احـرام - قاموس واژه ها و اصطلاحات حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاموس واژه ها و اصطلاحات حج - نسخه متنی

علی حجتی کرمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احـرام

«اشــاره»
در اين «مقال»
برآنيم «تا با پشتوانه توفيقات و تأييدات
خداوندگار»، مفاهيم لغوي و معاني شرعي و فقهي
واژهها و اصطلاحات «حج» را مورد بحث و پژوهش قرار
دهيم...

اين
«تحقيق» با جامعيت و
گستردگي كه ميتواند داشته باشد، تا آنجا كه
آگاهي اندك و استقراء ناقص ما گواه است، نخستين
گامي است كه در اين «مقوله» برداشته ميشود
و نويسنده انتظار دارد به عنوان تنها «گامي در
مسير» و مقدمه و پيش درآمدي بر تحقيقات
همه جانبهتر و پژوهش هاي گستردهتر
آينده، مورد عنايت انديشمندان و پژوهشگران قرار
گرفته و با رهنمودهاي مفيد و انتقادات
سازنده خود بر وسعت و جامعيت و غناي آن
بيفزايند:

«اِحْرام» ـ
به كسر همزه ـ در لغت به مفهوم «منع»1 است، و
به معني «دخول در حرم»، «دخول در شهر مكه»، و يا «دخول در حرمتي كه هتك آن
روا نيست»، نيز آمده است. و همچنين به دخول در ماه هاي حرام
(ذيعقدةالحرام، ذيحجةالحرام، محرمالحرام، و رجب المرجب)،
اِحرام گفته ميشود:

«اَحْرَمَ»: دَخَلَ فِي
الشَّهر الحرام، دَخَلَ فِي الْحَرَم، اوفي حُرمة
لاتُهتَك»2.

«اِحرام»: شرب سياه و از آن طيلسان
كردندي.

«اَحرام»: جمع حَرَم و حَريم.

«اِحْرام بَند»: آنكه اِحرام بسته
باشد.3





  • طراوت كه از جان هوا خواه
    تُست

    طراوت كه از جان هوا خواه
    تُست



  • ز اِحرام بندانِ درگاه تُست4
    ز اِحرام بندانِ درگاه تُست4


در
«لغتنامه دهخدا»، ذيل مادّه «اِحرام» آمده است:

«آهنگ
حج كردن، به حرمت شدن، در حرمتي كه هتك آن روا
نيست درآمدن، در ماه حرام شدن، در حرم مكه يا
مدينه درآمدن...»
«اِحْرام
حاج و معتمر»:

«بكاري
درآمدن او كه به سبب آن حرام شود چيزي كه حلال
بود، مقابل «اِحلال» در حج. بر خود حرام گردانيدن
بعضي چيزهاي حلال و مباح (مانند استعمال طيب و
مباشرت) ... و مجازاً به معناي دو چادر نادوخته كه
در ايام احرام يكي را لنگ و تهبند و ديگري را بر دوش پوشند».

«اِحرام بستن»: آهنگ كردن، قصد و نيّت
كردن:





  • چه آسان است بابيبرگي
    اِحرام بستن

    چه آسان است بابيبرگي
    اِحرام بستن



  • كه هم مركب بود هم توشه دامن بر
    كمر بستن

    كه هم مركب بود هم توشه دامن بر
    كمر بستن


«صائب»
«اِحرام گرفتن»: مراسم احرام بجا آوردن (در
حج)...





  • چون همي خواستي گرفت
    اِحرام

    چون همي خواستي گرفت
    اِحرام



  • چه نيت كردي اندر آن
    تحريم

    چه نيت كردي اندر آن
    تحريم


«ناصرخسرو»
«مُحْرِمْ»: احرام بند ـ احرام
گرفته...5
صاحب6 كتاب «كشّاف اصطلاحات الفنون»
زير واژه «اِحرام»، چنين آورده اســت:

