ماهيّت مرگ (1) - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماهيّت مرگ (1)

مرگ چيست؟ آيامرگ نيستى و نابودى و فنا و انهدام است يا تحوّل و تطوّر و انتقال از جايى به جايى و از جهانى به جهانى؟

اين پرسشى است كه همواره براى بشر مطرح بوده و هست و هر كس مايل است پاسخ آن را مستقيماً بيابد و يا به پاسخى كه داده شده ايمان و اعتقاد پيدا كند. ما مسلمانان به حكم اينكه به قرآن كريم ايمان و اعتقاد داريم پاسخ اين پرسش را از قرآن كريم مى گيريم و به آنچه در اين زمينه گفته است ايمان و اعتقاد داريم.

ماهيت مرگ در قرآن

قرآن كريم پاسخ ويژه اى با تعبير خاصّى در باره ماهيّت مرگ دارد، قرآن در اين مورد كلمه «توفّى» را به كار برده [ (2) ] و مرگ را توفّى خوانده است.

[ 1ـ مجموعه آثار، ج 2، ص 511 ـ 505 ; زندگى جاويد يا حيات اخروى، ص 18 ـ 10.

2ـ نساء / 15، 97 ; انعام / 61 ، محمد / 27، نحل / 28، يونس / 46، رعد / 40، غافر / 77، انفال / 50 ، زمر / 42، سجده  /  11، اعراف / 37.
]

توفّى و استيفاء هر دو از يك مادّه اند (وفاء). هر گاه كسى چيزى را به كمال و تمام و بدون كم و كسر دريافت كند و به اصطلاح آن را استيفاء نمايد، در زبان عربى كلمه توفّى را به كار مى برند. «تَوَفَّيْتُ الْمالَ» يعنى تمام مال را بدون كم و كسر دريافت كردم. در چهارده آيه از آيات قرآن كريم اين تعبير در مورد مرگ آمده است. از همه آن ها چنين استنباط مى شود كه مرگ از نظر قرآن تحويل گرفتن است; يعنى انسان در حين مرگ، به تمام شخصيّت و واقعيّتش در تحويل مأموران الهى قرار مى گيرد و آنان انسان را دريافت مى كنند. از اين تعبير قرآن مطالب زير استنباط مى شود:

الف. مرگ نيستى و نابودى و فنا نيست، انتقال از عالمى به عالم ديگر و از نشئه اى به نشئه ديگر است و حيات انسان به گونه اى ديگر ادامه مى يابد.

ب. آنچه شخصيّت واقعى انسان را تشكيل مى دهد و «من» واقعى او محسوب مى شود، بدن و جهازات بدنى و هر چه از توابع بدن به شمار مى رود نيست، زيرا بدن و جهازات بدنى و توابع آن ها به جايى تحويل نمى شوند ودر همين جهان تدريجاً منهدم مى گردند. آن چيزى كه شخصيّت واقعى ما را تشكيل مى دهد و «من» واقعى ما محسوب مى شود، همان است كه در قرآن از آن به «نفس» و احياناً به روح تعبير شده است...

ج. روح يا نفس انسان كه ملاك شخصيّت واقعى انسان است و جاودانگى انسان به واسطه جاودانگى اوست از نظر مقام و مرتبه وجودى در افقى مافوق مادّه و مادّيات قرار گرفته است. روح يا نفس، هر چند محصول تكامل جوهرى طبيعت است، امّا طبيعت در اثر تكامل جوهرى كه تبديل به روح يا نفس مى شود، افق وجودى اش و مرتبه و مقام واقعى اش عوض مى شود و در سطح بالاترى قرار مى گيرد; يعنى از جنس عالمى ديگر مى شود كه عالم ماوراى طبيعت است. با مرگ، روح يا نفس به نشئه اى كه از سنخ و نشئه روح است منتقل مى شود و به تعبير ديگر، هنگام مرگ، آن حقيقت مافوق مادّى بازستانده و تحويل گرفته مى شود.

/ 243