرات نسبتسپرده قانونى بانكها (60- 1340) درصد
بانك مركزى: گزارش اقتصادى و ترازنامه سالهاى گوناگون
روشن است كه اتخاذ هر نوع سياست پولى (انقباضى يا انبساطى) با استفاده از نسبت جديد، شدت بيشترى داشته است . با وجود اعمال چنين سياستهايى، مشكل مازاد بانكها كه از كسرى بودجه مداوم دولت و در نتيجه افزايش نقدينگى بخش خصوصى ناشى بود، همچنان ادامه داشت; به طورى كه در پايان سال 61 بهرغم سياستهاى جديد پولى كه به منظور جذب قسمتى از منابع اضافى بانكها اتخاذ شده بود، اين مازاد به 718 ميليارد ريال رسيد; از اين رو در تيرماه سال 62 يعنى در آستانه تصويب قانون بانكدارى بدون ربا، دوباره در نسبت ذخاير قانونى تغيير حاصل شد و اين نسبتبراى سپردههاى ديدارى در اين بانكهاى تجارى از 17 درصد به 27 درصد و نسبتبه سپردههاى غيرديدارى در اين بانكها از 15 درصد به 25 درصد افزايش يافت . اين نسبت در اين سال به سقف قانونى خود، يعنى 30درصد نزديك شد و افزايش 10 درصدى آن از اعمال سياست انقباضى شديد حكايت داشت; در حالى كه اين نرخ، براى انواع سپردههاى بانكهاى تخصصى تغييرى نيافت . پس از تصويب قانون بانكدارى بدون ربا، اين نسبت تا سال 70 ثابتبود و فقط در سال 1362 در تركيب سپردهها تغييراتى صورت گرفت و سپردههاى پسانداز قرضالحسنه در رديف سپردههاى غيرديدارى درآمد . در سال 1370 نرخ سپردههاى قانونى براى بانكهاى تخصصى تغييرى نيافت (همان 17 درصد سال 60) ; اما از ابتداى اين سال اين نسبت در برابر مانده انواع سپردههاى اشخاص نزد بانكهاى تجارى تغييراتى يافت و به مقدار قابل توجهى فزونى گرفت . از سال 1372، اين نسبتبراى سپردههاى سرمايهگذارى 5 ساله بانكهاى تجارى و مانده انواع سپردههاى اشخاص نزد بانكهاى تخصصى به 10 درصد كاهش يافت . همچنين در سال 1374، به منظور تخصيص هر چه بيشتر منابع قرضالحسنه به متقاضيان قرضالحسنه، نسبت ذخاير قانونى در قبال سپردههاى قرضالحسنه پسانداز بانكهاى تجارى، 25 درصد پايين آمد . پس از يك دوره ثبات به نسبت طولانى در اين نرخها، دوباره در سال 1380 نسبت اين ذخاير در مقابل انواع سپردهها با كاهش قابل توجهى مواجه شده است . رئيس كل بانك مركزى اين كاهش را به منظور افزايش منابع بانكها و قدرت خلق پول بيشتر آنها و در جهت اصلاح ساختار پولى كشور قلمداد مىكند . (44) بنابراين، سياستهاى پولى ناشى از اين ابزار در طول 4 دهه، سيكل مخصوصى داشته است . در دهه 40 و 60 سياست انقباضى شديد، و در دهههاى 50 و 60 نيز سياست انبساطى اعمال شده است; البته در دهه 60 بهرغم نزديك بودن نرخ اين ابزار به سقف قانونى خود به سبب وجود منابع مازاد بانكها، در انجام هدف ياد شده موفق نبوده و ناگزير در اين سالها به منظور كاهش آثار تورمى اعتبارات بانكى از يك طرف، و هدايت منابع بانكى به سوى بخشهاى توليدى از طرف ديگر، دولت ناچار به استفاده از سقفهاى اعتبارى براى بانكها شده است . اين سياست تا حدودى توانسته اهداف مورد نظر را تحقق بخشد; اما با توجه به اين كه بخش قابل توجهى از سپردهها، بهوسيله مردم به صورت سپرده سرمايهگذارى انجام شده و بانك در جايگاه وكيل آنها موظف بود سپردهها را در فعاليتهاى اقتصادى بهكار برد و سود حاصل از آن را در اختيار آنها قرار دهد، اعمال اين سياستبا كاهش سودآورى بانكها، آنها را به سمت كاركرد صورى و دادن درصد قطعى تحت عنوان سود به سپردهگذار واداشته است . شايان ذكر است كه بانكها در دهه 50 تا سال 