در مدح تركان خاتون - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح تركان خاتون





  • لاله ى ناشكفته بي رزمى
    نرگس نوشكفته بي بزمى
    جاهت اندر ترقيى بادا
    خصمت اندر تراجعى بادا
    خدايگانرا از چشم زخم ملك چه باك
    هنوز ماه ز تاييد تو همى تابد
    ز خشكسال حواد چگونه خشك شود
    لگام حكم تو خواهد سر زمانه و بس
    اگرچه همت اعلام تو درين درجه است
    ز بند حكم تو بيرون شدن به هيچ طريق
    نه دير زود ببينى كه بار ديگر ملك
    ز روزگار مكن عذر كردهاش قبول
    ترا خداى چو بر عالم از قضا نگماشت
    مباد روزى جز ملك تو جهان كه جهان
    در اين كه هستى مردانه وار پاي افشار
    در فرج به همه حال زود بگشايد
    ترا هنوز مقامات ملك باز پس است
    تو آفتاب ملوكى و سايه ى يزدان
    چو آفتاب فلك را غروب نيست هنوز ز خواب بنده ى خسرو معبران فالى
    ز خواب بنده ى خسرو معبران فالى



  • رمحهاى سنان گزاى آرد
    جامهاى جهان نماى آرد
    كه مددهاى جانفزاى آرد
    كه خللهاى جانگزاى آرد
    چو بخت آتش فتح و سپند مي آرد
    هنوز ابر ز انعام تو همى بارد
    نهال ملك كه اقبال جاودان كارد
    كه كامش از قبل طاعت تو مي خارد
    كه جود او به سوئالى جهان كم انگارد
    زمانه مي نتواند جهان نمي يارد
    زمام حكم به دستت چگونه بسپارد
    كه وام عذر تو جز كردگار نگزارد
    بجاى تو دگرى واقم كه نگمارد
    به روز روشن از آن پس ستاره بشمارد
    كه بر سر تو فلك موى هم نيازارد
    چو مرد حاده بر صبر پاى بفشارد
    خطاست آنكه همى حاسد تو پندارد
    تويى كه مل تو خورشيد سايه بنگارد
    خداى سايه ى خود را چنين بنگذارد گرفته اند كه غمهاى ملك بگسارد
    گرفته اند كه غمهاى ملك بگسارد


/ 439