سياست اعتراضي و خواستگاه تقابل
صادق سليم نبي ايالات متحده، اولين قدرت غربي بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، منافع منطقهاي آن بيش از ديگر بازيگران بينالمللي دستخوش دگرگوني گشت. تبديل ناگهاني ژاندارم و متحد وفادار اين كشور، به بازيگري انقلابي و معترضي پرخاشگر، ايرانِ پس از انقلاب را واجد ويژگيهاي منحصر به فردي ساخت كه تقابل ارزشهاي ايدئولوژيك، بنبست روابط ديپلماتيك و گسترش بحران في ما بين تهران ـ واشنگتن را طي بيش از دو دهه گذشته در پي داشت. در نوشته حاضر برخي از مهمترين خصوصيات جمهوري اسلامي كه نقاط اصطكاك ميان ايران و امريكا است، مورد بررسي قرار ميگيرد.«پگاه»1. استقلال در سياست خارجي
با سقوط رژيم پهلوي در بهمن ماه 1357 ه·· . ش (فوريه 1979 م) و پيروزي انقلاب اسلامي، نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران، تز سياسي «نه شرقي، نه غربي» را جايگزين سياست انطباقِ رضايتآميز، در سياست خارجي خود ساخت. اين عمل، ضمن بر هم زدن توازن قوا در منطقه خليج فارس، بدون گرايش به دو بلوك موجود، بسان قطب سومي در برابر قطب شرق و غرب ظاهر شد.استقلال در سياستگذاري خارجي، تحت لواي سياست اعتراضي «نه شرقي، نه غربي» بر گرفته از عقايد اسلامي و نيز عبرتآموزي از مداخلات قدرتهاي جهاني در تاريخ سياسي ـ اجتماعي معاصر بود كه ريشه مشكلات داخلي ايران را در اِعمال نفوذ خارجي، بهويژه ايالات متحده امريكا ميديد.به دنبال تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و گنجاندن اصول مبنايي در آن، سياست «نه شرقي، نه غربي»، قانونمند شد و از آن پس به عنوان روح حاكم بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران به حساب آمد. برخي از مهمترين اصول مندرج در قانون اساسي جمهوري اسلامي كه در اين رابطهاند، عبارتند از:1. تنظيم سياست خارجي كشور بر اساس معيارهاي اسلام1؛2. توجه به سعادت نوع انساني در كل جامعه بشري2؛3. رد دخالت در امور داخلي كشورهاي ديگر3؛4. نفي هر گونه ستمگري و ستمكشي4؛5. نفي هر گونه سلطهگري و سلطهپذيري5؛6. عدم تعهد در برابر قدرتهاي سلطهگر6؛7. جلوگيري از سلطه اقتصادي بيگانه بر اقتصاد كشور7؛8. طرد كامل استعمار8؛9. جلوگيري از نفوذ اجانب9؛10. استقلال سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور10؛11. نفي و اجتناب از پيمانهايي كه موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعي، اقتصادي و فرهنگي گردد1112. دفاع از حقوق مسلمانان12؛13. تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان13؛14. ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي و وحدت جهان اسلام14؛15. حمايت از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستكبران در هر نقطه جهان15؛16. روابط صلحآميز با دول غير محارب16.اصل «نه شرقي، نه غربي» مبين هويت مستقل و خط مشي غير وابسته انقلاب اسلامي در برابر قدرتهاي بزرگ است. در واقع اين شعار اساسي، جلوهاي از اصل عدم تعهد در اصول انقلاب اسلامي است كه تا به حال در هيچ يك از انقلابها، نهضتها و حركتهاي آزاديبخش، بدين گونه وجود نداشته است. البته بايد توجه داشت كه مراد از «شرق و غرب»، شرق و غرب جغرافيايي نيست؛ بلكه منظور «گرايش و وابستگي» به هر قدرتي است كه از ديد ايران نامشروع ميباشد. امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي، شعار «نه شرقي، نه غربي» را چنين تشريح نمودند:آري، شعار نه شرقي، نه