پيام - صحیفه امام جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 20

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيام

زمان:

6 مرداد 1366 / 1 ذى الحجه 1407

مکان:

تهران، جماران

موضوع:

برائت از مشرکان و تبيين وظايف مسلمين و مشکلات جهان اسلام

مخاطب:

مسلمين ايران و جهان و زائران بيتاللّه الحرام

بسم اللّه الرحمن الرحيم

مناسبت:

برگزارى مناسک عظيم حج و من يخرج من بيته مهاجرا الى اللّه و رسوله ثم يدرکه الموت فقد وقع اجره على اللّه(1) الحمدللّه على آلائه و الصلوة و السلام على انبيائه سيما خاتمهم و افضلهم و على اوليائه و خاصة عباده سيما خاتمهم و قائمهم ارواح العالمين لمقدمه الفداء.

قلمها و زبانها و گفتارها و نوشتارها عاجز است از شکر نعمتهاى بى پايانى که نصيب عالميان شده و مى شود.

خالقى که با جلوه سراسر نورانى خود، عوالم غيب و شهادت و سر و علن را به نعمت وجود آراسته و به برکت برگزيدگانش به ما رسانده که ، اللّه نور السموات والارض(2) و با ظهور جميلش پرده از جمالش برافکنده که ، هو الا ول و الاخر والظاهر والباطن (3) و به کتب مقدس آسمانى اش که از حضرت غيب بر انبيائش از صفى اللّه تا خليلاللّه و از خليلاللّه تا حبيباللّه - صلوات اللّه و سلامه عليهم و سلم - نازل فرموده ، راه وصول به کمالات و فناى در کمال مطلق را تعليم فرموده و سلوک الى اللّه را گوشزد کرده چون کريمه و من يخرج من بيته مهاجرا الى اللّه و طريق برخورد با مؤمنين و دوستان خود و ملحدين و مستکبرين و دشمنان خويش را آموخته : محمد رسول اللّه و الذين معه اشدآء على الکفار رحماء بينهم.(4) و هزاران شکر که ما را از امت خاتمالنبيين محمد مصطفى - صلى اللّه عليه و آله و سلم - قرار داد، افضل و اشرف موجودات و از پيروان قرآن مجيد، اعظم و اشرف کتب مقدسه و صورت کتبيه حضرت غيب مستجمع جميع کمالات به صورت وحدت جميعه و ضمانت حفظ و صيانت آن را از دستبرد شياطين انس و جن فرموده ، انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون(5) قرآنى که نه يک حرف بر آن افزوده شده و نه يک حرف کاسته .

کتاب کريمى که ما را از برخورد انبياى معظم الهى با مستکبرين جهان و جهانخواران طول تاريخ آگاه نموده و از طريقه حضرت خاتم الرسل - صلى اللّه عليه و آله و سلم - با مشرکان و زورگويان و کفار و در راس آنان منافقان، مطلع کرده و اين برخورد، جاويدان و براى هر عصرى و هر مصرى(6) است.

در اين کتاب جاويد مى بينيم که فرموده : قل ان کان اباؤکم و ابناؤکم و اخوانکم و ازواجکم و عشيرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب اليکم مناللّه و رسوله و جهاد فىسبيله فتربصوا حتى ياتى اللّه بامره و اللّه لا يهدى القوم الفاسقين(7)، خطاب به مصلحتانديشان و سازشکاران و متاسفان براى شهادت جوانان و از دست رفتن مالها و جانها و خسارتهاى ديگر وارد شده و جالب آنکه بعد از حب خداى تعالى و رسول اکرم - صلى اللّه عليه و آله - در بين تمام احکام الهى، جهاد فى سبيلاللّه را ذکر فرموده و تنبه داده که جهاد فىسبيل اللّه در راس تمام احکام است که آن حافظ اصول است و تذکر داده که در صورت قعود از جهاد، منتظر عواقب آن باشيد، از ذلت و اسارت و بر بادرفتن ارزشهاى اسلامى و انسانى و نيز از همان چيزها که خوف آن را داشتيد از قتلعام صغير و کبير و اسارت ازواج و عشيره .

و بديهى است که همه اينها پيامد ترک جهاد، خصوصا جهاد دفاعى است که ما اکنون گرفتار آن هستيم و اشاره به اين امر است آيه کريمه فليحذر الذين يخالفون عن امره ان تصيبهم فتنة او يصيبهم عذاب اليم.(8) و کدام فتنه و بليه بالاتر از آنچه دشمنان اسلام، خصوصا در اين زمان براى برچيدن اساس اسلام و برپا کردن حکومتهايى مثل ستمشاهى و برگرداندن مستشاران غارتگر و بربادرفتن حرث و نسل ملت و بر سر کشور و ملت ايران، آن آيد که بر سر کشور عراق و ملت مظلوم آن در اين چند سال آمد.

و حمد و شکر بى پايان بر ذات مقدس ربوبيت که با تربيتهاى معنوى خود ملت ايران را از غرقاب فساد ستمشاهى نجات بخشيده و راه و رسم زيستن مستقل در پناه بيرق شکوهمند اسلام را به آنان آموخت و امروز در جهان کشورى نيست جز ايران که از دخالت ابرقدرتها پيراسته باشد و سرنوشت خويش را خود بر اساس اسلام عزيز تعيين کند و دست به سينه اغيار زند و خداوند بر ما منت نهاد که در سايه اين ملت زندگى مى کنيم.

و شکر بى پايان بر عنايات حق - جل و علا - که در آستان عزيمت حجاج محترم ايرانى به سوى معبد عشق و مرقد معشوق و هجرت به سوى خداى تعالى و رسول معظمش - صلى اللّه عليه و آله و سلم - نداى اسلام بر اقصا بلاد جهان طنين افکنده و بيرق معنوى اسلام در اقطار عالم به اهتزاز درآمده و چشمهاى جهانيان به سوى کشور ولى اللّه اعظم - ارواحنا لمقدمه الفداء - دوخته شده و به رغم بدخواهان و منحرفان که کوس رسوايى شان بر سر بازارها زده شده و برخلاف خوابهاى خرگوشى آنان که وعده سقوط جمهورى اسلامى را در سه ماه يا يک سال به خود و اربابان خود مى دادند، امروز پس از سالها، کشور عزيز اسلامى ايران از هميشه پايدارتر و ملت عظيم آن سرافرازتر و قواى مسلحه آن پرقدرتتر و جوانان و سالمندان آن مصممتر و حوزه هاى مقدس علميه آن در سايه مراجع معظم و علماى اعلام - کثراللّه امثالهم - پرشورتر و پيوند حوزه ها و دانشگاهها استوارتر و قواى سه گانه آن فعالتر و جهات سياسى و فرهنگى و نظامى آن رو به رشدتر.

و دشمنان آن، که در حقيقت دشمنان اسلام و استقلال کشور هستند ضعيفتر و زبونتر و کاخهاى مستکبران لرزانتر و رسوايى کاخ سياه بر ملاتر و پريشانگويى و دلهره کاخنشينان افزونتر و سردرگمى رسانه هاى گروهى جهان - که انعکاس سردرگمى کاخنشينان زورگو است - واضحتر گرديده و لازم است در اين جوى که پيش آمده است، مسلمين و مستضعفان جهان آگاهانه از آن استفاده کرده و جميع فرق مسلمين و مستضعفان دست در دست هم داده و خودشان را از قيد اسارت ابرقدرتها خارج نمايند.

اينک تذکراتى را عرض مى کنم:

1- اعلان برائت از مشرکان که از ارکان توحيدى و واجبات سياسى حج است، بايد در ايام حج به صورت تظاهرات و راهپيمايى با صلابت و شکوه هرچه بيشتر و بهتر برگزار شود و حجاج محترم ايرانى و غيرايرانى با هماهنگى کامل با مسئولين حج و نماينده اينجانب، جناب حجت الاسلام آقاى کروبى در کليه مراسم شرکت نمايند و فرياد کوبنده برائت ازمشرکان وملحدان استکبار جهانى و در راس آنان امريکاى جنايتکار را در کنار خانه توحيد طنين اندازند و از ابراز بغض و کينه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند.

مگر تحقق ديانت جز اعلام محبت و وفادارى نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است? حاشا که خلوص عشق موحدين جز به ظهور کامل نفرت از مشرکين و منافقين ميسر شود و کدام خانه اى سزاوارتر از کعبه و خانه امن و طهارت و ناس که در آن به هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگى و يا دونصفتى و نامردمى است عملا و قولا پشت شود و در تجديد ميثاق الست بربکم(9) بت آلهه ها و اربابان متفرقون(10) شکسته شود و خاطره مهمترين و بزرگترين حرکت سياسى پيامبر - صلى اللّه عليه و آله - در واذان مناللّه و رسوله الى الناس يوم الحج الا کبر(11) زنده بماند و تکرار شود، چرا که سنت پيامبر - صلى اللّه عليه و آله - و اعلان برائت کهنه شدنى نيست و نه تنها اعلان برائت به ايام و مراسم حج منحصر نشود، که بايد مسلمانان فضاى سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملى نسبت به دشمنان خدا لبريز کنند و به وسوسه خناسان وشبهات ترديد آفرينان ومتحجرين ومنحرفين گوش فرا ندهند و لحظه اى از اين آهنگ مقدس توحيدى و جهانشمولى اسلام، غفلت نکنند که مسلما جهانخواران و دشمنان ملتها، بعد از اين آرام و قرار نخواهند داشت و به حيله ها و تزويرها و چهره هاى گوناگون متمسک مى شوند و روحانىنماها و آخوندهاى دربارى و اجيرشدگان سلاطين و مليگراها و منافقين به فلسفه ها و تفسيرها و برداشتهاى غلط و منحرف روى مى آورند و براى خلع سلاحهاى مسلمانان و ضربه زدن به صلابت و ابهت و اقتدار امت محمد - صلى اللّه عليه و آله وسلم - به هر کارى دست مى زنند و چه بسا جاهلان متنسک(12) بگويند که قداست خانه حق و کعبه معظمه را به شعار و تظاهرات و راهپيمايى و اعلان برائت نبايد شکست و حج جاى عبادت و ذکر است نه ميدان صفآرايى و رزم و نيز چه بسا عالمان متهتک(13) القا کنند که مبارزه و برائت و جنگ و ستيز، کار دنياداران و دنيا طلبان بوده است و ورود در مسائل سياسى، آن هم در ايام حج دون شان روحانيون و علما مى باشد.

که خود اين القائات نيز از سياست مخفى و تحريکات جهانخواران به شمار مى رود که مسلمانان بايد با همه امکانات و وسايل لازم به مقابله جدى و دفاع از ارزشهاى الهى و منافع مسلمين برخيزند و صفوف مبارزه و دفاع مقدس خويش را محکم و مستحکم نمايند و به اين بيخبران و دلمردگان و پيروان شياطين بيش از اين مجال حمله رابه صفوف عقيده و عزت مسلمانان ندهند و از همه جا وهمه سرزمينها و خصوصا از کعبه حق به جنود خدا متصل شوند و زائران عزيز، از بهترين و مقدسترين سرزمينهاى عشق و شعور و جهاد به کعبه بالاترى رهسپار شوند و همچون سيد و سالار شهيدان حضرت ابى عبداللّه الحسين - عليه السلام - از احرام حج به احرام حرب و از طواف کعبه و حرم به طواف صاحب بيت و از توضوء زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امتى شکستناپذير و بنيانى مرصوص مبدل گردند که نه ابرقدرت شرق ياراى مقابله آنان را داشته باشد نه غرب که مسلما روح و پيام حج چيز ديگرى غير از اين نخواهد بود که مسلمانان، هم دستورالعمل جهاد با نفس را بگيرند و هم برنامه مبارزه با کفر و شرک را.

