بورتون چهل سال پس از سفر بورخارت موفق به زيارت مكه شده و توانسته است با موفقيت و بدون آن كه شناخته شود تمامي مناسك حج را بجا آورد (كاري كه در برخي موارد بورخارت موفق به انجام آن نشده بود) و علت اين توفيق را مي توان در قدرت بر مخفي كاري او دانست; زيرا او پيش از مسافرت، زبان هاي عربي، فارسي و تركي را آموخت و از چگونگي مناسك و احكام ديني اسلام آگاهي يافت و ماه ها پيش از اقدام به سفر مكه آمادگي هاي لازم را براي توفيق در اين سفر تهيه ديد; براي نمونه، خود را در حالي كه سي و سه سال داشت ختنه نمود و رنگ هاي گوناگون را براي رنگ آميزي پوست و موي خود تجربه كرد و نيز چگونگي پوشيدن كفش نعال و يا حمل نيزه را به خوبي آموخت.بورتون يكي از كارمندان شركت هند شرقي معروف بود. وي پس از سال ها خدمت در بخش هاي گوناگون اين شركت، مرخصي طولاني گرفت و آنگاه به دريافت كمك مالي از انجمن جغرافياي پادشاهي انگليس براي مسافرت به جزيرة العرب و حجاز نايل گرديد و پس از تهيه مقدمات سفر، عاقبت در سوم ماه جولاي سال 1853م. با نام مستعار «ميرزا عبدالله» از اهالي بوشهر، از انگليس عازم اسكندريه شد.ستيون ديردون نويسنده كتاب «سواركار عرب» مي نويسد: بورتون پيش از آغاز سفرش اطلاع يافت كه شخص انگليسي به نام «والين» «Wallin» در سال 1845م. به مكه رفته و مراسم حج را با حجاج انجام داده است، ليكن از ترس جانش، بويژه آن كه مسلمانان پس از آن كه دو تن يهودي را شناخته و اعدام نموده بودند، از نوشتن ديده ها و شنيده هايش خودداري نموده بود، از اين رو بورتون به او نامه اي نوشت تا از تجربياتش در اين سفر استفاده نمايد، ليكن نامه اش هنگامي به مقصد رسيد كه مدتي از مرگ والين مي گذشت، به ناچار سفرنامه بورخارت را مورد مطالعه و بررسي دقيق قرار داد و خود را طبق اطلاعات آن سفرنامه، آماده سفر به مكه نمود.بورتون پس از آن كه چندين بار هويت و مليت خود را در مصر تغيير داد، عاقبت از راه ينبع خود را به مدينه منوره رسانيد و به عنوان يكي از حجاج افغاني در آنجا مستقر گرديد. او پس از آن كه مدتي به گشت و گذار و بررسي اماكن مقدسه و بقاع در مدينه پرداخت، به همراه كاروان شامي،در روز 31 جون 1853م. عازم مكه گرديد و پس از 8 روز مسافرت سخت كاروان با 7000 حاجي، به امّ القري وارد شد.بورتون از نخستين مشاهدات خود در مكه مي گويد: او هرگز آن زيبايي و تناسبي كه در ابنيه و عمارت ها و آثار يونان و ايتاليا است و يا آن عظمت بربر گونه اي كه در بناهاي هند متجلي است در ساختمان مكه نديده است، ليكن منظره مكه برايش جالب توجه و غريب آمده، از اين رو مي گويد:«من به اين حقيقت اعتراف مي كنم كه از ميان تمام آن مردمي كه به پرده هاي كعبه آويزان شده و مي گريند و يا سينه خود را بر روي حجرالاسود قرار داده و مي فشارند، شخصي به اندازه من ـ كه يكي از حجاج شمال اروپا بودم ـ داراي احساسات شديد و عواطف لبريز نبود و تصور مي كردم تمام آنچه كه شعراي عرب در اساطير خود آورده اند، از حقيقت و راستي برخوردار است، و اين نسيمي كه مي وزد و پرده هاي كعبه را به حركت درمي آورد، نسيم بال ملائك است، نه نسيم روح بخش صبحگاهي. ليكن بايد اين حقيقت را بازگو كنم كه عواطف و احساسات شوريده حجاج از عمق ايمان آنان نشأت مي گرفت، در حالي كه احساسات من ناشي از غرور و شوق پيروزي بود.»سرريچارد بورتون به تفصيل به توصيف سفر خود به مكه و مدينه پرداخت و سفرنامه خود را در دو جلد تدوين نمود و سفرنامه او تقريباً عين سفرنامه بورخارت است، با اين تفاوت كه توضيحات و تعليقات او گونه اي ديگر است، از اين رو به تكرار آن نخواهيم پرداخت و تنها مشاهدات بورتون در داخل كعبه را مي آوريم; زيرا توضيحات بورخارت در اين زمينه كوتاه و فشرده است.