مبارزات پيشوايان دين با انحرافات فکري! - مبارزات پیشوایان دین با انحرافات فکری! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبارزات پیشوایان دین با انحرافات فکری! - نسخه متنی

علی اکبر حسنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درسهايي از مکتب اسلام ـ شماره398 ،ارديبهشت 73

مبارزات پيشوايان دين با انحرافات فکري!

علي اکبر حسني

غلوّ همانگونه که اشاره شد به معناي گزافه گوئي، مبالغه، توصيف بي جا و بيش از حدّ و امثال آن است[1].

غلوّ را به سه قسمت مي توان تقسيم کرد:

1ـ غلو الحادي (غلو در اُلوهيت و...).

2ـ غلوّ در تصوّف که برخي آن را (غلو) شطحيّات مي‌نامند[2].

3ـ غلو ادبي يا غلو در شعر و احساسات...

قسم اول همان غلوي است که منجرّ به اعتقاد خدائي و الوهيت و اشخاص مي گردد اين نوع غلو بيشتر درباره پيامبران و امامان معصوم (ع) است مثل غلو عبدالله بن سبا درباره علي (ع) و فِرَق علي اللهي و... که علي را خدا مي دانستند و در رابطه با اين غلو مي توان انواع تفکر خدا گونه شدن انسان يا تجلي خدا و ظهورش در انسان، اتحاد و يکي شدن خدا با انسان، يکي شدن انسان با خدا، حلول خدا در انسان (به طور کلي يا بعض) يا حلول انسان در خدا و تناسخ و... را برشمرد و عقائد مربوط به اقانيم ثلاثه: اب، ابن، روح القدس و... و نيز از همين قبيل است.

دوم: غلوّ تصوّف يا صوفيانه که عموماً ناظر به تعبير کفر گونه و الحاد آميز است مثل انالحق که حسين بن منصور حلاّج گفت[3]. و سخن ابوسعيد ابوالخير که گفت: ليس في جُبَّتي سوي الله[4].

يا بايزيد بسطامي که مي گفت: سبحاني ما اعظم شأني![5]. اينها را منافات با توحيد و يکتاپرستي نمي دانند.

اگر منظور از انا الحق خدا شدن او و باطل شدن هر چيز ديگر و همرديف شدن منصور با خدا باشد، يا خداي عظيم و لايتناهي را محدود و محصور در جبّه و قباي خويش کردن باشد و يا خويشتن را مثل خدا تنزيه‌کردن و شأن و مقامي را که تنها شايسته خداست، براي خود (بايزيد) قائل‌شدن و خود را منزه من جميع‌الجهات دانستن يا تعبير سبحاني بي گمان نوعي غلوّ الحادي و الحاد صوفيانه است مگر توجيه و تعبير عوض شود همان شطحيات (يعني کلمات کفر آميز که صوفيان در حال بيخودي و وجد بر زبان رانند!)، باشد[6].

مولوي درباره انا الحق حلاج و انا ربکم الاعلي فرعون چنين تفکيک کرده و مي گويد اولي غلو در عشق و احساسات است دومي الحاد، اولي از باب فناء في الله و دومي کفر و زندقه:

گفت فرعوني انا الحق گشت پَست گفت منصوري ان الحق و برست!

اين انا را رحمت‌الله اي محبّ و آن انا را لعنة‌الله در عقب

زانکه او سنگ سيه بُد اين عقيق آن عدوي نور بود و اين عشيق

سوم غلوّ احساساتي که عموماً از غليان عواطف و جوشش ذوق شعري و طغيان احساسات بر مي‌خيزد اشعار غلو آميزي در مدح پيامبر و ائمه (ع) هرچند به ظاهر غلو و خدا شمردن ائمه است و به عقيده ما نبايد از حد و مرز بندگي خارج شد زيرا مواردي از مصاديق غلو به معناي نخستين است.

ولي اشعار شعرا هميشه و همه جا نمي‌تواند دليل بر عقيده آنان باشد و به طور کلي بايد گفت شاعر با احساسات و ذوق و غليان عواطفش آنها را سروده است و هرگز منظورش خدا بودن آنان نبوده است و شعر او نمي تواند دليل منطقي و عقلي عقائد او باشد.

به هر صورت اشعار و افکار شاعرانه شعرا چيزي است و ايمان و عقيده و دين او چيز ديگر.

به قول نظامي:

در شعر مپيچ و در فنّ او چون اکَذْبِ اوست، اَحْسَنِ او[7]

اين شعر را که نظامي در نصيحت فرزندش سروده است در همين رابطه و درباره نوعي صناعت شعري است و در باب معاني و بيان و... شاعراني غالي که به قول دهخدا شاعران غالي و غلوگر زيادند که برخي از آنان غالي معمولي و توصيفي‌اند و برخي غلو مردود و قبيح زياد دارند در ميان رب مثل ابونواس متوفاي 198ﻫ ، ابوالطيب متنبي متوفاي 354ﻫ، ابن هاني اندلسي متوفاي 362ﻫ، ابوالعلاء معري متوفاي 449ﻫ[8]. و امثال آنان.

