مصاحبه با علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى يكشنبه هفتم رضمان1416 ه . ق برابر با هشتم بهمن 1374 ش يكى از برجستهترين چهرههاى علم و دانش، بويژه در زمينه شناخت نسخههاى خطى، چشم از جهان فروبست. دانشمند محقق، علامه سيد عبدالعزيز طباطبائى قدس سره، كه با رحلتش سوگى سنگين بر محافل علمى و فرهنگى خيمه زد، شصت و هشتسال از عمر پربركتخويش را در راه دانشاندوزى و دانشمندپرورى گذراند و در اين ساليان، آثار نمايانى از خويش به گنجينه بزرگ و گرانسنگ فرهنگ اسلامى افزود، و بيشتر از آن، راهنماييها و روشنگريهايى است كه محققان و پژوهشگران متون اسلامى، همواره از آن بهرهمند بودهاند. بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى كه پيوسته در مطالعات خود از چشمه جوشان آگاهيهاى اين دانشىمرد فرزانه، فيض مىبرد در روزهاى برگزارى كنگره كتاب و كتابخانه در تمدن اسلامى كه شهريورماه سال 1374 در مشهد برگزار كرد، نيز پذيراى ايشان بود. در آن روزها فرصتى پيش آمد تا گفتوگويى صورت پذيرد و متن آن در خبرنامه داخلى كنگره درج شود. اين گفتوگو را آن روز، عنوان داديم كه حكايت از وجود جهانى مىداد بنشسته در گوشهاى و اينك ضمن بزرگداشتياد و خاطره آن فقيد سعيد، آن را با همان عنوان به خوانندگان گرامى تقديم مىكنيم با اين تفاوت كه امروز براستى زبان وى خاموش است و هزاران دريغ! : جناب استاد، لطفا مختصرى از شرح احوال خود را بيان بفرماييد. به تاريخ23 جمادىالاول 1348 ه . ق مصادف با چهارم آبان 1308 ه . ش در نجف متولد شدم و در همان جا نشو و نما يافتم. مراحل تحصيلى مختلف را در حوزه طى كردم. مهمترين اساتيد من در سطح عبارت بودند از: مرحوم فانى اصفهانى، آشيخ مجتبى لنكرانى و آشيخ عبدالحسين رشتى، در خارج فقه مرحوم آيةالله عبدالهادى شيرازى، در فقه و اصول و تفسير آيةالله خويى در نجف. بيشتر با علامه امينى و شيخ آقا بزرگ معاشر بودم و همراه ايشان به تهران مىآمدم و به نجف بازمىگشتم. از سال1356 در قم هستم و با مؤسسات و افراد مختلفى همكارى و تماس دارم. آقاى شهرستانى پايهگذار مؤسسه آلالبيت از من خواستند در آنجا نظارت داشته باشم و اكنون بيشتر با آنها در تماس هستم و براى ديگر مؤسسات نيز هر كدام كارى داشته باشند، انجام مىدهم. : در بسيارى از فهرستهاى نسخ خطى به يادداشتهاى شما ارجاع شده است. بفرماييد اين يادداشتها اكنون در چه وضعى است؟ آنها را چاپ مىفرماييد؟ به صورت فيش است؟ چه مقدار است؟ اينها يادداشت نيست، بلكه فهرست كتابخانه اميرالمؤمنين است كه من تهيه كردهام و آقاى احمد منزوى هم در فهرست نسخ خطى خود از يادداشتهاى متفرقه من بسيار استفاده كرده است. فهرست نسخههاى خطى كتابخانه اميرالمؤمنينعليهالسلام دو پوشه نسخههاى خطى عربى بود و يك پوشه هم نسخههاى فارسى كه البته به صورت فيش بود. پوشه نسخههاى خطى فارسى را از نجف با خود به ايران آوردم و در اختيار آقاى منزوى گذاشتم و ايشان آنها را به فهرستخود منتقل كردند و در هر جا به اين يادداشتها ارجاع داده، اما اينها فهرست است و انشاءالله بزودى چاپ خواهد شد. پس از اين كه از نجف آمدم مابقى فهرستها در آنجا مانده بود كه به طرز مجعزهآسايى به دستم رسيد و هم اكنون در فكر تجديدنظر در آنها و چاپ آنها هستم. : چنان كه فرموديد، جنابعالى مدتى از نزديك با علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى در تماس بودهايد. آيا با ايشان همكارى داشتهايد؟ تملذ فرمودهايد؟ چند سال با ايشان مراوده داشتهايد؟ من حدود 25 سال با ايشان مراوده و نسبتبه ايشان ارادت بسيار داشتم و منزلمان روبروى هم بود. هنگامى كه به ايران مىآمدم مشخصات نسخههاى خطى مختلف را از مكانهاى گوناگون يادداشت و خدمت ايشان ارائه مىكردم وايشان نسخههايى را كه نديده بود، استفاده مىكرد. سپس مشغول فهرستنويسى كتابخانه اميرالمؤمنينعليهالسلام شدم و گاهى در بعضى نسخهها دچار اشكال مىشدم كه از علامه امينى اجازه گرفتم تا از محضر آقابزرگ استفاده كنم. ايشان گفتند به شرط آن كه نسخه را شب به كتابخانه بازگردانى اشكالى ندارد. من كتاب را ظهر خدمتشيخ آقا بزرگ مىبردم و عصر آن را از ايشان مىگرفتم و ايشان مرا راهنمايى مىكرد كه شيوه حل مشكل چگونه بوده است. : چه خاطرهاى از ايشان داريد؟ لطفا مواردى را بيان فرماييد كه مىتواند براى پژوهشگران جالب و بىگمان مفيد باشد. از اخلاق شخصى و علمى ايشان و هر خصوصيت ديگرى را كه در خاطر داريد بيان فرماييد. ايشان مرد وارسته و بىآلايشى بود و هيچ تكبر، غرور و وابستگى نداشت و من از جهتسلامت نفس مانند ايشان سراغ ندارم و از باب مبالغه مىتوانم بگويم اگر كسى كتابى از ايشان را در مقابل خودش مىسوزاند و باز كتاب ديگرى مىخواست، ايشان دريغ نمىكرد. آن مرحوم فقر و سختى بسيارى را تحمل كرد، اما باز هم از نگارش كتابهايش دست نكشيد و آنها را به هزينه خودش چاپ كرد و خود، آنها را بستهبندى مىكرد و براى افراد و مؤسسات مختلف در سراسر جهان مىفرستاد. روزى به منزل ايشان رفتم و ديدم كه بستههاى كتب در زير تخت ايشان مانده، گفتم اگر خادمتان نمىتواند اينها را به پستببرد، اجازه بدهيد من ببرم كه موافقت نكردند، بعدها متوجه شدم كه ايشان در آن موقع پول پست كردن كتابها را نداشته است. اكنون نتيجه آن زحمات را مشاهده مىكنيم. : جنابعالى مدتى در آستان قدس تشريف داشتهايد. شنيدهايم نسخههاى كتب فقه را فهرست فرمودهايد. آيا در يك جلد بوده است؟ چرا چاپ نشده؟ من در سال 50-1349 كه هزاره شيخ طوسى در دانشكده الهيات مشهد برگزار مىشد از نجف دعوت شدم و آمدم. آن زمان با عيد نوروز مصادف بود. جناب آقاى شانهچى پيشنهاد كردند كه در ايران بمانم و نسخ كتب فقهى را فهرست كنم و من چون علاقه داشتم پذيرفتم. ايشان با آقاى دكتر رجايى كه در آن زمان رئيس كتابخانه بودند گفتگو كردند و ايشان هم پذيرفتند و با من قراردادى بستند. من گفتم نمىتوانم از كتابخانه اميرالمؤمنين عليهالسلام صرفنظر كنم و بايد گاهى به آنجا هم بروم و اين مطلب در قرارداد هم قيد شد. بنابراين، در آن تابستان خانوادهام هم از نجف به مشهد آمدند و من مشغول فهرست كردن كتب فقه، حديث، اصول و... شدم. مدتى بعد به نجف رفتم تا مدتى كوتاه در آنجا بمانم و سپس بازگردم ولى بر اثر فشار بعثيها نتوانستم به ايران برگردم، تا اين كه سرانجام در سال56 توانستم به ايران بازگردم و تا سال63-62 در ايران بودم. آقاى شاكرى، رئيس كتابخانه آستان قدس، با من تماس گرفتند كه