غربي ما، شعار اصولي انقلاب اسلامي در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيمكننده سياست واقعي عدم تعهد كشورهاي اسلامي و كشورهايي است كه در آينده نزديك و به ياري خدا، اسلام را به عنوان تنها مكتب نجاتبخش بشريت ميپذيرند... كسي گمان نكند كه اين شعار، شعار مقطعي است كه اين سياست ملاك عمل ابدي مردم و جمهوري اسلامي ما و مسلمانان سرتاسر عالم است؛ چرا كه شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوري از صراط گمراهان است كه در همه سطوح و جوامع بايد پياده شود.17عليرغم اين كه ايران در سه دهه قبل از انقلاب، بهطور اعم در حيطه اقتدار غرب و به نحو اخص، تحت سيطره و سلطه ايالات متحده امريكا بود، پس از انقلاب اسلامي، سمت و سوي سياست اعتراضي در روابط خارجي ايران علاوه بر نشانهروي به سوي غرب و امريكا، قطب ديگر يعني رأس جهان كمونيستي و ابر قدرت شرق را تا قبل از فروپاشي شوروي سابق كه خوي مداخلهگرايي و سلطهجويي خود را حفظ كرده بود، مورد هدف قرار ميداد. امام خميني(ره) معمار انقلاب اسلامي ضرورت مبارزه با كمونيسم را چنين توصيف كرد:ما به همان اندازه كه با استعمارگران غرب مبارزه ميكنيم، با كمونيسم بينالمللي نيز مقابله مينماييم و شما بايد بدانيد كه خطر كمونيسم كمتر از خطر امريكا نيست. وظيفه ما اين استكه در مقابل ابرقدرتها بايستيم و قدرت ايستادن هم داريم.18ايالات متحده امريكا در زمره نخستين كشورهايي بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دولت جديد جمهوري اسلامي ايران را به رسميت شناخت. با وجود اين، اجراي سياست اعتراضي از سوي تهران پيامدهاي زيانباري براي واشنگتن در پي داشت. اهميت اين مطلب زماني آشكار ميشود كه توجه داشته باشيم قبل از انقلاب، كشور ايران مهمترين پايگاه امريكا در منطقه بوده است.در واقع با شروع انقلاب و تحقق حكومت اسلامي در ايران، بر جهانيان مسلم گرديد كه ايران ديگر نميخواهد بيش از اين در اردوگاه غرب باقي بماند. از شعار محوري سران انقلاب «پس از شاه، نوبت امريكاست» برميآيد كه ايران، تمايل، قصد و عزم خود را به خروج از اردوگاه غرب اعلام كرده است.بر اين اساس، به محض وقوع انقلاب اسلامي، حركات ضد امريكايي نظير برچيدن پايگاههاي استراقسمع امريكا، اخراج مستشاران نظامي، تجاري و سرمايهداران امريكا، خارج شدن از پيمان «سنتو»19 و به تبع آن متلاشي شدن آن پيمان و از بين رفتن مهمترين حلقه اتصالي پيمان ناتو20 و سيتو21 در تكميل سياست سدنفوذ، فروپاشي سياست دوستوني در تأمين امنيت خليج فارس در راستاي منافع امريكا، عدم پذيرش سفير جديد امريكا از سوي دولت موقت و متعاقب آن تقليل روابط سياسي بين دو كشور و لغو قراردادهاي نظامي دو جانبه از سوي نظام نو پاي جمهوري اسلامي ايران، تحقق يافت.جهتگيري اعتراضي در سياست خارجي جمهوري اسلامي بر ضد امريكا، هنگامي به اوج خود رسيد كه دانشجويان پيرو خط امام، سفارت امريكا را در آبانماه 1358 ه·· . ش (نوامبر 1979 م) به اشغال خود در آورده، كاركنان آن را به جرم جاسوسي و اعمال خرابكارانه به گروگان گرفتند. دولت امريكا در پي اين واقعه، در فروردين ماه 1359 ه·· . ش (آوريل 1980م) روابط سياسي خود را با ايران قطع و سفارت سوئيس را به عنوان حافظ منافع خود در ايران معرفي كرد و علاوه بر تحريم اقتصادي و مسدود كردن داراييهاي ايران، با حمله نظامي به ايران در واقعه طبس، جهتگيري خصمانه خود را عليه انقلاب اسلامي، علني ساخت.22با عنايت به اين