آثار و فوايد ايمان
الف. بهجت و انبساط
اوّلين اثر ايمان مذهبى، از نظر بهجت زايى و انبساط آفرينى، «خوشبينى» است; خوشبينى به جهان و خلقت و هستى. ايمان مذهبى از آن جهت كه تلقّى انسان را نسبت به جهانْ شكل خاص مى دهد، به اين نحو كه آفرينش را هدفدار و هدف را خير و تكامل و سعادت معرّفى مى كند. طبعاً ديد انسان را نسبت به نظام كلّى هستى و قوانين حاكم بر آن خوشبينانه مى سازد. حالت فرد با ايمان در كشور هستى، مانند حالت فردى است كه در كشورى زندگى مى كند كه قوانين و تشكيلات و نظامات آن كشور را صحيح و عادلانه مى داند، به حسن نيّت گردانندگان اصلى كشور نيز ايمان دارد و قهراً زمينه ترقّى و تعالى را براى خودش و همه افراد ديگر فراهم مى بيند و معتقد است كه تنها چيزى كه ممكن است موجب عقب ماندگى او بشود تنبلى و بى تجربگى خود او و انسان هايى مانند اوست كه مانند او مكلّف و مسؤول اند.[ 1ـ آل عمران / 83 .
2ـ روم / 30.
]
از نظر چنين شخصى، مسؤول عقب ماندگى او خودش است نه تشكيلات و نظامات كشور، و هر نقصى وجود دارد از آنجاست كه او و امثال او وظيفه و مسؤوليّت خويش را انجام نداده اند. اين انديشه طبعاً او را به غيرت مى آورد و با خوشبينى و اميدوارى به حركت و جنبش وامى دارد.
دومين اثر ايمان مذهبى از نظر بهجت زايى و انبساط آفرينى، «روشندلى» است. انسان همينكه به حكم ايمان مذهبى جهان را به نور حقّ و حقيقت روشن ديد، همين روشن بينى، فضاى روح او را روشن مى كند و در حكم چراغى مى گردد كه در درونش روشن شده باشد، برخلاف يك فرد بى ايمان كه جهان در نظرش پوچ است، تاريك است، خالى از درك و بينش و روشنايى است، و به همين سبب خانه دل خودش هم در اين تاريكخانه كه خود فرض كرده تاريك و مظلم است.
سومين اثر ايمان مذهبى از نظر توليد بهجت و انبساء اميدوارى به نتيجه خوب تلاش خوب است.
از نظر منطق مادّى، جهان نسبت به مردمى كه در راه صحيح و يا راه باطل، مى روند بى تفاوت است; نتيجه كارشان بسته است تنها به يك چيز: «مقدار تلاش» و بس.
ولى در منطق فرد با ايمان، جهان نسبت به تلاش اين دو دسته بى طرف و بى تفاوت نيست; عكس العمل جهان در برابر اين دو نوع تلاش يكسان نيست، بلكه دستگاه آفرينش حامى مردمى است كه در راه حقّ و حقيقت و درستى و عدالت و خيرخواهى تلاش مى كنند:
اِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ يَنْصُرْكُمْ. (1)
اگر خدا را يارى كنيد (در راه حق گام برداريد) خداوند شما را يارى مى كند.
اِنَّ اللّه لايُضيعُ اَجْرَ الُْمحْسِنينَ. (2)
اجر و پاداش نيكوكاران هرگز هدر نمى رود.
چهارمين اثر ايمان مذهبى از نظرگاه بهجت و انبساء «آرامش خاطر» است. انسان فطرتاً جوياى سعادت خويش است; آنچه مايه سعادت انسان مى گردد دو چيز است: 1. تلاش; 2. اطمينان به شرايط محيط. تكليف انسان با خودش روشن است. از اين ناحيه اضطرابى دست نمى دهد، آنچه كه انسان را به اضطراب و نگرانى مى كشاند و آدمى تكليف خويش را در باره او روشن نمى بيند جهان است.
آيا كار خوب فايده دارد؟ آيا صداقت و امانت بيهوده است؟ آيا با همه تلاش ها و انجام وظيفه ها پايان كار محروميّت است؟ اينجاست كه دلهره و اضطراب در مهيب ترين شكل ها رخ مى نمايد.
[ 1ـ محمّد / 7.
2ـ توبه / 120.
]
ايمـان مذهبى به حكم اينكه به انسان كه يك طرف معامله است، نسبت به جهان كه طرف ديگر معامله است، اعتماد و اطمينان مى بخشد، دلهره و نگرانى نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زايل مى سازد و به جاى آن به او آرامش خاطر مى دهد.
يكى ديگر از آثار ايمان مذهبى از جنبه انبساط بخشى، برخوردارى بيشتر از يك سلسله لذّت هاست كه «لذّت معنوى» ناميده مى شود. [ لذّت هاى معنوى ] لذّت هايى است كه با عمق روح و وجدان آدمى مربوط است و به هيچ عضو خاص مربوط نيست و تحت تأثير برقرارى رابطه با يك مادّه بيرونى حاصل نمى شود، مانند لذّتى كه انسان از احسان و خدمت، يا از محبوبيّت و احترام، و يا از موفّقيت خود يا موفّقيت فرزند خود مى برد كه نه به عضو خاص تعلّق دارد و نه تحت تأثير مستقيم يك عامل مادّى خارجى است.
لذّات معنوى از لذّات مادّى، هم قوى تر است و هم ديرپاتر. لذّت عبادت و پرستش خدا براى مردم عارف حق پرست از اين گونه لذّات است. عابدان عارف كه عبادتشان توأم با حضور و خضوع و استغراق است بالاترين لذّت ها را از عبادت مى بردند. در زبان دين از «طعم ايمان» و «حلاوت ايمان» ياد شده است. ايمان حلاوتى دارد فوق همه حلاوت ها. لذّت معنوى آنگاه مضاعف مى شود كه كارهايى از قبيل كسب علم، احسان، خدمت، موفّقيت و پيروزى، از حسّ دينى ناشى گردد و براى خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گيرد.