انتظار فرج - قیام و انقلاب مهدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قیام و انقلاب مهدی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انتظار فرج

اميد و آرزوي تحقيق اين نويد كلي جهاني انساني ، در زبان روايات اسلامي ، " انتظار فرج " خوانده شده است و

عبادت - بلكه افضل عبادات - شمرده شده است . اصل انتظار فرج از يك اصل كلي اسلامي و قرآني ديگر استنتاج مي شود و آن اصل " حرمت يأس از روح الله " است . مردم مؤمن به عنايات الهي ، هرگز و در هيچ شرائطي اميد خويش را از دست نمي دهند و تسليم يأس و نااميدي و بيهوده گرائي نمي گردند . چيزي كه هست اين انتظار فرج و اين عدم يأس از روح الله در مورد يك عنايت عمومي و بشري است ، نه شخصي يا گروهي ، و به علاوه ، توأم است بانويدهاي خاص و مشخص كه به آن قطعيت داده است .

دو گونه انتظار

انتظار فرج و آرزو و اميد و دلبستن و به آينده دو گونه است : انتظاري كه سازنده و نگهدارنده است ، تعهد آور است ، نيرو آفرين و تحرك بخش است ، به گونه اي است كه مي تواند نوعي عبادت و حق پرستي شمرده شود ، و انتظاري كه گناه است ، ويرانگر است اسارت بخش است ، فلج كننده است و نوعي " ابا حيگري " بايد محسوب گردد . اين دو نوع انتظار فرج ، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظيم مهدي موعود است . و اين دو نوع برداشت به
نوبه خود ، از دو نوع بينش درباره تحولات و انقلابات تاريخي ناشي مي شود . از اين رو لازم است اندكي درباره دگرگونيها و تحولات تاريخي به بررسي بپردازيم .

شخصيت و طبيعت جامعه

آيا تحولات تاريخي يك سلسله امور تصادفي و اتفاقي است يا يك سلسله امور طبيعي ؟ اگر چه درطبيعت تصادف واقعي ، يعني بروز و حدوث پديده اي بدون علت و خالي از ضرورت وجود ندارد ، ولي به صورت نسبي قطعا وجود دارد . ما اگر يك روز صبح از خانه بيرون بياييم و دوستي را كه سالها است او را نديده ايم در همان لحظه در حال عبور از مقابل خانه ملاقات نمائيم ، اين ملاقات را امري " تصادفي " تلقي مي كنيم ، چرا ؟

براي اينكه لازمه طبيعت كلي بيرون رفتن از خانه چنين ملاقاتي نيست ، والا بايد همه روزه چنين ملاقاتي دست ميداد ، ولي لازمه اين فرد خاص از بيرون رفتن ، يعني بيرون رفتن در اين زمان معين و با اين مشخصات معين ، چنين ملاقاتي هست و لزوما بر آن مترتب ميگردد . ما هنگامي كه معلولي را با طبيعت كلي يك علت بسنجيم و آن را لازمه آن طبيعت به طور كلي و عام و شامل
نيابيم ، نام تصادف روي آن مي گذاريم . امور تصادفي تحت ضابطه كلي در نمي آيد و قانوني علمي نمي تواند داشته باشد ، زيرا قوانين علمي عبارت است از جريانات كلي و عمومي طبيعت . ممكن است كسي تحولات تاريخي را يك سلسله امور تصادفي و اتفاقي يعني اموري كه تحت قاعده و ضابطه اي كلي در نمي آيد بداند ، از آن جهت كه مدعي شود جامعه چيزي جز مجموعه اي از افراد با طبايع فردي و شخصي نيست ، مجموع حوادثي كه به وسيله افراد به موجب انگيزه هاي فردي و شخصي به وجود مي آيد منجر به يك سلسله حوادث تصادفي مي شود
و آن حوادث تصادفي منشأ تحولات تاريخي مي گردد . نظريه ديگري اين است كه جامعه به نوبه خود ، مستقل از افراد ، طبيعت و شخصيت دارد و به اقتضاي طبيعت و شخصيت خود عمل مي كند ، شخصيت جامعه عين شخصيت افراد نيست ، بلكه از تركيب و فعل و انفعال فرهنگي افراد ، شخصيتي واقعي و حقيقي به وجود مي آيد ، آن چنانكه در هر مركب از مركبات بي جان يا جاندار چنين است . عليهذا جامعه ، طبيعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد ، يعني
طبق طبيعت خود عمل مي كند و عملها و عكس العملهايش طبق يك سلسله قوانين كلي و عمومي قابل توضيح است . پس تاريخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت ضابطه و قاعده كلي در مي آيد و آن گاه موضوع و تفكر و مايه تذكر و آيينه عبرت و قابل درس آموزي است كه جامعه از خود طبيعت و شخصيت داشته باشد .

و اگر نه جز زندگي افراد چيزي وجود ندارد و اگر درس و عبرتي باشد درسهاي فردي از زندگي افراد است . نه درسهاي جمعي از زندگي اقوام و ملل ، عليهذا برداشت داشتن از تاريخ و تحولات آن كه بدان اشاره شد ، فرع بر مسأله طبيعت و شخصيت داشتن جامعه است .

قرآن و تاريخ

مسأله انتظار فرج كه موضوع بحث اين گفتار است ضمن اينكه بحث فلسفي و اجتماعي است ، بحثي ديني و اسلامي است و همچنانكه گفتيم ريشه قرآني دارد . پس قبل از آن كه درباره چگونگي انتظار به بررسي بپردازيم بايد نظر قرآن را درباره جامعه و سرگذشت متحول و متغير آن كه تاريخ است روشن كنيم .

در اين كه آيه قرآن مجيد تاريخ را به عنوان يك درس و يك منبع معرفت و شناسائي ، يك موضوع تفكر و مايه تذكر و آيينه عبرت ياد مي كند جاي ترديد نيست . ولي آيا قرآن به تاريخ به چشم فردي مي نگرد يا به چشم اجتماعي ؟ آيا قرآن تنها نظرش اين است كه زندگي افرادي را براي عبرت ساير افراد طرح كند يا نظرش به زندگي جمعي است ، لااقل زندگي جمعي نيز منظور نظر قرآن هست ؟ و به فرض دوم آيا از قرآن مي توان استنباط كرد
كه جامعه ، مستقل از افراد ، حيات و شخصيت ومدت و اجل و حتي شعور و ادراك و وجدان و ذوق و احساس و نيرو دارد يا نه ؟ و بنابراين فرض آيا از قرآن كريم مي توان استنباط كرد كه بر جامعه ها و اقوام و امم " سنت " ها و روش ها و قوانين معين و مشخص و يكساني حاكم است يا نه ؟ البته بررسي كامل اين مطلب نيازمند به رساله اي جداگانه است ، اين جا به طور اختصار عرضه مي دارم كه پاسخ هر سه پرسش مثبت است ( 1 ) . قرآن كريم لااقل در بخشي از عبرت آموزيهاي خود

1 - رجوع شود به تفسير الميزان جلد 4 ص 102 و جلد 7 ص 333 و جلد 8 ص 85 جلد 10 ص 71 - 73 و جلد 18 ص . 191 ( متن عربي ) .

/ 14