و در ميان شعراي فارسي نيز بودند و هستند ولي کمتر از شعراء غلوگري عرب مي‌باشند که از جمله امثال: مسعود سعد سلمان، انوري، قطران، خاقاني، امير معزي، مختاري، غضائري و طهير فاريابي را برشمرده اند[9].

اشعار غلو آميز

نمونه اي از اشعار غلو آميز را در شعر ابن هاني در مدح خليفه المعز لدين الله مي بينيم که:

ما شئت لا ماشائت الاقدارُ فاحکم فانت الواحد القهار

آنچه تو بخواهي همان است نه آنچه قضا و قدر بخواهد پس حکم کن که توئي واحد قهار!!

و در اشعار مونس عليشاه ذوالرياستين آمده است که:

منشأ کن فکان عليست علي!! مبدأ انس و جانّ عليست علي

وصفي عليشاه در زبدة الاسرار ص 24 مي گويد:

مظهر کل عجائب اوست او فرد مطلق ذات واجب اوست او[10].

به هر صورت براي مبارزه و پيشگيري از غلو و کوبيدن غلوي که منتهي به غلو الحادي است قرآن و وحي و پيامبر و ائمه معصومين مبارزه اصولي و پي گيري را درباره غلو و غلات دنبال کرده اند.

اينک مبارزه پيامبر (ص) با غلات

گفتيم که وحي به عنوان اعلان خطر از غلو و انحراف از توحيد سخن گفته و قرآن آياتي در اين باره نسبت به غالياني که سرانجام به شرک و کفر گرائيدن آياتي نازل کرده است و آياتي نيز در رابطه با پيامبر اسلام براي هشدار جامعه مسلمانان از رفتار غلو آميز بيان داشته است که مي تواند يک پيشگيري باشد.

شخص پيامبر (ص) در اين باره مطالب گويا و رسائي دارد و با صراحت مي گويد: من از غلات بيزارم چنانکه عيسي بن مريم از (غلات) نصاري بيزار بود[11].

آن حضرت طي روايتي مستند فرمود: دو دسته از امت من نصيبي از اسلام ندارند:

الف ـ غلاة

ب ـ قدريه و قائلين به جبر[12].

و نيز فرمود: شفاعت من نصيب دو گروه از امت من نخواهد شد:

1ـ پادشاهان و سلطان ظالم و ستمگر.

2ـ غالي و غلو کننده اي که از دين خارج شده و بيرون رفته از دين است.

صنفان من امتي لاتنال لهم شفاعتي، سلطان غشوم عسوف[13]. و غال في الدين مارق[14].

آن حضرت به ابن عباس فرمود: اياک و الغلو انما هلک من کان قبلک بالغلو[15].

از غلو اجتناب کن زيرا امتهاي پيشين در اثر غلو هلاک شدند.

پيامبر (ص) که مورد علاقه و احترام زياد مسلمانان بود و همواره با آنان محفلي دوستانه داشت و سعي مي کرد طوري بنشيند که مشخص نشود که صدر مجلس کجاست و ذيل آن کجا و در عين حال مردم حرمتش را مراعات مي کردند.

مردي به نزد او آمد و گفت السلام عليک يا ربي! با آنکه جواب سلام واجب و لازم است ولي پيامبر (ص) با لحن تندي و خشمگين فرمود: خدا لعنت کند ترا خداوند رب و پروردگار تو و من است آن حضرت براي پيشگيري اينگونه رفتار در جريان جنگ ذات السلاسل و فتح علي (ع) به استقبالش شتافت و علي به احترام پيامبر از اسب پيدا شد آن حضرت درحالي که علي را در بغل گرفته بود و اشک شوق و شادي مي ريخت فرمود سوار بر اسب شو که تو کاري کرده‌اي که مرضيّ خدا و رسولش است و اگر نمي‌ترسيدم گروهي از امت من درباره‌ات همان سخني را بگويند که نصاري در حق عيسي بن مريم گفتند، سخني درباره‌ات مي گفتم که هر کجا بروي خاک زير پايت را براي تبرّک بردارند[16].

آن حضرت باتوجه به ويژگيهاي جسمي و روحي علي (ع) و عظمت و شجاعت او در جنگها و علم و کمال او که مبادا مورد غلو گروهي گردد هشدارهاي لازم مي داد و مي فرمود: اي علي دو دسته از امت من درباره ات هلاک مي شوند، دوستان غلوگر و دشمنان که در دشمني و کينه ورزي تو غلو مي کنند.

