عبدالمهدى جلالى نام او، ابوالعباس احمدبن محمد كوفى (ابن سعيدبن عبدالرحمن بن ابراهيم بن زيادبن عبداللّه بن عجلان) است كه به ابن عقده نامبردار گشته است.[1] جدّ چهارمش (زياد) را باعبدالواحدبن عيسى بن موسى هاشمى، رابطه «ولاى عتق» پيوند مى داد و جدّ ششم او (عجلان)، مولاى عبدالرحمان بن سعيد بن قيس همدانى بود. ابن عقده به سال 249هـ در كوفه ولادت يافت.[2] وفات او را سيره نگاران و صاحبان تراجم و تاريخ، از جمله شيخ طوسى در كتاب الفهرست، در 333هـ دانسته اند؛ با وجود اين، شيخ در رجال خود، سال 332هـ را آورده است.[3] ذهبى براى تاريخ ولادت ابن عقده سال 241هـ، يعنى هشت سال جلوتر از تاريخ مشهور (249هـ) را ذكر كرده است كه نبايد درست باشد.[4] خطيب بغدادى، شبانگاه نيمه محرم 249هـ را زمان ولادت او نقل كرده و هفتم ذى القعده 333هـ را زمان درگذشت وى شناسانده است.[5] پدر ابن عقده، محمدبن سعيد، ملقّب به عقده و در علم نحو زبردست بود و اصلا به سبب آگاهى از پيچيدگى هاى دو علم تصريف و نحو، چنين لقبى يافت. چراكه در مسائل بغرنج صرف و نحو، صاحبنظر بود و درباره پيچيدگى ها و گرهها (عقده ها)ى آن دو علم، سخنان راهگشا مى گفت. او در كوفه به استنساخ و فروش كتاب اشتغال داشت و علاوه بر آن، قرآن و ادبيات هم تدريس مى كرد. عقده را عالمى عامل و نحوى يى صالح دانسته اند.[6] ابن نجّار، او را زيدى مذهب، زاهد و عابد و ورّاقى[7] خوش خط معرفى كرده است.[8]
مذهب ابن عقده
شيخ طوسى او را زيدى جارودى دانسته و معتقد است بر همين مذهب، درگذشته است.[9] نجاشى نيز در فهرست (رجال) خود، وى را زيدى جارودى معرفى كرده است.[10] خطيب بغدادى از مذهب ابن عقده سخنى نگفته و صرفا درباره پدرش (عقده) زيدى بودن وى را مطرح كرده است.[11] علامه شوشترى درباره مذهب ابن عقده چندين احتمال داده است؛ او سكوت خطيب درباره مذهب ابن عقده را چنين تفسير كرده است: «از سكوت خطيب بغدادى درباره مذهب ابن عقده، برمى آيد كه وى (ابن عقده) عامّى مذهب بوده است و مؤيّد اين حرف، آن كه خطيب به نقل از ابن عقده سه روايت آورده كه در آنها از على(ع) و خلفاى پيش از او تمجيد و تجليل شده است».[12] احتمال دومى كه درباره مذهب ابن عقده مى رود، زيدى بودن اوست؛ علامه شوشترى دراين باره مى نويسد: «در عين حال، زيدى بودن ابن عقده نيز محتمل و ممكن است؛ منتها زيدى مذهبى كه از اهل سنّت روايت مى كرده، همچنانكه از شيعه اماميه روايت مى كرده است». احتمال سوم، امامى مذهب بودن ابن عقده است كه علاّمه شوشترى پس از ذكر دو روايت ابن عقده از امام صادق(ع)، به ميان افكنده است. درواقع شايد بتوان از اين دو روايت، توجّه ارادتمندانه و اهميتى را كه ابن عقده براى نظر امام صادق(ع) قائل بوده است، استنباط كرد ولى به دست آوردن «امامى مذهب بودن» ابن عقده، به صرف نقل اين دو روايت، مشكل است. آن دو روايت، بدين قرارند: 1) «عن أبى الصباح، قال: دخلت على أبى عبداللّه ـ عليه السلام ـ فقال لى: ماوراءك؟ فقلت: سرور من عمّك زيد خرج يزعم أنّه … قائم هذه الأمّة وأنّه إبن خيرة الإمام! فقال: كذب ليس هو كما قال، إن خرج قتل». ابوالصباح روايت كرده كه بر امام صادق(ع) واردشدم. به من فرمود: «چه خبر؟» گفتم: «از عمويت زيد، خبر مسرّت بخشى دارم؛ قيام كرده و مدّعى گشته كه قائم اين امّت و فرزند (برگزيده) بهترين امام است». امام صادق(ع) فرمود: «چنين كه مى گويد نيست؛ او دروغ مى گويد و اگر قيام كند، كشته خواهد شد». 2) «خرج حفص مع زيد وظهر من الصادق ـ عليه السّلام ـ تصويبه لذلك». به همراه زيد، حفص قيام كرد و امام صادق ـ ع ـ آن را تصويب نمود. مضمون اين دو روايت، از دو جنبه متفاوت، ديدگاه و نظر امام صادق(ع) را نسبت به زيد و قيام و ياران او مى رساند و مى نماياند. علامه شوشترى پس از نقل روايتها مى نويسد: «فمثله ـ كما ترى ـ يوجب اماميّته وينافى زيديّته». چنين كسى ـ همانگونه كه مى بينى ـ ضرورتا امامى است و (نقل چنين رواياتى) با زيدى بودن او منافات دارد. سپس علامه شوشترى در جارودى بودن ابن عقده نيز ترديد مى كند و از شهرستانى نقل مى كند كه: «جارودى شخصى است كه عقيده دارد پيامبر(ص)، على(ع) را نه به اسم بلكه به وصف معيّن كرده است. امام پس از پيامبر، على است، ولى مردم قصور ورزيدند و كوشش نكردند وصف را بشناسند و موصوف را بجويند»[13]؛ درحالى كه ابن عقده در ميان آثار خود، «كتاب الولاية ومن روى غديرخم» را دارد كه در كتاب «الطرائف»، به نقل از آن، اسامى راويان حديث غدير از ميان صحابه، ذكر شده است.[14] درواقع، مؤلف قاموس الرجال مى خواهد نتيجه بگيرد كه نوشتن كتابى در موضوع ولايت و بيان و شناساندن راويان ماجراى غديرخم، با مبانى فكرى جاروديان (كه تعيين على ـ ع ـ به امامت را از سوى پيامبر ـ ص ـ و به اسم و رسم قبول ندارند)، منافات دارد و چنين كسى نمى تواند جارودى مذهب باشد.