پاسخ به بيست پرسش برگرفته از «بحوث مع أهل السنة والسلفية»
رضا استادى از روزى كه مباحث مربوط به امامت و معارف و اعتقادات شيعه ـ كه ريشه در قرآن و تفسير صحيح آن و گفته هاى رسول خدا و ائمه هدى(ع) دارند ـ تدوين شد, طبيعى بود كه اهل سنّت, پرسش هايى را از شيعه داشته باشند, همان طور كه شيعه هم همواره, از اهل سنّت, پرسش هايى داشته است. اگر طرفين, آداب بحث و گفتگو را ـ كه مهم ترين ركن آن, انصاف در مباحثه و حق پذيرى است ـ رعايت مى كردند, به طور حتم, امروز وضع مسلمانان از نظر اعتقادات, طور ديگرى بود; امّا متأسفانه بايد گفت كه شيعه, در اين بُعد هم (مانند مولايش امير مؤمنان), مظلوم واقع شده و در طول تاريخ هدف تهمت ها, دروغ ها و بى انصافى ها قرار گرفته است. در عين حال, دانشمندان و رجال علمى و فكرى شيعه, به منظور روشنگرى و راهنمايى گمشدگان, قدم هاى بسيار مؤثّرى برداشته اند و به يكْ يكِ سؤال هاى اهل سنّت, پاسخ قانع كننده داده اند. از باب نمونه, از متأخّران, مى توان به كتاب هاى ارزنده مرحوم سيد شرف الدين, كتاب وزين الغدير علامه امينى و كتاب عبقات الأنوار ميرحامد حسين و ده ها و صدها كتاب ديگر اشاره كرد و از قدما و مشايخ مكتب تشيّع, كتاب الشافى سيد مرتضى و تلخيص الشافى شيخ طوسى و الفصول المختارة و امثال آنها را مى توان نام برد. امّا برخى از اهل سنّت و جماعت, روز به روز, دايره و دامنه نسبت هاى ناروا را گسترده تر كرده, به طبل اختلاف و تفرّق, محكم تر كوبيدند. به هر حال علماى شيعه در سنگر پاسخ به سؤالات و دفاع از كتب اهل بيت(ع), هميشه آماده بوده و هستند. مرحوم آيةالله حاج سيد مهدى روحانى, يكى از اين مدافعان خالص مكتب اهل بيت(ع) بود كه روش شيخ مفيد, سيد مرتضى و شيخ طوسى و نظاير آنان را براى دفاعِ مؤثّر از معارف شيعه مى پسنديد; يعنى به پرسش هايى كه با غرض يا بى غرض در مورد اعتقادات مذهب تشيّع مطرح مى شد, با استناد به عقل, قرآن مجيد, احاديث قطعى الصدور و احاديث موجود در صحاح اهل سنّت و يا كتاب هاى حديثى قديمى و معتبر آنان, پاسخ مى داد. پاسخ هاى ما در اين مقاله, جز يكى دو مورد , برگرفته از كتاب ارزشمند ايشان: بحوث مع أهل السنة والسلفية اند. 1 ـ چرا شيعه, همه اصحاب رسول خدا را عادل و با فضيلت نمى داند؟ پاسخ: چون قرآن مجيد, اصحاب رسول خدا را به چند گروه تقسيم كرده است:1)مؤمنان خالص با مراتب مختلفى كه داشتند;
2) مسلمانانى كه هنوز ايمان در قلب آنان داخل نشده بود;
3) منافقان كه تعداد آنان, كم هم نبود;
4) افرادى كه قرآن, فسق آنها را اعلام كرده است. و چون طبق حديث قطعى, برخى اصحاب از همراهى با لشكر اُسامه خوددارى كردند و مورد لعن رسول خدا قرار گرفتند و نيز چون بر كسانى از اصحاب, به سبب ارتكاب گناهان بزرگ, حدّ شرعى جارى شد و برخى حتى مرتد شدند و برخى در جنگ ها (مانند جنگ احد) فرار را بر قرار ترجيح دادند. آيا با چنين وضعى, مى توان همه اصحاب رسول خدا را عادل و با فضيلت دانست؟! يا همان طور كه شيعه معتقد است, هر كس را بايد در جاى خود قرار داد و گفت: «أفمَن كانَ مؤمناً كمَن كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوون»؟! 2 ـ چرا شيعه, عقيده جبر اهل سنّت را كه تا قبل از محمد عبده, همگى به آن معتقد بودند, نمى پذيرد؟ پاسخ: زيرا هيچ فرق لفظى و معنوى بين اين عقيده اهل سنّت با عقيده مشركان ـ كه خداى متعال در قرآن از آنان حكايت مى كند ـ نيست. قرآن مى فرمايد: وقالَ الذينَ أشرَكوا لَو شاءَ الله ما عَبدنا مِن دونِهِ من شىء نَحنُ و لا آباؤنا.1 و شيعه مى گويد: ترويج اعتقاد به جبر, ساخته و پرداخته معاويه و مروانيان است تا مردم در برابر ستمگرى هاى آنان, دَم نزنند.2 شيعه مى گويد: هر انسانى به بداهت عقل و وجدان خود, مى يابد كه در اعمال خود, مختار است; مى تواند كارى را انجام دهد و مى تواند ترك كند. روايت «لا جبرَ و لا تفويضَ بَل أمر بينَ الأمرين» از امام صادق(ع), در كتب فريقين نقل شده است.