پيامبر (ص) به علي (ع) فرمود: اي علي مَثَل تو در ميان امت من مثل مسيح عيسي بن مريم است قوم او سه فرقه شدند گروهي مؤمن که همان حواريون حضرت عيسي هستند و گروهي با او دشمني کردند که يهوديانند و گروهي درباره‌اش غلو کردند و از ايمان خارج شدند و امت من به زودي درباره‌ات سه فرقه خواهند شد:

1ـ شيعيان تو که همان مؤمنانند گروهي دشمن تو هستند که اهل سلوکند و گروهي درباره‌ات غلو مي‌کنند. تو و شيعيانت و دوستان شيعيانت اي علي در بهشت هستند و دشمنانت و غلوکنندگان در آتش.

علي (ع) خود از پيامبر (ص) نقل مي‌کند که: قال رسول يا علي مثلک في امتي مثل المسيح عيسي بن مريم و ان امتي ستفرق فيک ثلاث فرق: فرقه شيعتک و هم المؤمنون و فرقه عدوک و هم شاکّون و فرقه تغلو فيک و هم الجاحدون و انت في الجنه يا علي و شيعتک و محب شيعتک، و عدوک و الغالي في النار[17].

امير مؤمنان علي (ع) فرمود: اياکم و الغلو فينا، قولوا انا عبيد مربوبون و قولوا في فضلنا ماشئتم[18] .

از غلو درباره ما بپرهيزيد بگوئيد که ما بندگان خدا و پروردگاريم، سپس آنچه مي خواهيد در فضيلت ما بگوئيد (خصال ج1، و بحار ج25، ص 5ـ264).

آن حضرت فرمود: خدايا من از غلات بيزارم مثل بيزاري عيسي بن مريم از نصاري خدايا آنان را به غضب خود بگير و احدي از آنان را ياري نکن.

قال اميرالمؤمنين (ع) اللهم انني بري من الغلاة کبرائة عيسي بن مريم من النصاري اللهم اخذ لهم و ابداً و لا تنصر منهم احداً[19].

شهرستاني مي‌نويسد که عبدالله بن سباء به علي (ع) گفت تو خدائي (انت الاله) حضرت ضمن توبيخ او وي را به مدائن تبعيد کرد و به نقلي در آتش افکند[20].

گروهي از غلات به نزد اميرالمؤمنين (ع) آمدند و گفتند السلام عليک يا ربنا!

علي (ع) آنان را ملامت و توبيخ کرد و امر به توبه نمود، حاضر نشدند تهديد به مرگ کرد باز توبه نکردند گفت اگر توبه نکنيد شما را مي‌سوزانم!

خندقي کنده شد و پر از آتش کرد، سپس آنان را به توبه و استغفار امر کرد. ولي باز حاضر نشدند حضرت آنان را در خندق پر از آتش افکند[21].

[1] . دهخدا، ماده غلوّ منتهي الارب، المنجد، مفردات راغب.

[2] . به لغت نامه دهخدا و اقرب الموارد مراجعه شود.

[3] . مدرک قبل ماده غلو.

[4] . مدرک قبل ماده غلو.

[5] . مدرک قبل.

[6] . شطحيات مأخوذ از عربي است و از اصطلاحات عرفاني است کلمات کفر آميزي که صوفيان در حال وجد و بخودي مثل انا الحق يا ليس في جيبي الا الله يا سوي الله مي گويند اقرب الموارد، و لغت نامه دهخدا.

[7] . اين شعر اشاره به جمله ادبي مشهور است که احسن الشعر اکذبه و يا اعذبه اکذبه شيرين‌ترين و گواراترين شعر در دروغترين آنها است. دهخدا ماده غلو.

[8] . لغتنامه دهخدا، ماده غلو.

[9] . مدرک قبل.

[10] . مدرک قبل.

[11] . مجلسي در بحار، ج25، ص 284 و 270 و 265 و خصال صدوق ج1، ص 33.

[12] . مدرک قبل.

[13] . غشوم به معاني ظالم و ستمگر چنانکه عسوف نيز به همين معنا است.

[14] . بحارالانوار، مرحوم مجلسي، ج25، ص 269 حديث 11 و 13.

[15] . مرحوم مفيد در الارشاد ص 61 و احقاق الحق، ج4، ص 684 و ج 7، ص 293 و ج15، ص 220.

[16] . مدرک قبل.

[17] . مجلسي در بحار ج45، ص 264.

[18] . مدرک قبل.

[19] . مدرک قبل ص 266 بنقل از امالي طوسي ص 54.

[20] . مسلل و نحل، ج1، ص 174 و بحار ج 25، ص 386.

[21] . مجلسي، بحارالانوار، ج25، ص 285 و وسائل الشيعة، ج 18، ص 552.

/ 1