اي ختم رسل مدينه جسم است تو جان
در لفظ مدينه بس ز اعجاز تو چون
مه شق شده و گرفته دين را به ميان
نام تو گرفته قاف تا قاف جهان
مه شق شده و گرفته دين را به ميان
مه شق شده و گرفته دين را به ميان
1 ـ أثْرِب: نام ديگري از خانواده «يثرب»3 است كه توضيح آن خواهد آمد.
2 ـ أَرْضُ اللّه: بعضي از مفسرين عامّه مانند ثعلبي، مقاتل، مجاهد و قتاده در تفسير آيه شريفه «ألم تكن أرض اللّه واسعة فتهاجروا فيها»4 گفته اند: مقصود از «أرض اللّه» مدينه منوّره است5 و بعضي ديگر از علماي شيعه و سنّي آن را مطلق زمين معنا كرده اند و توضيح داده اند:توصيف «أرْض اللّه» به «وَاسِعَة» بيانگر مطلق زمين است و بر همين اساس دستور هجرت را به هر جايي كه بتوانند دينشان را حفظ كنند، داده است.6
3 ـ أَرْضُ الهِجرة: زميني كه در آن هجرت تحقق پيدا كرد، رسول خدا ـ ص ـ به همراه عده اي از مسلمانان از مكّه مكرمه به مدينه منوّره هجرت كردند كه آنان را «مهاجرين» ناميدند و كساني كه در مدينه پناه دادند نيز « أنصار» ناميده شدند. بنابر نقل طبراني پيغمبر اكرم ـ ص ـ مدينه را «أرض الهجرة» ناميدند.7
4 ـ 5 ـ أَكّالَةُ القُري، و به عبارت ديگر: أكّالة البلدان مي باشد رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «أُمرتُ بقرية تأكل القُري»8 مأمور شدم به روستا و شهري بروم كه أهل آن به خاطر اسلام آوردنشان بر شهرهاي ديگر چيره خواهند شد و خداوند آنان را ياري خواهد كرد. علماي اهل حديث، اين روايت را دو گونه تفسير كرده اند: 1- مدينه مركز اصلي لشكريان اسلام بوده است و از آنجا به ساير شهرها و بلاد غير مسلمان كه در فكر توطئه عليه اسلام بر مي آمدند، حمله مي شد و بعد از پيروزي، اموال غنيمتي و اسيران به مدينه منتقل مي شد. 2- مخارج شهر مدينه در آن روز از طريق پرداخت ماليات شهرهاي ديگري كه توسط مسلمانان فتح شده بود تأمين مي گرديد و لذا آن را «أكّالة البلدان» و يا «أكّالة القري» ناميده اند.96 ـ الايمان: در تفسير بيضاوي آمده است: مدينه را «ايمان» مي گويند; زيرا مردم مدينه منورّه الگو، نمونه و مظهر ايمان بوده اند.10 عبداللّه بن جعفر بن أبي طالب گفته است: خداي سبحان براي مدينه دو نام قرار داده: 1 ـ دار 2 ـ ايمان117 ـ 8 ـ البارَّة (البَرَّة): معناي دوواژه يكي است. مقصود از آن دو، زيادي بركات و فيضي است كه شامل مردم مدينه منوره و همه مردم جهان مي شود. سمهودي مي گويد: از آنجا كه مدينه منوره سرچشمه اسرار معنوي و محلّ درخشش أنوار الهي و بركات نبوي است «البَرَّة» ناميده شده است.129 ـ 10 ـ 11 ـ 12 ـ «البَحْر»، «البَحْرَةْ»، «البَحِيرَةْ» و «البُحَيْرَة» چهار واژه فوق بر مدينه منوّره اطلاق گرديده است. يا قوتي مي گويد: «استبحار» و «بحر» به سرزمين وسيع گفته مي شود و «البحر» به روستا نيز اطلاق شده است.13 در حديثي آمده است سعدبن عباده اَنصاري هنگامي كه مريض شده بود، رسول خدا ـ ص ـ به عيادتش رفت، آن حضرت پس از احوالپرسي و عيادت او، از برخورد ناخوشايند «عبدالله بن أُبي بن سلول» گِله كرد. سعد عذر خواهي نمود و براي او درخواست بخشش كرد و گفت: «اعف عنه يا رسول اللّه و اصفح ... و لقد اصطلح أهلُ هذه البحيرة أن يُتَوَّجوه فيعصِّبوه بالعصابة.»14 اي رسول خدا او را ببخشيد و از او بگذريد... زيرا مردم اين بحيره بر اين نوع برخوردها عادت كرده اند و خوشنودند. سعدبن عباده مدينه را «بُحيرة» ناميده كه در حقيقت تصغير «بحر» است. 13 ـ البَلاط: معمولا به سرزمين سنگ فرش «بَلاط» گفته مي شود، و همچنين بر قسمتي خاص از بين مسجد النبي ـ ص ـ و بازار مدينه منوره بلاط گفته شده است، در زمان رسول خدا ـ صلي اللّه عليه و آله و سلم ـ بر جنازه مسلمانان در آن موضع نماز مي گزاردند كه آنجا را «بَطْحاء» نيز مي ناميدند.15 بَلاطة الحمراء يا حجر السماق به سنگي اطلاق شده كه علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ در ميان كعبه معظمه بر روي آن به دنيا آمده است و الآن آن سنگ در نزديكي درب كعبه مي باشد.16 حاكم نيشابوري از علماي بزرگ أهل سنت در مورد ولادت آن حضرت در ميان كعبه مدعي تواتر اخبار است،17 و صاحب وسائل الشيعه شيخ حرّ عاملي در اشعاري كه به همين مناسبت سروده در بعضي ابيات مي گويد:
مَوْلِدُه بِمَكَّة قَدْ عُرِفا
علي رُخامَة هُناك حَمْرا
مَعْرَوفَةٌ زادَتْ بِذاكَ قَدْراً18
فِي داخِل الكَعْبَةِ زِيدَت شَرَفا
مَعْرَوفَةٌ زادَتْ بِذاكَ قَدْراً18
مَعْرَوفَةٌ زادَتْ بِذاكَ قَدْراً18