بقيه فهرست را تكميل كنم. من بقيه كار را پى گرفتم تا اين كه در سال 64 به كنفرانس امام حسينعليهالسلام در لندن دعوت شدم و مدتى حدود سه ماه نيز براى معالجه و ديدار فرزندان و اقوام در آن جا ماندم و چون كار را از من تحويل گرفته بودند، پس از بازگشت مدتى كار متوقف شده بود. پس از مدتى به آقاى شاكرى مراجعه كردم و گفتم كه مىخواهم كتبا انصراف خود را از اين كار اعلام كنم تا شما بتوانيد آن را به ديگرى بسپاريد. ايشان گفتند ما اين كار را به كس ديگرى واگذار كردهايم و اكنون حدودا ده سال است كه تكميل اين كار ادامه دارد. : لطفا به آثار تاليفى يا تحقيقى و تصحيح خويش آنچه چاپ شده و آنچه چاپ نشده اشارهاى بفرماييد. كتابى دارم به نام «اهل البيت فى المكتبة العربية» شامل كتابهايى كه اهل سنت درباره زندگى، مناقب، تاريخ زندگى، كلمات و ... اهل بيت نوشتهاند كه بتدريج در مجله تراثنا چاپ مىشود و انشاءالله پس از چاپ شايد بالغ بر دو جلد باشد. اين كتابها شامل آثار خطى و چاپى و مشخصات آنهاست. ديگرى كتاب «فى رحاب نهجالبلاغه» است كه معرفى مشخصات حدود 180 نهجالبلاغه خطى قبل از سال 1000 هجرى است و حدود 100 نهجالبلاغه چاپى را در برمىگيرد و نيز ترجمههاى آن به فارسى، اردو، انگليسى و سپس منتخبها و شروح نهجالبلاغه را از قرن ششم به بعد دربرمىگيرد، اين كار هنوز هم ادامه دارد و فعلا به صورت مقاله در مجله تراثنا در حال چاپ است. همچنين از جلد دوازدهم به بعد الغدير را علامه امينى مىخواستند درباره مناقب و فضايل اميرالمؤمنين عليهالسلام بنويسند و بخشى از كار را به من واگذار كردند كه در وصيتنامه خود هم قيد فرمودهاند كه افرادى و از جمله من اين كار را ادامه دهيم. ولى پس از فوت ايشان هنوز ورثه كارى در اين مورد انجام ندادهاند و لذا خودم در ايران شروع كردم به نوشتن دنباله اين كار. من شروع به يافتن اسامى صحابه، تابعين و رواتى كردم كه در جلد اول الغدير نيامده و آن را به نام «على كتاب الغدير» نوشتم كه هنوز ناتمام است و چاپ نشده است. كتاب ديگر «الحسين و السنه» است كه در ابتداى آمدنم به ايران چاپ شد. كتاب ديگر «الغدير و التراث الاسلامى» است كه چاپ شده است. در سال 1410 به مناسبت گذشت چهارده قرن بر واقعه غدير، از سوى آيةالله خويى كنگره غدير در لندن برگزار شد كه من هم شركت داشتم و كتابنامه غدير را براى مجله تراثنا نوشتم و حدود 125 كتاب را درباره غدير از زبانهاى فارسى، تركى، اردو و ... از نويسندگان مختلف شيعه، سنى، اسماعيلى و... معرفى كردم و پس از مدتى اضافاتى به آن افزودم كه خود به كتابى تبديل شد و آن را در سال گذشته دارالمعارف العربيه در بيروت با عنوان «التراث الاسلامى» چاپ كرد و امسال اين كتاب به مناسبت نمايشگاه كتاب كه مصادف با عيد غدير بود همراه با اضافاتى توسط وزارت ارشاد و وزارت كشور چاپ شد. اين كتاب دو بار ترجمه شده و يك بار هم آقاى جعفرى مقاله مجله تراثنا را ترجمه كرده است. من هنگامى كه در نجف بودم بسيار علاقه داشتم كار آقابزرگ را دنبال كنم ولى مانع كار اين بود كه هنوز تمام اثر چاپ نشده بود و نمىدانستم كه در اثر ايشان نام چه كتابهايى نيامده است، ثانيا فكر مىكردم شايد فرزندان آن مرحوم بخواهند اين كار را ادامه بدهند و ثالثا نجف محل مناسبى براى اين كار نبود، زيرا هر لحظه امكان داشت كه ما را از عراق اخراج كنند. تا اينكه به ايران آمدم و در آن زمان چاپ ذريعه تمام شده بود و از آقاى علينقى منزوى پرسيدم كه آيا شما مىخواهيد اين كار را ادامه بدهيد؟ كه پاسخ ايشان منفى بود و لذا من شروع به نوشتن مستدرك كردم و تاكنون حدود 11000 كتاب فيش شده و ممكن استبه 30 تا 40 هزار برسد كه بعدا انشاءالله چاپ خواهد شد. همچنين در كتابخانه آستان قدس، هنگامى كه براى بار دوم در آنجا كار مىكردم، گاهى درمىيافتم كه در ذريعه بعضى از مشخصات اشتباه يا ناقص آمده است. اين موارد را فيشبردارى كردهام كه به نام «اضواء على الذريعه» آماده چاپ است. مرحوم امينى كتابى دارند درباره گريه بر امام حسينعليهالسلام به نام «سيرتنا و سنتنا» كه من با مطالعه كتب ديگر اضافاتى بر آن دارم كه انشاءالله اميدوارم بتوانم آنها را هم تحت عنوان «انباء السماء بانباء كربلا» چاپ كنم. مقدار زيادى يادداشت و مدارك و اسناد هم راجع به زندگى جد بزرگوارم آقا سيد محمدكاظم طباطبايى و تاريخ خاندانمان جمع كردهام كه هنوز توفيق نگاشتن و تاليف آنها را پيدا نكردهام. همچنين اكنون گروهى از مؤسسه الغدير قم در مورد كتاب الغدير تحقيق و آن را با تحشيه چاپ مىكنند و من بر آنها پاورقيهايى مىافزايم كه فعلا همراه جلد اول آن آماده چاپ است. و نيز در فهرست منتجبالدين و مقتل اميرالمؤمنين تحقيق كردهام كه چاپ شده است. همچنين در مورد قسمت چاپ نشده طبقات ابن سعد تحقيق كردهام كه اكنون چاپ شده است. : آيا در كنفرانسهاى بينالمللى شركت فرمودهايد؟ در چند تا؟ در كجا و در چه تاريخى؟ من فقط در همان دو كنفرانس امام حسينعليهالسلام و الغدير لندن و دو كنگره شيخ طوسى در مشهد و شيخ مفيد در قم شركت كردهام. : وضع فهرستنگارى و نسخهشناسى را اكنون در ايران و جهان چگونه ارزيابى مىكنيد؟ در ايران در كل بسيار خوب است و من مكررا گفتهام كه هيچ كشور ديگرى به اندازه ايران فهرست تهيه و چاپ نكرده است و حتى مصر و تركيه هم از اين جهتبه پاى ايران نمىرسند. : حضرتعالى در رشتههاى تخصصى كه به آن اشراف داريد شاگردانى هم تربيت فرمودهايد؟ مقصود هر نوع استفاده و تاثيرپذيرى از حضرتعالى است؟ در خانه من به روى تمام مراجعانى كه مشكلى داشته باشند و بتوانم در حل آن كمكى بكنم و مراجعه كننده باز است و در هر جهت آماده كمك هستم. : بنياد پژوهشهاى اسلامى را با ديد انتقادى چگونه مىبينيد؟ چه توصيهاى براى اعضاى بنياد داريد؟ بنياد پژوهشهاى اسلامى كارهاى بسيار خوبى انجام داده، لكن بايد در مورد زندگانى خود امام رضاعليهالسلام و ائمه اهلالبيتعليهمالسلام و نيز در زمينه فقه و معارف اهلالبيتعليهمالسلام فعاليتبيشترى به عمل آورد. : از انتشاراتى كه به صورت ادوارى در موضوعات كتابشناسى و اطلاعرسانى در كشور و در جهان منتشر مىشود به كدام يك بيشتر توجه داريد؟ در داخل كشور مجله «تراثنا» و مجله «آيينه پژوهش» دو مجله آبرومند هستند. در عراق، مجله «الموسم» و در كويت قبل از اشغال اين كشور توسط عراق مجله «اخبار التراث» چاپ مىشد كه بسيار سودمند و مفيد بود. قبلا مجله «معهد المخطوطات» در قاهره چاپ مىشد كه بسيار پربار بود.