نكته كه جهتگيري اعتراضي، سياستي واكنشي، متأثر از عملكرد طرف مقابل است و شدت و ضعف و استمرار و اختتام آن، بر اساس ميزان عامل واكنش، در نوسان است، استمرار جهتگيري اعتراضي «نه شرقي، نه غربي» در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران عليه ايالات متحده نيز، تحت تأثير موضعگيريها و عملكرد خصمانه ايالات متحده، سير صعودي به خود گرفته است. اين سمتگيري ـ بهويژه پس از فروپاشي اتحاد شوروي و ادعاهاي قلدرمآبانه امريكا طي سالهاي اخير ـ با شدت بيشتري در سياست خارجي جمهوري اسلامي، جلوهگر شده است. از ديدگاه حضرت آيتالله خامنهاي، رهبر معظم انقلاب اسلامي، استمرار و تحقق شعار «نه شرقي، نه غربي» پس از فروپاشي بلوك شرق در نظام جمهوري اسلامي، ضرورتي اجتنابناپذير است:امروز كه با تحولات شوروي و اروپا، بلوك شرق منهدم گشته و شوروي از جايگاه ابرقدرتي فرو افتاده، رژيم امريكا در صحنهاي به ظاهر بيرقيب به تظاهر مستانه و غرورآميز خود سرگرم است و بدون پايبندي به قيود و رسوم معمول روابط جهاني، قلدرانه مطامع خود را بر مصالح همه ملتها ترجيح داده و در هر كاري خود سرانه دخالت ميكند و براي تأمين آنچه منافع خود فرض كرده، عنان گسيخته هر جنايتي را مرتكب ميشود و بيمحابا دست خود را تا مرفق به خون بيگناهان ميآلايد، و هر دو بلوك سابق شرق و غرب را، عرصه حضور نظامي، جاسوسي، تبليغاتي و بهرهكشي خود قرار داده است. اصل «نه شرقي، نه غربي» به معناي عدم تسليم در برابر اين افزونخواهي مستكبرانه و مقابله جدي با دست اندركاران آن رژيم به منافع امت اسلامي و رد و نفي رسوم و قيودي است كه آن رژيم به جاي اصول پذيرفته بينالمللي از سوي خود و براي حفظ مطامع خود وضع و جعل كرده است.23در واقع، علت اصلي ادامه و شدت جهتگيري انقلابي را درسياست خارجي جمهوري اسلامي عليه امريكا، بايد در آرمانها و اعتقادات مكتبي اسلام، و نيز خوي استكباري و برتريطلبي امريكا جستجو كرد. رهبري انقلاب اسلامي درباره خاستگاه اين جهتگيري ميفرمايد:«مبارزه ملت ايران يك مبارزه شعاري، يك مبارزه احساساتي، يك مبارزه موسمي و تاكتيكي نيست. يك مبارزه قرآني است، يك مبارزه عميقاست؛ داراي ريشه مكتبي است. با همه مظاهر استكبار ما در دنيا برخورد ميكنيم. با امريكا چرا بيشتر از ديگر دولتها و مستكبرين عالم برخورد ميكنيم؟ چون بيشتر از همه مستكبر است. چون جاهلانهتر و غرورآميزتر از همه، استكبار را بهكار ميبرد.24بر اين اساس، به كرّات و در مناسبتهاي مختلف از جانب مسئولين نظام جمهوري اسلامي، تعديل مواضع و دوري جستن از خط مشي سلطهجويانه و سياستهاي مداخلهگرانه امريكا، شرط كنارهگيري از سياست اعتراضي از جانب جمهوري اسلامي اعلام شده است. بهعنوان مثال، حجةالاسلام هاشمي رفسنجاني، رئيس جمهوري وقت ايران در بهمن ماه 1371 ه·· . ش، اعلام كرد: «حرف ما بر سر سياستهاي استكباري امريكاست و اگر اين سياست تعديل شود، هيچ خصومتي بين دو كشور وجود نخواهد داشت.»25بنابراين بر اساس انديشههاي سياسي اسلام كه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نيز، مبتني بر آن است، هر گونه سلطهجويي و سلطهپذيري، بهشدّت و صراحت محكوم شده است؛ زيرا در صورت به وجود آمدن سلطه، كرامت و ارزشهاي والاي انساني، از بين خواهد رفت.