مهدي مهريزي همزمان با سالروز خجسته ميلاد اميرمؤمنان و وارث دانش هاى اوّلين و آخرين, نخستين دانشكده اختصاصى حديث, در جوار مرقد حضرت عبدالعظيم حسنى(ع) گشايش يافت. اين دانشكده كه به همت جمعى فرهنگدوست و دانشور, كار خود را با هشتاد دانشجوآغاز كرد, آرزوى ديرينه بسيارى را جامه عمل پوشاند. پيش از اين, در سرمقاله شماره دوم فصلنامه علوم حديث, از لزوم همراهى و همپايى آموزش و پژوهش در عرصه حديث, سخن به ميان آمد و كاستى هر دو حوزه, به اجمال گزارش شد و از خلأ آموزش حديث ,بويژه در حوزه هاى علوم دينى ,انتقاد گرديد. اينك شكل گيرى و راه اندازى اين مؤسسه آموزشى را مى توان گامى بزرگ و ميمون در پُركردن آن خلأها دانست. طبيعى است كه پايه گذارى يك مركز علمى بديع و ابتكارى, اميدهايى را براى ناظران و بانيان برمى انگيزد كه مى بايست برآورده گردد. ليك, واقعيت هايى نيز در ميان است كه هم ناظران و هم بانيان نبايد از كنارش به سادگى بگذرند. در اين سطور برآنيم كه اين اميدها بر قلم آيد و واقعيت ها نيز نمايانده شود تا شايد بهره اى براى دست اندركاران در پى داشته باشد و تعديلى در توقع ناظران ايجاد كند.
اميدها ـ انتظارات
توقع عمومى از هر مركز آموزش عالى, پرورش انسانهاى دانشور و فرزانه, توسعه و ترويج علوم و جلو راندن كاروان معرفت است.اين سه اصل در تمامى رشته هاى آموزشى هدف غايى و آرزوى نهايى است; ولى بجز اين سه هدف عالى و كلّى, هر رشته, اغراض جزئى ترى را دنبال مى كند كه در نهايت به همان آرمانهاى اساسى برمى گردد. البته روشن است كه رشته هاى آموزشى, آن گاه كه در فضاى جامعه اسلامى مطرح مى شوند, بايد جهتگيرى كلّى يى را كه دين بدان توصيه كرده(يعنى نافع بودن, بندگى خدا و رشد را) منظور دارند و از آن غفلت نورزند;چرا كه براساس تعاليم اسلام,اين سه خصلت, جهتِ اصلى دانش و معرفت را شكل مى دهند. به هرحال, اگر آرمانهاى اساسى را با اين جهتگيرى ها در دانش حديث به هم آميزيم, اميدهايى را از اين دست, برمى انگيزد: 1. پرورش استادان برجسته در حوزه دانش هاى حديثى, 2. ترويج معارف حديثى اهل بيت(ع), 3. پركردن خلأهاى پژوهشى در زمينه حديث, 4. پرورش حديث پژوهان برجسته, 5. توسعه كمّى و كيفى مراكز آموزش حديث. اينها اميدها و انتظاراتى است كه اين دانشكده برانگيخته است; ليك نمى توان از واقعيت هايى كه بر فضاى آموزش عالى و فرهنگ اين مرز و بوم حاكم است, چشم فروبست و به دنبال راه چاره و درمان بود. به جِد مى توان گفت كه آموزش عالى در كشور ما امروزه از چند آفت بزرگ, رنج مى برد: 1. سطحى نگرى و گريز از پژوهش عميق, 2. مدرك گرايى, 3. فاصله داشتن برنامه هاى آموزشى از واقعيت هاى زندگى. اگر از اين مشكلات عمومى بگذريم, رشته حديث ـ كه دانشكده ويژه آن است ـ با مشكلات خاص و واقعيت هاى ويژه روبه روست كه نمى توان آنها را نديده انگاشت. واقعيت هايى چون: مدوّن نبودن برنامه هاى درسى براى مقاطع تحصيلى كارشناسى ارشد و دكترى, نبود متون درسى مناسب, كمبود استاد و… با توجه به اميدهاى ياد شده و واقعيت هاى موجود ,بارى سنگين بر دوش دست اندكاران است كه به يارى خداوند, به شايستگى, آن را به مقصد خواهند رساند.ليك نبايد تلاش و مقاومت را از دست داد ;چنانكه نبايد فراتر از توان و قوّت, از خود انتظار داشت. به نظر مى رسد پاره اى پيشنهادها مى تواند در رفع دشوارى ها ياورى كند: 1. برپايى نشستهاى علميِ حديثى و دعوت از صاحبنظران , تا از يك سو دانشجويان با الگوهاى اين رشته و متخصصان اين فن آشنا گردند و از ديگرسو دانشكده به عنوان يك مركز علميِ حديث شناخته شود. 2. دعوت از استادان اين رشته از دانشگاه هاى خارج كشور, جهت ارائه دستاوردهاى علمى و پژوهشى. 3. ارزيابى مستمر دروس, جزوه ها و متنهاى درسى. 4. كنار نهادن پاره هاى آمال و آرزوها… بدين معنا كه در حوزه ٌحديث, كارها بسيار است و اين دانشكده نيز وظيفه اى دارد و همه بارها بر دوش آن نيست. 5. بهره گيرى از تجربه هاى مختلف در تدوين برنامه ها و متون درسى. 6. تبادل اطلاعات با مراكز حديثى داخل و خارج كشور. 7. توجه به رشد كمّى با آهستگى و تأنّى و پس از تجربه. 8. برگزارى اردوهاى علميِ دانشجويى جهت بازديد از مراكز علمى, پژوهشى و كتابخانه ها. 9. آشنا ساختن دانشجويان با پژوهش و تحقيق و فراهم آوردن زمينه هاى آن. 10 . بازديد مديران و كارگزاران دانشكده از مراكز آموزشى مشابه و شناخت تجربه ها در داخل و خارج كشور. اميد است با تلاش و همت استادان و مديران, شاهد شكوفايى و رونق روزافزون اين دانشكده باشيم.