هر سخن كان نيست قرآن با حدي مصطفى اشك اعمى دان مقامات حريرى و بديع شاد باش اى عنصر محموديان را روح تو از مقاماتت اگر فصلى بخونى بر عدو عقل كل خطى تامل كرد ازو گفت اى عجبدير مان اى قدر و رايت عالم تاييد را دير مان اى قدر و رايت عالم تاييد را
از مقامات حميدالدين شد اكنون ترهات پيش آن درياى مالامال از آب حيات رو كه تو محمود عصرى ما بتان سومنات حالى از نامنطقى جذر اصم يابد نجات علم اكسير سخن داند مگر اقضى القضاتآفتابى بي زوال و آسمانى با بات آفتابى بي زوال و آسمانى با بات