در واقع ضمن اينكه سلطهجويي به دليل ستمگري و تجاوز به حقوق ديگران، محكوم است. سلطهپذيري نيز از آن جهت كه نشانه ضعف، خواري و پذيرش اسارات ديگران ميباشد، بهصورت مضاعف نكوهش شده است. با اين اعتقاد، انقلاب اسلامي بسان مشعل فروزاني است كه صراط مستقيم انسانيّت را به كشورهاي جهان سوم و بهويژه ممالك اسلامي نشان ميدهد. بنيانگذار جمهوري اسلامي، اين مهم را چنين بيان فرمودند:انقلاب اسلامي ما تا كنون كمينگاه شيطان و دام صيادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمايه داران و وابستگان آنان توقع دارند كه ما شكسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره كنيم و هشدار ندهيم و حال آنكه، اين وظيفه اوليه ما و انقلاب اسلامي ماست كه در سراسر جهان صدا زنيم كه اي خواب رفتگان، اي غفلت زدگان، بيدار شويد و به اطراف خود نگاه كنيد كه در كنار لانههاي گرگ، منزل گرفتهايد! برخيزيد كه اينجا جاي خواب نيست و نيز فرياد كشيم، سريعاً قيام كنيد كه جهان ايمن از صياد نيست.26بر اين اساس است كه سياست اعتراضي و موضعگيري انقلابي، به عنوان ركن اصلي و استراتژي كلي نظام جمهوري اسلامي در سياست خارجي استمرار مييابد. اين استراتژي از سوي آيتالله خامنهاي، رهبري انقلاب اسلامي چنين تبيين شد:جمهوري اسلامي موظف است كوچكترين تغييري در چهره با صلابت و موضع با عزت خود در مناسبات بينالمللي ايجاد نكند. با قلدران از موضع قدرت و با دولتهاي ضعيف از موضع حمايت و با ملتهاي به پا خاسته از موضع رعايت و هدايت سخن بگويد.272. ضدّيت با اسرائيل
كشور فلسطين، سرزمين كم وسعتي است كه در منطقه خاورميانه و در شرق مديترانه قرار دارد. اين سرزمين در قلب جهان عرب و حلقه اتصال شرق به غرب و همچون پلي براي سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا است. همچنين فلسطين مورد توجه و جاذبه ويژه سه دين بزرگ يهود، مسيح و اسلام ميباشد كه اين موقع مهم و خصوصيات ويژه، اين كشور را به صورت يكي از مناطق استراتژيك جهان درآورده است. اما اشغال آن توسط صهيونيستها با حمايت دولتهاي غربي و نيز آواره شدن چندين ميليون فلسطيني، اين سرزمين را به كانون بحران در خاورميانه تبديل ساخته است.28به دنبال اشغال فلسطين و تبديل شدن آن به كانون بحران در خاورميانه، عناصر و عوامل متضادي نظير مردم فلسطين، اعراب، دول بزرگ و پيروان مكاتب اسلام، مسيحيت، يهود، عدالتخواهان، انساندوستان و نژاد پرستان در آن ايفاي نقش كردهاند. وجود و مشاركت چنين عوامل ناهمگوني در يك بحران، بيش از هر چيز، بيانگر عمق و وسعت مسئله و نيز حساسيت آن است؛ چنانكه نه تنها پيدايش دولت صهيونيستي، موجب تحولات مهمي در خاورميانه گرديد، بلكه ادامه حيات آن نيز يكي از ابعاد سياست جهاني و بينالمللي گرديده است.به دليل فشار و نفوذ لابي و گروه فشار صهيونيستي در جامعه و سياست ايالات متحده، خوش خدمتي رژيم صهيونيستي به امريكا و نيز برخورداري اسرائيل از موقعيت ويژه جغرافيايي، سبب گرديد تا رژيم صهيونيستي اسرائيل پس از جنگ جهاني دوم، تحت چتر امنيتي امريكا قرار گيرد. «ال گور» معاون كلينتون در ديدار با نخست وزير اسرائيل، دامنه حمايت ايالات متحده را از اسرائيل چنين اعلام داشت: «ما خواهان آن هستيم كه ترديدها جاي خود را به واقعيتها بدهند و از جمله مهمترين اين واقعيتها آن است كه امريكا هرگز اسرائيل را تنها نخواهد گذاشت.»29حمايت امريكا از اسرائيل بيش از هر چيز، متأثر از نقشي است كه رژيم صهيونيستي به عنوان حافظ منافع امريكا در منطقه بازي ميكند. «بن گورين»، از اسرائيل بهمثابه برج ديدهباني امريكا در خاورميانه در ميان كشورهاي اسلامي ياد كرده است. بر اين اساس، هر