به هر حال اعلان برائت در حج، تجديد ميثاق مبارزه و تمرين تشکل مجاهدان براى ادامه نبرد با کفر و شرک و بتپرستها است و به شعار هم خلاصه نمى شود که سرآغاز علنى ساختن منشور مبارزه و سازماندهى جنود خداى تعالى در برابر جنود ابليس و ابليسصفتان است و از اصول اوليه توحيد به شمار مى رود و اگر مسلمانان در خانه ناس و خانه خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نکنند، پس در کجا مى توانند اظهار نمايند? و اگر حرم و کعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتيبان سربازان خدا و مدافعان حرم وحرمت انبيا نيست، پس مامن و پناهگاه آنان در کجاست? خلاصه ، اعلان برائت مرحله اول مبارزه و ادامه آن مراحل ديگر وظيفه ما است و در هر عصر و زمانى جلوه ها و شيوه ها و برنامه هاى متناسب خود را مى طلبد و بايد ديد که در عصرى همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجوديت توحيد را به خطر انداخته اند و تمامى مظاهر ملى و فرهنگى و دينى و سياسى ملتها را بازيچه هوسها و شهوتها نموده اند چه بايد کرد.

آيا بايد در خانه ها نشست و با تحليلهاى غلط و اهانت به مقام ومنزلت انسانها و القاى روحيه ناتوانى و عجز در مسلمانان، عملا شيطان و شيطانزادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص که غايت کمال و نهايت آمال است، منع کرد و تصور نمود که مبارزه انبيا با بت و بتپرستها منحصر به سنگ و چوبهاى بيجان بوده است و نعوذباللّه پيامبرانى همچون ابراهيم در شکستن بتها پيشقدم و اما در مصاف با ستمگران، صحنه مبارزه را ترک کرده اند? و حال آنکه تمام بتشکنيها و مبارزات و جنگهاى حضرت ابراهيم با نمروديان و ماه و خورشيد و ستاره پرستان مقدمه يک هجرت بزرگ و همه آن هجرتها و تحمل سختيها و سکونت در وادى غير ذى زرع و ساختن بيت وفديه اسماعيل، مقدمه بعثت و رسالتى است که در آن، ختم پيامآوران، سخن اولين و آخرين بانيان و مؤسسان کعبه را تکرار مى کند و رسالت ابدى خود را با کلام ابدى اننى برىء مما تشرکون(14) ابلاغ مى نمايد که اگر غير از اين تحليل و تفسيرى ارائه دهيم، اصلا در زمان معاصر، بت و بتپرستى وجود ندارد و راستى کدام انسان عاقلى است که بتپرستى جديد ومدرن را در شکلها و افسونها و ترفندهاى ويژه خود نشناخته باشد و از سلطه اى که بتخانه هايى چون کاخ سياه بر ممالک اسلامى و خون وناموس مسلمين و جهان سوم پيدا کرده اند، خبر نداشته باشد.

امروز فرياد برائت ما از مشرکان و کافران، فرياد از ستم ستمگران و فرياد امتى است که جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در راس آنان امريکا و اذناب آن به لب رسيده است وخانه و وطن و سرمايه اش به غارت رفته است.

فرياد برائت ما، فرياد ملت مظلوم و ستم - ديده - کشيده افغانستان است و من متاسفم که شوروى به تذکر و هشدار من در مورد افغانستان عمل ننمود و به اين کشور اسلامى حمله کرد.

بارها گفته ام و اکنون نيز تذکر مى دهم که ملت افغانستان را به حال خود رها کنيد، مردم افغانستان سرنوشت خودشان را تعيين نموده واستقلال واقعى خود را تضمين مى کنند و به ولايت کرملين يا قيمومت امريکا احتياجى ندارند و مسلم بعد از خروج نظاميان بيگانه از کشورشان، به سلطه ديگرى گردن نمى نهند و پاى امريکا را اگر قصد دخالت و تجاوز در کشورشان کرده باشد، مى شکنند.

و نيز فرياد برائت ما فرياد مردم مسلمان افريقا است، فرياد برادران و خواهران دينى ما که به جرم سياه بودن، تازيانه ستم سيه روزان بى فرهنگ نژادپرست را مى خورند.

فرياد برائت ما، فرياد برائت مردم لبنان و فلسطين و همه ملتها و کشورهاى ديگرى است که ابرقدرتهاى شرق و غرب،خصوصا امريکا و اسرائيل به آنان چشم طمع دوخته اند و سرمايه آنان را به غارت برده اند ونوکران و سرسپردگان خود را به آنان تحميل نموده اند و از فواصل هزاران کيلومتر راه به سرزمينهاى آنان چنگ انداخته و مرزهاى آبى و خاکى کشورشان را اشغال کرده اند.

فرياد برائت ما، فرياد برائت همه مردمانى است که ديگر تحمل تفرعن امريکا و حضور سلطه طلبانه آن را از دست داده اند و نمى خواهند صداى خشم و نفرتشان براى ابد در گلوهايشان خاموش و افسرده بماند و اراده کرده اند که آزاد زندگى کنند و آزاد بميرند و فريادگر نسلها باشند.

فرياد برائت ما، فرياد دفاع از مکتب و حيثيات و نواميس، فرياد دفاع از منابع و ثروتها و سرمايه ها، فرياد دردمندانه ملتهايى است که خنجر کفر و نفاق قلب آنان را دريده است.

فرياد برائت ما، فرياد فقر و تهيدستى گرسنگان و محرومان و پابرهنه هايى است که حاصل عرق جبين و زحمات شبانه روزى آنان را، زراندوزان و دزدان بينالمللى به يغما برده اند و حريصانه از خون دل ملتهاى فقير و کشاورزان و کارگران و زحمتکشان، به اسم سرمايه دارى و سوسياليزم و کمونيزم مکيده و شريان حيات اقتصاد جهان را به خود پيوند داده اند و مردم جهان را از رسيدن به کمترين حقوق حقه خود محروم نموده اند.

فرياد برائت ما، فرياد امتى است که همه کفر و استکبار به مرگ او در کمين نشسته اند و همه تيرها و کمانها و نيزه ها به طرف قرآن و عترت عظيم نشانه رفته اند و هيهات که امت محمد - صلى اللّه عليه و آله وسلم - و سيراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هيهات که خمينى، در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشرکان و کافران به حريم قرآن کريم و عترت رسول خدا و امت محمد - صلى اللّه عليه و آله و سلم - و پيروان ابراهيم حنيف ساکت و آرام بماند و يا نظاره گر صحنه هاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد.

من خون و جان ناقابل خويش را براى اداى واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظيم شهادتم.

قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمينى يکه وتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرکت و بتپرستى است ادامه مى دهد و به يارى خدا در کنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنه هاى مغضوب ديکتاتورها، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگانى که به ستم و ظلم خويشتن اصرار مى نمايند سلب خواهد کرد.

آرى، شعار نه شرقى و نه غربى ما، شعار اصولى انقلاب اسلامى در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيم کننده سياست واقعى عدم تعهد کشورهاى اسلامى کشورهايى است که در آينده نزديک و به يارى خدا اسلام را به عنوان تنها مکتب نجاتبخش بشريت مى پذيرند و ذره اى هم از اين سياست عدول نخواهد شد و کشورهاى اسلامى ومردم مسلمان جهان نبايد وابسته به غرب و اروپا و امريکا و نه وابسته به شرق، شوروى، که انشاءاللّه تعالى به خدا و رسول خدا و امام زمان وابسته است و به طور قطع و يقين، پشت کردن به اين سياست بينالمللى اسلام، پشت کردن به آرمان مکتب اسلام و خيانت به رسول خدا - صلى اللّه عليه و آله وسلم - و ائمه هدى -عليهم السلام - است ونهايتا مرگ کشور و ملت ما و تمامى کشورهاى اسلامى است و کسى گمان نکند که اين شعار، شعار مقطعى است که اين سياست، ملاک عمل ابدى مردم ما و جمهورى اسلامى ما و همه مسلمانان سرتاسر عالم است.

چرا که شرط ورود به صراط نعمت، حق برائت و دورى از صراط گمراهان است که در همه سطوح و جوامع اسلامى بايد پياده شود.

مسلمانان بعد از شرکت در راهپيماييهاى برائت و اعلان همبستگى با ملت دلاور ايران، بايد به فکر رمى استعمار از کشورها و سرزمينهاى اسلامى خود باشند و براى بيرون راندن جنود ابليس و برچيدن پايگاههاى نظامى شرق و غرب از کشورهاى خود تلاش نمايند و نگذارند دنياخواران از امکانات آنان، در جهت منافع خود و ضربه زدن به کشورهاى اسلامى استفاده کنند که اين بزرگترين ننگ و عار کشور و سران ممالک اسلامى است که بيگانگان به مراکز سرى و نظامى مسلمانان راه پيدا کنند.

مسلمانان از هياهو وطبلهاى توخالى و تبليغات ظالمانه نهراسند که کاخها و قدرتهاى نظامى و سياسى استکبار جهان، همانند لانه عنکبوت سست و در حال فرو ريختنند.

مسلمانان جهان بايد به فکر تربيت و کنترل و اصلاح سران خود فروخته بعض کشورها باشند و آنان را با نصيحت يا تهديد از اين خواب گرانى که هم خودشان و هم منافع ملتهاى اسلامى را به باد فنا مى دهد، بيدار نمايند و به اين سرسپردگان و نوکران هشدار بدهند و خودشان هم با بصيرت کامل از خطر منافقين و دلالان استکبار جهانى غافل نشوند و دست روى دست نگذارند و نظاره گر صحنه شکست اسلام و غارت سرمايه ها و منابع و نواميس مسلمين نباشند.

ملتهاى مسلمان بايد به فکر نجات فلسطين باشند و مراتب انزجار و تنفر خويش را از سازشکارى و مصالحه رهبران ننگين و خودفروخته اى که به نام فلسطين، آرمان مردم سرزمينهاى غصب شده و مسلمانان اين خطه را به تباهى کشيده اند به دنيا اعلام و نگذارند اين خائنان بر سر ميز مذاکره ها و رفتوآمدها، حيثيت و اعتبار و شرافت ملت قهرمان فلسطين را خدشه دار کنند، که اين انقلابى نماهاى کمشخصيت و خودفروخته به اسم آزادى قدس به امريکا و اسرائيل متوسل شده اند.

عجبا که هر روز از فاجعه خونبار غصب فلسطين بيشتر مى گذرد، سکوت و سازش سران کشورهاى اسلامى و طرح مماشات با اسرائيل غاصب بيشتر وحتى از تبليغ و شعار رهايى بيتالمقدس هم خبرى به گوش نمى رسد و اگر دولت و مردم کشورى همانند ايران که خود نيز در حالت دفع تجاوز و جنگ و محاصره است، به پشتيبانى از مردم فلسطين برخاسته و فرياد مى زند، او را محکوم مى کنند و حتى از اينکه يک روز هم به نام قدس برگزار شود، وحشت نموده اند.

نکند که اينان تصور کرده اند که گذشت زمان، سيرت و صورت جنايتهاى اسرائيل و صهيونيزم را ديگرگون ساخته است و گرگهاى خونآشام صهيونيزم، از فکر تجاوز و غصب سرزمينهاى از نيل تا فرات دست برداشته اند.

مسئولين محترم کشور ايران و مردم ما و ملتهاى اسلامى از مبارزه با اين شجره خبيثه و ريشه کن کردن آن، دست نخواهند کشيد و به يارى خداوند تعالى از قطرات پراکنده پيروان اسلام و توان معنوى امت محمد - صلى اللّه عليه و آله وسلم - و امکانات کشورهاى اسلامى بايد استفاده کرد و با تشکيل هسته هاى مقاومت حزباللّه در سراسر جهان اسرائيل را از گذشته جنايت بار خود پشيمان و سرزمينهاى غصب شده مسلمانان را از چنگال آنان خارج کرد.

من همان گونه که بارها و در سالهاى گذشته قبل و بعد از انقلاب هشدار داده ام، مجددا خطر فراگيرى غده چرکين و سرطانى صهيونيزم را در کالبد کشورهاى اسلامى گوشزد مى کنم و حمايت بيدريغ خود و ملت و دولت و مسئولين ايران را از تمامى مبارزات اسلامى ملتها و جوانان غيور و مسلمان در راه آزادى قدس، اعلام مى نمايم و از جوانان عزيز لبنان که موجب سرافرازى امت اسلام در خوارى و ذلت جهانخواران گرديده اند، تشکر مى کنم و براى موفقيت همه عزيزانى که در داخل سرزمينهاى اشغالى و يا در کنار اين کشور غصب شده ، با تکيه به سلاح ايمان و جهاد به اسرائيل و منافع آن ضربه مى زنند دعا مى کنم و اطمينان مى دهم که ملت ايران، شما را تنها نخواهد گذاشت.

