در شكايت گويد به جاى باده ى نابم تو سركه دادى ناب شدى مصوص تنم بي گمان ز خوردن آن شدى مصوص تنم بي گمان ز خوردن آن هلاك جان و دل خود بر آن نبود شراب اگر به كون من اندر بدى كرفس و سداب اگر به كون من اندر بدى كرفس و سداب