شراب خواهد
بار خدايا به فضل بنده ى خود را زان مى آسوده كز پياله بتابد زانكه بدو تند كره رام توان كرد زانكه مرا كره ايست تند و زنخ سخت بنده بدو جز به مى سوار نگردد
بنده بدو جز به مى سوار نگردد
گر بتوانى فرست پاره ى باده چون ز بلور سپيد بسد ساده زانكه ازو گردد ايستاده فتاده سركش و بدخو ميانه ى گله زاده ور نبود مى بماند بنده پياده
ور نبود مى بماند بنده پياده