بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
57 ـ العَرَاء: از آن جهت كه ساختمان هاي شهر مدينه كوتاه بود و سعي مي شده است تا از خانه رسول خدا ـ ص ـ مرتفع تر و بلندتر نگردد، تشبيه به شتري شده است كه داراي كوهان كوچكي است و يا اصلا كوهان ندارد. و در حديث آمده است: «فَكَرِهَ أن يعروا المدينة»، «دوست نداشت خانه هاي مدينه طوري باشد كه در فضا پيدا شود.»60 أزهري مي گويد: «عُري» مرداني بزرگ بودند كه ضعفا به آنان پناه برده و در سايه آنان زندگي مي كردند.61 بايد گفت: از آن جهت كه بعد از رسول خدا ـ ص ـ مردم مستضعف زيادي رو به مدينه آوردند، تا در پناه آن حضرت زندگي سعادتمندي داشته باشند مدينه را «عُري» ناميده اند. 58 ـ العَرُوض: (بر وزن صبور) به سرزميني اطلاق مي شود كه داراي پستي هايي است كه سيل بر آنها جاري مي شود و سرزمين مدينه دنباله صحراي نجـد است و سيـل هاي وادي نجد گاه بر آن جاري مي گردد. خليل گفته است: مدينه را از اين جهت عروض ناميده اند.6259 ـ الغَرَّاء: اين كلمه أفعل التفضيل و مؤنث «أغَرَّ» است كه بر سفيدي جلو پيشاني اسب اطلاق مي شود. به آن «غُرَّه» هم گفته شده و همچنين به معناي زيبايي و نجابت و بزرگواري است كه اين اوصاف كريمه در مدينه رسول الله ـ ص ـ جمع است و اين شهر بر ساير شهرها شرافت و در مقابل آنها برجستگي و درخشندگي دارد.6360 ـ غَلَبَه: مدينه را قبل از اسلام «غَلَبَه» مي ناميدند; زيرا در دوران جاهليّت، يهود بر عمالقه غلبه پيدا كردند و سپس قبايل أوس و خزرج بر يهود غالب شدند و آنگاه بعد از ظهور اسلام مهاجرين و انصار بر آنان غالب و پيروز گرديدند.6461 ـ فاضحه: ديگر نام از نام هاي مدينه «فاضحه» است. كُراع مي گويد: از آن جهت كه افراد فاسد العقيده با پوشش نفاق نمي توانند در آنجا به زندگي خود ادامه دهند بلكه رسوا و مفتضح مي گردند، فاضحه ناميده مي شود و چه بسا اين مفاد و معناي جمله معروف «تنفي خبثها» 65 مي باشد. 62 ـ القاصمه: اين واژه از كتاب تورات نقل گرديده و از آن جهت به مدينه قاصمه گفته شده كه دشمنان ستمگري كه بدانجا تجاوز كردند، خود شكست خوردند و نابود گرديدند. 63 ـ قَبَّةُ الاسلام: اين واژه برگرفته از حديث شريف معروفي است كه به نقل از مجمع الزوائد ذكر گرديد (المدينة قبّة الاسلام...) 6664 ـ 65 ـ القرية، قرية الأنصار: قريه (با فتح قاف و كسر آن) بر شهري اطلاق گرديده كه مردمش را جمع كرده و نيازمندي هاي آنان را برمي آورد. و به تعبير أهل لغت: «المصر الجامع». ابو هلال عسكري گفته است: عرب به هر شهر كوچك و بزرگي ـ قريه ـ اطلاق مي كند.67شاهد بر گفته او 54 مورد از آيات قرآني است كه بر شهرهاي بزرگ و كوچك اطلاق «قريه» نموده و در آيه شريفه «لو لا نزّل هذا القرآن علي رجل من القريتين عظيم» 68 مقصود از قريتين «دو شهر» مكّه معظّمه و طائف است.69 و لغوي ها بر مدينه منورّه «قرية الانصار» گفته اند.