1ـ متأثر بودن از فرهنگ هاى غير دينى - موانع فهم حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

موانع فهم حدیث - نسخه متنی

مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1ـ متأثر بودن از فرهنگ هاى غير دينى

يكى از آفت هاى بزرگ در فهم نصوص دينى، متأثر بودن از فرهنگ هاى غير دينى است. هر جامعه اى با آداب و رسومى خو گرفته كه هميشه ضد دينى نيستند؛ ولى نمى توان آنها را، به ويژه در وادى رخصت هاى دينى،«دين» قلمداد كرد.

خداوند دوست مى دارد كه از رخصت هاى دينى استفاده شود، به همان گونه كه دوست مى دارد حريم تكاليفش نگه داشته شود. اين سخن را فريقين از رسول خدا(ص) نقل كرده اند:

ان اللّه يحبّ ان يؤخذ برخصه كما يحبّ ان يؤخذ بعزائمه. [1]

از اين رو، نمى توان رخصت هاى دينى را با فرهنگ غير دينى، اما به نام دين و با تشبّث به حديث و روايت پر كرد.

بسيارى از سخت گيرى ها يا گاه احتياط ها معلول همين تأثير فرهنگى است.

شهيد مطهرى، پوشيدن صورت را از عادات ايرانيان در دوره اى از تاريخ مى داند و معتقد است فقيهانى كه فتوا به وجوب پوشش صورت داده اند، طبيعتا تحت تأثير اين عادت بوده اند:

در ايران و در بين يهود و مللى كه از فكر يهود پيروى مى كردند، حجاب به مراتب شديدتر از آنچه اسلام مى خواست، وجود داشت. در بين اين ملت ها، وجه و كفّين هم پوشيده مى شد… اسلام گرچه پوشانيدن وجه و كفّين را واجب نكرد، ولى تحريم هم نكرد؛ يعنى اسلام عليه پوشانيدن چهره قيام نكرد و باز گذاشتن را واجب ننمود و در نتيجه، ملت هاى غير عرب كه مسلمان شدند، از همان عادت و رسم ديرين خود تبعيت كردند. [2]

از اين دست است فضاهاى فرهنگى و سياسى يى كه گهگاه و به صورت دفعى در جوامع اسلامى رخ مى نمايد و مسائل علمى و برداشتهاى حديثى را تحت تأثير قرار مى دهد.

البته گرچه انسان نمى تواند خود را از ذهنيت ها به طور كامل رها سازد و فرهنگ هر جامعه اى، جزئى از ذهنيت افراد آن است، ليكن براى اهل فضل و دانش، اين امكان هست كه نصوص دينى را خالى از ذهنيت ها و فرهنگ هاى حاكم مطالعه كنند.

مطالعه دقيق فرهنگ هاى ملّى و نيز شناخت اوضاع و احوال فرهنگى، سبب مى شود كه چنين تحميلى صورت نگيرد؛ چنانكه آشنايى با تاريخ فرهنگ مسلمين در دوره هاى گذشته و نيز شناخت فرهنگ جاهليت پيش از اسلام، در مطالعه خالص نصوص دينى، بسى سودمند است.

2ـ تعصب

دومين آفتى كه مسير درايت حديث را آلوده مى سازد،«تعصب» است. تعصب و عصبيت، هم خانواده اند؛ ولى عصبيت بيشتر در ناهنجارى هاى رفتارى كاربرد دارد و تعصب، در ناهنجارى انديشه و فكر. آنكه بر رأيى براى هميشه پا مى فشارد و گمان مى كند ايستادگى بر يك سخن كمال است، دچار تعصب شده است. اصرار و پافشارى بر آنچه حق است، پسنديده است؛ ولى بايد دانست كه چنين نيست كه هر فهم كننده اى همه حقيقت را به يكباره به دست آورد و يا اينكه مصون از هر خطا و لغزشى در فهم و برداشت باشد.

اگر كسى از حديثى مطلبى فهميد، ولى با تأمل بيشتر و شواهد و قرائن، خلاف آن برايش محرز شد، اصرار ورزيدن وى بر فهم نخست، تعصبى نادرست است؛ و بسا چنين اتفاقى در فهم روايت ها صورت مى گيرد. نمونه ديگر اين تعصب ـ كه بيشتر مشاهده مى شود ـ آن است كه فهم كننده حاضر نشود برداشتهاى ديگران(از حديث و روايت) را ببيند، تا گرفتار تغيير رأى نگردد!

/ 4