«اِحرام، ـ به كسر همزه ـ
لغتاً به معناي «منع» آمده، و شرعاً تحريم چيزهايي
و ايجاب چيزهايي7، حرام كردن پارهاي از امور و واجب ساختن امور ديگري است،
آنگاه كه آهنگ و قصد انجام مناسك حج را دارد...»
8
«بيرجندي» گويد: (در مذهب
«ابوحنيفه»، احرام عبارت است از نيّت حج به همراه
لفظ تلبيه (يعني: لبيك، اللهم لبيك... گفتن) و به كسي كه قاصد اِحرام است،
مُحْرِمْ گفته ميشود).9
و نزد صوفيه اِحرام عبارت است
از ترك شهوت نسبت به مخلوقات و يا ترك «شهود
مخلوقات»؟!10 و خروج از احرام نزد ايشان، عبارت است از توسّع و گشادهرويي (تواضع و فروتني) نسبت به خلق و فرود
آمدن به سوي آنان، بعد العنديّه في مقعد
صدق...»11
«علامه طريحي»، «اِحرام» را مصدرِ «اَحْرَمَ الرَّجُل يُحْرِم»
ميداند، آنگاه كه محرم به انجام مناسك حج و يا اعمال عمره
ميآغازد و همه اسباب و شرائط آن را، از بركندن لباس مخيط (دوخته شده) و
پرهيز از تمامي آنچه را كه شرعاً در حال احرام ممنوع است، فراهم
ميسازد.12
و
نيز «اِحْرام» را عبارت از «توطين نفس» بر اجتناب محرمات، از: صيد، استعمال
عطر، نزديكي با زن و پوشيدن لباس دوخته شده و امثال ذلك، برشمرده
است.13
در
كتاب «معجم معالم الحجاز» آمده است:

«... كسي كه در شهرهاي حرام از
ميقات براي حج احرام بگيرد، پس او محرم است و
مأمور است مناسك را تا آخر به پايان برساند، براي
وي در اين هنگام، (رفث و آنچه مربوط به زنان
ميباشد، خوشبو كردن خويش با عطر، پوشيدن
لباس دوخته و شكار صيد...) حرام ميباشد».14
در
برخي از منابع «احرام شرعي» را اين چنين به شرح كشيده است:

«عدم داخل شدن در حرمات
(حرامهاي) ويژهاي، يا التزام به عدم
دخول. امّا اِحرام شرعي آنگاه محقق ميگردد
كه با نيّت، ذكر و يا خصوصيتي همراه باشد».

و نيز «احرام شرعي»; يعني:
«نيّت دخول در حج يا عمره».

«احرام شرعي» از ديدگاه «مذهب مالكي» عبارت است از: «نية احد
النسكين»، نيّت حج يا عمره با «قول» و «فعلي» كه در ارتباط با حج و عمره
باشند. و در نظر «مذهب حنفي» عبارت است از نيت مناسك حج يا عمره به همراه ذكر
(يعني تلبيه) يا يك عمل ويژهاي كه در واقع قائم مقام تلبيه است، مانند
«سوقالهدي» يا «تقليد البدن» و در مكتب فقهي شافعي، «اِحْرام» عبارت
است از دخول در مناسك (اعم از حج يا عمره) با نيت ولو بدون
تلبيه...15
اما از ديدگاه «فقه اماميه» اِحرام به دو چيز محقق
ميگردد:

1
ـ قصد انجام حج يا عمره (البته مراد از قصد همان نيتي است كه بايد با خلوص و
قربت همراه باشد).

2
ـ تلبيه (لبيك، لبيك، اللهم لبيك، لاشريك لك لبيك... گفتن)
اما پوشيدن دو پارچه نادوخته هر چند از واجبات احرام
ميباشد، به نحو واجب تعبدي، ولي ظاهراً بلكه قوياً شرط در تحقق ماهيت
احرام نيست.16
«ابن اثير» در حديث عمر آورده است:

«الصيام، اِحرامٌ»، به جهت
پرهيز و اجتناب شخص روزهدار از مبطلات روزه،
و لذا به شخص«صائم»، «مُحْرِم» نيز اطلاق
ميگردد...»
در
اشعار «الراعي» آمده است:




  • قتلوا «ابنِ عُفّانَ» الْخَليفَة مُحَرّماً17
    وَ دَعَا فَلَمْ اَرَمِثلَهُ فَخذُولاً (مقتولاً)



  • وَ دَعَا فَلَمْ اَرَمِثلَهُ فَخذُولاً (مقتولاً)
    وَ دَعَا فَلَمْ اَرَمِثلَهُ فَخذُولاً (مقتولاً)



هر
چند «علامه جمالالدين، ابن منظور مصري» در اثر گرانسنگ خويش، نقل كرده
است كه مراد از «مُحْرماً» در شعر الراعي اين است كه كشندگان عثمان بن عُفّان
او را در دهه آخر ذيحجةالحرام كشتند. و به نقل از «ابوعمر»، مراد از
«مُحْرماً»، «صائماً» ميباشد، چون عثمان در آن روز، روزهدار
بود.

