اصغر هادوى كاشانى - عوامل موفقیت اقتصادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عوامل موفقیت اقتصادی - نسخه متنی

اصغر هادوی کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حديث زندگي_شماره3

اصغر هادوى كاشانى

مقدمه

تا آن‏جا كه در حافظه تاريخ مانده است، از ديرباز تاكنون، انسان‏ها براى گذران زندگى خويش، با نيازهاى نامحدود و منابع محدود روبه‏رو بوده‏اند و همين ناهمگونى، علت پيدايش علم اقتصاد بوده است و اهميت اين مسئله، باعث شده است تا متفكّران و فيلسوفانى مثل افلاطون و ارسطو و سيسرون حكيم، نظريه‏هاى خاصى در برخى ابواب اقتصادى، مطرح نمايند.[1] زياده‏طلبى و منفعت‏پرستى انسان، موجب مى‏شود تا هر كس كه قدرت بيشترى دارد، از منابع موجود بيشتر استفاده و بهره‏بردارى كند. لذا عدالت اقتصادى و پرهيز از رباخوارى، «شاه‏بيت» نظريه‏هاى اقتصادى بوده‏اند.

بعضى از مكتب‏هاى اقتصادى، اهرم وجود دولت را براى اين كار پيش‏بينى كرده‏اند كه براى نمونه مى‏توان به مركانتيليست‏ها، سوسياليست‏ها و كينزين‏ها اشاره كرد.

در مقابل، مكتب‏هاى ديگرى اعتقاد دارند كه حذف دولت از اقتصاد و زمينه ايجاد رقابت، مى‏تواند فضاى جامعه را با عدالت عطرآگين نمايد. فيزيوكرات‏ها و كلاسيك‏ها، از نمونه‏هاى گروه دوم‏اند. تفكر غالب در اقتصاد امروزى، اقتصاد مختلط است؛ يعنى نه به طور كامل اقتصاد خصوصى و سرمايه‏دارى و نه اقتصاد دولتى و لذا موفّقيت اقتصادى را بايد با اين ديد بررسى كرد. در اين نوشتار، بعضى از معيارهاى موفقيت اقتصادى را از دو منظر غير اسلامى و اسلامى، در جنبه‏هاى مصرف و توليد، بررسى مى‏كنيم.

1. معيارهاى موفقيت در اقتصاد غير اسلامى

الف) حداكثر كردن مطلوبيت

مطلوبيت، يك صفت كيفى است كه مصرف كننده از يك كالا احساس مى‏كند و اين مطلوبيت، همراه با افزايش مصرف، كاهش مى‏يابد. در يك مثال ساده، فرض كنيد شما در هواى گرم، بسيار تشنه هستيد. اوّلين ليوان آب را كه مى‏نوشيد، براى شما مطلوبيت بالايى دارد؛ ولى دومين ليوان، لذت ليوان اوّل را ندارد و همين‏طور ليوان سوم از ليوان دوم مطلوبيت كم‏ترى دارد. همان‏طور كه گفته شد، مطلوبيت، صفتى كيفى مانند هوش، استعداد، زيبايى و... است كه با عدد و رقم قابل اندازه‏گيرى نيست؛ گرچه واحدهايى براى اندازه‏گيرى آن معيّن نموده‏اند. مثلاً در نمونه آب و تشنگى، گفته شده ليوان اوّل، صد يوتيل(Util ) و ليوان دوم، هشتاد يوتيل مطلوبيت دارد. گفته شده كه مصرف كننده با توجه به بودجه‏اى كه در اختيار دارد و مى‏تواند به دو كالا اختصاص دهد، تركيبى از دو كالا را انتخاب مى‏كند كه مطلوبيت بالاترى نسبت به تركيبات ديگر داشته باشد. در شكل روبه‏رو از تركيب، منحنى«ج» را انتخاب مى‏كند كه هم با بودجه‏اش سازگارى دارد و هم بهترين و بالاترين مطلوبيت را به او مى‏دهد.[2]

ب) حداكثر كردن سود

توليدكنندگان، باتوجه به شرايط اقتصادى، هزينه‏هاى توليد و تقاضاى بازار، براى ايجاد يك كارگاه توليدى به ارزيابى مى‏پردازند و در نهايت، به توليد كالا يا خدماتى مى‏پردازند كه بالاترين سود را براى آنها به ارمغان آورد. حتى در هنگام افزايش يا كاهش توليد نيز همين هدف را دنبال مى‏كنند. با همين معيار، هر سال كارخانه را ارزيابى مى‏كنند و در صورتى كه اين هدف محقق نشود، كارخانه را تعطيل مى‏كنند. كم‏تر كسى در اقتصاد غرب، نظر به نيازهاى جامعه يا رضايت خداوند دارد.