1357 و نيز از سال 1370 به بعد، با كسرى منابع آزاد مواجه بوده و از سال 1357 تا 1370 اين منابع، رشد قابل توجهى داشته است . در اواخر دهه 60 با تمام شدن جنگ تحميلى و آغاز برنامه اول توسعه و گسترش فعاليتبخش خصوصى و نيز اجبار بانكها به خريد اوراق قرضه دولتى، ذخاير مازاد بانكها كاهش يافت و در سال 70 با كسرى مواجه شد; به طورى كه از اين بعد، امكان استفاده از اين ابزار، اهرمى در جهت اعمال سياست انقباضى پولى است . با وجود اين، پس از دو سال اعمال اين سياست، بانك مركزى، دوباره به كاهش نسبت ذخاير اقدام، و سياست انبساطى را اعمال كرد كه در كنار آزادسازى نرخ ارز، كسرى ناشى از حساب ذخيره تعهدات ارزى حجم نقدينگى در كشور، در دهه 70 به شدت رو به فزونى گذاشت و به بروز تورمهاى بالايى در اقتصاد انجاميد; به همين جهت، دولت در سال 1375 بانكها را موظف كرد كه افزون بر توديع سپرده قانونى بابت پيشپرداخت اعتبارات اسنادى، بقيه وجوه را نيز تا سقف 90 درصد نزد بانك مركزى توديع كنند . اين نسبت در سال 76 به 60 درصد كاهش داده شد . ما در اين مقاله به دنبال تحليل عملكردهاى سياستهاى پولى در ايران نيستيم و بررسى عوامل گوناگون مؤثر در رشد نقدينگى، مجال بيشترى را مىطلبد، با وجود اين، دو مطلب را به روشنى مىتوان اظهار كرد: 1 . همانطور كه در نمودار روابط بين پايه پولى و حجم پول و نقدينگى مشهود است، بهرغم برخى سياستهاى انقباضى در نيمه دوم دهه 70، روند افزايش نقدينگى ادامه داشته است . اين نمودار به خوبى نشان مىدهد كه يكى از علل افزايش نقدينگى در كشور، رشد مداوم پايه پولى است . در چند ساله اخير، فاصله بين پايه پولى و حجم نقدينگى بيشتر شده كه نشان مىدهد ضريب فزاينده پول نيز رشد داشته است . 2. در طول دوره 30 ساله 1350 تا 1380 بهرغم اين كه نرخ ذخاير قانونى بر سپردههاى ديدارى و مدتدار - چنان كه پيشتر نيز اشاره شد - داراى نوسان بوده است و نمودارهايى كه روابط آنها را با حجم نقدينگى نمايش مىدهند نيز به خوبى گوياى اين نوسان هستند، هيچ رابطه معنادارى بين اين دو متغير و حجم نقدينگى در كشور وجود نداشته است . يكى از عوامل اين عدم رابطه در طول دهه 60، وجود ذخاير مازاد در بانكها بوده; اما از دهه 70 كه اين عامل رختبربسته است، مشكل را بايد در جاى ديگرى دنبال كرد .(در اين نمودارها R1 نرخ ذخيره قانونى بر سپردههاى ديدارى، و در دهه 70، اين نرخ به بانكهاى تجارى مربوط است. R2 نيز نرخ ذخيره قانونى بر سپردههاى مدتدار است كه در دهه 70 دوباره متوسط اين نرخ براى انواع سپردههاى مدتدار بانكهاى تجارى محاسبه، و رابطه آن با 2 M يعنى نقدينگى به تصوير كشيده شده است) . در كنار دو نتيجه پيشين، توجه به اين مطلب كه نقش تامينى اين ابزار از راههاى ديگرى چون بيمه نيز ممكن است، گويا تا هنگامى كه ظرف تاثير اين ابزار فراهم نشود، استفاده از آن ضرورتى نمىيابد و اعمال سياست پولى را بايد از راههاى ديگر جست . 1) عضو هياتعلمى دانشگاه تهران . 2) دانشجوى دكترى اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس . 3) امان الله مهاجر ايروانى: مبانى سياست اقتصادى، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات اميركبير، 1348 ش، ص 30 . 4) براى آگاهى از ادله عدم قالبيت اين ابزارها و نيز اطلاع از ابزارهاى جايگزين، ر . ك: 1. سعيد فراهانى: بررسى فقهى ابزارهاىسياستپولىدر بانكدارى بدون ربا، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1378، ص 130- 175 . 