به خداى تعالى توکل کنيد و از قدرت معنوى مسلمانان بهره جوييد و با سلاح تقوا و جهاد و صبر و مقاومت بر دشمنان حمله بريد که ان تنصروا اللّه ينصرکم و يثبت اقدامکم.(15)

2- از آنجا که جنگ در راس امور و برنامه هاى کشور ماست، جهانخواران در آستانه پيروزى قاطع ملت ايران بر نظام پوسيده و رو به زوال عفلقيان، تلاش گسترده اى را در جهت مشوه ساختن افکار عمومى جهانيان به کار گرفته اند تا بعد از آنهمه تجاوزات و جنايات صداميان و سکوت مجامع بينالمللى، ما را جنگطلب معرفى نمايند.

و چه بسا با اين حربه جديد، افراد ناآگاهى را تحت تاثير قرار داده باشند.

لازم است براى روشن شدن افکار عمومى ملتهاى دربند و خصوصا زائران محترم نکاتى را يادآور شوم.

دنيا از آغاز جنگ تاکنون و در تمام مراحل دفاعى ما، هيچگاه با زبان عدالت و بيطرفى با ما سخن نگفته است.

آنروزى که صدام و حزب بعث از روى غرور و بيخردى به منظور ساقط نمودن نظام نوپاى جمهورى اسلامى ايران به کشور عزيزمان ايران حمله نمود و قراردادهاى بينالمللى را پاره کرد و شخصا تجاوزات هوايى و دريايى و زمينى ارتش را رهبرى مى نمود و نه تنها خانه هاى يک شهر و روستا، که مراکز دهها شهر و صدها روستا را با خاک يکسان مى کرد و کودکان معصوم ملت ما را در آغوش مادرانشان به شهادت مى رساند و تجاوزات و وحشيگريها را تا آنجا ادامه داد که قلم از نوشتن و زبان از بيان آنان شرم مى کند و نيز در آن روزى که صدام اولين جرقه و شعله هاى آتش جنگ را در خرمن امنيت همه کشورهاى اسلامى و خليج فارس برافروخت، هيچ کس ازاين مدعيان صلح، جلوى آتشافروزى او را نگرفته و از امکانات و اهرمهاى فشار و قراردادهاى خود در جهت کنترل و مهار او بهره نجست و به دفاع از ملت مظلوم و ستمديده ايران و عراق برنخاست و به صدام، اين آغاز کننده جنگ، نگفت که به کدام گناه و به چه جرمى ملت ايران بايد کشته شوند! و به کدام گناه ميليونها زن و مرد و پير و جوان آواره شوند و يا خانه و کاشانه شان ويران گردد! و به کدام جرم و گناه حاصل زحمات دهها ساله تلاش و سرمايه گذارى يک ملت در صنايع و کارخانجات و مزارع و کشتزارها سوخته و بر باد برود! آيا جرم ما، ايرانى بودن ما است، جرم ما فارسى بودن ما است ، جرم ما اختلافات و تنازعات گذشته مرزى ما است? خير، چنين نيست.

امروز همه مى دانند جرم واقعى ما از ديد جهانخواران و متجاوزان، دفاع از اسلام و رسميت دادن به حکومت جمهورى اسلامى به جاى نظام طاغوت ستمشاهى است، جرم و گناه ما احياى سنت پيامبر - صلى اللّه عليه و آله و سلم - و عمل به دستورات قرآن کريم و اعلان وحدت مسلمانان اعم از شيعه و سنى، براى مقابله با توطئه کفر جهانى و پشتيبانى از ملت محروم فلسطين و افغانستان و لبنان و بستن سفارت اسرائيل در ايران و اعلام جنگ با اين غده سرطانى و صهيونيسم جهانى و مبارزه با نژادپرستى و دفاع از مردم محروم افريقا و لغو قراردادهاى بردگى رژيم کثيف پهلوى با امريکاى جهانخوار بوده است.

و نزد جهانخواران و نوکران بى اراده آنان چه گناهى بالاتر از اينکه کسى از اسلام وحاکميت آن سخن بگويد و مسلمانان را به عزت و استقلال و ايستادگى در مقابل ستم متجاوزان دعوت کند.

ما به اين نکته نه فقط در جنگ تحميلى، که از روز نخست شروع مبارزه و از 15خرداد تا بيست و دوم بهمن رسيده ايم و به خوبى دريافته ايم که براى هدف بزرگ و آرمانى اسلامى ، الهى بايد بهاى سنگينى پرداخت نماييم و شهداى گرانقدرى را تقديم کنيم و جهانخواران ما را راحت و آرام نخواهند گذاشت و با استفاده از ايادى داخلى و خارجىشان به ما شبيخون زده و خون عزيزان ما را بر بستر کوچه ها و خيابانها و مرزهايمان جارى مى کنند و همينگونه شد وقتى که فرياد اسلامخواهى مردم کشور ما در 15 خرداد به گوش امريکا رسيد و وقتى که براى اولين بار غرور امريکا و اقتدار و ابرقدرتى او در اعتراض به مصونيت کارگرانش در ايران شکسته شد و امريکا متوجه اقتدار و رهبرى علما و روحانيت اسلام و عزم جزم و اراده پولادين ملت ايران براى کسب آزادى و استقلال و رسيدن به نظام عدل اسلامى گرديد، به نوکر بى اراده و وطنفروش و فرومايه خود، محمدرضاخان دستور داد که صداى اسلامخواهى ملت ما را خاموش کند و از او پيمان گرفت تا همه افرادى که در برابر امريکا قدعلم کرده اند را نابود کند و همه ديديم که اين خائنان و سرسپردگان در اين ماموريت شوم لحظه اى درنگ ننمودند و به نام ماموريت و آزادى و رسيدن به دروازه تمدن بزرگ، از کشته هاى اين ملت پشته ها ساختند و در و ديوار کشور ما را از فيضيه گرفته تا دانشگاه و از دانشگاه تا کوچه و بازار و خيابان و از خيابان تا مسجد و محراب به خون عزيزان و جوانان تکبير گوى پيرو خدا و رسول خدا - صلى اللّه عليه و آله - را رنگين کردند و در شرايطى که جلادان رژيم ستمشاهى پرو بال و برگ و شاخه شجره طيبه آزادى را مى شکستند، همه جهانخواران در يک اقدام هماهنگ تبليغاتى و بينالمللى شاه را متمدن و مترقى، و آزادىطلبان و مسلمانان را مرتجع و خواسته هاى اسلامى آنان را ارتجاع سياه معرفى کردند و در ادامه همان سياست سرکوب بود که در کربلاى خونرنگ ايران جنايات يزيديان را دهها بار در عاشوراها و تاسوعاها تکرار نمودند و مملکت ما را به جزيره آرام و ثبات امريکا و به قبرستان و خرابه اين ملت مبدل ساختند که من در روز ورود به کشور عزيز ايران در بهشت زهرا گفتم که شاه مملکت ما را ويران و قبرستانهاى آن را آباد نمود و الان نيز همان سخن را تکرار مى کنم که شاه کشور ما را ويران و قبرستانها را آباد کرد ولى شاه که بود و به دستور چه کسى عمل مى کرد? که اگر او به تنهايى و به فکر فاسد و تبهکار خود عمل مى کرد چه بسا قضايا بعد از رفتن او خاتمه مى يافت.

ولى چه کسى است که نداند شاه نوکر و مامور امريکا و تمامى شهيدان و عزيزان ما، خونبها و قربانيانى بودند که به خاطر آزادى از آنان گرفته شد و کار او ماموريتى بوده است که براى اربابان خود به انجام رسانيد و تا توانست انتقام امريکا را از اسلام و مسلمين گرفت ولى کارگزار اصلى ماجرا يعنى خود امريکا در پشت صحنه باقى مانده بود، امريکايى که از اسلام راستين مى ترسيد و از قيام منتهى به حکومت عدل واهمه داشت.

امريکا به تصور اينکه مليگراها و منافقين و ديگر وابستگان چپ و راست او بزودى پاشنه سياست انقلاب و حاکميت نظام و اداره کشور را به نفع او به حرکت درمى آورند چند روزى سياست خوف و رجا را در پيش گرفت و به طرح و اجراى کودتا و اعمال سياست فشار و ترويج چهره هاى وابسته خود و نيز به ترور شخصيت انقلاب و انقلابيون واقعى کشور پرداخت که خداوند مجددا بر ما منت نهاد و در صحنه حماسى تسخير لانه جاسوسان، مردم ايران برائت مجدد خويش را از امريکا و اذناب آن اعلام نمودند، که دوباره امريکا همان تيغى که به دست محمدرضا سپرده بود در کف صدام اين زنگى مست نهاد.

صدام چه کرد? آيا صدام همان کارى را که شاه قبل از انقلاب انجام داده بود انجام نداد? شاه قبرستانهاى ما را از سروهاى بلند آزادى پرنساخت? آيا صدام که از قدرت برتر و مانور بيشترى برخوردار بود غير از اين کرد? آيا شاه کشورمان را به امريکا نفروخته بود? آيا صدام براى فروختن ايران به امريکا به صورت ديگرى عمل نکرد? گفتم که خرابيهاى شاه را اگر مهلتمان دهند با تلاش همه دستاندرکاران و ملت شريف در بيست سال هم نمى توانيم آباد کنيم.

آيا خرابيهاى صدام را مى شود در کمتر از بيست سال آباد نمود? مردم شريف ايران و مسلمانان و آزاديخواهان تمامى جهان بايد بدانند که اگر بخواهند بدون گرايش به چپ و راست و مستقل از هر قدرت و ابرقدرتى روى پاى خويش بايستند، بايد بهاى بسيار گران استقلال و آزادى را بپردازند.

تجربه انقلاب اسلامى در ايران، با خونبهاى هزاران شهيد و مجروح و خراب شدن منزلها و به آتش کشيده شدن خرمنهاى کشاورزان و کشته شدن تعداد بسيارى در بمبگذاريها و اسير شدن فرزندان انقلاب و اسلام به دست دژخيمان بعث عراق و هزاران گونه تهديد و فشار اقتصادى و جانى به دست آمده است.

ملت ايران تجربه پيروزى بر کفر جهانى را در خراب شدن منازل خود بر سر کودکان در خواب به دست آورده و با فداکاريها و مجاهدات، انقلاب و کشور خود را بيمه نموده است.

و ما به تمام جهان تجربه هايمان را صادر مى کنيم و نتيجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترين چشمداشتى، به مبارزان راه حق انتقال مى دهيم و مسلما محصول صدور اين تجربه ها، جز شکوفه هاى پيروزى و استقلال و پياده شدن احکام اسلام براى ملتهاى دربند نيست.

روشنفکران اسلامى همگى با علم و آگاهى بايد راه پر فراز و نشيب دگرگون کردن جهان سرمايه دارى و کمونيسم را بپيمايند و تمام آزاديخواهان بايد با روشنبينى و روشنگرى، راه سيلى زدن بر گونه ابرقدرتها و قدرتها، خصوصا امريکا را بر مردم سيلىخورده کشورهاى مظلوم اسلامى و جهان سوم ترسيم کنند.

من با اطمينان مى گويم: اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مى نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يکى پس از ديگرى برطرف و سنگرهاى کليدى جهان را فتح خواهد کرد.

