در مدح بدرالدين الغ جاندار بك اينانج بلكا سنقر
خداوندا تو آنى كافرينش جهان را پهلوان چون تو نباشد ندارد بيشه ى دولت چو تو شير به گيتى فتنه كى بنشستى از پاى فلك با اختران گفتا كه آن كيست ركاب تو ببوسيدند و گفتند
ركاب تو ببوسيدند و گفتند
به كلى هست چون دريا و تو در زهى از تو جهان را صد تفاخر نزايد مادر گيتى چو تو حر اگز نه تيغ تو گفتيش التر كه هست از خيل او چشم ظفر پر الغ جاندار بك اينانج سنقر
الغ جاندار بك اينانج سنقر