2. همو: سياست اقتصادى در اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1381 ش، فصل ششم . 5) البته ابزارهاى ديگرى هم در همين جهت در نظام بانكى اسلام معرفى شدهاند . 6) ايرج توتونچيان: «ارزيابى پايههاى نظرى عملكرد بانكدارى بدون ربا در ايران» ، ششمين سمينار بانكدارى اسلامى، ص 108 . 7) عدنان خالد التركمانى: السياسة النقديه و المصرفية فى الاسلام، مؤسسة الرسالة، عمان، 1988، ص 270- 273 . 8) محسنخان و ميرآخور: مطالعات نظرى در بانكدارى و ماليه اسلامى، محمد ضيائى بيگدلى، مؤسسه بانكدارىايران، تهران، 1370 ش، ص 269 . 9) هنرى سيمونز (1948) كه از مدافعان نظام مالى مبتنى بر مشاركتبوده، در حالى كه درباره سقوط بانكها در سال 1930 استدلال مىكند كه سيستم بانكى مبتنى بر اندوخته جزئى ذاتا ناپايدار است، پيشنهاد مىكند كه بانكهاى سنتى را بايد با دو نهاد مالى مجزا جايگزين كرد: نخستبانكهاى سپرده كه سپردههاى مردم را مىپذيرند به جهت اين كه صد در صد اندوخته نگه مىدارند; درست مانند انبارهايى كه كالا نگه مىدارند نمىتوانند پول مؤثر ايجاد كرده يا ورشكستشوند . نوع دوم از اين نهاد كه اساسا تراستهاى سرمايهگذارى هستند، وظايف وام دهى بانكهاى موجود را انجام مىدهند . اين شركتها با فروش سهام خود، منابع مالى براى اعطاى وام كسب مىكنند و قدرت وامدهى آنها به ميزان منابعى محدود مىشود كه بهدست مىآورند . فريدمن (1969) نيز با عقيده سيمونز در نگهدارى اندوخته به ميزان صد در صد موافق بود . موافقت وى بيشتر بهدليل اين بود كه چنين سيستمى، دخالت دولت را در عمليات اعطا و اخذ وام كاهش مىدهد و بنابراين، آزادى اقتصادى را افزايش مىدهد . كيندل برگر (1985)، كاره كن (1985)، گولمب و مينگو (1985) در كنفرانس فدرال رزرو سانفرانسيسكو، ضمن طرح بىثباتى بانكها مبتنى بر اندوخته جزئى، مجددا پيشنهادى نظير سيمونز ارائه دادند . بر اساس پيشنهاد آنها، وجوه سپرده معاملاتى، صد در صد با اوراق بهادار مطمئنى (مانند اوراق خزانهدارى) تضمين خواهد شد . 10) همان، ص 69 و 70 . 11) باقرالحسنى و مير آخور: مقالاتى در اقتصاد اسلامى، حسن گلريز، مؤسسه بانكدارى ايران، ص 198 . 12) همان، ص 183- 184 . 13) همان، ص 198 . 14) مبيد على محمد محمود الجرحى: كارايى نسبى اقتصادهاى پولى بدون پشتوانه در مورد پول بدون پشتوانه، مطالعات نظرى در بانكدارى وماليه اسلامى، ص 75 به بعد; خورشيد احمد: مطالعاتى در اقتصاد اسلامى، ص 127 به بعد; ر . ك: ايرج توتونچيان: «ارزيابى پايههاى نظرى عملكرد بانكدارى بدون ربا در ايران» در مجموعه مقالات ششمين سمينار بانكدارى اسلامى، ص 96 . 15) به نقل از ميرآخور در مقالاتى در اقتصاد اسلامى، ص 183 . 16) باقرالحسنى و ميرآخور: مقالاتى در اقتصاد اسلامى، ص182 و 183 . 17) محمد عمر شابرا: نحو نظام نقدى عادل، المعهد العالمى للفكر الاسلامى، الطبعةالثالثة، 1412 ق، ص 215- 217 و 264- 268 نيز ر . ك: همو: «النظام النقدى و المصرفى فى الاقتصاد الاسلامى» ، مجله ابحاث الاقتصاد الاسلامى، العدد الثانى، المجلدالاول: 1404 ق . ص 22 . 18) همان . 19) نجاتالله صديق: بانكدارى بدون بهره، مهدىپور، ص 110، 111 و 116 . 20) محمدعمر شابرا: «النظام النقدى و المصرفى فى الاقتصاد الاسلامى» ، ص22 . 21) سيدحسين مهدوى: «تاثير تحولات بانكدارى جديد در ابزار سياستهاى پولى و اعتبارى» ، در مجموعه مقالات نخستين سمينار پولى و ارزى، ص189 . 