و
نيز از «ابن بري» روايت كرده است كه وي بر اين باور است:

«مُحْرماً» در بيت فوق نه از
باب «احرام حج» است و نه از مقوله دخول در ماه
حرام، بلكه مراد شاعر اين است كه خليفه در موقعيتي
به قتل رسيد كه در ذمّه و حُرمت اسلام بود؟!18
«الحُِرمْ» (به ضم حا و يا به
كسر آن) يعني اِحرام براي حج... و در حديث عايشه آمده است: «كُنْتَ اَطْيَبْتُه (صليالله عليه و
سلم)، لِحِّلِه و لِحِرْمِه».19
«ازهري» گفته است مراد عايشه اين است: آن هنگام كه رسول خداـ ص
ـ غسل ميفرمود و آماده احرام و اِهلال ميشد، من آن حضرت را
عطرآلود ميكردم (اعم از اِحرام حج، يا اِحرام عمره) و همچنين آنگاه هم
كه نبياكرم ـ ص ـ ، از احرام خارج گشته و به اصطلاح «مُحِلّ»
ميگرديد، من او را عطرآگين ميكردم...

و
نيز گفته شده است كه «حُرْم» (به ضم حاء و سكون راء)، يعني اِحرام به حج،
امّا «حِرْم» (به كسر حاء و سكون راء)، يعني:
«الرَّجل الْمُحْرِم = انسان مُحْرِم» و لذا
به شخصي كه در حال احرام و يا «مُحْرِم» است، گفته ميشود: «اَنْتَ حِرْمٌ». و به آدمي كه از احرام خارج گشته
و يا «مُحِّل» شده است،ميگويند: «اَنْتَ
حِلٌّ».

پس
«اِحرام» مصدرِ «اَحْرَمَ، يُحْرِمُ، اِحراماً» به آن زمان و آن «گاهي» اطلاق
ميگردد كه آدمي آماده مناسك حج و يا اعمال عمره است.20
و تمامي اسباب و شرايط و زمينهها را (از كندن لباس دوخته و اجتناب از
همه آنچه كه در شرع مطهر منع گرديده، از قبيل زدن عطر، صيد و نكاح) فراهم
كرده باشد. و هنگامي كه دانستيم كه اصل واژه «اِحرام» همان «منع»
ميباشد، بايد بدانيم «مُحْرم» از همه آنچه را كه در شريعت اسلامي براي
او برشمرده شده است، ممنوع ميباشد...

در
حديث «صلوة = نماز»، نيز آمده است:

«تَحريمُها التكبير»، يعني
كَاَنّ «مصلي = نمازگزار» بوسيله تكبير و دخول در
نماز از تمام اقوال وافعال و كلمات خارج از افعال
و اذكار صلوتي، ممنوع گرديده است. و از همين رو به
«تكبير» نيز «تحريم» اطلاق شده، به جهت منع «مصلي
= نمازگزار» از سخنان و اعمال و اطوار و حركات
خارج از نماز...و به همين علت است كه «الله اكبر =
تكبير» اوّل نماز را، «تكبيرةالاحرام»
گويند. يعني: «الاحرام بالصلوة»21،
به گونه «الاِحْرامُ بِالْحَج».

با
توجه به همگونگي و شباهتي كه در توضيحات بالا ميان: «الاحرام بالصلوة» و «الاحرام بالحج» برشمرديم، اظهار نظر «وينسينك =
A.j.WENSINCK» اسلام شناس نامدار معاصر غربي و يكي از نويسندگان
«دائرةالمعارف اسلام» و مؤلف كتاب گرانقدر «فهرست احاديث نبوي»ـ ص ـ،
در اين مورد، كاملاً ناتمام و غيرصحيح به نظر ميرسد، وي
مينويسد:

«اِحرام در تركيب واژه
«تكبيرةالاحرام» به معنايي كاملاً متفاوتِ
با «اِحرام» در مراسم حج، بكار ميرود و نشانگر ورود نمازگزار و پرستنده به حالت موقت ارتباط
با خداست و ربطي به اصطلاح مورد بحث ما در اينجا
ندارد».22
كه
مشاهده كرديم اين دو اصطلاح نه تنها با هم ارتباط دارند كه در شباهت و
همگونگي تنگاتنگي نيز با يكديگر قرار گرفتهاند.

