بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آينده سازان ـ شماره 114 ,آذر 61 به ياد بود شهادت عمار ياسر (ع)
اُسوه ايمان و مقاومت
عمار هميشه در مقابل قانونشكنيهاي دستگاه خلافت سر به شورش برميداشت و در مقابل كسانيكه از بيتالمال مسلمين، به خاطر زينتهاي زندگي غارتگري كرده بودند، سر به اعتراض برداشت. مقدمه: در تاريخ انسانها هميشه كساني بودهاند كه در پي «هدفي خاص» آنچه را كه داشتند در طبق اخلاص نهاده تا بتوانند به آن دست يابند. ياراني بودند كه «مشقات هستي»، هرگز آنها را از مسير خود منحرف نساخت، بلكه مصمم و قوي راه خود را طي كردند. اينان كساني بودند كه اوراق تاريخ بشري را رقم زدند و لوحههاي زرين ديگري بر آن افزودند. در اين ميان، انسانها، در پيروي از اسوه و الگويي كه قداست داشته و از بنيانهاي استوار الهي برخوردار، در پي رهبراني بودند كه «تار پود هستي» آنها را تشكيل دهند و در طي اين ايام چه سختيها كه نكشيدند از برده شدن گرفته تا شكنجه و تبعيد و قتل. شايد تاريخ مومنتر از صحابه رسول خدا و ائمه اطهار نشان نداده باشد براستي كه اينان تا آنجا كه توانستند هستي خود را ايثار كردند و هر آنچه داشتند در پيشگاه الهي هديه دادند. و از آن جمله است «عمار ياسر(ع)»
«موقعيت خانوادگي عمار (ع)» :
عمار فرزند ياسر از قبيله عنس و هم پيمان بني مخزوم بود. مادرش سميه دختر «خياط» كنيز «ابوحذيفه» مخذومي است. عمار از نظر لغوي يعني كسي كه نماز زياد ميگذارد و روزهاش بسيار است و در ايمان قوي و استوار و خوشبو و خوش تعريف. پدر و مادر عمار قبلاً بت پرست بودند اما از آنجا كه «آيين فطري» در جان انسانها هميشه ندا در ميدهد و آنها را بسوي «حقيقت ميكشاند خانواده عمار(ع) را هم از مصيبت كفر و شرك نجات داد و تا بدانمقام رسيد كه در مقابل شكنجههاي «بني مخزوم» پيشنهاد «از محمد برگرديد و به خداي او كافر شويد» مقاومت كردند و به درجه رفيع شهادت نائل شدند. عمار (ع) فرزند اينان «تقيه» ميكند زير ابلاغ پيام هميشه احتياج دارد به ياوراني صديق و فداكار او خود را از مهلكه نجات ميدهد و ميبايست زنده بماند تا بتواند ياري براي رسول خدا و وصي او باشد. عمار از اولين كساني بود كه به رسول خدا ايمان آورده بود او همراه با «صهيب رومي» در خانه «زيد بن ارقم»، پس از سي و چند نفر اسلام آوردند و اسلام را با جان و دل از زبان پيامبر شنيدند و پذيرفتند. عمار (ع) از ديدگاه رسول خدا عمار (ع) از جمله كساني بود كه رسول خدا بياندازه به او علاقمند بود وقتي خانواده ايشان را در زير شكنجه ديدند حضرت فرمودند كه : «صبرا يا آل ياسر فان موعدكم الجنة» «اي آل ياسر صبر كنيد كه وعدهگاه شما بهشت است.» نقل است كه مشركين قريش او را در آتش افكندند رسول اكرم(ص) فرمود« يا نار كوني بردا و سلاما علي عمار كما كنت بردا و سلاما علي ابراهيم» اي آتش «سرد و سلامت» بر عمار باش چنانكه «سرد و سلامت» بر ابراهيم بودي. يعني گاهي پيغمبر در حق ايشان به زبان انبيائي چون ابراهيم سخن ميگفت و دست به اقدام ميزد. همچنين رسول خدا درباره عمار (ع) ميفرمايند. «كلا ان عماراملي ايمانا من قرنه الي قدمه و اختلط الايمان بلحمه و دمه: هرگز اينچنين نيست بدرستيكه عمار از سر تا قدمش مملو از ايمان است و ايمان با گوشت و خون او آميخته است. در خصوص ايمان و استواري عمار (ع) آيههايي در قرآن كريم موجود است از آن جمله و لاتطروالذين يدعون ربهم بالغداة و العشي يريدون وجهه. ما عليك من حسابهم شي …… فنظر دهم فتكون من الظالمين (انعام - 52) آنان كه صبح و عصر پروردگارشان را ميخوانند و جز رضا و خشنودي او را نخواهند از خود مران روزي ايشان باتو نيست تا به اين جهت بخواهي باري از دوش خود سبك كني پس در اين صورت از ستمكاران خواهي بود. مفسرين ميگويند اين آيه در شأن عمار است كه كسي را از خود نميراند شايد بهترين معرف عمار شكايت خالدبن وليد است در مقابل رسول خدا، كه خالد آنچنان بدگوئي عمار را ميكند كه او به گريه ميافتد و ميگويد: يا رسول ا... (صلي الله عليه و آله) ميبيني چه ميكند؟ و پيامبر سر برداشت و فرمود: «من عادي عمارا عاراه الله و من الغص عمارا ابغضه الله » هر كه دشمني با عمار كند خدا با او دشمني ميورزد و هر كه نسبت به او بعض بورزد خدا به او بعض ميكند. عمار حامي امير المومنين (عليه السلام) پس از آنكه خلافت و ولايت به انحراف كشيده ميشود عمار(ع) از اولين كساني بود كه به دفاع از امير المومنين (عليه السلام) پرداخت. در هنگاميكه در «شوراي شش نفري» عثمان را به خلافت برگزيد عمار فرياد اعتراض را بلند كرد كه : اي گروه مسلمانان قبل از شيوع اسلام از كمي افراد و ضعف و زبوني قدرت سخن گفتن خداي بزرگ بوسيله دينش ما را عزيز گردانيد و … اي گروه قريش تا كي اين امر (خلافت) را از خاندان پيامبر خارج ميكنيد گاهي به اين سو و هنگامي به آن سو ميبريد و به اين و آن ميبخشيد. در مبازره اميرالمومنين با معاويه و دار و دسته او عمار (ع) يار و ياور علي مرتضي (عليه السلام) بود و حتي او مورد مشورت اميرالمؤمنين قرار گرفت عمار گفت: اينها دشمن خدا و رسول اويند در جواز جنگيدن با ايشان شك و ترديد نداشته باش و سپس اين شعار را خواند : «به سوي دستجات دشمنان بيا و حركت كنيد كه بهترين مردم پيروان علي هستند» . «اين وقتي است كه بايد شمشيرها را از نيام بيرون كشيد و اسبها را به سوي ميدان جنگ تاخت». عمار (ع) پس از چندي از سوي «عمر» والي كوفه شد و پس از مدتي در اثر دفاعهاي صريح از اميرالمؤمنين بركنار شد. عمر از او پرسيد: از بركنار شدن ناراحتي؟ گفت: «از انتصاب بر اين مقام خوشوقت نشدم تا از معزول شدن ناراحت گردم.» عمار هميشه در مقابل قانونشكنيهاي دستگاه خلافت سر به شورش بر ميداشت در مقابل مالي كه بوسيله عثمان از بيت المال مسلمين، به خاطر زينت، از طريق عثمان به غارت رفته بود سربه اعتراض برداشت. عداوت عثمان نسبت به او شدت گرفت تا در مقابل اعتراضات بعدي، آنقدر عمار را زدند كه بيهوش شد و شكمش پاره شد و سپس خواستند كه او را تبعيد کنند اما امير المؤمنين (عليه السلام) به دفاع پرداخت و او را نجات داد.
شهادت عمار(ع)
عمار ياسر (ع) در «جنگ صفين» اجازه نبرد از اميرالمؤمنين گرفت. عمار احساس كرده بود كه اينك به شهادت بايد برسد از اميرالمؤمنين سئوال كرد يا اميرالمؤمنين امروز همان روزي است كه پيامبر برايم تعريف كرده است. امام عمار را در آغوش كشيد و با او وداع كرد و آخرين توشه خود را- بنا بر پيشبيني رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ـ كه شير بود نوشيد و ندا داد اليوم القي لاحبه محمدا و حزبه: امروز دوستان را ملاقات ميكنم و ايشان محمد (صلي الله عليه و آله) و دستجات اويند ـ عمار يورش ميبرد و در حملهاي هيجده نفر را به درك واصل ميكند دو تن از لشكريان قوي شام به او حمله آوردند و با نيزهاي او را از پاي درآوردند و شب هنگام جنگ خاتمه يافت اميرالمؤمنين فرمود كشنده عمار دشنام دهنده و رباينده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد. و سپس با دست مباركشان عمار را به خاك سپردند طوبي له و حسن مآب. «والسلام»