ملت شريف ايران توجه داشته باشيد که کارى که شما مردان و زنان انجام داده ايد آنقدر گرانبها و پرقيمت است که اگر صدها بار ايران با خاک يکسان شود و دوباره با فکر و تلاش فرزندان عزيز شما ساخته گردد، نه تنها ضررى نکرده ايد، که سود زيستن در کنار اولياءاللّه را برده ايد و در جهان ابدى شده ايد و دنيا بر شما رشک خواهد برد، خوشا به حالتان! من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام مى کنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند، ما در مقابل همه دنياى آنان خواهيم ايستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهيم نشست، يا همه آزاد مى شويم و يا به آزادى بزرگترى که شهادت است مى رسيم و همانگونه که در تنهايى و غربت و بدون کمک و رضايت احدى از کشورها و سازمانها و تشکيلات جهانى، انقلاب را به پيروزى رسانديم، و همانگونه که در جنگ نيز مظلومانه تر از انقلاب جنگيديم و بدون کمک حتى يک کشور خارجى متجاوزان را شکست داديم، به يارى خدا باقيمانده راه پر نشيب و فراز رابا اتکاى به خدا، تنها خواهيم پيمود و به وظيفه خويش عمل خواهيم کرد، يا دست يکديگر را در شادى پيروزى جهان اسلام در کل گيتى مى فشاريم و يا همه به حيات ابدى و شهادت روى مى آوريم و از مرگ شرافتمندانه استقبال مى کنيم ولى در هر حال پيروزى و موفقيت با ما است و دعا را هم فراموش نمى کنيم.

خداوندا! بر ما منت بنه و انقلاب اسلامى ما را مقدمه فرو ريختن کاخهاى ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان.

و همه ملتها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان و پابرهنگان برخوردار فرما.

حال با اين مقدمه ها قضاوت در جنگ با خود مسلمانان است که تعقل و انديشه کنند که ما در مسير چه هدف و آرمانى مورد تهاجم قرار گرفته ايم و شهيدان گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم کرده ايم و صدام پليد چه نياتى از تهاجم خود در سر پرورانده است، دنيا نيز به چه انگيزه اى به حمايت ضمنى و علنى از او برخاسته است و تا امروز هم متجاوزين در تنگناى تسليحات و امکانات نظامى و اقتصادى و سياسى نبوده اند و دنيا هر روز به بهانه اى آنان را به بهترين و مدرنترين سلاحها مسلح نموده است ولى از دادن امکاناتى که حق مسلم ملت ما است و حتى پول آنها را گرفته اند خوددارى نموده است، ولى با تمام اين احوال ما افتخار مى کنيم که در اين نبرد طولانى و نابرابر فقط با تکيه برسلاح ايمان و توکل بر خداى بزرگ و دعاى بقيةاللّه - عجلاللّه تعالى فرجه - و اعتماد به نفس و همت دلاور مردان و شيرزنان صحنه کارزار به پيروزى رسيده ايم و خدا را سپاس مى گزاريم که منت هيچ قدرت و کشورى و ابرقدرتى در جنگ، بر گردن ما نيست و مردم کارآزموده و متوکل ما با استعانت از ذات مقدس کبريا يکه و تنها و مظلومانه برمشکلات بسيارى از طرح و عمليات و بسيج و آموزش نيروها تا نياز تسليحاتى کشورمان فائق آمده است.

و علاوه بر موفقيتهاى اعجاز گونه اى که در صحنه هاى دفاع از کشور اسلامى و بيرون راندن متجاوزين از هزاران کيلومتر، به تحولات شگرف صنعتى از قبيل راه اندازى کارخانجات و ديگرگونى در خطوط توليد و ساختن و اختراع دهها وسايل پيشرفته و مدرن نظامى ، آن هم بدون حضور هيچ مستشارى و بدون هيچگونه کمک خارجى، دست يافته ايم، و هماکنون که به مرز پيروزى مطلق رسيده ايم و قدمهاى آخرمان را برمى داريم، صداى ناآشناى صلحطلبى آن هم از کام ستمگران و جنگ افروزان به گوش مى رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلحطلبى برپا نموده است و مدافع آزادى و امنيت انسانها شده و براى خون جوانان و سرمايه هاى مادى و معنوى در کشور ايران و عراق مرثيه سرايى مى کند.

راستى چه شده است استکبار جهانى و در راس آن امريکا اينقدر طرفدار ملتها شده است و جنگ افروزان و آتش بياران معرکه ها و جلادان قرن به شرف انسانيت و همزيستى مسالمتآميز اعتقاد پيدا کرده اند و از عطش سيراب ناشدنى و خصلت خونخوارى خود که طبيعت فرهنگ سرمايه دارى و کمونيسم است، منصرف شده اند و شمشيرها و خنجرها و قداره هاى فرو رفته در قلب و جگر ملتها را به غلاف کشيده اند! آيا اين حقيقت است يا فريب و آيا اين همان جلوه هاى ديگر شبيخونها و بى انصافيهايى نيست که روزى سکوت را مصلحت خويش مى ديد و امروز صلحطلبى را? آيا براستى از اين طريق جهانخواران نمى خواهند از ضربه آخر ما جلوگيرى کنند و براى حفظ منافع خويش سياست جنگ و صلح جهانى را به تصميمات و فکرهاى پوسيده و شيطانى خود گره بزنند و عملا جان و مال و مملکت و امنيت ملل عالم را به قبضه قدرت خود درآورند که به طور قطع و يقين، علت و فلسفه سماجت و اصرار جهانخواران در تحميل صلح بر ملت ايران، نشات گرفته از همين تفکر است.

و از همه اينها که بگذريم اين مسئله که چه کسى خواهان صلح واقعى است و چه کسى جنگ طلب است خود اول بحث ما است.

آيا واقعا صدام از گذشته ها و کرده ها و تجاوزات و ظلمها و ستمهاى خود پشيمان شده است و اظهار ندامت مى کند و از خيانتى که به ملتها و کشورهاى اسلامى و در جهت تضعيف بنيه دفاعى ملل اسلامى نموده است عذر تقصير مى خواهد? آيا صلحطلبى صدام از روى دلسوزى و تنبه و آگاهى او است و اصلا با اينهمه جنايت و غارتگريها، براى صدام وجدان و شعور و عاطفه اى مى توان تصور کرد، يا اينکه اين افعى زخمخورده به خاطر استيصال و درماندگى خود به طناب صلحطلبى چسبيده است? و عجبا که بعض مدعيان عقل و سياست و دورانديشى چگونه طرح مى دهند و با تحريف آيات کتاب خدا و استناد به سنت پيامبر - صلى اللّه عليه و آله و سلم - مسير عزت و کرامت مسلمين را ديگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد برحذر مى دارند، که خداوند را سپاس مى گزاريم که به ملت ايران آگاهى و رشد مرحمت فرموده است که نه تنها تحت تاثير اين القائات نرفته و نمى رود، بلکه اين موضعگيريهاى ناشيانه و بچگانه را دليل کمبود و ضعف مبانى فکرى و عقيدتى صاحبان اين تحليلها دانسته و به آن لبخند تمسخر مى زند.

کدام انسان عاقلى است که با وجود همه شرايط مناسب و مقدمات لازم و فداکردن هزاران قربانى بزرگ، از نبرد با دشمن رو به احتضار از مکتب و جامعه و کشور خود چشمپوشى نموده و به او مهلت توان دوباره دهد تا در موقع مناسب به کشور ما حمله کند? آيا رياست چند روزه دنيا ارزش اينهمه خفت و زبونى را دارد? دنيا در شروع تجاوز به ما پيشنهاد مى نمود که براى جلوگيرى از تهاجم بيشتر به کشورتان، حاکميت و خواسته هاى صدام را بپذيريد و به زورگويى صداميان گردن نهيد و امروز هم در راستاى همان سياستها و در زير بمباران مناطق مسکونى و حمله شيميايى و حمله به نفتکشها و هواپيماى غيرنظامى و قطارهاى مسافربرى به زبان ديگرى ما را به پذيرش حکومت زور و تجاوز صداميان دعوت مى کند.

و اين را ديگر همه آگاهان جهان درک کرده اند که نه تنها صدام از خلق و خوى سبعيت و درندگى ذره اى عدول ننموده است که متاسفانه با حمايت جهانخواران و يا سکوت سازمانها و مراکز بينالمللى به گرگ زخمبرداشته اى بدل شده است و مى رود تا شعله هاى آتش و جنگ را در کشورهاى منطقه و خصوصا خليجفارس بر افروزد.

و من با وجود چنين شرايطى به همه سران کشورهاى خليج فارس و همه ابرقدرتهاى شرق و غرب و خصوصا امريکا و شوروى هشدار مى دهم و آنان را از دخالت و ماجراجويى و تصميمات عجولانه بر حذر مى دارم و به ملت امريکا از اينکه عنان عقل و اراده خويش را در مهمترين مسائل سياسى و بينالمللى و نظامى به دست افرادى چون ريگان بسپارد نصيحت مى کنم.

چرا که ريگان در کارها و خصوصا در مسائل سياسى و تصميمگيريها ناتوان شده است و به کمک عقلا و انديشمندان نيازمند شده است که مردم امريکا را به ورطه سقوط نکشاند.

من به سران کشورهاى خليجفارس سفارش مى کنم که به خاطر يک عنصر ورشکسته سياسى، نظامى ، اقتصادى بيش از اين خود و مردم کشورتان را تحقير نکنيد و با توسل به دامن امريکا ضعف و ناتوانى خود را برملا نسازيد و از گرگها و درنده ها براى شبانى و حفظ منافع خود استمداد نطلبيد ابر قدرتها آن لحظه اى که منافعشان اقتضا کند شما و قديميترين وفاداران و دوستان خود را قربانى مى کنند و پيش آنان دوستى و دشمنى و نوکرى و صداقت ارزش و مفهومى ندارد.

آنان منافع خود را ملاک قرار داده اند و به صراحت و در همه جا از آن سخن مى گويند.

چه خوب است که بعض سران سرسپرده کشورهاى اسلامى به اربابان و خدايان زر و زور و تزوير خود، اين نکته را جدى گوشزد کنند که اينقدر از منافع خود در خليج فارس سخن نگوييد، براى اينکه همين مسئله موجب حساسيت شديد مردم منطقه است که امريکا و فرانسه و انگليس چه منافعى در آبهاى خليج فارس دارند تا پاى دخالت نظامى و جنگ هم مى خواهند آن را حفظ کنند? البته سياست ما در مورد خليج فارس از اول تاکنون صريح و روشن بوده است.

جمهورى اسلامى ايران به امنيت در خليج فارس اهميت زيادى مى دهد و به همين دليل و علىرغم فراهم بودن همه نوع امکانات دريايى و هوايى و زمينى در بستن تنگه هرمز و صدمه وارد کردن به کشتيها و نفتکشها و منافع و مراکز صدور نفت و پالايشگاهها و بنادر منطقه تا به حال از سياست صبر و انتظار و جلوگيرى از گسترش جنگ پيروى نموده است و فقط در حد نشان دادن مقدار کمى از قدرت و حضور و توانايى خود و مقابله به مثل وارد عمل گرديده است.

و دنيا به اين حقيقت رسيده است که ناامنى در خليج فارس فقط به ضرر ايران تمام نمى شود، بلکه قويترين قدرتها و ابرقدرتها هم اگر مثل امريکا تمامى امکانات هوايى و دريايى و جاسوسى - خبرى خود و هم پيمانان خود در منطقه را بسيج کنند، که حتى يک کشتى را بدون خطر اسکورت و حفاظت نمايند، از اين خطر و ضرر مصون نخواهند ماند و در اين گرداب ناامنى غرق مى شوند و على رغم آنهمه مقدمات و تمهيدات و جار و جنجالهايى که درجهان امريکا برپا نموده است و دهها خبرنگار و فيلمبردار را به منطقه گسيل داشته اند تا خبر موفقيت نقشه هاى شوم امريکا را مخابره کنند، خداوند زمينه رسوايى و زبونى امريکا را به دست غيب خود فراهم مى آورد و اقتدار معنوى پرچم لااله الا اللّه را بر پرچم کفر به نمايش مى گذارد و دل بندگان خالص خويش را شادمان مى سازد و چه بهتر که امريکا و ريگان از مسير سياست مينگذارى شده خليج فارس که کوس رسوايى آنان را در جهان به صدا درآورده است مجددا عبور نکند و بر مرکب غرور و جهلى که تا به حال دهها بار صاحب خود را بر زمين کوبانيده است، سوار نشود و لااقل شبح قدرت و قدرتنمايى خود را پيش نوکران خود مثل کويت حفظ کند و بيش از اين آنان را از شکست و خفت خود شرمسار و سرافکنده نسازد و مطمئن باشند که ادامه جولان در خليج فارس منطقه را به کانون خطر و بحران ناخواسته عليه خود آنان سوق مى دهد.

و دنيا اگر خودش را آماده بحران نفت و به هم خوردن همه معادلات اقتصادى و تجارى و صنعتى کرده است، ما هم آماده ايم و کمربندها را محکم بسته ايم و همه چيز براى عمليات آماده است.

و حتما امريکا بايد به اين نکته برسد که دخالت نظامى در خليج فارس صرفا يک آزمايش نيست که يک دام بزرگ و يک بازى خطرناک است و ما و همه مسلمانان منطقه خليج فارس، حضور نظامى ابرقدرتها را نقشه و مقدمه تهاجم و حمله به ممالک اسلامى و کشور جمهورى اسلامى ايران و در ادامه حمايت از صدام تلقى مى کنيم.

مسلمانان جهان با همراهى نظام جمهورى اسلامى ايران عزم خود را جزم کنند تا دندانهاى امريکا را در دهانش خرد کنند و نظاره گر شکوفايى گل آزادى و توحيد و امامت جهان نبى اکرم باشند.

البته لازم است اين نکته را براى چندمين بار به سران کشورهاى اسلامى حاشيه خليج فارس بازگو کنم که القاى شبهه و بزرگ جلوه دادن خطر اسلام و انقلاب و جمهورى اسلامى ايران براى کشورهاى منطقه همان ترفند قديم و جديد جهانخواران بوده و است، که از اين طريق از پيدايش جو تفاهم و همکارى مسالمتآميز جلوگيرى نمايند و احساس نياز کشورها را به شرق و غرب تشديد کنند.

جمهورى اسلامى ايران مايل است بر اساس حفظ وحدت و حمايت از منافع کشورها و ملتهاى اسلامى آنان را در مشکلات يارى نمايد و در بروز حوادث تحميلى سياسى - نظامى از ناحيه استکبار جهانى با قدرت و نفوذ خود آنها را رفع و در جهت کنترل و نفى سلطه سياسى شرق و غرب برنامه اى قوى و دقيق ارائه دهد، ولى ما مطمئنيم که با وجود صدام و حزب عفلقى عراق اين مسئله به کندى پيش مى رود، چرا که به همان ميزانى که ابرقدرتها از ائتلاف و وحدت ملتهاى اسلامى واهمه دارند، صدام نيز از همکارى ايران با کشورهاى اسلامى در هراس است.

به هر حال اصرار ما در نبرد، تا رفتن صدام و حزب کثيف عراق و رسيدن به شرايط بر حق و عادلانه ديگرمان يک تکليف شرعى و واجب الهى است که از آن هرگز تخطى نمى کنيم که انشاءاللّه با تحقق آن، در کنار کشورهاى اسلامى ، سياستى محکم و بنيادين براى همه کشورها و ملتهاى اسلامى پايه ريزى شده است و در پرتو آن منافع مردم از آفت و خطر مهاجمين و متجاسرين محفوظ خواهد ماند و همه کسانى که به فکر تجاوز به حريم کشورهاى اسلامى شده اند از سرنوشت صداميان عبرت مى گيرند و خودشان را به غضب و خشم ملتها گرفتار نخواهند ساخت.

امروز بدون شک سرنوشت همه امتها وکشورهاى اسلامى به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است.

و جمهورى اسلامى ايران در مرحله اى است که پيروزى آن به حساب پيروزى همه مسلمانان وخداى نخواسته شکست آن، به ناکامى و شکست وتحقير همه مؤمنان مى انجامد و رها کردن يک ملت و يک کشور و يک مکتب بزرگ در نيمه راه پيروزى، خيانت به آرمان بشريت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءاللّه تا رسيدن به اين هدف فاصله چندانى نمانده است.

و خدا را سپاس مى گزاريم که ملت و دولت و مسئولين و ارتش و سپاه و بسيج و نيروهاى مردمى و همه اقشار دلاور کشورمان در آمادگى کامل به سر مى برند و همه اهل جنگ و هنرآفرينان مدرسه عشق و شهادتند و به خوبى از پس توطئه هاى استکبار و ايادى جاسوس و منافق آنان برآمده اند و مى روند که به يارى خداوند بزرگ آخرين معابر پيروزى را باز کنند و علاوه بر حضور برتر خود در خليج فارس و جزاير و سواحل و مناطق غرب و جنوب، هم اکنون نيز به سازماندهى و بسيج و تشکل مردم ستمديده عراق پرداخته اند که اين از مهمترين خواسته ها و هدفهاى ما بوده است، چرا که از اول جنگ به صراحت اعلام کرده ايم که ايران حتى به يک وجب از خاک عراق چشم ندوخته است و مردم عراق در تصميمگيريها و انتخاب حکومت خود آزادند و چه بهتر آنکه قبل از سقوط حاکميت مطلق بعث عراق، به دست رزمندگان دلاور اسلام در جبهه هاى نبرد، حکومت دلخواه و موردنظر خود را انتخاب کنند که بحمداللّه طليعه اين حرکت بزرگ آشکار شده است وهمه ابرقدرتها وحاميان رژيم رو به زوال بعث مطمئن باشند که بينالمللى کردن درگيريها در جنگ وايجاد جو فشار و جريانات ساختگى سياسى و تبليغاتى و ديپلماسى عليه جمهورى اسلامى ايران در جهان و دخالتهاى نظامى و غيرنظامى در خليج فارس و بزرگنمايى مشکلات و اختلاف تراشى و ارائه تحليلهاى کور و بى ثمر، ما را از هدف سرنگونى صدام و حزب بعث عراق و تنبيه متجاوز باز نخواهد داشت و به لطف خدا تمامى فشارها و محاصرههاى جهانى را براى نيل به اين هدف بزرگ تحمل مى کنيم و از جنگ کردن در راه خدا خسته نمى شويم.

و اين ملت بزرگ ايران است که با قامتى استوار بر بام بلند شهادت و ايثار ايستاده است و هر روز نشاط و تحرک و فرياد او براى ادامه راه بيشتر مى شود.

البته ممکن است غربزده ها و بزدلان و همانهايى که نه در روزهاى آغازين در ميدان دفاع بوده اند و نه تا به امروز به حمايت از حماسه آفرينان و وطنبانان خدمتى کرده اند و نه در آينده لياقت حضور در جنود و سربازان خدا را خواهند يافت، براى خوش خدمتى به اربابان و دلگرم نمودن آنان از خستگى و بنبست در جنگ تحميلى، داد سخن دهند و به خيال خام خود افکار را از جنگ منحرف نمايند و احيانا آنهاکه در خارج از مرزها نشسته اند باورشان بيايد که مردم و مسئولين و ارتش و سپاه و بسيج از جنگ و ادامه آن خسته شده اند و يا در ميان آنان بر سر جنگ اختلاف افتاده است.

و حال آنکه به لطف خدا در حاکميت جمهورى اسلامى ما اختلافى بر سر مواضع اصولى، سياسى و اعتقادى وجود ندارد و همه مصممند تا توحيد ناب را در بينالملل اسلامى پياده نموده و سر خصم را به سنگ بکوبانند، تا در آينده اى نه چندان دور به پيروزى اسلام در جهان برسند.

الحمدللّه اين کشور رسول خدا - صلى اللّه عليه و آله و سلم - امروز ميليونها جوان داوطلب جنگ و شهادت در خود پرورانده است و دل و ديدگان ملت ما را جز رضايت حق چيزى پر نخواهد کرد و به همين جهت از بذل مال و جان و فرزندان خويش در راه خدا لذت مى برند و ملاک ارزش و برترى در نزد آنان تقوا و سبقت در جهاد گرديده است و از تفرعنها و خودنماييهاى جاهليت قديم و جديد متنفرند و من خودم را خادم يک چنين ملتى مى دانم و به اين خدمت افتخار مى کنم و همه اين برکات معنوى را از توجه پيامبر رحمة للعالمين و خاتم المرسلين - صلى اللّه عليه و آله وسلم - مى دانم و مردم و جوانان کشورهاى اسلامى را به کشف و شناخت وايجاد روابط گرم و برادرانه با اين عصاره هاى فضيلت و تقوا دعوت نموده و در اين فرصت به همه مسئولان کشورمان تذکر مى دهم که در تقدم ملاکها، هيچ ارزش و ملاکى مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نيست و همين تقدم ارزشى و الهى بايد معيار انتخاب و امتياز دادن به افراد و استفاده ازامکانات و تصدى مسوليتها و اداره کشور و بالاخره جايگزين همه سنتها و امتيازات غلط مادى و نفسانى بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا، که خدا اين امتياز را به آنان عنايت فرموده است و صرف امتياز لفظى و عرفى کفايت نمى کند، که بايد هم در متن قوانين و مقررات و هم در متن عمل و عقيده و روش و منش جامعه پياده شود و مصلحت زجر کشيده ها و جبهه رفته ها و شهيد و اسير و مفقود و مجروح دادهها و در يک کلام، مصلحت پابرهنه ها و گودنشينها و مستضعفين، بر مصلحت قاعدين درمنازل و مناسک و متمکنين و مرفهين گريزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامى مقدم باشد و نسل به نسل و سينه به سينه شرافت و اعتبار پيشتازان اين نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و بايد سعى شود تا از راه رسيده ها و دين به دنيا فروشان، چهره کفرزدايى و فقرستيزى روشن انقلاب ما را خدشه دار نکنند و لکه ننگ دفاع از مرفهين بيخبر از خدا را بر دامن مسئولين نچسبانند و آنهايى که در خانه هاى مجلل، راحت و بى درد آرميده اند و فارغ از همه رنجها و مصيبتهاى جانفرساى ستون محکم انقلاب و پابرهنه هاى محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتى از دور هم دستى بر آتش نگرفته اند، نبايد به مسئوليتهاى کليدى تکيه کنند، که اگر به آن جا راه پيدا کنند چه بسا انقلاب را يکشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات ملت ايران را بر باد دهند، چرا که اينها هرگز عمق راه طى شده را نديده اند و فرق و سينه شکافته نظام و ملت را به دست از خدا بيخبران مشاهده نکرده اند و از همه زجرها و غربتهاى مبارزان و التهاب و بيقرارى مجاهدان که براى مرگ و نابودى ظلم بيگانگان دل به درياى بلا زده اند، غافل و بيخبرند.

3- روحانيون و مديران و مسئولين محترم کاروانها و حج با توجه به مسئوليت خطيرى که در اداره و توجيه زائران محترم پذيرفته اند و با در نظر گرفتن شرايط استثنايى کشور جمهورى اسلامى ايران بايد تمام همت وتلاش خود را در برگزارى صحيح و منظم حج به کار گيرند و با سعه صدر و به دور از هر گونه توقع و منتى زائران محترم بيتاللّه را در آموزش و تعليم مناسک و مسائل حج همراهى نمايند و متناسب با حضور قشرهاى مختلف اعم از بيسواد و باسواد براى آنان برنامه ريزى کنند و از نقش سازنده خود و تاثير بزرگى که حج براى هميشه در سرنوشت انسان مى گذارد غافل نشوند، چرا که در آن فضاو شرايط معنوى همه دلها براى تحول و پذيرفتن حق آماده است، لذا از اعمال نظرهاى شخصى در امور حج و خصوصا در مسائل و مناسک جدا خوددارى شود و مسائل حج را با علم و يقين و در موارد ضرورت با مراجعه به اشخاص مطلع و يا منابع فقهى آن بيان فرمايند، چرا که در اعمال و مناسک حج مسائل جديد و مورد ابتلا فراوان است و خداى ناکرده بيان ناقص و غلط مسائل، موجب بطلان عمل و گرفتارى حجاج محترم و عسر و حرج مى گردد.

