موضوع: علل عقب ماندگى کشورهاى وابسته - صحیفه امام جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 16

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 17 اسفند 1360 / 12 جمادى الاول 1402

مکان:

تهران، جماران

موضوع: علل عقب ماندگى کشورهاى وابسته

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

هاشمى ، محمد (مدير عامل صدا و سيما) و کارکنان گسترش شبکه راديو و تلويزيون شکستن باورهاى غلط توسط جوانان من قدم شما جوانانى که براى اسلام، براى کشور خودتان کوشش مى کنيد گرامى مى دارم.

اين نکته را من سابق هم گفته بودم که تبليغات دامنه دار مخالفين با بشر، مخالفين با اصلاح بشر، اينها کوشش کرده بودند که در همه جاهايى که مى خواهند تحت سلطه خودشان درآورند، طورى کنند که باور بياورند به اهالى آنجا که ما خودمان هيچ نيستيم و هر چه هست ما بايد از آن طرفهاى مرز، از امريکا، از روسيه بياوريم. و يکى از علل عقب ماندگى اين کشورها همين بود که اصلا، افکار خودشان را نمى گذاشتند که اينها به راه بيندازند و تبليغات طورى شده بود که مى ترسيدند اصلا وارد يک عملى بشوند. و خداوند تبارک و تعالى به ما منت گذاشت که اين جمهورى اسلامى را موفق شديد شما جوانان اينجا متحقق کنيد و موفق شديد که از اين باور غلطى که در بين کشور ما معروف شده بود، اين باور غلط را بشکنيد.

شما مگر چه چيزتان از ساير بشر کمتر است، بشر همه جا يک جنس است و يک نوع است و يکى است و اينجا اگر بهتر نباشد از آنها بدتر نيست، لکن نگذاشتند که اين بهترها و اين مغزهاى متفکر به کار بيفتند.

آن مغز متفکرهايى که از ايران فرار کردند، آنها بودند که تفکرشان را براى آنها داشتند، براى خارجيها به کار مى انداختند و اگر يک نفر متفکرى که وطن خودش را مى خواهد، اسلام را مى خواهد، کشور خودش را مى خواهد، اين معنا ندارد که فرار کند.

کجا فرار کند و لهذا بهتر اين بود که اين مغزهايى که براى خارجه و براى امريکا و براى شوروى در ايران کار مى کردند، اينها بروند و مغزهاى متفکرى که براى خود کشور عمل مى کنند، آنها باشند. و بحمداللّه در اين دو - سه ساله شماها اثبات کرديد، جوانهاى ما اثبات کردند که مى توانند خودشان عمل بکنند و شما مطمئن باشيد که در دراز مدت شما همه کار مى توانيد بکنيد. و اميدوارم که مغزها را به کار بيندازند و آن خوفهايى که ايجاد کرده بودند در کشور ما، آن را هم کنار بگذاريد و با شجاعت وارد بشويد و کار خودتان را انجام بدهيد.

همانطورى که با شجاعت ابرقدرتها را خارج کرديد با شجاعت در فرهنگ خودتان کار بکنيد و در کارهاى خودتان، خودتان عمل بکنيد و اتکاى خودتان را هر روز به خارج کم بکنيد، و يک وقتى برسد که هيچ اتکا به خارج، ما نداشته باشيم.

همه چيزخودمان را خودمان تهيه کنيم، انشاءاللّه.

و يکى از امور ديگرى هم که باز من گفته ام اين است که ما را جورى بار آورده بودند که يا بايد فرنگى ماب باشيم يا هيچى.

يک نفر جوان، يک نفر خانم اگر سرتاپايش فرنگى ماب است، اين معلوم مى شود خيلى عالى مقام است و چنانچه مثل ساير مسلمانهاست، اين خيلى عقب افتاده است.

عقب افتادگى و جلو رفتن را به اين مى دانستند که فرنگى ماب باشد، يعنى، فرض کنيد فرم لباسش چه جور باشد.

فرم کفشش چه جور باشد، يا - مثلا - هرچه که از خارج مى آيد صرف بکند.

