خواب ابوبكر - آشنایی با پاسداران صدر اسلام (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با پاسداران صدر اسلام (3) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خواب ابوبكر

در پايان سفر كاروانيان ابوبكر قصد رفتن به صومعه بين راه مي‌كند تا خوابي را كه ديده بود با راهبه‌‌‌‌ي آن صومعه مطرح نمايد تا او تعبير كند راهب صومعه پس از شنيدن خواب ابوبكر مي‌گويدخدا خواست خواب ترا تصديق كند بدرستيكه پيامبري از قوم تو مبعوث خواهد شد، بلال پرسيد پيغمبر از فرستادگان خداست، آنگاه اندوهگين گشت راهب گفت بلي خداوند او را براي هدايت مردمان فرستاد. بلال گفت كداميك از خدايان ( لات ـ هبل ـ عزي ....) يا خداي ديگري از خدايان بيشمار كعبه ـ راهب گفت او آفريننده آسمانها و زمين است. و اين پيغمبر مردمان را به پرستش خداي يگانه كه شريك و مانند ندارد فرمان مي‌دهد.

و آنان را به رسيدگي به خويشاوندان و در هم كوبيدن بتان فرا مي خواند. بلال با ناراحتي گفت، به در هم شكستن خدايان جهان فرمان مي دهد؟! راهب گفت بله همه را درهم مي‌كوبد.

بلال مسلمان مي شود

مسافرت شام بپايان رسيد، قافله به مكه بازگشت افراد كاروان قبل از ورود به منازل و استقبال خانواده‌ها از آنها آماده طواف كعبه شدند. همگي بسوي خدايان بسياري كه در داخل و اطراف كعبه وجود داشت روي آورده و بخاطر بخششها و غنيمتها و بركاتي كه در طول سفر بآنها عنايت نموده بودند به شكر گزاري مشغول بودند!! بلال هم همراه آنان طواف مي‌كرد ولي در خود احساس آرامش نمي‌كرد، با دلسردي و بي ميلي و اكراه انجام مي داد.

بلال بسوي قبيله بني جمح رفت انتظار داشت در مقابل زحماتش امية ‌بن خلف از او تشكر كند لكن افراد قبيله هيچ از او قدرداني ننمودند. سر بزير انداخته و با حزن و اندوه آنها را ترك مي كند و در مكاني تنها به فكر مي‌پردازد او مي خواست تا آزاد باشد نه اينكه تحت فرمان و اراده اشخاص ظالم باشد.

ابوبكر پس از اينكه دعوت پيامبر اكرم را مي شنود و با ايشان بيعت مي‌كند شبي از شبها بديدار بلال مي‌آيد و به بلال مي‌گويد كه پيغمبر اين امت ظاهر شد و ايشان محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله) است.

گفت ايشان كسي است كه مردم را به آزادي و رهايي از قيد بندگي و اسارت اين بتها و سنگهاي بيجان و به پرستش آفريننده آسمانها و زمين و صحراهاي گسترده و ستارگان درخشان فرا ميخواند، در دعوت ايشان فرقي بين بنده و آقا در برابر پروردگار نيست مگر ايمان و عمل اين پيامبر مردم را به محبت و داد و نيكوكاري و تقوي و رسيدگي بخويشاوندان و بالاخره به دوري از كشتن دختران فرمان مي دهد.

رسول خدا: «سين» بلال در نزد خدا «شين» محسوب مي شود اگر چه او بجاي «اشهد»، «اسهد»

مي‌گويد، ولي نزد خدا پذيرفته و قبول خواهد شد.

بلال پس از مدتي تأمل و تفكر و سكوت بدنبال روشن شدن با صداي لرزاني گفت آري بخدا اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله.

دو روز بعد بلال بديدن پيامبر مي رود بخدمت پيامبر رسيد. و با او بيعت نمود عشق علاقه به دين جديد چنان او را گداخته نموده بود كه حتي در شب تار و يا در بعضي از مواقع دور از چشم ديگران بديدن محمد (صلي الله عليه و آله) ميرفت و تعاليم آئين جديد را از او فراميگرفت و از چشمه جوشان اين آئين پاك آسماني كام تشنه خويش را سيراب مي ساخت.

رفته رفته محمد (صلي الله عليه و آله) جوان با نيروي شگرف اراده از بلال يك انسان آزاد و پر تحرك ساخت و او را از بنده ذليل بصورت يك انسان رشيد و كامل كه در راه تحقق آرمان انسانيش ميكوشد در آورده بود.

/ 8