موجود مادّى و موجود مجرّد
موجودات جهان بردو قسم اند: برخى از آن ها امكان بيشتر از يك نوع خاص از وجود در آن ها نيست مانند مجرّدات علوى; برخى ديگر اين طور نيستند; امكان بيش از يك نوع خاص از وجود در آن ها هست و آن ها مادّيات مى باشند. موجودات مادّى آن ها هستند كه از يك مادّه خاص به وجود مى آيند و زمينه به وجود آمدن موجودات ديگر مى باشند، مانند همه موجوداتى كه محسوس و ملموس ما[ 1ـ معنى بداء (در اصطلاح كلام شيعه) اين است كه در برنامه قضاو قدر الهى تجديد نظر رخ بدهد. مقصود اين است كه درحوادث تاريخى بشر، خدا براى پيش و پس رفتن تاريخ بشر صورت قطعى معيّن نكرده است. يعنى اى انسان! تو خودت مجرى قضا و قدر الهى هستى، اين تو هستى كه تاريخ را مى توانى جلو ببرى، مى توانى عقب ببرى، مى توانى نگه دارى، هيچ جبرى، نه از ناحيه طبيعت، نه از نظر ابزارهاى زندگى و نه از نظر مشيت الهى بر تاريخ حكومت نمى كند. (استاد مرتضى مطهرى، تكامل اجتماعى انسان، ص 16)
2ـ رعد / 39.
]
مى باشند. مادّه طبيعى، نقش پذير صورت هاى مختلف است; مادّه طبيعى استعداد تكامل دارد; مادّه طبيعى از بعضى عوامل طبيعت قوّت و نيرو مى گيرد و از بعضى ديگر نقصان پيدا مى كند و يا راه فنا و زوال مى گيرد; مادّه طبيعى استعداد دارد كه با علل و عوامل مختلف مواجه شود و قهراً تحت تأثير هر كدام از آن ها يك حالت و كيفيّت و اثرى پيدا كند مخالف با حالت و كيفيّت و اثرى كه از آن ديگرى مى توانست پيدا كند. يك تخم كه در زمين كاشته مى شود اگر مصادف شود با آب و هوا و حرارت و نور، آفتى هم به او برخورد نكند، از زمين مى رويد و رشد مى كند و به سرحدّ كمال مى رسد، و اگر يكى از عوامل رشد و كمال كسر شود يا آفتى برسد، به آن حدّ نخواهد رسيد. براى يك مادّه طبيعى هزارها «اگر» وجود دارد: اگر چنين بشود، چنان مى شود و اگر چنان بشود، چنين مى شود; يعنى اگر مواجه با فلان سلسله از علل شود، چنين مى شود و اگر با فلان سلسله ديگر مواجه گردد، چنان مى گردد.