مستشرق مزبور در باره «اِحْرام» مطالب نسبتاً جامع و جالبي دارد
كه ـ البته در پارهاي موارد نظرات وي با فقه شيعه سازگاري ندارد كه در
پاورقي به آن اشاره كردهام ـ ذيلاً به نقل آنها مبادرت مي
ورزيم:

«اِحرام: مصدر فعل «اَحْرَمَ»
و عبارت است از اِعلام ممنوعيت يا ممنوع ساختن چيزي. ضد آن واژه «اِحلال» است
كه به مفهوم اِعلام مجاز و روا بودن چيزي ميباشد. اين لغت كه يك اصطلاح
فنّي است و براي بيان وضعيت كسي بكار ميرود كه در زماني خاصّ اشتغال به
اجراي عمل «حج» يا «عمره»، يافته است. چنين شخصي را اصطلاحاً «مُحرِم»
ميگويند.

ورود به چنين حالت و وضعيّتي براي مردان و زنان يكسان است و از
طريق نيت كردن و انجام مناسك ويژهاي تحقق مييابد. البته براي
مردان، افزون بر نيّت و انجام مناسك، پوشيدن جامه مخصوص نيز ضرورت دارد. زائر
حجگزار بايستي نوع فقهي زيارت خود را اظهار دارد و قصد
كند.23
وضعيت احرام از ديدگاه «مذهب حنفي» يك شرط واجب است كه در سه
مذهب24 ديگر اهل سنت «ركن»
ناميده ميشود و هم در «حج اكبر» و هم در «حج اصغر» بايد رعايت
شود.

ورود به اين حالت25 در مراسم حج در ماه شوّال،
ذوالقعد، و اوائل ذيالحجه (كه تا شب نهم يا دهم نيز ادامه خواهد داشت)،
صورت ميگيرد. امّا در مورد «عمره»26، ورود به حالت
اِحرام، ميتواند در هر فصل از سال واقع شود (به استثناي روزهاي اواسط
حجّ).. بطور سنّتي مكان هايي (ميقات) جهت اتخاذ وضعيت احرام مقرر شده است كه
عبارتند از:

الف:براي حج گزاراني كه از سوريه، مصر و يا غرب ميآيند، در
اصل «جُحْفه» مكانِ (ميقاتِ) احرام
ميباشد.

ب: براي كساني كه از عراق يا دورتر از آن ميآيند «ذاتِ عِرقْ» (كه در حدود 94 كيلومتري شمال شرقي
مكه، در دامنه كوه عِرق كه وادي عتيق را دربرميگيرد واقع شده
است).

ج: براي ساكنان مدينه، «ذُوالْحَليفه» (كه حدود ده كيلومتري مدينه قرار
دارد).

د: براي كساني كه از يمن و از طريق جاده ساحلي كناره درياي سرخ
(بحر احمر) ميآيند،«يَلَمْلَمْ»
(54 كيلومتري جنوب مكه واقع است).

هـ : براي آنان كه از نجد ميآيند، «قَرْنُ الْمَنازِل» (در سمت شرق
عرفات).

و : براي مردم مكّه و ساير مسلماناني كه در مكّه حضور دارند، احرام
حج در خود مكّه صورت ميپذيرد.

امّا جهت برگزاري «عمره» آنان ناگزيرند كه محيط مقدس مكه را ترك
گويند. در اين صورت آنان ميتوانند به «جعفرانه» و يا تنعيم
بروند.

حاجياني كه با كشتي و از طريق دريا به مكّه ميآيند
ميتوانند در همان حال كه سوار كشتي هستند جامه احرام بپوشند.
حجگزاراني هم كه با هواپيما خود را به مراسم حج ميرسانند،
ميتوانند همين كار را به هنگام سوار بودن در هواپيما كه عازم جدّه است،
انجام دهند؟27
جامه احرام براي مردان از دو تكه پارچه سفيد بيدوخت تشكيل
ميشود كه به آن دو «ازار» و «رداء» ميگويند. نخستين جامه را
مانند لنگ به كمر ميبندد، آن طور كه ناف و زانوها با آن پوشانده شوند.
و ديگري را به دوش مياندازد به گونهاي كه سينه و شانههايش
را فراگيرد.

اين جامه كه در گذشته رواج عام داشته است، امروز نيز در بين
ساكنان «اتيوپي» كه در صحراهاي دامنه كوه هاي اتيوپي زندگي ميكنند و
نيز قبايل سومالي رائج است. پوشش حاجي با پوشيدن دمپايي كه انگشتان و
قوزك پا از آن بيرون ميزنند كامل ميشود.28
مردان لازم نيست سر را بپوشانند، به علاوه ممكن است كلاه عرقچيني بر سرنهاده،
يا مقداري كاغذ و قطعات اشياء نفيس خود را در كيفي چرمي كه به شانه
آويختهاند با خود حمل كنند.29 براي زنان حجگزار،
جامه خاصي وجود ندارد، امّا مراعات پارسايي و پرهيزكاري ايجاب ميكند كه
آنها دامن هاي فراخ و پيراهني گشاد با آستين هاي بلند به تن كنند. و البته
امروزه نوعي پيراهن كيسهاي بهمراه روسري، پوشش آنها را تشكيل مي
دهد.

