بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
همچنين در مراکز علمي نوين بدان اهتمام ميشود. امّا در جهان تشيع و ايران مسأله پرداختن به علوم حديث از سابقهي کمتري برخوردار است. البته در حوزههاي علميه قديم در بعضي مواقع برخي از مشايخ به آموزش علوم مختلف حديث. و يا خواندن کتابهاي حديثي روي ميآوردهاند و يا برخي از مباحث علوم حديث مانند درايه در آن حوزهها، تدريس ميشده است. ولي از رونق و برجستگي چنداني برخوردار نبوده است، در ايران از زماني که دانشگاهها رواج پيدا کرده است، آن چه به حوزهي دين مربوط ميشده است در ابتدا به عنوان رشتههاي معقول و منقول و در دورههاي بعدي به نام الهيات مورد اهتمام قرار گرفته است اما در اين دانشکدهها در کنار بحثهاي علوم قرآن مسائل مربوط به حديث مورد توجه قرار ميگرفته است و طبعاً در اين مراکز جهتگيري علمي جريان بيشتر به سمت علوم قرآني و تفسير بوده است که شايد علل مختلفي داشته است، که از آن جمله ميتوان گرايش عمده اساتيد به علوم قرآن و يا خلأ موجود در علوم قرآني را برشمرد اکنون نيز اگر شما به واحدهاي درسي گروههاي مختلف علوم قرآني و حديث توجه کنيد در مييابيد که شايد بيش از 3/2 واحدهاي درسي به تفسير و علوم مختلف قرآني مربوط ميشود و دروس اندکي در اين ميان به حديث اختصاص مييابد. و يا دوره کارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث ميبينيد که از 28 واحد ارائه شده فقط 4 واحد به علوم حديث مربوط است و بقيه مختص علوم قرآن يا درسهاي ديگر است. لذا حديث حجم بسيار محدودي از دروس را به خود اختصاص ميدهد. در رابطه با علوم قرآن نبايد از نظر دور داشت که هر چند قرآن سند اول متون اسلامي ماست ولي دو نکته اساسي در مورد آن صادق است اولاً مصونيت سند قرآن در نزد تمامي مسلمين و ثانياً حجم محدود آن در مقايسه با احاديث؛ اولاً حديث از حجم بسيار بيشتري نسبت به قرآن برخوردار ميباشد و ثانياً بحث مصونيت که ما در قرآن مطرح ميکنيم در مورد حديث صادق نميباشد و از همين روست که علوم حديث کار بيشتري را ميطلبد. پرسشها و مسائل زيادي در بين احاديث وجود دارد که هنوز بکر و دست نخورده باقي مانده است، همين مسأله باعث شد که برخي به اين فکر بيفتند که براي حديث يک جايگاه مستقل پژوهشي و آموزشي در نظر گرفته شود. پس مطلب اول چنين شد که در جهان اهل سنت مراکز بسيار و رشتههاي آموزشي مختلفي در رابطه با علوم حديث وجود داشته و دارند مثل دارالحديث رباط، دانشگاه الازهر و دانشگاه مدينه. ولي در ايران مسأله علوم حديث از سابقه پژوهشي و آموزشي کمتري برخوردار بوده است از جمله سالهاي مديدي هم تحتالشعاع مسائل علوم قرآني به آن توجه ميشد. پس به جا بود با توجه به گستردگي حديث و مسائل مختلف مربوط به آن همچون مسائل رجالي، انتساب و بحثهاي مختلفالحديث و غيره توجه آموزشي و پژوهشي ويژهاي نسبت به حديث صورت بگيرد لذا در قم مرکز تحقيقاتي دارالحديث از حدود 8 سال قبل افتتاح شده است و به تبع آن توسط همين مؤسسه فرهنگي، دانشکده تخصصي علوم حديث از سال 78 داير شد و دانشگاههايي چون دانشگاه مذاهب نيز با ايجاد گروه خاص علوم حديث به آن اهتمام کرد و اميد آن است که اين کار به صورت گسترده و تخصصيتري مورد توجه قرار گيرد در حوزه علميه هم درصدد هستند که رشته تخصصي حديث را در کنار رشتههاي تخصصي ديگر راهاندازي کنند. البته بايد کارهاي بيشتري در اين رابطه صورت بگيرد. فروغ وحدت: استاد دليل اين که در ميان شيعيان به پژوهشهاي حديثي کمتر توجه شده است را در چه ميبينيد؟ استاد مهريزي: بسياري از علل مسائل مختلفي که در جوامع انساني اتفاق ميافتد به آساني قابل فهم نيست معمولاً آن چه در خلال توجه به کارهاي شيعيان در قرون اخير چشمگير به نظر ميرسد حجم عمده کارهاي فقهي و اصولي ميباشد. و شايد به همين دليل اين مباحث در طول زمان سيطره عظيمي بر علوم ديگر پيدا کرده است چنانکه حتي در زمينه علوم قرآن و تفسير نيز در مقايسه با اهل سنت حجم کار ما مقداري کمتر به نظر ميرسد البته علل ديگري چون جمعيت جهان تسنن نيز را نبايد از نظر دور داشت ولي در عين حال اين اتفاق رخ داده است. من به علت خاص ديگري نينديشيدهام ولي به نظر ميرسد سيطره بحثهاي فقهي و اصولي يک عامل مهمي بوده است که مباحث علوم قرآني و حديث تا اندازهاي در حاشيه قرار بگيرد، البته در تاريخ تشيع دورههاي برجستهاي داريم که در آنها به حديث توجه خاصي شده است يکي دوره صفويه و ديگري قرن 5 و 6 تا زمان سيد بن طاووس ميباشد ولي به طور مستمر ادامه نيافته است. به عنوان مثال شما ببينيد در مباحث درايه در بين اغلب سنت در حد فاصل ميان قرنهاي 5 تا 9 اساسيترين کارها انجام شده است. کتابهايي چون الکفايه في علوم الحديث خطيب بغدادي، رامهرمزي و کتابهاي مهم ديگري در اين رابطه نوشته شده است. اما تا قرن دهم هيچ کتاب جدي در مورد درايه نداريم. اولين کتاب درايه در شيعه همان کتاب درايه شهيد ثاني ميباشد که توسط خود ايشان نوشته و شرح داده شده است که بعد از آن پرداختن به اين علم در ميان شيعيان رايج ميشود. فروغ وحدت: اتفاقاً مرحوم آشتياني هم در پاورقي کتاب مصباح الهداية امام اشاره به اين مطلب ميکند که سيطره مباحث فقه و اصول باعث عقبماندگي علوم اسلامي ديگر شده است، جنابعالي اين سيطره را چگونه ارزيابي ميکنيد؟