بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كيهان انديشه ـ شماره6-1، سال 64 حوزه و دانشگاه
نگرشي كوتاه بر حوزههاي علميه
ا.م.موسوي
مقدمه
1- موضوع
الف- گر چه تاريخ علم- و همچنين مراكز علمي- بس طولاني و مفصل است، ولي موضوع اصلي اين بحثها مروري كوتاه و گذرا بر حوزههاي علوم اسلامي است. اينجا سخن از مراكزي است كه علوم اسلامياي، همچون: كلام، تفسير، فقه و ... در آنها مورد بحث و بررسي قرار ميگيرند. امروزه حوزههاي علميه داراي ويژگيها و خصوصياتي هستند كه آنها را از ساير مراكز علمي- كه بنام دانشگاه خوانده ميشوند- جدا ميسازد. و حتي گاهي آن دور ا با نامهايي همچون: علوم جديد و علم قديم، و يا فرهنگ نوين و فرهنگ كهنه، از يكديگر متمايز ميانگارند. اما در زمانهاي گذشته حوزههاي علوم اسلامي با ديگر حوزههاي علمي- همچون فيزيك، رياضي، نجوم ...- داراي روش و كيفيت واحدي بودند. همان خصوصيتي كه در مراكز ديني بود، در مراكز ساير علوم نيز وجود داشت آري حوزههاي ديني بعنوان يكي از شعبههاي علوم به حساب ميآمدند، همچنان كه امروز دانشگاه داراي رشتههاي گوناگون است. هر كس خود را براي تحصيل در مسائل اسلامي آماده ميكرد، الزامي نميديد كه از ساير دانشها، غير از علوم اسلامي بهرهاي داشته باشد، اگر چه بسياري از افراد در رشتههاي متعدد علمي، داراي آگاهي و تخصص بودند. با در نظر گرفتن مطالب فوق، بخوبي روشن ميشود كه بحث از حوزههاي علميه، پيرامون مراكز و حوزههايي است كه علوم اسلامي را مورد بحث و بررسي قرار ميدهند، چه در گذشته و چه در حال. ب- مراد از حوزههاي علميه، تنها حوزههاي شيعي است. شيعه در طول تاريخ درد آور و خونبار خود، هميشه نسبت به ساير مسلمانان در اقليت بوده است. از سوي ديگر، با اغلب زمامداران اسلامي- بجز اندكي كه خود را به شيعه نزديك ميساختند- سازگاري نداشته، و با قامتي استوار در برابر زورگويي و فشار آنان ايستادگي كرده است. درست بر خلاف اهل سنت، كه همان حاكمان از آنان بودهاند و هم خود در مقابلشان خاضع و تسليم. گرچه، هرگز نميتوان انكار كرد كه درميان آنان نيز افرادي بودهاند كه با دليري و پايمردي به مخالفت با دستگاه جباران برخاستهاند. بررسي تاريخ حوزههاي علمي اهل سنت، خود بحثهاي مفصل و طولاني ميطلبد، و ما بر اثر رابطه دو حوزه سني و شيعه، گاهي از آنان نيز يادي كردهايم. در خلال بحثهاي آينده، رابطه حوزههاي علمي شيعه و سني را مورد بررسي قرار خواهيم داد- انشاءالله- و خواهيم ديد چگونه بزرگواري، همچون شيخ «طوسي»- كه بعنوان «شيخ الطائفه»، از او ياد ميشود- در مدرسه نظاميه بغداد، بزرگترين حوزه علمي اهل سنت در آن زمان، تدريس كلام را عهدهدار بوده است. همچنين، عدهاي از فقهاء و علماء را ميبينيم كه از نظر علمي از مصادر و مدارك برادران اهل سنت بهره هاي وافر ميبردهاند وبا تنقيح و تصحيح آنها به طرح انديشههاي اصيل مكتب ميپرداختند. در اين زمينه، از بزرگاني همچون: علامه حلي، شهيد اول و شهيد دوم ميتوان نام برد. ج- بروز عمدهترين اختلافات فرقهاي در ميان شيعه را، تقريباً ميتوان از اوائل قرن دوم هجري دانست. اگر چه وجود يا اهميت پارهاي از فرقههاي شيعي، مشكوك به نظر ميرسد و اصلاً معلوم نيست، آيا اين يك فرقه بوده يا نظر چند نفر انسان مجهول و نادان است. و در حقيقت، بعضي از آنها شبيه اختلاف در تقليد و متابعت اشخاص معين بوده است.([1])