... قبل از محرم شدن، زائر حجگزار بايستي غسل نمايد و
موهاي سر و زير بغل و ناخن هاي خود را كوتاه كند.30 در اين مرحله،
استعمال عطر و بوي خوش در صورتي كه اثري بجاي نگذارد مجاز است،31
همچنانكه رسول خدا ـ ص ـ در حجةالوداع چنين فرمود. دو ركعت نماز نيز به
عنوان سنت بايد بجاي آورده شود. پس از اين حجگزار32 چندين بار بايستي تلبيه را قرائت كند.

فقها اين نكات را توصيه نمودهاند: پوشيدن هرگونه جامه
دوختهاي براي مُحرم ممنوع است،33 مُحرم بايد از جدال بپرهيزد،
همچنين بايد از شكار، آميزش جنسي، استعمال عطر، كوتاه كردن يا تراشيدن موي سر
و بدن و ناخن ها و نيز از آرايش كردن اجتناب نمايد...

انعقاد هرگونه پيمان زناشوئي در حال احرام از درجه اعتبار ساقط
است... با پايان يافتن مراسم حج، تمام ممنوعيتها لغو گرديده و زندگي
عادي آغاز ميگردد كه شامل تراشيدن موها، آرايش و پوشيدن لباس هاي
معمولي، ميشود.34
واعظان و مبلغان ديني تأكيد ميكنند كه «اِحْرام» نِماد و
مظهر جداگشتن زائر از دنيا و نشاندهنده عزم او براي خلوت با خداست. و
نيز «اِحْرام» نمايانگر وحدت و برابري جامعه اسلامي و تمامي اعضا آن
ميباشد، بگونهاي كه هيچ مزيتي براي صاحبان مناصب دنيوي با
روحانيان دين وجود ندارد و هيچ نشاني از وابستگيهاي دنيوي در كار
نيست.35 «پايان نقل آقاي
وينسينك»
... همانطور كه يادآور شديم يكي از مفاهيم «اِحْرام» عبارت است از «دخول در حرم» حديث معتبري
از رسول اكرم ـ ص ـ ، علت وجود اِحرام را دخول در حرم دانسته و فرموده است:
«وَجَبَ الاْحِرام لِعِلّةالْحَرَمْ»
36 و در «علل الشرايع» در حديث ديگري از امام جعفر صادق ـ ع ـ ،
چنين آمده است: «حرمت مسجدالحرام به جهت «كعبه» است و حرمت حرم به واسطه مسجد
و وجوب اِحرام به علّت حرم ميباشد».37
«حَرَمْ» مكاني است داراي حُرمت
و قداست كه ميبايست جهت تنظيم و بزرگداشت آن از ارتكاب بسياري از اعمال
خودداري كرد. آن كس كه به نيّت «حَجّةالاسلام» و يا «عمره مفرده» وارد شهر مقدس مكّه ميشود، عقد
و قصد اِحرام نخستين عمل اوست و براي چنين كسي محظوراتي است گوناگون كه برخي
از آنها اساساً حج را فاسد ميكند و انجام بعضي ديگر موجب تعلّق كفاره
مخصوص ميشود. كه در حقيقت اين كفاره جبران كننده عدم رعايت محظور است.
برخي از محظورات هم موجب كيفر و مجازات الهي ميباشد.

خروج از «اِحرام» را «اِحلال» مينامند و در «عمره مفرده»
پس از تقصير، همه محظورات جز مباشرت با زنان حلال ميشود كه پس از «طواف
نساء» اين محظور هم از ميان ميرود.

«عمره تمتع» كه پيش از مناسك حج پايان ميپذيرد، داراي
همين حكم است، جز آنكه طواف نساء ندارد و بدون طواف نساء، پس از تقصير مباشرت
با زنان حلال ميشود و متمتع مجدداً براي «حج تمتّع» عقد و قصد احرام
ميكند.

