دهان پر از عربی، زبان چرا خاموش؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دهان پر از عربی، زبان چرا خاموش؟! - نسخه متنی

مصاحبه با علامه سید عبدالعزیز طباطبایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصلنامه مشكوة_شماره 49

دهان پر از عربى، زبان چرا خاموش ؟!

مصاحبه با علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى

يكشنبه هفتم رضمان‏1416 ه . ق برابر با هشتم بهمن 1374 ش يكى از برجسته‏ترين چهره‏هاى علم و دانش، بويژه در زمينه شناخت نسخه‏هاى خطى، چشم از جهان فروبست. دانشمند محقق، علامه سيد عبدالعزيز طباطبائى قدس سره، كه با رحلتش سوگى سنگين بر محافل علمى و فرهنگى خيمه زد، شصت و هشت‏سال از عمر پربركت‏خويش را در راه دانش‏اندوزى و دانشمندپرورى گذراند و در اين ساليان، آثار نمايانى از خويش به گنجينه بزرگ و گرانسنگ فرهنگ اسلامى افزود، و بيشتر از آن، راهنماييها و روشنگريهايى است كه محققان و پژوهشگران متون اسلامى، همواره از آن بهره‏مند بوده‏اند.

بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى كه پيوسته در مطالعات خود از چشمه جوشان آگاهيهاى اين دانشى‏مرد فرزانه، فيض مى‏برد در روزهاى برگزارى كنگره كتاب و كتابخانه در تمدن اسلامى كه شهريورماه سال 1374 در مشهد برگزار كرد، نيز پذيراى ايشان بود. در آن روزها فرصتى پيش آمد تا گفت‏وگويى صورت پذيرد و متن آن در خبرنامه داخلى كنگره درج شود.

اين گفت‏وگو را آن روز، عنوان داديم كه حكايت از وجود جهانى مى‏داد بنشسته در گوشه‏اى و اينك ضمن بزرگداشت‏ياد و خاطره آن فقيد سعيد، آن را با همان عنوان به خوانندگان گرامى تقديم مى‏كنيم با اين تفاوت كه امروز براستى زبان وى خاموش است و هزاران دريغ!

: جناب استاد، لطفا مختصرى از شرح احوال خود را بيان بفرماييد.

به تاريخ‏23 جمادى‏الاول 1348 ه . ق مصادف با چهارم آبان 1308 ه . ش در نجف متولد شدم و در همان جا نشو و نما يافتم. مراحل تحصيلى مختلف را در حوزه طى كردم. مهمترين اساتيد من در سطح عبارت بودند از: مرحوم فانى اصفهانى، آشيخ مجتبى لنكرانى و آشيخ عبدالحسين رشتى، در خارج فقه مرحوم آية‏الله عبدالهادى شيرازى، در فقه و اصول و تفسير آية‏الله خويى در نجف. بيشتر با علامه امينى و شيخ آقا بزرگ معاشر بودم و همراه ايشان به تهران مى‏آمدم و به نجف بازمى‏گشتم. از سال‏1356 در قم هستم و با مؤسسات و افراد مختلفى همكارى و تماس دارم. آقاى شهرستانى پايه‏گذار مؤسسه آل‏البيت از من خواستند در آنجا نظارت داشته باشم و اكنون بيشتر با آنها در تماس هستم و براى ديگر مؤسسات نيز هر كدام كارى داشته باشند، انجام مى‏دهم.

: در بسيارى از فهرستهاى نسخ خطى به يادداشتهاى شما ارجاع شده است. بفرماييد اين يادداشتها اكنون در چه وضعى است؟ آنها را چاپ مى‏فرماييد؟ به صورت فيش است؟ چه مقدار است؟

اينها يادداشت نيست، بلكه فهرست كتابخانه اميرالمؤمنين است كه من تهيه كرده‏ام و آقاى احمد منزوى هم در فهرست نسخ خطى خود از يادداشتهاى متفرقه من بسيار استفاده كرده است. فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام دو پوشه نسخه‏هاى خطى عربى بود و يك پوشه هم نسخه‏هاى فارسى كه البته به صورت فيش بود. پوشه نسخه‏هاى خطى فارسى را از نجف با خود به ايران آوردم و در اختيار آقاى منزوى گذاشتم و ايشان آنها را به فهرست‏خود منتقل كردند و در هر جا به اين يادداشتها ارجاع داده، اما اينها فهرست است و ان‏شاءالله بزودى چاپ خواهد شد. پس از اين كه از نجف آمدم مابقى فهرستها در آنجا مانده بود كه به طرز مجعزه‏آسايى به دستم رسيد و هم اكنون در فكر تجديدنظر در آنها و چاپ آنها هستم.