، جمع آن قُري و قِري است.70 و در حديث منقول از عباس ـ ره ـ «انّ اللّه قد طهّر هذه القرية من الشرك» بر مدينه قريه اطلاق گرديده است.7066 ـ قرية رسول اللّه ـ ص ـ : نسبت دادن قريه و يا مدينه به رسول خدا ـ ص ـ امري است طبيعي و عادي و بر زبان راوياني همچون طبراني جاري گشته است. أحمد بن حنبل و طبراني نقل مي كنند: كه دجّال سير مي كند تا مي رسد به مدينه منوره و در آنجا جلوش گرفته شده و اجازه ورود داده نمي شود، و سپس مي گويد: «هذه قرية ذاك الرجل» كه در اينجا قريه; يعني همان مدينه، به رسول خدا ـ ص ـ نسبت داده شده است.72 67 ـ قلب الايمان: ابن جوزي در حديث «المدينة قبّة الاسلام»، «قلب الايمان» را نيز اضافه نموده است.7368 ـ مؤمنه: ابن زباله روايتي نقل مي كند كه رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «والّذي نفسي بيده انَّ تربتها لمؤمنة»; «قسم به كسي كه جان و روان من در دست اوست، همانا خاك مدينه محلّ أمن و أمان و آرامش است.» آنگاه مي گويد: در كتاب تورات نيز بر مدينه «مؤمنه» گفته شده است.7469 ـ مُباركة: انس مي گويد: رسول خدا ـ ص ـ آنگاه كه به مدينه منوره داخل شد و در جلو منزل أبو ايوّب انصاري ـ ره ـ نزول اجلال فرمود75 اين آيه شريفه را بر زبان جاري و قرائت نمود: «رَبّ أنزلني منزلا مباركاً و أنت خير المنزلين» گويا فرمود: مدينه جايگاه پر بركت و مباركي است.76 و همچنين براي اين شهر دعا كرد و درخواست بركت نمود، كه «مبارك» و «مباركه» ناميده شد. در آغاز اين نوشتار، دعاي گرامي آن حضرت را با سندهاي مختلف ذكر كرديم.7770 ـ مَحْبُورَةْ: از مادّه «حَبَرَ» گرفته شده كه معناي آن، شادي و سرور زياد به همراه نعمت مي باشد. «محِبارْ» به زميني گفته مي شود كه گياهانش سريع رشد مي كند و باعث بركت و خير بسيار است.78 و در آيه كريمه قرآن آمده: «و هم في روضة يُحْبَرُونَ». 79 در تفسير مجمع البيان آمده: مؤمنين و صالحان در بهشت متنعمند و در سرور و خوشنودي كامل بسر مي برند.80 پس وجه نامگذاري به مَحبْوره با نعمت هاي فراوان در اين شهر روشن و آشكار است. و بعضي گفته اند: نام گذاري مدينه به محبورة از جهت «علاقه حال و محلّ» است; زيرا بر اساس روايت حسنه اي، سلمان فارسي از فاطمه زهرا ـ س ـ نقل مي كند كه رسول خدا ـ ص ـ ملقب به «محبور» گرديده بود. سلمان مي گويد: فاطمه اطهر ـ س ـ فرمود: به من تعليم داد پدر بزرگوارم اين دعا را: «بسم اللّه النور الذي يقول للشي كن فيكون... بسم اللّه الذّي أنزل النور علي الطور بقدر مقدور في كتاب مسطور علي نَبي مَحْبور». 81 محبور در اينجا به معناي مسؤوليت پذيري كه تمام جهات حسنه را داراست. مي باشد. 71 ـ مَحْرُوسَة: جَنَدي در كتاب «فضائل المدينه» مي گويد: يكي ديگر از نام هاي مدينه «محروسه» مي باشد كه در حديث از رسول خدا ـ ص ـ وارد شده كه فرمود: «المدينة مشتبكةٌ بالملائكة علي كلّ نقب منها ملك يحرسها». مدينه حفاظت و پاسداري مي شود به واسطه فرشتگاني كه بر سر هر يك از راه هاي منتهي به آن، نگهباني مي دهند82 و لذا آن را «محروُسَه» ناميده اند. 72 ـ محفوفة: از آن جهت كه مدينه را بركات الهي و ملائكه رحمتش احاطه نموده اند، محفوفه ناميده شده، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «المدينة و مكّة محفوفتان بالملائكة علي كلِّ نقب منها ملك لايد خلها الرجال و لاالطاعون». 