در
حج نيز بعد از تقصير يا حلق (سرتراشيدن) همه محظورات بجز صيد و استعمال عطر و
مباشرت با زنان از ميان ميرود كه پس از طواف زيارت (طواف افاضه) محظور
صيد و استعمال عطرنيز برداشته ميشود.

امّا حليّت مباشرت با زنان بر طبق فقه اماميه بعد از انجام طواف
نساء محقق ميگــردد...38
پــاورقــيهــا:

1 ـ و اصل التحريم المنع
(مجمعالبحرين الشيخ فخرالدين طريحي ، ج 5 و 6 ، صفحه
34مكتبةالمرتضويه ـ الاِحْرام بكسر الهمزه لغةً المنع ، كشاف اصطلاحات
الفنون، محمد اعلي بن علي التهاوي، ج 1 ، ص 369، از انتشارات كتابفروشي
خيّام).

2 ـ المنجد فياللغة والاعلام ،
چاپ 23 ، صفحه 130 ، ط ـ بيروت: در ماه هاي حرام درآمد، در حرم داخل شد و در
حرمتي كه هتك آن روا نيست. و نيز «حُرْمت» آنچه شكستن آن روا نباشد و آبرو. جمع آن «حُرمات» است. و نيز
عهد و پيمان و مهابت و بهره چيزي. و قوله تعالي:
«وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ الله: اي ما وجب
القيامُ بِهِ...» (ر.ك به «منتهي الارب في لغة العرب»، عبدالرحيم بن
عبدالكريم صفيپور، ج 2ـ1 ، صفحه 240 ، از انتشارات، كتابخانه
خيام).

3 ـ رحله ابن جبير ـ به نقل «لغت نامه
دهخدا» زير نظر مرحوم دكتر محمد معين، ج اثبات، اختيار، صفحه
1082.

4 ـ لغت نامه دهخدا، شماره مسلسل 3 ،
صفحه 1082 .

5 ـ همان، صفحه 1082 .

6 ـ شيخ اجل محمد اعلي بن علي التهاوي،
از دانشمندان و دائرةالمعارف نويس هاي قرن چهارم هجري. در الذريعه نام
وي «تهانوي» و سال درگذشت او 1158 آمده است.

7 ـ تَحريم
اَشْياء و ايجابُ اَشْياءِ عِنْدَ قَصْدِ الْحَجْ...

8 ـ در جامع الرموز، همين معنا را براي
اِحرام برشمرده است.

9 ـ والقاصدُ
لِلاِْحْرام يُسّمي مُحْرِماً.

10 ـ مؤلف «كشّاف...» در ذيل مادّه «حج»
، ج اوّل، صفحه 283 ، آنگاه كه ميخواهد واژه حج و ساير اصطلاحات مربوط
به مناسك حج را از ديدگاه صوفيه برشمرد، به لفظ «اِحْرام» كه ميرسد،
چنين مينويسد: فالاِحْرام (عندالصوفيه) اشارة الي ترك شهود المخلوقات!
ولي در زير مادّه اِحرام، در همان جلد، صفحه 369، مي نويسد: الاِحرام عندالصوفيه عبادةٌ عن ترك شهوة
المخلوقات؟! به نظر ما همان «شهودالمخلوقات» بايد
صحيح باشد، چرا كه اصطلاح شهود بيشتر با اصطلاحات عرفا و تعبيرات صوفيه تناسب
دارد، وانگهي سياق «شهودالمخلوقات» با عبارت بعدي صاحب كشّافَ كه «خروج از
اِحرام» را از نظر صوفيه معنا ميكند، بيشتر ارتباط دارد، تا
«شهوةالمخلوقات»؟! متن عبارت بعدي مؤلف كشاف چنين است: «والخروج عن الاحرام عندهم عبارة عن التوّسع للخلق و النزول
اليهم...» (ر.ك به «كشاف اصطلاحات الفنون، ج 1 ،
صفحه 369).

البته دهخدا در «لغت نامه، شماره
مسلسل3، ج اثبات ـ اختيار، صفحه 1082»، «شهوت نسبت به مخلوقات» ترجمه كرده
است كه به عقيده ما نبايد صحيح باشد! والله اعلم
بحقايق الامور...

11 ـ كشاف اصطلاحات الفنون، ج 1 ، صفحه
369 : در باره ارتباط و تناسب عبارات صدر و ذيل صاحب كشّاف، در صورتيكه
«شهود المخلوقات» باشد، نه «شهوةالمخلوقات»، بايد به اين نكته نيز
اشاره شود كه مُحْرِم در حقيقت شهود مخلوق را ترك كرده و به «شهود خالق» و
«عنديّت» ذات مقدس الهي، في مقعد صدق عند مليك مقتدر اشتغال دارد؟! امّا
آنگاه كه از احرام خارج شد از نزد مليك مقتدر في مقعد صدق و يا «شهود خالق»
تنزل كرده و باز به «شهود مخلوق» و مؤانست و معاشرت ايشان مشغول گشته كه
البته همراه با گشادهرويي و فروتني است! الله اعلم؟!