: چنان كه فرموديد، جنابعالى مدتى از نزديك با علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى در تماس بوده‏ايد. آيا با ايشان همكارى داشته‏ايد؟ تملذ فرموده‏ايد؟ چند سال با ايشان مراوده داشته‏ايد؟

من حدود 25 سال با ايشان مراوده و نسبت‏به ايشان ارادت بسيار داشتم و منزلمان روبروى هم بود. هنگامى كه به ايران مى‏آمدم مشخصات نسخه‏هاى خطى مختلف را از مكانهاى گوناگون يادداشت و خدمت ايشان ارائه مى‏كردم وايشان نسخه‏هايى را كه نديده بود، استفاده مى‏كرد. سپس مشغول فهرست‏نويسى كتابخانه اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام شدم و گاهى در بعضى نسخه‏ها دچار اشكال مى‏شدم كه از علامه امينى اجازه گرفتم تا از محضر آقابزرگ استفاده كنم. ايشان گفتند به شرط آن كه نسخه را شب به كتابخانه بازگردانى اشكالى ندارد. من كتاب را ظهر خدمت‏شيخ آقا بزرگ مى‏بردم و عصر آن را از ايشان مى‏گرفتم و ايشان مرا راهنمايى مى‏كرد كه شيوه حل مشكل چگونه بوده است.

: چه خاطره‏اى از ايشان داريد؟ لطفا مواردى را بيان فرماييد كه مى‏تواند براى پژوهشگران جالب و بى‏گمان مفيد باشد. از اخلاق شخصى و علمى ايشان و هر خصوصيت ديگرى را كه در خاطر داريد بيان فرماييد.

ايشان مرد وارسته و بى‏آلايشى بود و هيچ تكبر، غرور و وابستگى نداشت و من از جهت‏سلامت نفس مانند ايشان سراغ ندارم و از باب مبالغه مى‏توانم بگويم اگر كسى كتابى از ايشان را در مقابل خودش مى‏سوزاند و باز كتاب ديگرى مى‏خواست، ايشان دريغ نمى‏كرد. آن مرحوم فقر و سختى بسيارى را تحمل كرد، اما باز هم از نگارش كتابهايش دست نكشيد و آنها را به هزينه خودش چاپ كرد و خود، آنها را بسته‏بندى مى‏كرد و براى افراد و مؤسسات مختلف در سراسر جهان مى‏فرستاد. روزى به منزل ايشان رفتم و ديدم كه بسته‏هاى كتب در زير تخت ايشان مانده، گفتم اگر خادمتان نمى‏تواند اينها را به پست‏ببرد، اجازه بدهيد من ببرم كه موافقت نكردند، بعدها متوجه شدم كه ايشان در آن موقع پول پست كردن كتابها را نداشته است. اكنون نتيجه آن زحمات را مشاهده مى‏كنيم.

: جنابعالى مدتى در آستان قدس تشريف داشته‏ايد. شنيده‏ايم نسخه‏هاى كتب فقه را فهرست فرموده‏ايد. آيا در يك جلد بوده است؟ چرا چاپ نشده؟

من در سال 50-1349 كه هزاره شيخ طوسى در دانشكده الهيات مشهد برگزار مى‏شد از نجف دعوت شدم و آمدم. آن زمان با عيد نوروز مصادف بود. جناب آقاى شانه‏چى پيشنهاد كردند كه در ايران بمانم و نسخ كتب فقهى را فهرست كنم و من چون علاقه داشتم پذيرفتم. ايشان با آقاى دكتر رجايى كه در آن زمان رئيس كتابخانه بودند گفتگو كردند و ايشان هم پذيرفتند و با من قراردادى بستند. من گفتم نمى‏توانم از كتابخانه اميرالمؤمنين عليه‏السلام صرف‏نظر كنم و بايد گاهى به آنجا هم بروم و اين مطلب در قرارداد هم قيد شد. بنابراين، در آن تابستان خانواده‏ام هم از نجف به مشهد آمدند و من مشغول فهرست كردن كتب فقه، حديث، اصول و... شدم. مدتى بعد به نجف رفتم تا مدتى كوتاه در آنجا بمانم و سپس بازگردم ولى بر اثر فشار بعثيها نتوانستم به ايران برگردم، تا اين كه سرانجام در سال‏56 توانستم به ايران بازگردم و تا سال‏63-62 در ايران بودم. آقاى شاكرى، رئيس كتابخانه آستان قدس، با من تماس گرفتند كه بقيه فهرست را تكميل كنم. من بقيه كار را پى گرفتم تا اين كه در سال 64 به كنفرانس امام حسين‏عليه‏السلام در لندن دعوت شدم و مدتى حدود سه ماه نيز براى معالجه و ديدار فرزندان و اقوام در آن جا ماندم و چون كار را از من تحويل گرفته بودند، پس از بازگشت مدتى كار متوقف شده بود. پس از مدتى به آقاى شاكرى مراجعه كردم و گفتم كه مى‏خواهم كتبا انصراف خود را از اين كار اعلام كنم تا شما بتوانيد آن را به ديگرى بسپاريد. ايشان گفتند ما اين كار را به كس ديگرى واگذار كرده‏ايم و اكنون حدودا ده سال است كه تكميل اين كار ادامه دارد.