83 «گرداگرد شهر مدينه و مكّه را فرشتگان فرا گرفته اند و او را از شّر دجّال و امراض گوناگوني همچون طاعون حفظ خواهند نمود.» 73 ـ محفوظه: خداي سبحان ـ مدينه را مصون و محفوظش داشته و آرامگاه حبيبش محمد مصطفي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را در آنجا قرار داده است. رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «القري المحفوظة أربع: المدينة و مكّة و ايليا و نجران» شهرهاي حراست شده چهار تا است: مدينه، مكّه، ايليا و نجران. گويا حفاظت و امنيّت اين چهار شهر تضمين شده است.8474 ـ مُدْخَل صِدقْ: از ديگر نام هاي مدينه «مُدْخَل صِدْق» است. ( در آيه شريفه «ربّ أدخلني مدخل صدق و أخر جني مخرج صدق...»85) تفسير مجمع البيان براي اين كلمه چهار توجيه ذكر مي كند; در وجه دوم مي گويد: مُدْخَل صدق «مدينه منوره است كه خداي سبحان رسول گراميش را با عزت و شوكت داخل مدينه نمود و سپس به مكه معظّمه با فتح و سر بلندي باز گرداند. اين وجه را نسبت به ابن عباس، حسن بصري، قتاده و سعيد بن جبير داده است.8675 ـ 76 ـ المدينه، مدينه رسول اللّه ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ واژه مدينه بر مجتمعي اطلاق مي شود كه تعداد خانه هاي آن از روستا بيشتر باشد و همچنين به شهري كه در برگيرنده حوائج خود باشد (المصرالجامع) مدينه گفته مي شود.87 اين واژه در قرآن كريم 14 مرتبه تكرار شده كه تقريباً در 4 مورد آن «يثرب»; مدينه رسول الله ـ ص ـ قصد شده است. در كتاب هاي لغت مدينه براي ده ها شهر علم گشته است و لكن يثرب را «مدينه منوّره» معرفي نموده اند.88 هر كسي را به مدينه منوره نسبت دهند «مدني» مي نامند و چنانچه به شهرهايديگري همچون بغداد كه «المدينه» معروف است نسبت دهند «مديني» گفته مي شود.89 واژه مدينه (يثرب) بارها بر زبان رسول خدا و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ جاري گشته است; همان گونه كه فرمود: «اللّهّم حبّب الينا المدينة كما حببت الينا مكّة...» 90 امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «لمّا دخل النبي المدينة خُطَّ دورها برجله ثم قال: اللهم من باع رباعه فلا تبارك له.» پيغمبر اكرم ـ ص ـ آنگاه كه وارد مدينه شد، خانه هاي اطراف آن را شناسائي كرده، فرمود، خدايا! هر كس خانه هاي مدينه را از جهت بي اعتنايي به اين شهر بفروشد بر او مبارك مگردان.91 بايد گفت چه بسا نام مدينه براي اين شهر قبل از ورود رسول خدا ـ ص ـ بر سر زبان مردم اين شهر جاري بوده است; زيرا آنگاه كه رسول گرامي اسلام ـ ص ـ بر مدينه وارد شد مردم ضمن خواندن اشعار ذيل او را استقبال مي نمودند:
طلع البدر علينا من ثنّيات الوداع جئت شرّفت المدينة مرحبا يا خير داع92
و جب الشكر علينا ما دعا لله داع مرحبا يا خير داع92 مرحبا يا خير داع92
و شايد اين نام (مدينه) را خود رسول خدا ـ ص ـ قبل از ورودش بر اين شهر «يثرب» گذارده است.93 و همچنين «مدينه»در كلام خود رسول خدا ـ ص ـ به حضرتش نسبت داده شد، همانطوري كه در نام هاي شماره 15 و 33 و 68 گذشت.