نكوهيدهترين خوي بشري، گردنكشي و طغيان و غرور و خودبزرگبيني است كه بسياري از انسانها را از مقام شامخ انساني و بندگي خداوند باز داشته و به سقوط و خواري كشانيدهاست. چه بسيارند كساني كه در اثر غرور و احساس كبر، نداي« أنا ربكم الاعلي»[34] سردادهاند و به خاك مذلت افتادهاند. پيامبر عظيمالشأن اسلام خطرناكترين دشمن را، نفس و غرور انسان تلقي فرموده كه: «أعدي عدّوك نفسك التي بين جنبيك»[35] و مولاي متقيان (ع) در نامه معروف خود، انسان را از دعوي كبريايي برحذر ميدارد:« إياك و مسامات الله في عظمته، التشبه به في جبروته فانّ الله يذلّ كلّ جبّار و يهين كلّ مختال، حذر از درگيري با خداي در بزرگي و همانند داشتن خود با او در جبروت و كبريا كه خداي گردنكشان را خوار ميگرداند و متكبران را خاكسار ميسازد.» [36] « وإياك والا عجاب بنفسك و الثقة بما يعجبك منها و حبّ الأطراء فانّ ذلك من أوثق فرص الشّيطان في نفسه ليمحق ما يكون من إحسان المحسنين، بپرهيز از خودپسندي و از شگفتي در خويش و درباره صفتي از اوصاف خود كه خوشايند توست و بپرهيز از اين كه دلبسته آن باشي كه در ستايش تو از اندازه بگذرند. همانا كه بهترين فرصت شيطان در اين احوال است، تا نيكوكاري نيكوكاران را بر باد دهد.»[37] « فأملك هواك و شحّ بنفسك عمّا لا يحّل لك، بر هوسناكي چيره باش و دريغ دار كه نفس خويش به چيزي كه نه حلال است، ميالايي.»[38]
8ـ مشورت با فرزانگان جامعه و پرهيز از مشاوران بدآيين:
همفكري و مشاورت در اداره جامعه تا آنجا در اسلام بنيادي و ارزشمند شمرده شده است كه رسول اكرم (ص) با همه برتريهاي وجودي و ارتباط با غيب، توصيه به مشاوره شدهاست كه «و شاورهم في الأمر»[39] و متعادلترين جمع و جامعه، آن مجموعهآي است كه كار جمعي را با شور و مشورت پيش ببرد، « و الذين استجابوا لربهم و أقامو الصّلوة و أمرهم شوري بينهم و ممّا رزقناهم ينفقون»[40] علي (ع) كه تجسّم عيني قرآن و يا به تعبيري خود قرآن ناطق است، اين دستور الهي را در امر حكومتي از لوازم اداره جامعه ميشمارد و فرمانداران خود را بدان سفارش ميكند: «و اكثر مدارسة العلماء و منافثة الحكماء في تثبيت ما صلح عليه أمر بلادك و إقامة ما استقام به النّاس قبلك، با دانايان و خردمندان در آنچه صلاح ملك است و پيش از تو كار ملت به آن راست ميشد گفتگو كن و به تبادل نظر بپرداز»[41] امام علي(ع) حكمرانان را برحذر ميدارد از اين كه در مشاورت خود از فرومايگان و سخن چينان و بدگويان بهرهگيرند« و لا تعجلنّ إلي تصديق ساع فاّن السّاعي عاشّ و إن تشّبه بالنّاصحين و با تدخلن في مشورتك بخيلاً يعدل بك عن الفضل يعدك الفقر و لا جبانا يضعفك عن الأمور و لا حريصاً يزّين لك الّشره بالجور، در قبول سخن بدگويان شتاب مكن كه سخن چين فريبنده است، گرچه در جامه خيرخواهان درآيد، در مشورت نه بخيل را به خود راه بده كه تو را از احسان بازدارد و از درويشي بترساند و نه بزدل را كه تو را در كار ناتوان گرداند و نه حريص را كه آزمندي و تجاوز را در نظرت جميل نمايد.»[42] به ويژه سفارش ميكند كه عيب جويان را از خود دور كنيد كه شما را مانع ميشوند كه از خطاهاي مردم صرفنظر كنيد و شما را وا خواهند داشت كه در كار مردم تجسّس رواداريد:« و ليكن أبعد رعتّيتك منك و أشنأهم عندك أطلبهم لمعائب النّاس، فإنّ في النّاس عيوباً، ألوالي أحقّ من سترها، فلاتكشفنّ عمّا غاب عنك منها، فإنما عليك تطهير ما ظهر لك، از توده مردم، آن كه بيش از همه در پي عيبجويي مردم است بايد كه بيش از همه از تو دور باشد و در دلت منفور، چه مردم ر اعيبهايي است و فرمانراوا در خطاپوشي سزاوارتر از ديگران است. پس در عيبهايي كه بر تو پوشيدهاست، كنجكاوي مكن كه پاكيزه گرداندن امر آشكار بر توست»[43]