22) سيدعباس موسويان: بانكدارى اسلامى، ص 293 و 294، مؤسسه تحقيقات پولى و بانكى، دوم، 1380 . 23) باقر قديرى اصلى: پول و بانك، ص 96، انتشارات دانشگاه تهران، 1376; محمدبهمند و محمود بهمنى: بانكدارى داخلى 1، ص 37، 66 و 101، مؤسسه بانكدارى ايران، 1374 ش . 24) ر . ك: على احمد، السالوس، حكم ودايع البنوك، ص 7 و 8; عبدالرزاق سنهورى: الوسيط فى الشرح القانون المدنى، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1952م . ج5، ص428; حسين على احمدى، «ربا و منفعت در عقود بانكى» ، در مجموعه آثار كنگره بررسى مبانى فقهى امام خمينىقدس سره، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، قم، 1374ش، ج 11، ص 293 و 296 . 25) على جمالالدين عوض: عمليات البنوك من الوجهة القانونية، طبعة مكبرة، قاهرة، 1993 م، ص 41 . 26) سيدحسن بجنوردى: القواعد الفقهيه، مؤسسه اسماعيليان، الرابعة، قم: 1355 ش، ج 5، ص205; قانون مدنىايران، ماده 648، نقل از سيدحسن امامى: حقوق مدنى، نشر كتابفروشى اسلاميه، تهران، دوم، 1366 ش، ج 2، ص 193 . 27) محمد على تسخيرى: «سپردههاى بانكى» (تطبيق فقهى)، فقه اهل بيت، ش 25، ص 59; حسن عبدااله امين: سپردههاى نقدى و راههاى استفاده از آن، ص 197- 203، انتشارات اميركبير، 1367 ش . 28) المحقق الثانى، (على بن الحسين الكركى): جامع المقاصد فى شرح القواعد، مؤسسه آلالبيت لاحياء التراث، الثانية، قم: 1414 ق، ج6، ص8 و 12; قانون مدنى، ماده 607 و 614، نقل از سيدحسن امامى: حقوق مدنى، ج 2، ص 161 و 166 . 29. Depotirregulier 30) عبدالرزاق سنهورى: الوسيط فى الشرح القانون المدنى، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1952 م، ج 5، ص428; على جمالالدين عوض: عمليات البنوك من الوجهة القانونية، طبعة مكبرة، قاهرة، 1993ص 40 . 31) حسين على احمدى، «ربا و منفعت در عقود بانكى» ، در مجموعه آثار كنگره بررسى مبانى فقهى امام خمينى قدس سره، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينىقدس سره، قم، 1374 ش، ج 11، ص 293- 296 . 32) سيد محمد باقر صدر: البنك اللاربوى فى الاسلام، دارالتعاريف للمطبوعات، بيروت، الثامنة: 1403 ق، ص 84 . 33) روحالله الموسوى الخمينى [الامام]: تحريرالوسيله، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان ج 2، ص 616، مساله 3 و 6 . 34) عبدالرزاق سنهورى: الوسيط فى شرح القانون المدنى، ج 5، ص 429 . 35) سيد محمد باقر صدر: البنك الاربوى فى الاسلام، ص 210- 212، ملحق 5 . 36) ر . ك: سعيد فراهانى: سياستهاى پولى در بانكدارى بدون ربا، ص 140 . 37) سيد محمد باقر صدر: البنك اللاربوى فى الاسلام، ص 210- 212، ملحق 5 . 38) محمد بهمند و محمود بهمنى: بانكدارى داخلى - 1 (تجهيز منابع پولى)، مؤسسه بانكدارى اسلامى، تهران، 1374، ص 273 . 39) محمودرضا خاورى: حقوق بانكى، ص 146، سوم، 1375 ش . 40) همان، ص 155 . 41) مستفاد از مقاله محمد واعظ زاده خراسانى تحت عنوان «طرحهاى جديد براى حل مشكل بانكها» ، در نخستين مجمع بررسىهاى اقتصاد اسلامى، ج 3، ص 117 و 118 . 42) منوجهر ضيائى: مجموعه قوانين پولى و بانكى و ساير قوانين مربوط، بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران، مؤسسه تحقيقات پولى و بانكى، اول، 1372 ش، ج 1، ص 384 . 43) همان، ج، ص 742 . 44) سخنرانى رئيس كل بانك مركزى در يازدهمين همايش پولى و ارزى .