: لطفا به آثار تاليفى يا تحقيقى و تصحيح خويش آنچه چاپ شده و آنچه چاپ نشده اشاره‏اى بفرماييد.

كتابى دارم به نام «اهل البيت فى المكتبة العربية‏» شامل كتابهايى كه اهل سنت درباره زندگى، مناقب، تاريخ زندگى، كلمات و ... اهل بيت نوشته‏اند كه بتدريج در مجله تراثنا چاپ مى‏شود و ان‏شاءالله پس از چاپ شايد بالغ بر دو جلد باشد. اين كتابها شامل آثار خطى و چاپى و مشخصات آنهاست. ديگرى كتاب «فى رحاب نهج‏البلاغه‏» است كه معرفى مشخصات حدود 180 نهج‏البلاغه خطى قبل از سال 1000 هجرى است و حدود 100 نهج‏البلاغه چاپى را در برمى‏گيرد و نيز ترجمه‏هاى آن به فارسى، اردو، انگليسى و سپس منتخبها و شروح نهج‏البلاغه را از قرن ششم به بعد دربرمى‏گيرد، اين كار هنوز هم ادامه دارد و فعلا به صورت مقاله در مجله تراثنا در حال چاپ است. همچنين از جلد دوازدهم به بعد الغدير را علامه امينى مى‏خواستند درباره مناقب و فضايل اميرالمؤمنين عليه‏السلام بنويسند و بخشى از كار را به من واگذار كردند كه در وصيتنامه خود هم قيد فرموده‏اند كه افرادى و از جمله من اين كار را ادامه دهيم. ولى پس از فوت ايشان هنوز ورثه كارى در اين مورد انجام نداده‏اند و لذا خودم در ايران شروع كردم به نوشتن دنباله اين كار. من شروع به يافتن اسامى صحابه، تابعين و رواتى كردم كه در جلد اول الغدير نيامده و آن را به نام «على كتاب الغدير» نوشتم كه هنوز ناتمام است و چاپ نشده است. كتاب ديگر «الحسين و السنه‏» است كه در ابتداى آمدنم به ايران چاپ شد. كتاب ديگر «الغدير و التراث الاسلامى‏» است كه چاپ شده است. در سال 1410 به مناسبت گذشت چهارده قرن بر واقعه غدير، از سوى آية‏الله خويى كنگره غدير در لندن برگزار شد كه من هم شركت داشتم و كتابنامه غدير را براى مجله تراثنا نوشتم و حدود 125 كتاب را درباره غدير از زبانهاى فارسى، تركى، اردو و ... از نويسندگان مختلف شيعه، سنى، اسماعيلى و... معرفى كردم و پس از مدتى اضافاتى به آن افزودم كه خود به كتابى تبديل شد و آن را در سال گذشته دارالمعارف العربيه در بيروت با عنوان «التراث الاسلامى‏» چاپ كرد و امسال اين كتاب به مناسبت نمايشگاه كتاب كه مصادف با عيد غدير بود همراه با اضافاتى توسط وزارت ارشاد و وزارت كشور چاپ شد. اين كتاب دو بار ترجمه شده و يك بار هم آقاى جعفرى مقاله مجله تراثنا را ترجمه كرده است. من هنگامى كه در نجف بودم بسيار علاقه داشتم كار آقابزرگ را دنبال كنم ولى مانع كار اين بود كه هنوز تمام اثر چاپ نشده بود و نمى‏دانستم كه در اثر ايشان نام چه كتابهايى نيامده است، ثانيا فكر مى‏كردم شايد فرزندان آن مرحوم بخواهند اين كار را ادامه بدهند و ثالثا نجف محل مناسبى براى اين كار نبود، زيرا هر لحظه امكان داشت كه ما را از عراق اخراج كنند. تا اينكه به ايران آمدم و در آن زمان چاپ ذريعه تمام شده بود و از آقاى علينقى منزوى پرسيدم كه آيا شما مى‏خواهيد اين كار را ادامه بدهيد؟ كه پاسخ ايشان منفى بود و لذا من شروع به نوشتن مستدرك كردم و تاكنون حدود 11000 كتاب فيش شده و ممكن است‏به 30 تا 40 هزار برسد كه بعدا ان‏شاءالله چاپ خواهد شد. همچنين در كتابخانه آستان قدس، هنگامى كه براى بار دوم در آنجا كار مى‏كردم، گاهى درمى‏يافتم كه در ذريعه بعضى از مشخصات اشتباه يا ناقص آمده است. اين موارد را فيش‏بردارى كرده‏ام كه به نام «اضواء على الذريعه‏» آماده چاپ است. مرحوم امينى كتابى دارند درباره گريه بر امام حسين‏عليه‏السلام به نام «سيرتنا و سنتنا» كه من با مطالعه كتب ديگر اضافاتى بر آن دارم كه ان‏شاءالله اميدوارم بتوانم آنها را هم تحت عنوان «انباء السماء بانباء كربلا» چاپ كنم. مقدار زيادى يادداشت و مدارك و اسناد هم راجع به زندگى جد بزرگوارم آقا سيد محمدكاظم طباطبايى و تاريخ خاندانمان جمع كرده‏ام كه هنوز توفيق نگاشتن و تاليف آنها را پيدا نكرده‏ام. همچنين اكنون گروهى از مؤسسه الغدير قم در مورد كتاب الغدير تحقيق و آن را با تحشيه چاپ مى‏كنند و من بر آنها پاورقيهايى مى‏افزايم كه فعلا همراه جلد اول آن آماده چاپ است. و نيز در فهرست منتجب‏الدين و مقتل اميرالمؤمنين تحقيق كرده‏ام كه چاپ شده است. همچنين در مورد قسمت چاپ نشده طبقات ابن سعد تحقيق كرده‏ام كه اكنون چاپ شده است.