ج) تحليل هزينه - فايده

هرگونه تصميم‏گيرى در اقتصاد بر اساس اين تحليل صورت مى‏گيرد كه آيا هزينه‏اى كه براى تصميم خاص اقتصادى پرداخت مى‏شود، چه مقدار منفعت دارد. اگر منفعت آن بيشتر از هزينه‏ها باشد، آن‏را عملى مى‏كند وگرنه چشم‏پوشى كرده، به دنبال جايگزين مى‏گردد. اين بند، تقريباً مشابه بند «ب» است؛ فقط در اين‏جا هزينه‏هاى معنوى نيز لحاظ مى‏شود. فرض كنيد كشورى بخواهد ارتباط تجارى با كشورهايى برقرار كند كه علاوه بر كالاهاى متداول، مواد مخدر نيز توليد مى‏كنند. در اين صورت، ارتباط با اين كشورها هزينه‏هاى معنوى بالايى دارد. گرچه دولت در قبال آنها پولى نمى‏دهد؛ امّا آثار مخرّب اعتيادى كه دامن جوانان را مى‏گيرد، بسيار سنگين است. باتوجه به هزينه‏هاى مادى و معنوى، اشخاص، بنگاه‏ها و دولت‏ها، گزينه‏اى را انتخاب مى‏كنند كه فايده‏اش بيش از هزينه‏هايش باشد.

2. معيارهاى موفقيت اقتصادى از نظر اسلام

در اين ديدگاه، ملاك موفقيت، فقط عوامل مادى نيست و كسى كه فقط در پناه تصميمات اقتصادى، دنياى خويش را آباد كند، فرد موفقى نخواهد بود. در قرآن آمده است: «رَبَّنا آتِنا فى الدُّنيا حَسَنةً و فى الآخِرةِ حَسَنة»[3]و وزن آخرت با دنيا يكى گرفته شده است. حتى در آيات ديگرى براى آخرت، اهميت بيشترى قائل شده است: «والآخِرةُ خَيرٌ لَك مِنَ الاُولى‏»[4] و در آيه ديگرى آمده است: «والآخرةُ خَيرٌ وَ أبقى‏»[5]. يا در سوره مطّففين، وقتى خداوند از نعمت‏هاى بهشتى ياد مى‏كند، از مشتاقان مى‏خواهد كه براى رسيدن به آن نعمت‏ها از يكديگر پيشى بگيرند.

ملاحظه مى‏شود كه برخلاف اقتصاد رايج دنيا، مسابقه فقط با معيار تحليل هزينه - فايده و حداكثر كردن مطلوبيت نيست؛ مسابقه در نعمتى است كه ما فقط وصف آن‏را شنيده‏ايم. از ديدگاه اسلام، بايد به دنبال موفقيتى بود كه دو جنبه مادى و معنوى را تأمين كند. عوامل موفقيت در سطح فرد و جامعه را بايد در لابه‏لاى آيات قرآن و كلمات معصومان(ع) جستجو كرد. قطعاً عوامل زيادى را مى‏توان نام برد كه از حوصله اين نوشتار و خواننده خارج است. در اين‏جا به بعضى از آنها در زمينه توليد و مصرف اشاره مى‏كنيم.

