حج در آيين مسيحيت
مسيحيان نيز همانند يهود، در آيين خود، راه و روش هاى متعددى را پيموده اند كه زاييده خيالات و تصورات آن هاست و آنچنان اين نظرات و تصورات در ذهن آنان جلوه كرده، كه خود را به حق و ديگران را در مسير باطل پنداشته اند!حج را نيز بدينگونه تعريف كرده اند كه در پيرامون نمادهاى مورد تقديس خود، به طواف پردازند و قربانى كنند و نذوراتى تقديم نمايند... و با گريه و تضرّع، آمرزش گناهان خود را بخواهند و برخى از آن ها لذّت هاى حلال دنيا و خواسته هاى مشروع را بر خود حرام سازند و طريق رهبانيت بپيمايند و از مريم عذرا اسوه گيرند و مسيح را به خدايى برگزينند تا گناهانشان را بيامرزد و به بهشت رهنمون گردد.
مسيحيان به فرقه هاى گوناگونى تقسيم شده اند و هر فرقه اى از آنان طريقه خاصى را در حج و مراسم و آداب ويژه آن، اتخاذ كرده است.
كتاب تحريف شده مسيحيان، انجيل، اعياد دينى همچون عيد «فِصح»و «عيد قيامت» و «عيد الميلاد» و «عيد فطاس» را به آنان اختصاص داده و اعيادشان بيشتر با مراسم و آدابى شبيه حج همراه است.
يكى از نويسندگان مسيحى به نام «ونسنك» در خصوص حج مسيحيان مى نويسد:
«واژه شناسان عرب، حج را به «قصد» تفسير كرده اند و اين با معناى حج درنظر (مسيحيان) يكسان است. افزون بر اين معناى اصطلاحى آن نيز همان است كه در لغت عربى مصطلح است و گويا ماده و معناى اين واژه در لغت سامى شمال و جنوب، همان طواف كردن و دور زدن باشد.»
در انجيل تحريف شده واژه اى با عنوان حج وجود ندارد، بلكه تنها از اعيادى نام برده مى شود كه در آن به جشن و شادى مى پردازند و از خداى پدر! و خداى پسر (مسيح)، كه به عقيده آن ها تركيب يافته از «روحِ الهى» و «تكوين انسانى» است، ياد مى كنند. بنابراين، مسيحيت در عقيده، به خدا شرك مىورزد و آيين آن ها را آيين توحيدى نمى توان ناميد و ثنويت يا تثليث بر عقايد آنان حاكم است; «خداى پدر، خداى پسر و روح القدس»
جايگاهى كه خداى پسر در آن متولّد شده، يكى از اماكن مقدسه آن ها به شمار مى آيد; جايگاهى كه به اعتقاد آن ها عيسى در آنجا به دار آويخته شد، مكان مقدسِ ديگرِ آنهاست. هرجاكه عيسى نماز خوانده و يا او يا مادرش مريم عذرا ظاهر شده اند، عنوان مقدس گرفته است و به طور خلاصه: هر مكان يا هر زمان، كه اين ظهور و تجلّى نمودار گشته و يا با هركس كه ملاقاتى داشته، مورد تقدس و محل زيارت و مراسم سالانه آن ها شده و هر يك را انجيل عيد اعلام نموده است. در هر حال، آنچه از مسيحيت به چشم مى خورد، آن چيزى نيست كه در آيين نخستين حضرت عيسى وجود داشته است. (زيرا آيينى كه خود آوردنده آن بوده، آيين توحيدى بوده، اما آيين مسيحيت بر محور توحيد نيست. هر آنچه مورد تقديس قرار مى گيرد به اعتبار انتساب آن به شخص مسيح مى باشد، نه به خداى مسيح).
در خصوص حج و آيين نخستين مسيحيت مى توان گفت كه حضرت عيسى(عليه السلام) نيز از جمله پيامبرانى بود كه به نداى ابراهيم خليل(عليه السلام) پاسخ داد; آن گاه كه به امر خداوند آهنگ حج داد.
عيسى(عليه السلام) از پيامبران اولوالعزم بود و مى دانست كه نداى ابراهيم جهانشمول است و به شريعت خاص اختصاص ندارد، بلكه شامل همه اديان آسمانى و همه پيامبران و مرسلين مى گردد و تكليفى است عام بر همه مكلّفين.
آنگونه كه از روايات استفاده مى شود، همه پيامبران به حجّ خانه خدا آمده اند. اين روايات كه از پيامبر گرامى و ائمه(عليهم السلام) نقل شده، تأكيد مىورزد كه عيسى بن مريم روح الله به كعبه مشرفه آمده و حج خانه خدا گزارده است. از سخن پيامبر(صلى الله عليه وآله) آورده اند كه فرمود:
«وَ الَّذي نَفْسُ محمّد بِيَدِهِ لَيُهِلَّنَّ ابنُ مريم بِفَجِّ الرَّوحاءِ حاجّاً أو مُعْتَمِراً أَو ليثنيهما».
سوگند به آن كس كه جان محمد(صلى الله عليه وآله) در يد قدرت اوست فرزند مريم از گردنه «روحا» عبور كرده در حاليكه صداى خود را به لبيك گفتن برداشته و به حج يا عمره، يا هر دو عزيمت نموده است.
و از قول امام صادق(عليه السلام) در روايتى آمده است:
«وَ مَرَّ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ بِصِفَاحِ الرَّوْحَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ لَبَّيْكَ عَبْدُكَ ابْنُ أَمَتِكَ لَبَّيْكَ»
«عيسى بن مريم از صفائح الروحاء گذشت، در حالى كه مى گفت: لبيك! بنده تو و فرزند كنيز تو! لبيك.»
در مورد زمان حج پيامبران به سوى بيت عتيق; و از جمله آن ها حضرت عيسى(عليه السلام)، امام على بن موسى الرضا(عليه السلام)مى فرمايد: «زمان حج آن دهه ذى حجه بوده است... وآن پيامبران عبارتنداز: آدم، نوح، ابراهيم، عيسى، موسى و محمد(عليهم السلام)و ديگر پيامبرانى كه در اين مقطع زمانى حج خانه خدا نموده اند و اين سنت شد براى فرزندان آن ها تا روز قيامت»(1).
بدين ترتيب، حج حضرت عيسى كه يكى از پيغمبران اولوالعزم است، امكان ندارد مخالف حج پيامبران ديگر باشد و اينكه بيت المقدس يا مكان ديگرى را براى حج خود و پيروانش قرار دهد.