: آيا در كنفرانسهاى بين‏المللى شركت فرموده‏ايد؟ در چند تا؟ در كجا و در چه تاريخى؟

من فقط در همان دو كنفرانس امام حسين‏عليه‏السلام و الغدير لندن و دو كنگره شيخ طوسى در مشهد و شيخ مفيد در قم شركت كرده‏ام.

: وضع فهرست‏نگارى و نسخه‏شناسى را اكنون در ايران و جهان چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟

در ايران در كل بسيار خوب است و من مكررا گفته‏ام كه هيچ كشور ديگرى به اندازه ايران فهرست تهيه و چاپ نكرده است و حتى مصر و تركيه هم از اين جهت‏به پاى ايران نمى‏رسند.

: حضرت‏عالى در رشته‏هاى تخصصى كه به آن اشراف داريد شاگردانى هم تربيت فرموده‏ايد؟ مقصود هر نوع استفاده و تاثيرپذيرى از حضرت‏عالى است؟

در خانه من به روى تمام مراجعانى كه مشكلى داشته باشند و بتوانم در حل آن كمكى بكنم و مراجعه كننده باز است و در هر جهت آماده كمك هستم.

: بنياد پژوهشهاى اسلامى را با ديد انتقادى چگونه مى‏بينيد؟ چه توصيه‏اى براى اعضاى بنياد داريد؟

بنياد پژوهشهاى اسلامى كارهاى بسيار خوبى انجام داده، لكن بايد در مورد زندگانى خود امام رضاعليه‏السلام و ائمه اهل‏البيت‏عليهم‏السلام و نيز در زمينه فقه و معارف اهل‏البيت‏عليهم‏السلام فعاليت‏بيشترى به عمل آورد.

: از انتشاراتى كه به صورت ادوارى در موضوعات كتابشناسى و اطلاع‏رسانى در كشور و در جهان منتشر مى‏شود به كدام يك بيشتر توجه داريد؟

در داخل كشور مجله «تراثنا» و مجله «آيينه پژوهش‏» دو مجله آبرومند هستند. در عراق، مجله «الموسم‏» و در كويت قبل از اشغال اين كشور توسط عراق مجله «اخبار التراث‏» چاپ مى‏شد كه بسيار سودمند و مفيد بود. قبلا مجله «معهد المخطوطات‏» در قاهره چاپ مى‏شد كه بسيار پربار بود.

/ 1