12 و 13 ـ مجمعالبحرين، ج 5 و 6 ،
ص 38 ، مكتبةالمرتضويه: الاحرام توطين النفس
علي اجتناب المحرمات من الصيد و الطيب و النساء و لبس المخيط و امثال
ذلك.

14 ـ معجم معالم الحجاز، المقدّم: عاتق
بن غيث البلادي ، ج دوّم، صفحه 262 ، نشر دارمكّة: و من احرم منها للحج في اشهر الحج فهو محرمٌ مامورٌ بالانتهاء،
مادام محرماً عن الرفث و ماوراء من امر النساء و عن التطيب بالطيب و عن لبس
الثوب المخيط و عن صيد الصيد...

15 ـ سلسلة الينابيع الفقهيه، اشراف:
علامة علي اصغر مرواريد، حج، (قواميس الحج)، صفحه 795 .

16 ـ ...والاقوي عدم كون لبسهما شرطاً في تحقق الاحرام، بل واجباً
تعبدياً...(ر.ك به تحريرالوسيله، امــام خميني ـ
ره ـ ، ج 1 ، صفحه 413 و 416، مطبعة الادب في النجف: امام خميني ـ
رضوانالله عليه ـ در خصوص «نيّت» و «قصد احرام» رأي دقيقي را ابراز
ميدادند. كه مظنون ما اينست اين «فتوا» در ميان آراء و فتاواي فقهاي
اسلام، منفرد است! مغفورٌ لهدر باب «كيفيت احرام»، آنگاه كه واجبات وقت احرام را شمارش
ميكنند، ميفرمايند: الاوّل القصد، لا
بمعني قصد الاحرام، بل بمعني قصد احد النسك (حج يا عمره)... و امّا قصد
الاحرام فلا يعقل ان يكون محققاً لعنوانه...«فتأمّل».

17 ـ اي، صائماً... (ر.ك به النهاية في
غريب الحديث والاثر، ابن اثير، ج 1، صفحه 372 ، ناشر: مكتبة الاسلامية ـ
قاهره).

18 ـ لسان العرب، علامه
جمالالدين، ابن منظور مصري، ج 12 ، 123 و 124 ، نشر ادب الحوزة ـ
قم.

19 ـ منتهي الارب، ج 1 و 2 ، صفحه 240 :
اِيْ وقت اِحلاله و اِحرامه...

20 ـ دكتر جواد علي در كتاب المفصل في
تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 6 ، ص 353 ، فصل 73 . (الحج و العمرة)،
مينويسد: «و يبدأ الحج في الاسلام بلبس
(الاحرام) حين بلوغه (الميقات)...».

21 ـ النهاية في غريب الحديث و الاثر،
ابن اثير، ج 1 ، ص 373 ، المكتبةالاسلاميه، قاهره، و
«لسانالعرب»، ابن منظور، ج 12 ، صفحه 122 ، نشر ادب الحوزة ـ قم
.

22 ـ دائرةالمعارف اسلام، ج 3،
صفحات 1052 ، 1053 ، نوشته آ.ج وِنسينك.

23 ـ مراد اينست كه در نيّت مُحِرم مشخص
گردد، نوع حج «حج اكبر» يا «حج اصغر»، «حجةالاسلام» است يا عمره تمتع و
يا عمره مفرده. البته اظهار آن به زبان، آن طور كه A.J.WENSINCK ، تصريح كرده
است، واجب نيست و همان نيت قلبي كفايت ميكند.

24 ـ شافعي، مالكي و حنبلي.

25 ـ حالت احرام.

26 ـ مراد عمره مفرده است.