بخش اوّل: تجارت و توليد

الف) تجارت نمودن براى خود

رشد توليد را مى‏توان به عنوان معيارى براى پيشرفت كشورها مطرح ساخت. آنچه مى‏تواند جامعه اسلامى را در قبال زورمداران مصون بدارد، عدم وابستگى به آنهاست و اين مهم تحقق نمى‏يابد، مگر اين كه واحدهاى توليدى باتوجه به نيازها افزايش يابند كه در نتيجه، هم بين واحدهاى توليدى رقابت ايجاد مى‏كند و هم توليد، از نظر كمّى و كيفى افزايش پيدا مى‏كند. اين ملاك را از بيان امام صادق(ع)، مى‏توان فهميد:

عمّار ساباطى از امام صادق(ع) پرسيد: «اگر شخصى اجير شود، همان مقدارى را به دست مى‏آورد كه خودش تجارت كند؟». حضرت فرمود: «اجير كسى نشود، تجارت كند و از خدا طلب روزى نمايد».[6]

ب) ريسك‏پذيرى

در شرايط عادى، هركار توليدى يا تجارى با خطر (ريسك) روبه‏روست. توليدكننده نمى‏داند در موقع محصول كالا، شرايط جامعه چگونه خواهد بود. آيا تقاضا براى كالاى توليدى او وجود خواهد داشت؟

گرچه موقع تأسيس واحد توليدى، ارزيابى مثبتى از شرايط موجود و آينده داشته است، ولى ممكن است هم‏زمان با او محصولات بهترى از طريق ديگر، توليد شوند. ممكن است مشابه اين كالاها از خارج وارد گردد و به قيمت ارزان، در دسترس مردم قرار گيرد؛ ممكن است تا زمان توليد، سليقه مردم عوض شود؛ ممكن است بر اثر شرايط سياسى كشور، مواد اوّليه، كمياب شود و توليد آن را با خطر مواجه كند. اگر توليدكننده در گرداب اين افكار فرو رود، نبايد توليد كند و تاجر نبايد تجارت نمايد؛ ولى امروزه گفته مى‏شود افراد ريسك‏پذير، نسبت به افراد ريسك‏گريز، موفق‏ترند. امام على(ع) فرمود:

تاجر ترسو، محروم است و براى تاجر جسور (ريسك‏پذير)، رزق و روزى تضمين شده است.[7]

ج) انتخاب كشاورزى به عنوان بهترين بخش براى توليد

بخش‏هاى كشاورزى، صنعت و خدمات، از جمله بخش‏هاى مهم اقتصاد هستند كه هر كشورى به فراخور وضعيت جغرافيايى و امكانات، در يكى از آنها مزيّت نسبى دارد و مى‏تواند همان را فعال كند و در بخش‏هاى ديگر، مصرف كننده كالاهاى ديگران باشد. البته بعضى كشورها قابليت رشد در همه بخش‏ها را دارند. در روايات ما بدون توجه به شرايط و به‏طور مطلق، بر احياى كشاورزى تأكيد شده است. حتى از ديدگاه فقه شيعه، اگر كسى زمين‏هاى معطّل افتاده را آباد كند، با شرايطى مالك آن مى‏شود. امروزه به محصولات كشاورزى مثل گندم و برنج به عنوان كالاى مصرفى نگاه نمى‏شود؛ بلكه از آنها به عنوان ابزارهاى سياسى در دست قدرت‏هاى بزرگ ياد مى‏شود. در گذشته، برنج توليد داخل ژاپن، به قيمت چند برابر برنج وارداتى تمام مى‏شد، ولى ژاپنى‏ها تحمل كردند تا در نهايت، نياز خود را در داخل برآورده كنند. حيف است مسلمانان با توجه به امكاناتى كه دارند،

نيازمند محصولات كشاورزى ديگران باشند. امام على(ع) مى‏فرمايد:

هر كس آب و خاك كافى داشته باشد و حقير بماند، از خدا دور شده است.[8]

امام باقر(ع) نيز فرمود:

هيچ شغلى نزد خدا محبوب‏تر از كشاورزى نيست و همه پيامبران، به غير از ادريس، كشاورز بوده‏اند.[9]

د) - توليد كالاهاى ضرورى

در روايت مفصّلى از امام صادق (ع) آمده است كه در توليد بايد چهار اصل رعايت شود:

1. اصل احتياج عمومى،

2. اصل سودمندى عمومى،

3. اصل قوام اجتماعى،

4. اصل پاسخگويى به نيازمندى‏هاى عمومى توده‏ها.[10]

بخش دوم: مصرف

الف) - ميانه‏روى در مصرف

همان‏گونه كه در مقدمه آمد، انسان با محدوديت منابع مالى و نامحدود بودن نيازها روبه‏روست و علم اقتصاد نيز زاييده همين كميابى (Scarcity ) است. لذا با همين معيار، بعضى كالاها مثل هوا، اقتصادى نيستند، چون به ميزان نامحدود، وجود دارد و هر كس براى هر اندازه از مصرف آن آزاد است. براى چيره شدن بر كميابى، تنها راه، ميانه‏روى است كه در روايات از آن تعبير به اقتصاد شده است.