دو بازيگر امريكا و اسرائيل در ادامه حيات و بقاي خود، لازم و ملزوم يكديگرند و نظام ارزشي دو كشور نيز متأثر از همديگر گشته است. كلينتون در پيامي به نخستوزير اسرائيل بهمناسبت پنجاهمين سال اشغال سرزمين فلسطين، از اين واقعيت پرده برداشت: «امريكا و اسرائيل دو روح در يك بدن هستند. ارزشها و هدفهاي امريكا و اسرائيل مشترك است و امريكا به رابطه مستحكم با تل آويو به خود ميبالد.»30اما يكي از نقاط اصطكاك و برخورد ايالات متحده با جمهوري اسلامي ايران، اختلاف نگرش و گرايش اين دو كشور راجع به رژيم صهيونيستي ميباشد. بر خلاف نظر واشنگتن، سران جمهوري اسلامي ايران، از همان ابتداي شروع نهضت در سال 1342 ه·· . ش، با حمايت از ميليونها آواره فلسطيني و محكوميّت اشغال اين سرزمين، موضع انقلابي خود را به نمايش گذاشتند؛ چنانكه يكي از موارد محدوديتهاي سه گانه اعلام شده از طرف رژيم پهلوي براي امام خميني(ره)، عدم موضعگيري مخالف، درقبال اسرائيل بود.به رغم فشارهاي وارده بر سران نهضت و تبعيد امام خميني(ره) به خارج از كشور قبل از انقلاب، خطر موجوديت اسرائيل همواره از سوي ايشان گوشزد شد. اين روند پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نه تنها با شدّت هر چه بيشتر ادامه يافت، بلكه با راهنماييها و خط مشيهاي مشخص شده از جانب امام(ره)، ضديت با اسرائيل به صورت اصل جداييناپذير از سياست خارجي جمهوري اسلامي درآمد. بهعنوان مثال، ايشان در تاريخ 22/11/1358 ه··. ش، در اين رابطه چنين فرمودند:من در طول نزديك به بيست سال خطر اسرائيل را گوشزد نمودهام. بايد همه به پاخيزيم و اسرائيل را نابود كنيم و ملت قهرمان فلسطين را جايگزين آن گردانيم.31اعلام آخرين جمعه ماه مبارك رمضان هر سال از سوي معمار انقلاب اسلامي، بهعنوان روز قدس نيز، در همين راستا بوده است. از اين موضع بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران چنين برميآيد كه همگرايي و همبستگي بينالمللي مسلمانان در حمايت از حقوق طبيعي مردم فلسطين، چاره اساسي حل اين بحران است؛ بهگونهاي كه ايشان را اعتقاد بر اين بود كه «اگر مسلمين مجتمع بودند و هر كدام يك سطل آب به [روي [اسرائيل ميريختند، او را سيل ميبرد.»32به احتمال قريب به يقين، يكي از دلايل موضعگيري هيأت حاكمه و سران نظام جمهوري اسلامي عليه اسرائيل، رابطه متقابل اسرائيل با امريكا است؛ همچنانكه امام خميني(ره)، نقش اسرائيل را براي ايالات متحده اينچنين بيان ميكند: «اسرائيل اين جرثومه فساد، هميشه پايگاه امريكا بوده است.»33رابطه امريكا و اسرائيل در نگاه كارگزاران جمهوري اسلامي، از ديدگاه و زوايه ديگري نيز قابل تأمل است. در حالي كه اسرائيل در ديد سران كاخ سفيد به عنوان پايگاه استراتژيك ايالات متحده در خاورميانه، به حساب ميآيد و رئيس جمهور امريكا به داشتن رابطه باآن، به خود ميبالد، امريكا بازيچه طراحان و سياستمداران صهيونيستي قرار گرفته است. حجةالاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمي، رئيس جمهوري اسلامي ايران، در مصاحبه با شبكه خبري C.N.N. ، در تشريح اين مطلب گفت:ما پايتخت امريكا را واشنگتن ميدانيم و در آنجا است كه بايد درباره منافع امريكا تصميم گرفته شود... ولي تلقي خاورميانهاي و مسلمانها اين است كه پايتخت سياست امريكا، تل آويو است نه واشنگتن.34علاوه بر اين، مهمترين پايه استدلالي و توجيه منطقي حمايت مسئولان جمهوري اسلامي از مردم آواره فلسطين و مخالفت آنها با دولت