27 ـ اگر مراد صِرف پوشيدن لباس احرام
باشد، بدون نيّت و قصد مُحْرِم شدن (با همه اسباب و شرائط و زمينهها)،
مانعي نيست، امّا اگر مقصود نويسنده مُحرم شدن اصطلاحي و سنّتي است، حتماً
بايد احرام در ميقاتي از ميقاتهاي مشخص شده تحقق پذيرد. آري بر طبق نظر
و فتواي فقهاي اماميه اگر عذر و ضرورتي اقتضا نمود كه براي حاجي امكان اينكه
خود را به «ميقات» و يا «محاذي ميقات» برساند، وجود نداشت، در اين صورت
ميتواند نذر كند كه مثلاً از جدّه مُحرم شود. اذا نذر الاحرام قبل الميقات، فانّه يجوز يصح و يجب العمل
به...(تحريرالوسيله، ج 1، امام خميني ـ ره ـ ،
كتاب الحج، صفحه 411 ، ط.نجف اشرف). ما در اين سلسله بحث ها پيرامون واژه
«ميقات» بطور مستقل و مشروح، بحث خواهيم كرد.

28 ـ نويسنده در اينجا اشاره به يكي از
محرمات احرام دارد، يعني پوشيدن كفشي كه تمامي پشت پا را بپوشاند،
(لبس ما يستتر جميع ظهر القدم...) البته اختصاص به مردها دارد و بر زن ها حرام نيست:
(ويختص ذلك بالرجال و لايحرم علي
النساء...) ر.ك به تحريرالوسيله، ج 1 ، صفحه 423
.

29 ـ از عبارات اخير اين نويسنده غربي
اينطور استظهار ميگردد كه اين قبيل مسائل را با مشاهده اعمال حاجيان
برداشت نموده، نه اينكه به منابع فقهي و كتاب حج رجوع كرده باشد.

در اينجا لازم است يادآور شويم كه يكي
از محرمات احرام «تظليل» است، يعني زير سايه رفتن و يا چتر و يا وسيله ديگري را روي سر
قرار دادن، البته حرمت استظلال مخصوص حال سير است و نيز ويژه مردان
ميباشد: التظليل فوق الرأس للرجال دون
النساء، تظليل المُحَرَّم عليه سائراً ـ حرمة الاستظلال مخصوصة بحال السير ـ
اختص العليل و المراة بجواز التظليل... (ر.ك به
«شرايع الاسلام في مسائل الحلال والحرام»، محقق حلّي، كتاب الحج، ج 1 و 2 ،
صفحه 251 ، دارالاضواء بيروت ـ تحريرالوسيله، ج 1 ، كتاب الحج، صفحه 426 ، ط
. نجف اشرف)
30 ـ اينها و برخي اعمال ديگر از مقدمات
و مستحبات احرام است:... و ان ينظف جسده، و يقصّ
اظفاره، و ياُخد من شاربه... (شرايع الاسلام، محقق
حلّي، ج 1 ، 2 ، كتاب الحج، صفحه 244، ط.بيروت).

31 ـ ... بل
لايجوز التدهين بالمطيب قبل الاحرام لوبقي طيبه الي حين الاحرام. تحريرالوسيله...

32 ـ يا معتمر.

33 ـ البته براي مُحرم
مَرد..

34 ـ در گفتار آينده در باره ممنوعيت ها
و محرمات احرام بطور مبسوط بحث خواهيم كرد.

35-
A.J.WONSINCK. THE ENCYCLOPEDIA OF ISLAM, VO 103 , PP.1052 - 53
ترجمه دانشمند گرامي دكتر
همتي
آقاي دكتر همتي كه بخش فوق را از
دائرةالمعارف اسلام، جهت بهره وري در اين سلسله بحث ها براي اينجانب
ترجمه فرمودند، در تاريخ 16/9/71 طي نامه كوتاهي اين چنين يادآور
شدند:

... چنانكه مشهود است نويسنده مقاله، اين مطالب را براساس فقه
اهل سنت نوشته است. و اين گناه ما نيز هست كه تشيّع را در جهان معرفي
نكردهايم، و منابع تحقيق در اسلام، انحصاراً منابع اهل تسنن است. تذكر
اين نكته را جهت پيشگيري از هرگونه سوء تفاهم ـ نه براي شما ـ بلكه براي
خوانندگان مقاله ضروري يافتم.

بـرادر شمـا: دكتر همّتي
36 ـ وسائل الشيعه، ج 9 ، صفحه 3 ، حديث
3 .

37 ـ وسائل الشيعه، ج 9 ، صفحه 3 ، حديث
5 : حرَّم المسجد لعلة الكعبه، و حرَّم الحَرَم
لِعّلة الْمَسجِد، و وجب الاِْحْرام لِعِلَّة الْحَرَمْ.

38 ـ ما در بخش هاي آينده اين تحقيق و
به هنگام برشمردن «محرمات احرام» در اين باره مشروحاً سخن خواهيم
گفت.

/ 3