اثبات صدور حديث از طريق مضمون شناسى و متن - اثبات صدور حدیث از طریق مضمون شناسی و متن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اثبات صدور حدیث از طریق مضمون شناسی و متن - نسخه متنی

عباس ایزدپناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علوم حديث ـ شماره 4 ، تابستان1376

اثبات صدور حديث از طريق مضمون شناسى و متن

عبّاس ايزدپناه

مقدّمه

انگيزه هايى چون انتقامجويى از اسلام،منافع سياسى و فرقه اىّ و قومى، بزرگداشت خود و رونق بخشيدن به آثار خويش از يك سو، و سعى در ترغيب مردم به دين و ارزشهاى الهى از سوى ديگر، موجب گرديد كه «جعل» و «دسّ»، به جوامع حديثى مسلمانان راه يابد. حديث مشهورى از پيامبر اكرم (ص) نشان مى دهد كه اين پديده، در زمان حيات آن حضرت نيز وجود داشته است:

مَن كذبَ علىّ متعمداً، فليتبوَّأ مقعده مِن النّار. [1]

هركه از روى عمد به من نسبت دروغ دهد، بايد جايى در آتش براى خود مهيّا سازد.

صبحى صالح مى نويسد: «زنادقه به تنهايى(چنانكه حمّاد بن زيد گفته است) چهارده هزار حديث جعل كردند. عبدالكريم بن ابى العوجاء(مانَوى) به تنهايى، طبق اعتراف خود، چهار هزار حديث جعل كرد. آنگاه كه در عهد مهدى عباسى خواستند او را گردن بزنند، فرياد برآورد: من در دين شما، چهار هزار حديث اختراع كرده ام كه در آن حلال را حرام وحرام را حلال مى كند.» [2]

آقاى مدير شانه چى نيز مى نويسد:«عدّه اى از حسّ تمايل مردم به افسانه ها و سرگذشت ايّام گذشته، سوء استفاده نمودند و قصصى را كه در ميان قوم يهود شهرت داشت، با پر و بال بيشترى، در مجامع مسلمين نقل، و گروهى از صحابه خوشنام(چون ابن عباس) هم از آنها اخذ كردند و كم كم در طبقات بُعد، روى حسن اعتماد به ناقلين، جزو مرويّات تفسيرى به شمار آمدند». [3]

اين پديده و عوامل ديگر، موجب پيدايش علوم و فنون حديث شناسى و نقد حديث گرديد. روشى كه براى نخستين بار ميان محقّقان شيعه و اهل سنّت در نقد حديث به كار گرفته شد، فنّ اثبات صدور حديث از طريق راوى شناسى بود كه به صورت علم رجال و شرح احوال راويان آشكار گرديد؛ همانگونه كه فنون ديگرى چون دو علم «غرائب الحديث» و «مختلف الحديث»، براى معنى شناسى و متن شناسى حديث به وجود آمد.

ابن خلدون مى نويسد: «واز جمله دانشهاى حديث، انديشيدن در اسانيد و شناختن احاديثى است كه عمل كردن به آنها واجب است و چنين حديثهايى، برحسب سندى روايت مى شوند كه شروط آن كامل باشد… و آن، از راه شناختن راويان حديث و اطمينان به عدالت و ضبط آنان حاصل مى گردد… و آنگاه، به دنبال اين گونه احاديث، الفاظ و اصطلاحاتى را كه به متون حديث مربوط است، مانند غريب، مشكل، مصحّف، مفترق و مختلف، و آنچه كه مناسب آن باشد، مى آورند. اينها قسمت عمده مسائلى است كه محدّثان درباره آنها بحث و تحقيق مى كنند». [4]

ولى شناسايى صدور حديث از راه شناخت متن و مضمون آن، چندان متداول و مورد تأكيد نبوده است و در اين حوزه، همچنان تأكيد عمده بر علم رجال و راوى شناسى است. چنانكه خواهيم ديد، انديشمندان اسلامى به اين اصل اصيل بى توجّه نبوده اند؛ امّا اين شيوه، به عنوان يك معيار در نقد حديث، ميان فرزانگانْ برجستگى نداشته است.

شناخت متن و مضمون را نخست، مورّخان و پژوهشگران تاريخ علم، براى بررسى اسناد تاريخى، به كار گرفتند و از اين رهگذر،بهره هاى فراوانْ نصيب مطالعات تاريخى كردند. ولى اين اصل اصيل، در دنياى نقد حديث، هنوز جايگاه ومنزلت شايسته خود را باز نيافته است. مقاله حاضر، گامى است در رهنمونى بِدان جايگاه.

اين بررسى فشرده، جايگاه اثبات صدور از طريق مضمون شناسى را در سه محور اساسى به بحث مى كشد: معيارهاى اثبات صدور از طرق متن و مضمون، نقد حديث و بررسى حوادث تاريخى، و بيان نگرش قرآن و نظرگاههاى دانشمندان شيعه و اهل سنّت.

/ 10