اسرائيل، نگرش ايدئولوژيكي و متأثر از اعتقادات مذهبي است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، در ديدار «شيخ احمد ياسين»، رهبر روحاني حركت مقاومت اسلامي فلسطين (حماس)، در تاريخ 12/2/1377 ه·· . ش ابراز داشت: «فلسطين خط مقدم مبارزه اسلام با كفر و حق با باطل است.»35در اين ديدار، موضع صريح سياست خارجي جمهوري اسلامي در قبال بحران فلسطين، از جانب ايشان بيان گرديد:نظام اسلامي حتي يك ساعت حكومت غاصب صهيونيسم را به رسميت نخواهد شناخت و همچنان با اين غدّه سرطاني مبارزه خواهد كرد... هيچ فشار سياسي و تبليغي نميتواند ملت ايران را از حمايت مبارزان فلسطيني باز دارد.36در حال حاضر نيز در حالي كه صلح خاورميانه با خطدهي امريكا بين دولت به اصطلاح خودگردان فلسطين و رژيم صهيونيستي در جريان است و انتفاضه مردم و گروههاي فلسطيني در قبال آن عكس العمل نشان داده و از پذيرش آن سرباز ميزنند، جهتگيري سياست خارجي جمهوري اسلامي، مبتني بر اطلاعرساني ارشادي و ارايه شناخت واقعي از ماهيت و هدف نهايي پيمان صلح است. رهبر گرانقدر انقلاب اسلامي، خطاب به «شيخ احمد ياسين» يادآور شد: «سياست امريكا، صهيونيستها و استعمارگران به فراموشي سپردن مسئله فلسطين است.»37طبيعي است كه باتوجه به موقعيت و جايگاه اسرائيل نزد امريكاييها، دستاندركاران سياست خارجي اين كشور در قبال موضع جمهوري اسلامي، از خود واكنش نشان دهند؛ چنانكه بهطور مكرر به گوش ميرسد كه ايران و گروههاي فلسطيني به عنوان سازمانهاي تروريستي قلمداد ميشوند كه در روند صلح خاورميانه اخلال ميكنند. بهعنوان مثال راديو دولتي امريكا در گفتارهاي رسمي خود كه ديدگاهها و مواضع وزارت امور خارجه ايالات متحده امريكا را منعكس ميكند، در تاريخ 11/3/1375 ه·· . ش اعلام كرد:امروز كشور باني تروريسم بينالمللي، ايران است. مقامات دولتي ايران كراراً با گروههاي تروريستي ملاقات ميكنند و آنها را به استفاده از خشونت براي نابود كردن جريان صلح ترغيب ميكنند... ايران پول در اختيار اين گروهها قرار ميدهد كه در مورد حماس چندين ميليون دلار در سال است... همچنين ايران در اختيار اين گروهها اسلحه و ساير لوازم پشتيباني قرار ميدهد.»38در مجموع با وجود اين اوضاع و احوال، مسئله فلسطين يكي از نقاط حساس، تلاقي، اصطكاك و اختلاف ايالات متحده با جمهوري اسلامي ايران است. مسئله فلسطين همچنان اساس مسائل خاورميانه را تشكيل ميدهد كه به نظر ميرسد، بدون يافتن راه حلي براي آن، بحران خاورميانه فروكش و صلحي پايدار در اين منطقه برقرار نخواهد شد.3. كانون اسلامگرايي
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و بهتبع آن امواج بيداري اسلامي در خاورميانه و شمال آفريقا، جو سياسي منطقه را دگرگون ساخت. اكثريت قريب به اتفاق محققان مسائل اسلام، خاورميانه و جهان عرب متفق القولند كه انقلاب اسلامي ايران، بزرگترين محرك جنبشهاي سياسي اسلام و بيداري و خيزش اسلامي ميباشد.به اعتقاد بسياري از تحليلگران و متخصصان امور خاورميانه، گروهها و حركتهاي اسلامگرا در كشورهاي اين منطقه، به دو صورت مستقيم و غير مستقيم تحت تأثير انقلاب اسلامي قرار گرفتهاند. تأثير مستقيم، گروههايي را شامل ميشود كه در اثر ارتباط مستقيم با ايران و گاه نيز به تشويق و تأييد جمهوري اسلامي به وجود آمدهاند. حركتهاي اسلامگراي كشورهاي لبنان، عراق، عربستان سعودي، كشورهاي حاشيه خليج فارس، فلسطين اشغالي و گروههايي از كشورهاي واقع در شمال افريقا مستقيماً تأثير انقلاب اسلامي ايران بودهاند.