ضعف قانون - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ضعف قانون

تأثير عوامل سه گانه «پول» و «پارتى» و «زور» در يك جامعه نشانه ناتوانى و ضعف قانون است. وقتى قانون ضعيف باشد طبعاً نمى تواند بر اقويا و زورمندان چيره گردد، سطوت خود را فقط به ضعفا نشان مى دهد. قانون ضعيف، مجرمين ضعيف را به تله مى اندازد و به پاى ميز مجازات مى كشاند ولى از تله انداختن زورمندان مجرم عاجز مى ماند.

قرآن، مقررات الهى را قوانين نيرومند و قوى معرفى مى كند و تأثير «پول» و «پارتى» و «زور» را در محكمه عدل الهى نفى مى نمايد. در قرآن از پول به عنوان «عدل» (از ماده «عدول»، زيرا وقتى كه به عنوان رشوه داده شود سبب عدول و انحراف از حق و حقيقت مى گردد; يا از «عدل» به معنى «عوض» و «معادل») و از پارتى به عنوان «شفاعت» و از زور به عنوان «نصرت» ياد شده است. در سوره بقره آيه 48 چنين مى خوانيم:

وَ اتَّقوا يَوْماً لاتَجْزى نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَيْئاً وَ لايُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لايُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلاهُمْ يُنْصَرونَ..

پروا داشته باشيد از روزى كه هيچكس از ديگرى دفاع نمى كند و شفاعت هم پذيرفته نيست و از كسى هم پولى به عنوان عوض جرم و معادل آن گرفته نخواهد شد و نصرت و يارى كردن امكان ندارد.

يعنى نظام جهان آخرت همچون نظام اجتماعى بشر نيست كه گاهى انسان براى فرار از قانون به پارتى يا پول متوسل شود و گاهى قوم و عشيره خود را به كمك بطلبد و آنان در برابر مجريان قانون اعمال قدرت كنند.

در صدر اسلام، قانون در اجتماع مسلمين قوى بود; گريبان نزديكان و خويشان زمامداران را نيز مى گرفت. وقتى كه على (عليه السلام) مطلع شد كه دخترش از بيت المال مسلمين گلوبندى را به عنوان عاريه ـ البته با قيد ضمانت ـ گرفته و در روز عيد از آن استفاده كرده است او را سخت مورد عتاب خويش قرار داد

و با لحنى كاملا جدّى فرمود:

اگر نبود كه آن را به صورت عاريه مضمونه، يعنى با قيد ضمانت گرفته اى دستت را مى بريدم، يعنى درباره تو حدّ سارق را اجرا مى كردم. (1)

هم ايشان وقتى كه ابن عباس، پسر عمو و ياور دانايشان، مرتكب خلافى شد نامه اى به او نوشتند و او را مورد سخت ترين حملات خويش قرار دادند، به وى نوشتند :

اگر از خلاف خويش بازنگردى با شمشيرم تو را ادب خواهم نمود، همان شمشيرى كه احدى را با آن نزده ام مگر اينكه وارد جهنم شده است.

يعنى مى دانى كه شمشير من جز بر دوزخيان فرود نمى آيد و اين كار تو، تو را دوزخى و مستحق شمشير من ساخته است. سپس براى اينكه بفهماند عدالت او در باره هيچكس استثناء بردار نيست مى فرمايد:

به خدا قسم اگر حسن و حسين (عليهما السلام) هم مرتكب اين جرم مى شدند با آنان ارفاق نمى كردم. (2)

صدر اسلام است و مجرى قانون هم اميرالمؤمنين است، تعجبى ندارد; اگر مى خواهيد بدانيد دستگاهى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به جريان انداخته بود تا كجا به حركت آمده بود و چه اشخاصى را زير مهميز عدالت مى كشيد به داستان ذيل توجه كنيد:

عمرو عاص از طرف عمر حاكم مصر بود; روزى پسر عمرو عاص به صورت يكى از رعايا سيلى زد، ستمديده به نزد عمروعاص رفته شكايت كرد ولى وى ترتيب اثر نداد. اين مرد غيور حركت كرد به مدينه و نزد عمر آمد و عرض حال داد. عمر، عمرو عاص و پسرش را احضار و محاكمه نمود. در اين محاكمه يك جمله تاريخى از عمر نقل شده است. خطاب به عمرو عاص و پسرش گفت:

مَتَى اسْتَعْبَدْتُمُ النّاسَ وَ قَدْ وَلَدَتْهُمْ اُمَّهاتُهُمْ اَحْراراً..

از كِى مردم را برده خويش گرفته ايد در حالى كه از مادران خويش آزاد متولد گرديده اند.

سپس دستور قصاص صادر نمود.

عمر با پسر خودش نيز همينطور رفتار نمود; وقتى ثابت گرديد پسرش شراب خورده است حدّ الهى را در باره او اجرا نمود.
[ 1ـ بحار الانوار، چاپ كمپانى، ج 9، ص 503 .

2ـ نهج البلاغه، نامه 41 .
]

اين ها عدالتى بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به مسلمين آموخته بود و مسلمين هنوز آن را فراموش نكرده بودند، و به عبارتى ديگر، چرخى بود كه رسول خدا به حركت آورده بود و تا مدت زيادى كم و بيش به همان شكل به حركت خود ادامه مى داد.

/ 243