روحانيون عزيز در عين حالى که مسائل را به طور واضح و دقيق بيان مى کنند ولى از مشکلتراشى و حالتهاى وسواسگونه که زائران را در شک و ترديد و احتياطهاى بيمورد قرار مى دهد خوددارى کنند، چرا که وسواس در برنامه و مراسم وعبادتها و ادعيه موجب کسالت و بى توجهى در واجبات مى شود.

و يکى از فرصتهاى بسيار مناسب و مغتنم براى روحانيون، ارتباط با صاحبنظران و انديشمندان و علماى کشورهاى اسلامى است.

هر چند که استکبار جهانى، يا سران بعض کشورهاى اسلامى بشدت از اين نوع ملاقاتها و رابطه ها بيمناک و از آن جلوگيرى و مراقبت مى نمايند، ولى برنامه ريزى سالم و استفاده کردن از اين موقعيت مناسب براى تبادل افکار و انديشه ها و پيداکردن راه حل براى معضلات جوامع اسلامى از خواسته هاى جمهورى اسلامى ايران بوده است و در اين فرصت مغتنم، روحانيون معظم و مسئولين تبليغات حج براى انتقال تجارب انقلاب و ارائه خط مشىهاى سياسى در پرتو احکام قرآن و نقش عظيم روحانيت اسلام در رهبرى مردم و جامعه ، نقش کارسازى بايد ايفا بنمايند.

متاسفانه نه تنها مردم کشورها، بلکه روحانيون ممالک اسلامى اکثرا از کارآيى و نقش سازنده و تعيين کننده خود در مسائل روز و سياستهاى بينالمللى بيخبر هستند و متاثر از القائات و برداشتهاى مادى، تصور مى کنند که در عصر تمدن و تکنيک و صنعت و تحولات علمى وپيشرفتهاى مادى، نفوذ روحانيت کم شده است و نعوذباللّه اسلام از اداره کشورها عاجز مانده است، که بحمداللّه پيروزى انقلاب اسلامى ايران به رهبرى روحانيت، خلاف اين تصورات را ثابت نمود و على رغم همه کارشکنيها و سنگاندازيها و توطئه هاى شرق و غرب و حسادت و کينه توزى ايادى آنان، توانمندى و اقتدار روحانيت اسلام آشکار گرديد.

که من از تمامى علما و متفکرين و دانشمندان اسلامى سراسر جهان دعوت مى کنم که در فرصتهاى مناسب به کشور عزيز اسلامى ايران سفر کنند و در وضع گذشته اين مملکت که نظام شاهنشاهى آن را به مملکتى غربزده و تهى از ارزشهاى اسلامى مبدل ساخته بود و ايران مى رفت تا پايگاهى براى اسلامزدايى و محو آثار رسالت گردد و از تاريخ تا فرهنگ و همه مظاهر اسلام نابود شود، فکر نمايند و همچنين به بررسى وضعيت کنونى بپردازند که اساس قوانين ومقررات اين کشور را وحى و اسلام معين نموده است و تمامى مظاهر کفر و شرک و معاصى علنى حتى المقدور بر چيده شده و علىرغم همه نغمه هاى شوم التقاطيها و چپها و راستها و مليگراها که در روزهاى اول پيروزى انقلاب و براى قبضه نمودن قدرت و تفکر ملت ايران از حلقوم آنان برمى خاست، خداوند بر ما منت نهاد که توطئه آنان کشف و در تمامى کشور ما قوانين و برنامه هاى اسلامى در حال پياده شدن است و از ميدانهاى نبرد و کارزار گرفته تا مراکز تحقيقات علمى ، دانشگاهها و حوزهها و از مجالس قانونگذارى و تدوين همه مقررات کشورى و لشکرى تا قوه مجريه که دستاندرکاران حل و فصل بزرگترين مسائل ادارى و اجرايى يک کشور بزرگ و در حال جنگ و محاصره وبا جمعيتى متجاوز از پنجاه ميليون نفر است و از قوه قضاييه که مسئوليت اجراى حدود و احکام الهى و در حقيقت بار سنگين تامين امنيت جان و نواميس و اموال و شخصيت يک جامعه انقلابى را به عهده دارد تا فرماندهى قواى نظامى وانتظامى که مسئوليت امنيت مرزهاو داخل کشور و خنثى نمودن صدها توطئه رنگارنگ به عهده آنان است و بايد جلوى تخريب و جنايات منافقين و ضدانقلاب واشاعه فحشا و منکرات و دزديها و قتلها و موادمخدر را بگيرند، که همه اينها با رهبرى روحانيت متعهد و به برکت احکام نورانى اسلام و کتاب آسمانى پيامبر اکرم حضرت محمد بن عبداللّه - صلى اللّه عليه وآله وسلم - و پيروى از ائمه هدى - عليهم السلام - اداره مى شود و خدا را سپاس مى نهيم که با تکيه بر آيات وحى و کتاب خدا توانسته ايم کشورمان را از وابستگيها نجات دهيم.

البته تا پياده کردن تمامى احکام و مقررات اسلامى وعمل کامل در همه سطوح جامعه راه زيادى در پيش داريم ولى به يارى خداوند همچنان به تلاش و کوشش خود ادامه مى دهيم و در عمل به همه غربزدگان و شرقزدگان و خودباختگانى که از مطرح کردن شعار اسلام و اعتماد به قرآن کريم واهمه داشته اند،نشان مى دهيم که چگونه مى توان جامعه را از سرچشمه هاى معرفت کتاب خدا و هدايت اسلام عزيز سيراب نمود، که بحمداللّه همه اينها از برکات و ورود علما در مسائل سياسى و استنباط احکام در مسائل مستحدثه بوده است، که روحانيت کشور ايران فقط به خطابه و وعظ و ذکر مسائل روزمره اکتفا ننموده است و با دخالت در مهمترين مسائل سياسى کشور خود و جهان توانسته است قدرت مديريت روحانيت اسلام را به نمايش بگذارد و اتمام حجتى براى همه قائلين به سکوت و سازشکاران بى تعهد و علم فروشان بى عمل باشد وتعجب است که چگونه بسيارى ازعلما و روحانيون کشورها و بلاد اسلامى از نقش عظيم و رسالت الهى و تاريخى خود در اين عصرى که بشريت تشنه معنويت و احکام نورانى اسلام است غافلند و عطش ملتها را درک نمى کنند و از التهاب و گرايش جوامع بشرى به ارزشهاى وحى بيخبرند و قدرت و نفوذ معنوى خود را دست کم گرفته اند، که در همين شرايط پر زرق و برق حاکميت علوم وتمدن مادى بر نسل معاصر، علما و خطبا و ائمه جمعه بلاد و روشنفکران اسلامى با وحدت و انسجام و احساس مسئوليت و عمل به وظيفه سنگين هدايت و رهبرى مردم، مى توانند دنيا را در قبضه نفوذ و حاکميت قرآن در آورند و جلوى اينهمه فساد و استثمار و حقارت مسلمين را بگيرند و از لانه کردن شياطين کوچک و بزرگ خصوصا امريکا در ممالک اسلامى جلوگيرى کنند و به جاى نوشتن و گفتن لاطائلات و کلمات تفرقه انگيز و مدح و ثناى سلاطين جور و بدبين کردن مستضعفان به مسائل اسلام و ايجاد نفاق در صفوف مسلمين به تحقيق و نشر احکام نورانى اسلام همت بگمارند و با استفاده از اين درياى بيکران ملتهاى اسلامى ، هم عزت خود را و هم اعتبار امت محمدى - صلى اللّه عليه و آله وسلم - را پايدار نمايند.

آيا براى علماى کشورهاى اسلامى ننگآور نيست که با داشتن قرآن کريم و احکام نورانى اسلام و سنت پيامبر - صلى اللّه عليه وآله وسلم - و ائمه معصومين - عليهم السلام- احکام و مقررات کفر در ممالک اسلامى تحت نفوذ آنان پياده شود و تصميمات ديکته شده صاحبان زر و زور و تزوير و مخالفان واقعى اسلام اجرا گردد و سياستگذاران کرملين يا واشنگتن دستورالعمل براى ممالک اسلامى صادر کنند? علماى بلاد و کشورهاى اسلامى بايد راجع به حل مشکلات و معضلات مسلمين و خروج آنان از سيطره قدرت حکومتهاى جور با يکديگر به بحث و مشورت و تبادل نظر بپردازند و براى حفظ منافع مسلمين سينه ها را سپر کنند و جلوى تهاجم فرهنگهاى مبتذل شرق و غرب را که به نابودى نسل و حرث ملتها منتهى شده است را بگيرند، و به مردم کشورهاى خود آثار سوء و نتايج خود باختگى در مقابل زرق و برق غرب و شرق را بازگو کنند و به مردم و به دولتها خطر استعمار نو و شيطنت ابرقدرتها که جنگ و مسلمانکشى در جهان به راه انداخته اند، گوشزد کنند.

من مجددا تاکيد مى کنم که دنيا امروز تشنه حقايق و احکام نورانى اسلام است و حجت الهى بر همه علما و روحانيون تمام گرديده است، چرا که وقتى جوانان کشورهاى اسلامى براى دفاع از مقدسات دينى خود تا سر حد شهادت پيش رفته اند و براى بيرون کردن متجاوزان، خود را به درياى حوادث و بلا زده اند و زندانها و شکنجه ها را به جان خريده اند و همچون مسلمانان شجاع و مبارز و عزيزان حزباللّه لبنان و ساير کشورها مقاومت کرده اند و به جهاد عليه متجاوزان برخاسته اند، چه حجتى بالاتر از اين و چه بهانه اى براى سکوت و مماشات و در خانه نشستن و تقيه کردنهاى بيمورد مانده است? علما و روحانيت متعهد اسلام اگر دير عمل کنند، کار از کار مى گذرد.

البته ما درد تنهايى بعض از علما و متعهدينى که در شهرها و کشورهايشان در محاصره سرنيزه ها و فشار تحليلها و حکمهاى نامشروع علماى سوء و دربارى گرفتار آمده اند را احساس مى کنيم ولى به همه اين عزيزان که در فشار جباران مى باشند، موعظه خدا رايادآور مى شويم که ان تقوموا للّه مثنى و فرادى ثم تتفکروا،(16) براى خدا قيام کنيد و از تنهايى و غربت نهراسيد، مساجد بهترين سنگرها و جمعه و جماعات مناسبترين ميدان تشکل و بيان مصالح مسلمين مى باشند.

امروز دولتها و سرسپردگان ابرقدرتها اگر چه به جنگ جدى با مسلمانان برخاسته اند وهمچون دولت هند مسلمانان بيگناه و بى پناه و آزاده را قتل عام مى کنند ولى هرگز جرات و قدرت تعطيل مساجد و معابد مسلمين را براى هميشه ندارند ونور عشق و معرفت ميليونها مسلمان را نمى توانند خاموش کنند.

در عين حال اگر آنان مساجد و محافل مذهبى و سياسى علماى اسلام را به تعطيلى بکشانند و حتى علماى اسلام را در ملا عام به دار کشند، خود دليل مظلوميت اسلام و موجب توجه بيشتر مسلمانان به روحانيت و پيروى از آنان مى شود.

مگر نه اين است که خداوند از علما پيمان گرفته است که در برابر ستم ستمکاران و ظلم جنايت پيشگان ساکت و آرام نمانند? مگرنه اين است که علما حجت پيامبران ومعصومين بر زمين هستند? پس بايد علما و روشنفکران و محققان به داد اسلام برسند و اسلام را از غربتى که دامنگيرش شده است نجات دهند و بيش ازاين ذلت و حقارت را تحمل نکنند و بت سيادت تحميلى جهانخواران را بشکنند و با بصيرت و سياست چهره منور و پراقتدار خود را آشکار سازند و در اين راستا، دو چهره ها و روحانىنمايان و دين به دنيافروشان و قيل و قال کنندگان را از خود و از کسوت خود برانند و اجازه ندهند که علماى سوء و تملق گويان ظلمه و ستمگران، خود را به جاى پيشوايان و رهبران معنوى امتهاى اسلامى بر مردم تحميل کنند و از منزلت و موقعيت معنوى علماى اسلام سوء استفاده کنند.