اما تأثيرپذيري غير مستقيم جنبشهاي اسلامي بدين صورت است كه وقوع انقلاب اسلامي و اهميت آن باعث گرديده تا جنبشهاي اسلامي جديدي بهطور مستقل به وجود آيند و در پي رسيدن به جامعه سياسي اسلام باشند. براين اساس برخيگروهها و حركتهاي اسلامي واقع در مصر و سوريه تحت تأثير غير مستقيم انقلاب اسلامي ايران به وجود آمدند.علاوه بر اين، نبايد اين نكته مهم را از نظر دور داشت كه افزون بر گروههاي نوظهور مسلمان، انقلاب اسلامي بر جنبشهاي سابقهدار جهان عرب نظير اخوانالمسلمين و انشعابات آن نيز كه سابقه آنها به قبل از وقوع انقلاب اسلامي بر ميگردد، تأثير گذار بوده است.39با عنايت به اين تأثيرگذاري، ايالات متحده از اين جهت خواهان فروكش كردن موج اسلامگرايي است؛ زيرا اسلامگرايان خواستار تنظيم سياست، اقتصاد، فرهنگ، قانون و آداب اجتماعي جوامع اسلامي بر محور تعاليم اسلامي ناب ميباشند كه همين امر، رهايي جهان اسلام را از جنبههاي تقليدي خارجي و بهويژه ارزشها و الگوهاي غربي در پي دارد. اين در حالي است كه سياستمداران امريكايي به قدرت كارساز و بنيان برافكن اسلامگرايان پي بردهاند. به عنوان مثال «برژينسكي» بهطور صريح اعتراف كرد: «موج بنيادگرايي اسلامي بيش از حد مغلوب كننده بود.»40با توجه به حمايت جمهوري اسلامي ايران از حركتها و جنبشهاي رهاييبخش مسلمان از يك سو، و الگو قرار دادن آن از جانب اين گروهها از ديگر سو، به نظر ميرسد، ايالات متحده براي خلاصي از تهديدي كه از سوي حركتهاي مسلمان منطقه، براي بر هم زدن وضع موجود و ثبات تحميلي غرب جهت استمرار جريان انتقال انرژي و منابع زيرزميني به سوي كشورهاي پيشرفته صنعتي صورت ميپذيرد، از خود عكسالعمل نشان ميدهد. اين واكنشها عمدتاً بهمنظور ناكام ساختن تجربه موفق جمهوري اسلامي و به يأس كشانيدن دلبستگي و اميد به آن براي تشكيل يك دولت مستقل و آزاد از نفوذ قدرتهاي خارجي و متكي بر منافع خود، صورت ميگيرد كه در عمل نيز واشنگتن در صدد نابودي انقلاب اسلامي برآمده است.اين در حالي است كه بهرغم فشارهاي وارده بر ايران، مسئولان جمهوري اسلامي از پشتيباني و كمكرساني به گروههاي مسلمان، دريغ نميورزند. شايد يكي از دلايل اصطكاك بيش از پيش ايالات متحده با جمهوري اسلامي در همين نكته نهفته باشد.ناگفته پيداست كه دستگاه سياست خارجي ايالات متحده با از دست دادن ايرانِ وابسته قبل از انقلاب، براي بازگشت به آن و استمرار سلطه قبلي خود بر اين كشور، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با استفاده از روشهاي گوناگون به حربههاي متنوع و پيچيدهاي تمسك جسته تا فروپاشي كانون حركتهاي اسلامگرا، مهد ضديت با اسرائيل و ايرانِ استقلال طلب را به نظاره بنشيند كه بررسي دقيق آن نيازمند مقاله ديگري است.پايان سخن اينكه، ايران نزد سردمداران ايالات متحده، چنان درجهاي از اهميت را دارد كه چشمپوشي از آن را براي آنها غير ممكن مينمايد. به اندازهاي كه «بيل كلينتون» اعلام كرد:اوضاع ايران به مصالح مهم ديپلماتيك مالي و حقوقي امريكا و شهروندانش مربوط ميشود و تهديدي فوقالعاده غير معمول متوجه امنيت ملي، سياست و اقتصاد ايالات متحده ميباشد.41پينوشت در دفتر مجله موجود ميباشد.1 ـ اداره كل انتشارات و تبليغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، همراه با مواد بازنگري شده، (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، شهريور 1368)، اصل 3، بند 16.