مصرفى بار آوردند ما را، براى همين جهت، ما را مصرفى بار آورده اند.

امثال تقىزاده (1) که در اين ايران يک وقتى قدرت داشته اند، تقى زاده گفته بود که ما بايد سرتاپامان انگليسى باشد يا فرنگى باشد و بايد اينطور باشيم تا اينکه آدم بشويم.

آدم بودن را به کلاه و کفش و لباس و بزک و امثال ذلک مى دانستند. و آن چيزى که تعليمات انبيا بود که انسان را باتقوا، قدرت تقوا، قدرت انسانيت، با علم، با عمل، آنها را اينطور مى دانستند.

ميزان انسانيت را تقوا و علم مى دانستند.

اينها به جورى کرده بودند که بين ماها اينطور - بين خودشان اينجور نيست - بين ماها اينطور جلوه داده بودند که آدم اگر بخواهد پيشرفته باشد، حرف وقتى مى زند به حرف خود مادرى اش نزند، وقتى صحبت مى کند در هر چند کلمه ، دو - سه تا کلمه انگليسى هم باشد، دو - سه تا کلمه - فرض کنيد - که اروپايى هم باشد.

تمام اينها چيزهايى بود که به ما تزريق کرده بودند، خائنهاى داخلى زيادتر و الهام هم مى گرفتند از آن خائنهاى خارجى و ما را اينطورى داشتند بزرگ مى کردند.

اگر يک مدت ديگرى اين ايران - خداى نخواسته - به دست اين رژيم فاسد باقى مانده بود، ما ديگر هيچ بايد باشيم، از بين تمام رفته باشيم.

لزوم اداره کشور بدست خودمان خداوند به ما منت گذاشت که اسلام را و ايران را به ما برگرداند و ما خودمان ان شاءاللّه، الان کار خودمان را انجام مى دهيم و بايد بدانيم که بايد فکرمان اين باشد که ما خودمان مى خواهيم کار بکنيم.

اصلا، فکر اينطور بايد برگردد که مملکت، مملکت خودمان است، خودمان هم بايد آبادش کنيم.

کشاورز بايد همين فکر را داشته باشد، آنهايى که در کارخانه ها عمل مى کنند بايد همين فکر را داشته باشند، آنهايى که در موارد صنعتى و اينها کار مى کنند بايد فکرشان اين باشد که کشور مال خودمان است، وقتى مال خودمان است، معنا ندارد که يکى ديگر بيايد اداره اش کند، بايد خودمان اداره اش کنيم.

آنجور نباشد که سر هر کارخانه اى بايد کسان ديگرى بيايند و بيايند که نگذارند اينجا پيشرفت کند.

آمدن، براى اين بود که کارها را آنها تکفل کنند، پادويى را به اينها بدهند.

شما، ايرانيها بيش از اينکه پادو باشند، بيش از اينکه در يک اداره اى پادو باشند، در يک جايى که صنعت است کارى به آن نداشته باشند، اينها براى اين جهت مى آمدند اينجا و حالا بحمداللّه گور خودشان را گم کردند و رفتند و شما خودتان هستيد و خودتان و پشتيبان شما خداست.

انشاءاللّه، خداوند به همه شما سلامت بدهد. و تشکر مى کنم از شما که راديو تلويزيون را راه انداختيد و ما بايد تبليغاتمان زياد باشد و پوشش راديومان، تلويزيونمان زياد بشود تا بتوانيم مطالب خودمان را به عالم برسانيم.

حالا همه مطالبى که ما داريم، همه چيزهايى که داريم اصلا، نمى گذارند به جايى برسد، بله اگر يک چيز خلافى يک ذره وارد بشود، آن وقت راديوها ببينيد چه خواهند کرد.

در هر صورت خدا همه شما را حفظ کند و موفق باشيد و من هم آن قدرى که سهم خودم است، دعا کردن به

سلامت باشيد، انشاءاللّه.

1- از رجال سياسى معروف از دوران مشروطيت تا محمد رضا پهلوى. وى از رجال فراماسونرى و نيز شماهاست و دعا مى کنم شما را.

/ 172