روحانيون متعهد اسلام بايد از خطر عظيمى که از ناحيه علماى مزور و سوء و آخوندهاى دربارى متوجه جوامع اسلامى شده است سخن بگويند، چرا که اين بيخبران هستند که حکومت جابران و ظلمسران وابسته را توجيه و مظلومين را از استيفاى حقوق حقه خود منع و در مواقع لزوم به تفسيق و کفر مبارزان وآزاديخواهان در راه خدا حکم مى دهند، که خداوند همه ملتهاى اسلامى را از شرور و ظلمت اين نا اهلان و دين فروشان نجات دهد.

و يکى از مسائل بسيار مهمى که به عهده علما و فقها و روحانيت است، مقابله جدى با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادى شرق و غرب و مبارزه با سياستهاى اقتصاد سرمايه دارى و اشتراکى در جامعه است، هرچند که اين بليه دامنگير همه ملتهاى جهان گرديده است و عملا بردگى جديدى بر همه ملتها تحميل شده و اکثريت جوامع بشرى در زندگى روزمره خود به اربابان زر و زور پيوند خورده اند و حق تصميمگيرى در مسائل اقتصاد جهان از آنان سلب شده است و علىرغم منابع سرشار طبيعت و سرزمينهاى حاصلخيز جهان و آبها و درياها و جنگلها و ذخاير، به فقر ودرماندگى گرفتار آمده اند و کمونيستها و زراندوزان و سرمايه داران با ايجاد روابط گرم با جهانخواران، حق حيات وابتکار عمل را از عامه مردم سلب کرده اند و با ايجاد مراکز انحصارى وچند مليتى، عملا نبض اقتصاد جهان را در دست گرفته وهمه راههاى صدور و استخراج و توزيع و عرضه وتقاضا و حتى نرخگذارى و بانکدارى را به خود منتهى نموده اند وبا القاى تفکرات و تحقيقات خود ساخته ، به توده هاى محروم باورانده اند که بايد تحت نفوذ ما زندگى کرده و الا راهى براى ادامه حيات پابرهنه ها، جز تن دادن به فقر باقى نمانده است و اين مقتضاى خلقت و جامعه انسانى است که اکثريت قريب به اتفاق گرسنگان در حسرت يک لقمه نان بسوزند و بميرند و گروهى اندک هم از پرخورى و اسراف وتعيشها جانشان به لب آيد.

به هر حال اين مصيبتى است که جهانخواران بر بشريت تحميل کرده اند و کشورهاى اسلامى به واسطه ضعف مديريتها و وابستگى، به وضعيت اسفبار گرفتار شده اند که اين به عهده علماى اسلام و محققين و کارشناسان اسلامى است که براى جايگزين کردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامه هاى سازنده و دربرگيرنده منافع محرومين و پابرهنه ها را ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت به درآورند.

البته پياده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصا برنامه هاى اقتصادى آن و مقابله با اقتصاد بيمار سرمايه دارى غرب و اشتراکى شرق، بدون حاکميت همه جانبه اسلام ميسر نيست و ريشه کن شدن آثار سوء و مخرب آن، چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حکومت اسلامى همچون جمهورى اسلامى ايران نيازمند به زمان باشد، ولى ارائه طرحها و اصولا تبيين جهتگيرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومين و گسترش مشارکت عمومى آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترين هديه و بشارت آزادى انسان از اسارت فقر و تهيدستى به شمار مى رود و بيان اين حقيقت که صاحبان مال و منال در حکومت اسلام هيچ امتياز و برترى اى از اين جهت بر فقرا ندارند و ابدا اولويتى به آنان تعلق نخواهد گرفت، مسلم راه شکوفايى و پرورش استعدادهاى خفته و سرکوب شده پابرهنگان را فراهم مى کند.

و تذکر اين مطلب که ثروتمندان هرگز به خاطر تمکن مالى خود نبايد در حکومت و حکمرانان و اداره کنندگان کشور اسلامى نفوذ کنند ومال و ثروت خود را به بهانه فخرفروشى و مباهات قرار بدهند و به فقرا و مستمندان و زحمتکشان، افکار و خواسته هاى خود را تحميل کنند، اين خود بزرگترين عامل تعاون و دخالت دادن مردم در امور و گرايش آنان به اخلاق کريمه و ارزشهاى متعالى و فرار از تملقگوييها مى گردد و حتى بعض ثروتمندان را از اينکه تصور کنند که مال و امکاناتشان دليل اعتبار آنان در پيشگاه خداست متنبه مى کند.

خلاصه کلام اينکه بيان اين واقعيت که در حکومت اسلامى بهاى بيشتر و فزونتر از آن کسى است که تقوا داشته باشد، نه ثروت و مال و قدرت و همه مديران وکارگزاران و رهبران و روحانيون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بيشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنين و مرفهين، و در کنار مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگى است که نصيب اوليا شده و عملا به شبهات و القائات خاتمه مى دهد، که بحمداللّه در جمهورى اسلامى ايران، اساس اين تفکر و بينش در حال پياده شدن است.

و همچنين مسئولين محترم کشور ايران علىرغم محاصرات شديد اقتصادى وکمبود درآمدها، تمامى کوشش و تلاش خود را صرف فقرزدايى جامعه کرده اند و همه آرمان و آرزوى ملت و دولت و مسئولين کشور ما است که روزى فقر و تهيدستى از جامعه ما رخت بربندد و مردم عزيز و صبور و غيرتمند کشور از رفاه در زندگى مادى و معنوى برخوردار باشند.

خدا نياورد آن روزى را که سياست ما و سياست مسئولين کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايه دارها گردد و اغنيا و ثروتمندان ازاعتبار و عنايت بيشترى برخوردار شوند.

معاذاللّه که اين با سيره و روش انبيا و اميرالمؤمنين و ائمه معصومين - عليهم السلام - سازگار نيست، دامن حرمت و پاک روحانيت از آن منزه است، تا ابد هم بايد منزه باشد و اين از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانيت ما است که به حمايت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است.

از آنجا که محروميتزدايى ، عقيده و راه و رسم زندگى ما است، جهانخواران در اين مورد هم ما را آرام نگذاشته اند و براى ناتوان ساختن دولت ودستاندرکاران کشور ما حلقه هاى محاصره را تنگتر کرده اند و بغض و کينه و ترس و وحشت خود را در اين حرکت مردمى و تاريخى تا مرز هزاران توطئه سياسى - اقتصادى ظاهر ساخته اند و بدون شک جهانخواران به همان ميزان که از شهادتطلبى و ساير ارزشهاى ايثارگرانه ملت ما واهمه دارند، از گرايش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمايت از پابرهنگان در هراسند و مسلم هر قدر کشور ما به طرف فقرزدايى و دفاع از محرومان حرکت کند، اميد جهانخواران از ما منقطع و گرايش ملتهاى جهان به اسلام زيادتر مى شود و روحانيت عزيز بايد به اين اصل توجه عميق داشته باشند و افتخار تاريخى و بيش از هزار ساله پناهگاهى محرومان را براى خود حفظ کنند و به ساير مسئولين و مردم توصيه نمايند که ما نبايد گرايش و توجه بى شائبه محرومين را به انقلاب و حمايت بيدريغ آنان را از اسلام فراموش کنيم و بدون جواب بگذاريم.

البته پرواضح است که همه اقشار کشور ما در انقلاب سهيم و شريکند و همه براى خدا و انجام وظيفه الهى خود وارد صحنه ها شده اند و مقصد خدا است و هرگز آمال بلند و الهى خود را به مسائل مادى آلوده نمى کنند و با کمبودها ازميدان به در نمى روند، چرا که کسى که براى خدا جان ومال فدا مى کند، به خاطر شکم و دنيا از پا در نمى آيد، ولى وظيفه ما و همه دستاندرکاران است که به اين مردم خدمت کنيم و در غم و شادى ومشکلات آنان شريک باشيم که گمان نمى کنم عبادتى بالاتر از خدمت به محرومين وجود داشته باشد.

راستى وقتى که پابرهنه ها و گودنشينان و طبقات کمدرآمد جامعه ما امتحان و تقيد خود را به احکام اسلامى تا سر حد قربانى نمودن چندين عزيز و جوان و بذل همه هستى خود داده اند و در همه صحنه ها بوده اند - و انشاءاللّه خواهند بود - و سر و جان را در راه خدا مى دهند، چرا ما از خدمت به اين بندگان خالص حق و اين رادمردان شجاع تاريخ بشريت افتخار نکنيم! ما مجددا مى گوييم که يک موى سر اين کوخنشينان و شهيددادگان به همه کاخ و کاخ نشينان جهان شرف و برترى دارد.

و آخرين نکته اى که در اينجا ضمن تشکر از علما و روحانيون و دولت خدمتگزار حامى محرومان بايد از باب تذکر عرض کنم و بر آن تاکيد نمايم، مسئله ساده زيستى و زهدگرايى علما و روحانيت متعهد اسلام است که من متواضعانه و به عنوان يک پدر پير از همه فرزندان و عزيزان روحانى خود مى خواهم که در زمانى که خداوند بر علما و روحانيون منت نهاده است واداره کشور بزرگ و تبليغ رسالت انبيا را به آنان محول فرموده است، از زى روحانى خود خارج نشوند و از گرايش به تجملات و زرق و برق دنيا که دون شان روحانيت و اعتبار نظام جمهورى اسلامى ايران است، پرهيز کنند و برحذر باشند که هيچ آفت و خطرى براى روحانيت و براى دنيا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسير دنيا نيست که بحمداللّه روحانيت متعهد اسلام امتحان زهدگرايى خود را داده است، ولى چه بسا دشمنان قسم خورده اسلام و روحانيت بعد از اين براى خدشه دار کردن چهره اين مشعلداران هدايت و نور، دست به کار شوند و با کمترين سوژه اى به اعتبار آنان لطمه وارد آورند که انشاءاللّه موفق نمى شوند.

و اما زائران محترم ايرانى که انصافا شخصيت و شعور و رشد سياسى و اجتماعى خود را در مراسم حج سالهاى گذشته به نمايش گذارده اند و باعث حفظ آبرو و اعتبار جمهورى اسلامى ايران شده اند، امسال نيز علاوه بر دقت و توجه به اعمال و واجبات حج و استفاده از اين نعمت بزرگ تشرف به مکه مکرمه و مدينه منوره و زيارت خانه خدا و مرقد پاک نبى اکرم - صلى اللّه عليه وآله و سلم - و بقيع و تشرف به جوار تربت مطهر حضرت زهرا - سلام اللّه عليها - و ائمه معصومين - عليهم السلام - در راهپيمايى کوبنده برائت با هماهنگى و انسجام کامل در صفوف و شعارها و برنامه ها شرکت نمايند و از برکات اين اجتماع مقدس عبادى - سياسى که نشان دهنده اقتدار مسلمين و کشور عزيز و اسلامى ايران است بهره مند شوند و با برخوردهاى اخلاقى و سالم و سازنده در تمام مراسم حج و خصوصا در مسير راهپيمايى با مردم ساير کشورها و يا مامورين کشور عربستان سعودى، آنان را به ضرورت حضور در اين اجتماعات دعوت کنند و از هرگونه اعمال سليقه هاى شخصى و کارهاى خودسرانه اى که خداى ناکرده موجب هتک احترام اين اجتماع عظيم شود خوددارى کنند و از درگيرى و اهانت و جدال احتراز نمايند، هرچند که زائران محترم با آگاهى کامل نقشه ها و توطئه ها را خنثى مى کنند ولى چه بسا افرادى به منظور برهم زدن شکوه و جلوه اجتماعات حج و مخدوش کردن چهره انقلاب به کارهاى بدون حساب و خودسرانه دست زنند.

البته بعيد به نظر مى رسد که دولت يا مامورين عربستان که ميزبان زائران خانه خدا و حرم پيغمبر اکرمند، از اين نمايش قدرت اسلام و مسلمين در برابر کفر و ابتکار عملى - سياسى ملت ما که به خاطر سربلندى جهان اسلام و مسلمين مى باشد جلوگيرى کنند.