2 ـ همان، اصل 152.
3 ـ همان، اصل 154.
4 ـ همان، اصل 2، بند ج.
4 ـ همان، اصل 2، بند ج.
5 ـ همان.
6 ـ همان، اصل 152.
7 ـ همان، اصل 43، بند 8.
8 ـ همان، اصل 3، بند 5.
9 ـ همان.
10 ـ همان، اصل 3، بند 11 و اصل 2، بند ج.
11 ـ همان، اصل 153.
12 ـ همان، اصل 152.
13 ـ همان، اصل 3، بند 16.
14 ـ همان، اصل 11.
15 ـ همان، اصل 2، بند 154.
16 ـ همان، اصل 153.
17 ـ امام خميني(ره)، فرياد برائت، پيام امام به حجاج در مرداد ماه 1366، چاپ هشتم (تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1370) ص 14.
18 ـ روزنامه اطلاعات، 10 / 1 / 1359.
19 ـ Central Treaty organizatin (CENTO) ؛ سازمان پيمان مركزي يا «سنتو» در 21 اوت 1959 (1338 ه·· . ش) به عنوان جانشين پيمان بغداد بهوجود آمد. در اين پيمان دولتهاي عضو پيمان بغداد (ايران، انگلستان، پاكستان و تركيه) به جز عراق شركت كردند. امريكا عضو اين پيمان نبود، اما بر آن نظارت داشت و در تمرينهاي جنگي آن شركت ميكرد
21 ـ South - East Asia Treaty organization (SEATO) ؛ سازمان پيمان جنوب شرقي آسيا «سيتو» به پيماني گفته ميشود كه در سال 1954 م (1333 ه·· . ش) در مانيل پايتخت فيليپين ميان كشورهاي استراليا، فرانسه، بريتانياي كبير، زلاندنو، پاكستان، فيليپين، تايلند و امريكا به امضا رسيد كه هدف آن دفاع از آسياي جنوب شرقي در برابر تهاجم كمونيسم بود. پاكستان در سال 1972 م (1351 ه·· . ش) از پيمان مذكور خارج شد و خود پيمان نيز در سال 1977 م (1356 ه·· . ش) به كلّي منحل اعلام گرديد. براي اطلاع بيشتر در اين زمينه مراجعه كنيد به:
22 ـ بيژن ايزدي با همكاري حسين صالحه، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، (قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، 1371)، ص 101.
23 ـ اداره سياسي نمايندگي ولي فقيه در سپاه، پاسخ به تز رابطه با امريكا، (تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1373)، ص 33.
24 ـ همان، ص 16.
25 ـ روزنامه اطلاعات، 11 / 11 / 1371، ص 2.
26 ـ صحيفه نور، جلد 9، (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، بيتا)، ص 82 .
27 ـ اداره سياسي نمايندگي ولي فقيه در سپاه، پيشين، ص 56 .
28 ـ غلامرضا گلي زواره، سرزمين اسلام: شناخت اجمالي كشورها و نواحي مسلمان نشين جهان، (قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، 1372)، ص 114.
29 ـ روزنامه جمهوري اسلامي، 22 / 2 / 1377.
30 ـ روزنامه جمهوري اسلامي، 12 / 2 / 1377.
31 ـ صحيفه نور، ج 11، ص 266.
32 ـ همان، ج 8 ، ص 236.
33 ـ همان، ج 266.
34 ـ روزنامه كيهان، 18 / 10 / 1376.
35 ـ همان، 13 / 2 / 1377.
36 ـ روزنامه اطلاعات، 13 / 2 / 1377.
37 ـ همان.
38 ـ نشريه خبرگزاري جمهوري اسلامي، مجموعه گفتارهاي رسمي راديو دولتي امريكا، شماره 26، مهرماه 1375، ص 12.
39 ـ حميد احمدي، جنبشهاي اسلامي در خاورميانه عربي، مجموعه مقالات پيرامون جهان سوم، به كوشش حاتم قادري، (تهران: سفير، 1369)، ص ص 118 ـ 119.
40 ـ محسن داوودي، ستيز غرب با آنچه بنيادگرايي مينامد، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، بولتن 30 / 4 / 1368، ص 69 .
41 ـ نشريه خبرگزاري جمهوري اسلامي، مجموعه گفتارهاي رسمي راديو دولتي امريكا، شماره 14، دي ماه 1375، ص 11.