اگر دو شهر شريف مكّه و مدينه تنها به عنوان دو مركز «عبادى» و «معنوى» شناخته شوند، حاكميتِ نوعى جدايىِ دين از سياست و تحجرگرايى و جمود را به دنبال دارد و با تأسف بايد گفت كه اينك چنين جوّى در آنها حاكم است و فضاى معنوى و پاره اى انديشه هاى جمودگرايانه بر شهر نورانى مدينه منوّره، صبغه علمى و فرهنگى آن را مكتوم و در خفا نگهداشته است.از ريشه اين پديده ناميمون كه بگذريم، بايد بگوييم كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) و صحابه او به اين دو شهر نگاه معنوى، علمى و سياسى داشتند و تمامى زواياى زندگى كامل يك انسان را در آن پايه گذارى كردند.به بركت پيامبر كتابت و علم در شبه جزيره رونق گرفت، چنانكه به بركت او مشاركت سياسى و حضور اجتماعى مردان و زنان در اجتماع معنا يافت. البته عبادت و معنويت نيز ركن اصلى و اوّل دعوت پيامبر (صلى الله عليه وآله) به شمار مى رود.جدا ساختن سه ركن «معنويت»، «علم» و «سياست»، جدايى دين از سياست و عبادتِ خشك را بر جاى مى گذارد. پس بر مسلمانان است كه در رونق بخشيدن به فضاى علمى و سياسى اين شهرها همّت ورزند و تنها به بُعد عبادى و معنوى آن بسنده نكنند.بر عالمان مسلمان است كه در اجتماع بزرگ حج و زيارتِ حرم نبوى، به تبادل علم و دانش بپردازند و باب گفتگو در سياست دينى را بگشايند، همانگونه كه از عطر معنوى آن بهره مند مى گردند.در اين مقال بر آنيم تا به يكى از شاخصه هاى علم و فرهنگ; يعنى «كتابخانه» در شهر مدينه منوره بپردازيم و گزارشى اجمالى از آن ارائه كنيم.اين گزارش شامل سه بخش است:الف ـ كتابخانه هاى مدينه در عهد عثمانى.ب ـ كتابخانه مسجد النبى.ج ـ كتابخانه ملك عبدالعزيز.و تحقيق در اين امر مفيد است توجّه مى كنيم: