بديهي است كه صلاح و فساد امور جمعي و حتي صلاح و فساد نهادهاي سياسي و اقتصادي در گرو كيفيت نهاد قضايي است و اگر اين نهاد، چرخش و روال صالح و سالمي داشتهباشد، بسياري از چرخهها و دواير حكومتي و اجتماعي سير سالمي خواهند داشت و عكس آن نيز ترديد ناپذير است. علي(ع) در فرمان كامل خود به مالك اشتر، اهتمام خاصي نيز به گزينش قضات جامعه نشان ميدهد:« ثم اختر للحكم بين الّناس افضل و رعيّتك في نفسك ممّن لا تضيق به الامور و لا تحكم الخصوم ولا يتمادي في الزّلة، براي داوري بين مردمان، از آنان كه در نظرت از همه برترند، كسي برگزين كه داراي وسعت صدر باشد و تنگ حوصله نباشد و مخاصمه طرفين دعوي او را به لجاجت در نيندازد و در بند لغزش نپايد و چون به اشتباه خود پي برد، از بازگشت به حق و اعتراف به آن در نماند.»[46]
12ـ نظارت مستمر در كار كارگزاران حكومتي:
سلامت مسؤوليتهاي صاحب منصبان حكومتي نياز به نظارت مستمر دارد، تا آنان راه خودخواهي و خودكامگي نپيمايند، كه اغماض در كار ناصواب كارگزاران نوعي خيانت در امانت حكومت و كشورداري است:« ثم انظر في أمور عمّالك فاستعملهم اختياراً، ولا تولّهم محاباةً و أثرة فأنهم جماعّ من شعب الجور و الخيانة، ديگر آن كه، در كار كارگزارانت بنگر و آنان را به آزمايش به كار بگمار نه از راه بخشش و خودكامگي و به دلخواه، كه اين كار يكباره ستمكاري و خيانت است.»[47] 13ـ ارتباط هميشگي با توده مردم و شنيدن شكايتها به طور مستقيم: در يك حكومت اسلامم و مردمي، حاكم خدمتگزار صادق و امين امّت اسلامي است، و مشروعيّت حكومت او بستگي به تأييد و تصويب عام و اجتماع امّت دارد و علي(ع) با همه سوابق و با همه قابليتهاي ذاتي كه از الطاف الهي به او بود و با وجود خويشاوندي و امر وصايت، با اقبال و اجماع عمومي امر حكومت و خلافت را پذيرا شد، بنابراين حاكم كه نماينده مردم است، بايد همواره با توده مردم در ارتباط باشد و مصلحت جامعه را در پيش چشم داشتهباشد، هر چه دامنه اين ارتباط وسيعتر باشد، مردم جامعه نيز حكومت را از خود خواهند دانست و در تنگناها و كمبودها ياري و ياوري خواهند كرد، مولاي متقيّان بريدن و فاصله گرفتن از مردم را شديداً منع ميكند:« فلا تطوّلنّ أحتجابك من رعيتّك، فإنّ احتجاب الولاة عن الرّعية شعبة من الضّيق وقلّة علم بالامور، چنين مباد كه ديري از توده مردم چهره بپوشي، چه روي نهان داشتن حكمرانان از توده مردم، شعبهاي از تنگ حوصلگي و اندك آگاهي داشتن از كارهاست.»[48] به علاوه همين ارتباط صميمانه باعث ميشود كه توده مردم با طرح نارساييها و كمبودهاي خود و ارايه شكايتهاي خويش تا حدي امنيّت روحي پيدا كنند و در عوض كارگزاران حكومتي در انجام كارها و اقدامات بيرون از قانون و خودسرانه احساس امنيت نكنند:« و اجعل لذوي الحاجات منك قسماً، ففرغ لهم فيه شخصك و تجلس لهم مجلساً عاماً فتواضع فيه لله الذي خلقك و تقعد عنهم جندك و أعوانك من أحراسك و شرطك حتّي يكلّمك متكلّمهم غير متتعتع، برخي اوقات خويش را مخصوص دادرسي به حال نيازمندان و دادخواهان كن و بار عام ده. در آن مجلس خشنودي خداي را كه تو را آفريد، فروت باش و سپاهيان و پاسداران و پاسبانان خود را از آنان دور بدار تا بينگراني و گرفتگي زبان، بيترس و لرز با تو سخن گويند.»[49] اين امر ايجاب ميكند كه حاكم همواره در كار كارگزاران حكومتي و مسؤولان بخشهاي مختلف جامعه نظارت مداوم داشتهباشد، تا جلو خودكامگيهاي آنان گرفته شود و با سليقه شخصي و به دلخواه با سرنوشت مردم بازي نكنند.