رسول خدا فرمود:

ميانه‏روى در خرج كردن، نصف معيشت است.[11]

هم ايشان مى‏فرمايد:

هر كس ميانه‏روى كند، خدا او را بى‏نياز گرداند.[12]

امام على(ع) نيز فرموده است:

ميانه‏روى، مال اندك را رشد مى‏دهد.[13]

وامام كاظم(ع) مى‏فرمايد:

انسانى كه ميانه‏روى كند، فقير نشود.[14]

ب) سربارِ ديگران نبودن

يكى از مشكلات كشورهاى جهان سوم، بحثى به نام «بار تكفّل» است؛ يعنى هر كسى مسئوليت سير كردن چند نفر را دارد و اين رقم در اين كشورها بالاست. در روايات سفارش شده كه انسان بايد از دستْ‏رنج خويش ارتزاق كند.

فضل بن ابى قرّه مى‏گويد:

بر امام صادق(ع) وارد شدم، در حالى كه مشغول كار بود. عرض كردم: جان ما فداى شما باد! كار را رها كنيد يا ما يا غلامان براى شما انجام دهند. حضرت فرمود: «مرا به حال خود واگذاريد. دوست دارم خدا مرا ببيند كه با دست خويش كار مى‏كنم و به دنبال طلب حلال هستم».[15]

روايات فراوان ديگرى در مورد مذمّت تقاضا از ديگران و وابستگى به آنها وارد شده است. امام صادق(ع) فرمود:

شيعيان ما از كسى تقاضاى چيزى نمى‏كنند؛ گرچه از گرسنگى بميرند.[16]

و پيامبر(ص) فرمود:

هرگاه شخصى باب سؤال (درخواست و تقاضا) را بر روى خود بگشايد، خداوند، هفتاد باب فقر را بر او مى‏گشايد.[17]

ج) پرهيز از اسراف و تبذير

اسراف يعنى كالاهاى زياد مصرف كردن و تبذير؛ يعنى از يك كالا كه مورد نياز واقعى او نيست استفاده كند، و بهاى سنگينى در مقابل آن بپردازد. حد مصرفى مورد سفارش اسلام، «حدّ كفاف» است و اين حد، كميّت مشخصى ندارد. اسحاق بن عمار مى‏گويد:

به امام كاظم(ع) گفتم: مردى ده پيراهن دارد. آيا در اين كار اسراف كرده است؟ فرمود: «اين، باعث دوام بيشتر جامه‏هاى اوست، و اسراف آن است كه لباس آبرومند خود را در جاهاى آلوده بپوشى و آن را ضايع كنى».[18]

علاوه بر آنچه گذشت، عوامل ديگرى نيز وجود دارند كه در آينده چنانچه مجالى باشد، به ذكر و توضيح آنها خواهيم پرداخت.

[1] - كليات علم اقتصاد، يدالله دادگر.

[2] - كليات علم اقتصاد، باقر قديرى اصلى، ص 113.

[3] - سوره بقره، آيه 201.

[4] - سوره ضحى، آيه 93.

[5] - سوره اعلى، آيه 87.

[6] - الكافى، ج 5، ص 90.

[7] - كنزالعمال، ح 9239.

[8] - قرب‏الإسناد، ص 115، ح 404.

[9] - مستدرك الوسائل، ج 13، ص 461، ح 15898.

[10] - ر.ك: الحياة، محمدرضا حكيمى، ج 6، ص 264.

[11] - كنزالعمال، ح 5434.

[12] - تنبيه‏الخواطر، ج 1، ص 167.

[13] - غررالحكم، ح 334.

[14] - الخصال، ص 620.

[15] - كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 163، ح 3595.

[16] - وسائل الشيعة، ج 6، ص 309.

[17] - جامع‏الأخبار، ص 379، ح 1061.

[18] - مكارم الأخلاق، ص 112.

/ 1