«سيماي حسنين (رض) از منظر اهل سنت» عنوان کتابي است که محمدبرفي در 365 صفحه و چهار فصل عمده ارائه نموده است. عشق و ولاي حسنين (ع) اختصاص به مذهبي خاص ندارد بلکه همه امت اسلامي اعم از اهل تسنن وتشيع به ايشان هم به لحاظ ارتباط نسبي ايشان با پيامبر اکرم (ص) و هم به دليل فضايل شخصي عشق ميورزند و اين مطلبي است که محمد برفي در کتاب حاضر در پي تحقيق آن است . فصول چهارگانه « سيماي حسنين (ع) از منظر اهل سنت» عبارتند از: فصل اول : مناقب و فضائل حسنين (ع) از منظر پيامبراکرم (ص) به روايت ياران آن حضرت (ص) در منابع روايي – حديثي. فصل دوم: سيماي زندگاني حضرت حسن (ع) با توجه به روشنشدن افسانه ازدواجهاي مکرر و فلسفه صلح حضرت در متون روايي – تاريخي. فصل سوم: سيماي زندگاني حضرت حسين (ع) با توجه به فلسفه قيام و حادثه کربلا و اتهامهاي گوناگوني که از ناحيه قدرتمندان و زورمندان هر عصر بر اهداف قيام حضرت وارد آمده است. فصل چهارم: سيماي حسنين (ع) از منظر شاعران پارسيگوي اهل سنت، نوبت چاپ اول کتاب، سال 1381 بوده و استفاده از منابع شيعي و سني در تحقيق متن از نکات بارز اين اثر است. سيماي علي (رض) از منظر اهل سنت: شخصيتي که بنا به گفتار ابنابيالحديد داراي وجوه متفاوت احيانا" متضاد بود و همه فضايل را در خود داشت کسي جز علي (ع) نبود. «سيماي علي (رض) از منظر اهل سنت» کتابي است که با هدف تبيين و تشريح اوصاف يگانه قطب عالم عرفان، عليبنابيطالب (ع) توسط محمدبرفي گردآوري شده است. کتاب مذکور با 491 صفحه و در نوبت چاپ اول: سال 1380 در هفت فصل اصلي به طبع رسيده است. فصول هفتگانه کتاب حاضر عبارتند از: فصل اول؛ مناقب علي (ع) از منظر پيامبراکرم (ص) به روايت ياران نبي (ص) . فصل دوم؛ ارتباط حسنه ياران پيامبر (ص) با علي (ع) و مناقب او از زبان ياران نبي (ص). فصل سوم؛ نقطهنظر فقها و صاحبنظران روايي اهل سنت در ارتباط با علي (ع). فصل چهارم؛ ديدگاه صاحبنظران کلامي اهل سنت و حوادث مهم تاريخ اسلام به ويژه جريان جانشيني پيامبر (ص) و حوادث زمان خلافت علي (ع). فصل پنجم؛ سيماي علي (ع) از منظر شاعران پارسيگوي اهل سنت. فصل ششم؛ نقطه نظرات اهل عرفان در زمينه شخصيت علي (ع). و سرانجام در فصل هفتم؛ به سيره علي (ع) از منظر تاريخ اشاره شده است. گردآورنده اين اثر که پيش از اين شاهد آثاري چون «از ميکده تا ماتمکده اعتياد». «انديشههاي سياسي ابنخلدون». «اسلام و تنظيم خانواده» و... از او بودهايم، در قسمتي از اين کتاب مينگارد: «... از آنجا که کساني که تفرقه ميافکنند، ممکن است به خيال واهي خويش، کردار زشت خود را توجيه کنند و از آيات قرآن هم براي آن دليل بياورند، آن حضرت عمل و توجيه آنان را به نحو بارز و مشخص مجسم نموده و ميفرمايد: «آن مردم براي ايجاد تفرقه مجتمع و متحد ميشوند و از جماعت مسلمين جدا ميگردند، گويا ايشان پيشواي فرآن، نه آنکه قرآن امام و پيشواي ايشان باشد.»