4. توجّه به ذهنيت پرسشگران - فقه الحدیث در نگاه آیة اللّه بروجردی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فقه الحدیث در نگاه آیة اللّه بروجردی (ره) - نسخه متنی

محمد علی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4. توجّه به ذهنيت پرسشگران

پاسخ هاى متين, همواره پاسخ هايى هستند كه با توجّه به پرسش, ذهنيت و برداشت پرسشگر, ارائه شده باشند. فهم محتواى پاسخ, بدون توجّه به پرسش و فهم آن, دشوار و در بسيارى مواقع, گمراه كننده است. پاسخگو همواره تلاش مى كند تا پاسخ خود را به گونه اى بيان كند كه پرسش را از ذهن پرسش كننده خارج كند واگر پاسخ با ذهنيت و برداشت پرسش كننده تناسب نداشته باشد, پرسش كننده, به پاسخ مورد نياز خود دست نخواهد يافت. ذهنيت افراد را معمولاً شرايط و محيط فكرى و نيازهاى خاصّ منطقه اى تشكيل مى دهند. ذهن انسان, تحت تأثير محيط به پرسش مى رسد و براى فهم درست پرسش ها بايد محيط زندگى و افكار رايج حوزه معيشت پرسش كننده را شناخت. به تعبيرى: پرسش ها آينه و نمايانگر محيط زندگى ها هستند و بازتاب زندگى فكرى و نيازهاى روزمرّه مردم مناطق گوناگون شمرده مى شوند.

از اين رو, كسانى كه با اين قبيل روايت ها ـ كه در شكل پرسش و پاسخ ارائه شده اند ـ مواجه مى شوند, براى فهم پاسخ امام(ع), بايد از محيط فكرى و ذهنيت راوى اطّلاع داشته باشند, وگرنه, چندان در فهم كلام معصوم(ع), موفّق نخواهند بود. مرحوم بروجردى, در بسيارى موارد به اين امر مهم, توجّه كرده و آن را گوشزد نموده است و مقرِّر گرامى نيز در چندين مورد, آن را گزارش كرده است. از جمله در جلد اوّل, ذيل مبحث قبله كه متن روايت, با توجّه به كوفى بودن سائلْ تفسير شده است (ج1, ص210) و نيز در جلد دوم, ذيل مبحث سجده, كه باز به اعتبار كوفى بودن و عامى بودن سؤال كننده, پاسخ امام را توضيح داده است كه پيش تر, متن آن ذكر شد. (ج2, ص279)

5. نقش كلام در تفسير روايت

وجود انگيزه هاى فراوان براى جعل روايت, آشفتگى هايى در احاديث و روايات اسلامى به وجود آورده است. مرحوم سيد مرتضى در اين باره مى گويد: در بين احاديث منقول در كتب شيعه و كتب همه مخالفان ما, انواع اشتباهات و باطل هاى محال و غير قابل تصوّر و ناروا وجود دارد؛ باطل هايى كه دليل بر بطلان و فساد آنها در دست است, از قبيل: تشبيه, جبر, رؤيت, اعتقاد به صفات قديم… و از اين دست باطل ها كه غير قابل شمارش اند. از اين روى, نقد حديث از راه عرضه آن بر عقل, لازم است. [4]

در اين جعل ها, انگيزه هاى كلامى, نقشى برجسته داشته و درگيرى ها كلامى (و يا سياسى برخاسته از نگرش هاى كلامى) موجب شده اند كه طرفين درگير, عليه عقايد و باورهاى يكديگر در حوزه هاى گوناگون كلامى ـ فقهى, به جعل و تحريفْ دست زنند. از اين رو, در شناخت احاديث, آگاهى از باورهاى ثابت كلامى, تأثير جدّى دارد. فقيهان و محدّثان چيره دست, در بررسى و تحليل مفاد روايت ها, همواره به باورهاى اثبات شده كلامى توجّه داشته اند و احاديث را در سايه اين باورها مورد نقد و بررسى قرار داده اند. مرحوم بروجردى, در فهم و تفسير روايات, به اين امر, اهميّت فراوان داده است. ايشان در نهاية التقرير, رواياتى را با تكيه بر باورهاى كلامى, غير قابل پذيرش اعلام مى كند و يا صدور آنها را به دليل تقيّه مى داند. ايشان در ذيل مبحث سجده سهو, درباره روايت هايى كه گوياى وقوع سهو از پيامبر اكرم در نماز است, مى گويد:

اخبار فريقين, دلالت بر اين مى كند كه از آن حضرت, سهو در نمازْ صادر شده است و بعد از آن, دو سجده سهو انجام داده است؛ امّا مقتضاى مذهب شيعه, خلاف آن است…. گمان مى رود كه اين قبيل روايت ها ـ كه اثبات كننده سهو براى پيامبر(ص) اند ـ بر مبناى تقيّه صادر شده باشند. (ج3, ص51)

و به عنوان نمونه, در خصوص روايت زيد بن على بن الحسين(ع), از على(ع), كه دلالت بر سهو نبى در تعداد ركعت هاى نماز ظهر و انجام دادن سجده سهو, پس از تذكّر مى گويد:

ليكن اين روايت, افزون بر مخالف بودنش با اصول مذهب, چون دلالت بر اين مى كند كه پيامبر اكرم(ص) نماز ظهر را براى مردم, پنج ركعت خواند و آن گاه پس از توجّه, دو سجده سهو به جا آورد, روايت شاذّى است كه طبق آن, عمل نمى شود. (ج3, ص60)

همچنين در مبحث فوريت و ترتّب در به جا آوردن نمازهاى فوت شده, استدلال به داستان روز خندق و داستان تعريس را كه براى فوريّت و ترتّبْ بدانها استدلال شده است, به علّت مخالفت مفاد آنها با اصول مذهب, درست نمى داند و مى گويد:

و امّا داستان روز خندق, افزون بر آن كه نزد اماميه پايه اى ندارد, چون پيداست كه مخالف مقتضاى اصول مذهب شيعه است, دلالت بر فوريت و يا ترتّب هم نمى كند. (ج3, ص140)

و درباره داستان تعريس مى نويسد:

و امّا داستان تعريس, اين روايت هم افزون بر مخالف اصول مذهب اماميه بودن, بر عدم وجوب فوريت و عدم وجوب ترتّب, دلالت مى كند. (ج3, ص141. همچنين براى مثال در مورد توجّه به اصول مذهب در تفسير روايات, ر.ك: ج1, ص159)

/ 9