حركت به سوى مكه - مأموریت های مشکوک در سرزمین های مقدس (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مأموریت های مشکوک در سرزمین های مقدس (1) - نسخه متنی

حسن سعید؛ مترجم: اصغر قائدان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید






















حركت به سوى مكه

در هشتم نيسان (آوريل) 1503م. وارتيما در هيأت يك نظامى، از نظاميان مماليك، جزو كاروان حاجيان كه حدود چهل هزار نفر بودند، به سوى مكه حركت كرد. كاروان در بامداد، در حالى كه صداهاى شتران و فريادهاى ساربانان و غبار برخاسته از حركت كاروان و فضاى آن روز بهارى را پر مى كرد، به حركت درآمد «وارتيما» بر همه چيز نظارت داشت و سى محافظ پاسدار، همراهش بودند و صداهاى اسبانش بلند بود، كاروان شكل مارپيچى و منحنى حركت مى كرد. و اين حركت هاى پيچيده، دركنار و پشت سرش، آغاز شد. از اين هنگام ماجراجويى اش به شكل حقيقى آغاز شد. از سفرنامه اى كه او تدوين كرده، معلوم مى شود كه مردى حاضر جواب، معارض پيامبر و اسلام و به دور از فرهنگ و تمدن بوده است. او ادعا كرده كه در سفرهايش، با بسيارى اززنان مسلمان ارتباط پيدا نموده و مطالبى را تدوين كرده كه بسيارى از خرافات و گزافه گويى ها درآن موجود است; مثلاً مى گويد: كاروان پس از طى مسيرى 22 روزه، به وادى سدوم و عموره رسيد. روشن است كه اين مطلب درست نيست; زيرا اين دو شهر در ساحل بحرالميت قرار دارند و گمان غالب اين است كه اگر با بصيرت و تعقّل روزهاى سير و سفر ياد شده را در نظر آوريم، دو شهر واقع در53 مسافت ميان دمشق و مدينه، ممكن نيست، جز اينكه بگوييم آن دو شهر مدائن صالح و العلا بوده است; در واقع «وارتيما» از آن دو شهر گذشته و گمان كرده است كه سدوم و عموره هستند. علاوه بر مطالب مبالغه آميزى كه در نقل هاى وى ديده مى شود، مملو از حرص و آز روشنى است كه براى مشوش كردن اذهان مسلمانان، و توهين به آنان دارد. وى در موارد بسيارى به عمد، به ذكر حوادثى مى پردازد كه خودش تنها راوى آن ها است و آنچه درسفرنامه اش گزارش مى كند، از همين موارد است; از جمله مى گويد: همراه با كاروان به كوهى نزديك مدينه منوره، مى رسد كه طايفه اى يهودى در آن جا سكونت دارند. تعداد آن ها به پنج هزار نفر مى رسد و اين ها افراد قد كوتاهى هستند كه هر يك از آن ها، پنج يا شش وجب طول قد ندارند و اين مرم يهودى، همانند صداى زنان، صداى نازكى دارند و رنگ چهره آنان مايل به سياهى است. اين ها با گوشت بز زندگى مى كنند و هر گاه مسلمانى گرفتار آن ها شود، او را زنده پوست مى كنند.

آنگاه كه به مدينه مى رسد، آن را «مدينة النبى» مى نامد و سه روز در آن زندگى مى كند، او مدعى است كه به حرم شريف كه آن را معبد مى نامد، وارد شده و مشاهداتش را به اختصار بيان مى كند، سپس مى گويد: آن مسجدى داراى قبه است كه از دو در وارد آن مى شوند. حدود چهارصد ستون از آجر سفيد سقف را نگه داشته اند. تعداد زيادى چراغ هاى معلّق و قنديل ها، نزديك به سه هزار عدد در آن آويزان است! و اشاره به وجود تعدادى از كتب دينى در گوشه اى از مسجد مى كند كه حاوى تعاليم دين اسلام و زندگى پيامبر و ياران او است. سپس اندكى درباره قبر مطهر، سخن مى گويد و ادامه مى دهد كه:



نزديك قبر پيامبر قبرهاى ابوبكر و عثمان و فاطمه وجود دارد.

وارتيما فرصت را براى ايراد برخى داستان هاى مسيحى، غنيمت مى شمارد. او فرصت مى يابد تا به اعتقاد خرافى رايج در اروپا، مبنى بر اينكه جسم پيامبر(صلى الله عليه وآله)درمكه در فضاى بيت الله الحرام معلق است، بپردازد، لذا مى گويد:

«اما بحث ويژه اين اخبار اين كه من با تمام آن ها مخالفم و تأكيد مى كنم كه اين اخبار صحيح نيستند و هيچ يك نشانه اى از صدق و حقيقت با خود ندارند».

امااوبه سرعت، به هجوم وحمله اش به اسلام باز مى گردد; آن جا كه زينتهاى دروغين و وجود غش و ريا و نفاق و دورويى موجود در بازارها را به دين محمد(صلى الله عليه وآله) نسبت مى دهد.

/ 13