در هر حال زائران ايرانى به نقش و رسالت خود در تمامى مراحل حج توجه کنند که تمامى اعمال و رفتار آنان با دقت مورد توجه و نظر دوستان و دشمنان انقلاب ما است، و دشمنان انقلاب درصدد دست يافتن به سوژه اى ولو مختصر جهت تخريب قداست و اعتبار الهى مردم کشور ما مى باشند و دوستان و طرفداران انقلاب مشتاق آشنايى با روش و سيره وخصوصيات اين ملتى که آوازه نام و نشانش - به يارى خداوند - در سراسر عالم طنين افکنده است، گرديده اند.

و حج بهترين ميعادگاه معارفه ملتهاى اسلامى است که مسلمانان با برادران و خواهران دينى واسلامى خود از سراسر جهان آشنا مى شوند و در آن خانه اى که متعلق به تمام جوامع اسلامى و پيروان ابراهيم حنيف است، گردهم مى آيند و با کنار گذاردن تشخصها و رنگها و مليتها و نژادها به سرزمين و خانه اولين خود رجعت مى کنند و با مراعات اخلاق کريمه اسلامى واجتناب از مجادلات و تجملات، صفاى اخوت اسلامى و دورنماى تشکل امت محمدى - صلى اللّه عليه و آله وسلم - را در سراسر جهان به نمايش مى گذارند.

زائران محترم کشور ايران، ارزش دستاوردهاى معنوى و سياسى جمهورى اسلامى ايران را در برخورد با ساير مسلمانان بهتر درک مى کنند و باتوجه و اطلاع از گرفتاريها و مشکلاتى که به اشکال مختلف بر ملتهاى اسلامى تحميل شده است، به ابعاد عظمت انقلاب و عنايات خاصه حق تعالى و توجه امام زمان - ارواحنا فداه - به اين ملت بيشتر پى مى برند و قدر برکات اين انقلاب را بيشتر از گذشته مى دانند و از کار و تلاش مسئولين محترم و دولت خدمتگزار که شب و روز خود را وقف خدمت نموده اند، مطلع مى گردند و از تحولى که در جوانان و اقشار ديگر ملت به وجود آمده است و آنان را به بهشت صلابت و عفت و حيا و شرافت و آزادى وجهاد رهنمون شده اند، خدا را سپاس مى گزارند.

خداوندا! اين نعمتهاى بزرگ را از ما و ملت ما نگير.

خداوندا! ما را به ارزش برکات خود بيشتر آشنا فرما.

خداوندا! بربندگى ما و خلوص ما و اظهار عجز و ذلت ما در برابر خودت بيفزا.

خداوندا! به ما توکل و صبر و مقاومت و رضا و توفيق جلب عنايت خود کرامت فرما و در مسير خدمت به بندگانت ما را تا مرز قربانى خود وفرزندان و هستىمان همراهى و مدد بنما.

زائران محترم مبادا که از احساس رشد و عظمت انقلاب خود در برابر مسلمانان ديگر کشورها به غرور و عجب گرفتار شوند و خداى نخواسته به اعمال و رفتار مسلمانان به ديده اهانت و تحقير بنگرند و از همدلى و انس با دوستان خدا در مکه مکرمه محروم شوند و از شکر اين نعم بزرگ الهى، که تواضع در برابر مسلمانان و مستضعفان و برادران دينى است، غافل بمانند.

در کنار خانه خدا و مرقد پيامبر اکرم -صلى اللّه عليه و آله وسلم - بيعتها و پيوندهاى دوستى وارتباط آينده را با مسلمانان محکم کنند وحديث انقلاب و لطف خدا را به آنان بازگو نمايند.

و از جانب من و همه ملت ايران به همه مسلمانان اطمينان بدهيد که جمهورى اسلامى ايران پشتيبان شما و حامى مبارزات و برنامه هاى اسلاى شما است و در هر سنگرى عليه متجاوزان در کنار شما ايستاده است و از حقوق گذشته و امروز و آينده شما انشاءاللّه دفاع خواهد کرد و به آنان بگوييد که اقتدار و اعتبار جمهورى اسلامى ايران متعلق به همه ملتهاى اسلامى است و دفاع از ملت قهرمان و دلاور ايران در حقيقت دفاع از همه ملتهاى تحت ستم است و ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهاى اسلامى مى شکنيم و با صدور انقلابمان که در حقيقت صدور اسلام راستين و بيان احکام محمدى - صلى اللّه عليه و آله - است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه مى دهيم وبه يارى خدا راه را براى ظهور منجى مصلح و کل و امامت مطلق حق امام زمان - ارواحنا فداه - هموار مى کنيم.

و از نکاتى که حجاج محترم بايد به آن توجه کنند، اينکه مکه معظمه و مشاهد مشرفه آينه حوادث بزرگ نهضت انبيا و اسلام و رسالت پيامبراکرم است، جاى،جاى اين سرزمين محل نزول و اجلال انبياى بزرگ و جبرئيل امين و يادآور رنجها و مصيبتهاى چندين ساله اى است که پيامبر اکرم - صلى اللّه عليه و آله - در راه اسلام و بشريت متحمل شده اند و حضور در اين مشاهد مشرفه و امکنه مقدسه و در نظر گرفتن شرايط سخت و طاقتفرساى بعثت پيامبر، ما را به مسئوليت و حفظ دستاوردهاى اين نهضت ورسالت الهى بيشتر آشنا مى کند، که واقعا پيامبر اکرم - صلى اللّه عليه و آله و سلم- و ائمه هدى -عليهم سلام اللّه - در چه غربتهايى براى دين حق و امحاى باطل، استقامت و ايستادگى نموده اند و ازتهمتها و اهانتهاو زخمزبانهاى ابولهب و ابوجهلها و ابوسفيانها نهراسيدند و در عين حال شديدترين محاصره هاى اقتصادى در شعب ابيطالب، به راه خود ادامه داده اند و تسليم نشدند و سپس با تحمل هجرتها و مرارتها در مسير دعوت حق و ابلاغ پيام خدا و حضور در جنگهاى پياپى و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه وکارشکنيها به هدايت و رشد همت گماشته اند که دل صخره ها و سنگها و بيابانها و کوهها و کوچه ها و بازارهاى مکه و مدينه پر است از هنگامه پيام رسالت آنان که اگر آنها به زبان و سخن مى آمدند و از راز و رمز تحقق فاستقم کما امرت(17) پرده برمى داشتند، زائران بيتاللّه الحرام در مى يافتند رسول خدا براى هدايت ما و بهشتى شدن مسلمانان چه کشيده اند و مسئوليت پيروان او چقدر سنگين است.

و ملت شهيد داده ايران اگر چه در طول دوران مبارزه و جنگ و حوادث ديگر انقلاب مظلوميتها و سختيها و درد و رنجهاى فراوان ديده است و جوانان و عزيزان گرانقدرى را تقديم راه خدا کرده است ولى يقينا وسعت مظلوميتها و سختيهايى که بر پيشوايان ما رفته است، به مراتب بالاتر از مسائل ما است.

حجاج محترم سلام خالصانه ملت عزيز و مسئولين پر تلاش و خانواده هاى معظم شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودين را به پيشگاه مقدس پيامبر رحمت - صلى اللّه عليه و آله وسلم - و اهل بيت هدى - عليهم السلام - ابلاغ کنيد و ملتمسانه و عاجزانه از آنان تفقد و رحمت بيشتر براى اين پيروان صادق خود خواسته و پيروزى ملت ما را در جنگ بر کفر جهانى از خدا بخواهند و از اين فرصت مناسب در دعا کردن به همه مسلمانان و رفع گرفتاريها استفاده کنند.

خداوندا! اگر هيچ کس نداند تو خود مى دانى که ما براى برپايى پرچم دين تو قيام کرده ايم و براى برپايى عدل و داد در پيروى از رسول تو در مقابل شرق و غرب ايستاده ايم و در پيمودن اين راه لحظه اى درنگ نمى کنيم.

خداوندا! تو مى دانى که فرزندان اين سرزمين در کنار پدران ومادران خود براى عزت دين تو به شهادت مى رسند و با لبى خندان و دلى پر از شوق و اميد به جوار رحمت بى انتهاى تو بال و پر مى کشند.

خداوندا! تومى دانى که امت رسول تو در ا ين مملکت مواجه با همه توطئه ها است و ايادى شيطان در داخل و خارج او را آرام نمى گذارند و تلاشها هر روز براى در تنگنا و مضيقه قرار دادن اين ملت در امور اقتصاد فزونتر مى شود.

خداوندا! تو مى دانى مردم ما مشکلات را به جان و دل خريده اند و از هيچ چيزى غير تو ترس و بيم ندارند و تمام زجرها و دردها را تحمل مى کنند، همه پيروزيها را از آن تو و به عنايت تو مى دانند، پس ما را به عنايت دوباره خود همراهى نما و دلهاى ملت ما را به نصر وپيروزى خود اميدوارتر ساز و رزمندگ-ان جبهه ما را به مدد غيبى و جنود مخفى خود غالب وپيروز گردان و توان و صبر و استقامت ما را در تحمل سختيها و مشکلات افزون نما و نعمت رضايت در شکست وپيروزى را به ما ارزانى فرما و دل مردم ما را که براى دين تو شهيد و مفقود و مجروح و اسير داده اند و سختى هجران عزيزان را به عشق لقا و رضاى تو تحمل کرده اند، شادمان فرما و همه ما را در مسير بندگى خود عاشق و درد آشنا فرما و شهيدان ما را از کوثر زلال ولايت خود و رسول اکرم - صلى اللّه عليه و آله وسلم - و ائمه هدى - عليهم صلوات اللّه - سيراب نما و انقلاب اسلامى ما را به انقلاب مصلح کل متصل فرما.

انک ولى النعم.

1 ذى الحجة الحرام 407

1- بخشى از آيه 100 سوره نساء: و هرکس از خانه خويش خارج شود و در حال هجرت به سوى خدا و پيامبر او، مرگش فرا رسد، هرآينه پاداششبر خداست. 2- بخشى از آيه 35 سوره نور: خداوند نور آسمانها و زمين است.

3- سوره حديد، آيه 3.

4- بخشى از آيه 29 سوره فتح: محمد فرستاده خداست و ياران و همراهانش بر کافران بسيار سختگير، و با يکديگر بسيار مهربانند.

5- سوره حجر، آيه 9: البته ما قرآن را بر تو نازل کرديم و ما هم محققا آن را محفوظ خواهيم داشت.

6- شهر، ناحيه .

7- سوره توبه ، آيه 24: بگو اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشان خود را و اموالى که جمع آورده ايد و کالا و مالالتجاره که از کسادى آن بيمناکيد، و مسکنهايى که بدان دل خوش کرده ايد، بيش از خدا و رسول او و جهاد در راه او دوست مى داريد، پس منتظر باشيد تا امر نافذ (و قضاى حتمى ) خدا جارى گردد، و خداوند بدکاران را هدايت نخواهد کرد.

8- بخشى از آيه 63 سوره نور: کسانى که امر خدا را مخالفت مى کنند بايد بترسند از اينکه فتنه و يا عذابى دردناک آنان را در برگيرد.

9- بخشى از آيه 172 سوره اعراف، که خداوند (در عالم ذر) از فرزندان آدم سؤال کرد: آيا من پروردگار شما نيستم?.

10- اشاره به آيه 39 سوره يوسف.

11- بخشى از آيه 3 سوره توبه : اعلانى است از خدا و رسولش به مردم در روز حج اکبر.

12- جاهلان زاهد.

13- عالمان پرده در (رسوا و بيحيا).

14- بخشى از آيه 19 سوره انعام: و من از آنچه شما شرک مى ورزيد، بيزارم.

15- بخشى از آيه 7 سوره محمد (ص):اگر خداوند را يارى کنيد، شما را يارى کرده و گامهايتان را استوار خواهد ساخت.

16- بخشى از آيه 46 سوره سبا: (بگو شما را به يک موعظه سفارش مى کنم) اينکه براى خدا قيام کنيد به تنهايى يا دو نفر دو نفر، سپس فکر و انديشه کنيد.

/ 272