شفاعت رهبرى
براى توضيح اين نوع از شفاعت لازم است مطلبى را كه در بخش قبل مورد دقت قرار داديم به ياد آوريم. در آن بحث، گفتيم كه اعمال و كردارهايى كه انسان در دنيا مرتكب مى گردد، در جهان ديگر تجسّم و تمثّل پيدا مى كنند و حقيقت عينى آن ها جلوه گر مى شود. اكنون مى افزاييم كه در آخرت نه تنها اعمال، تجسم پيدا مى كنند بلكه «روابط» نيز مجسم مى گردد; روابط معنوى اى كه در اين جهان بين مردم برقرار است در آن جهان صورت عينى و ملكوتى پيدا مى كنند. زمانى كه يك انسان سبب هدايت انسانى ديگر مى شود رابطه رهبرى و پيروى درميان آنان در رستاخيز به صورت عينى در مى آيد و «هادى» به صورت پيشوا و امام، و «هدايت يافته» به صورت پيرو و مأموم ظاهر مى گردد. در مورد گمراه ساختن و اغواء هم همينطور است.قرآن كريم مى فرمايد:
يَوْمَ نَدْعوا كُلَّ اُناس بِاِمامِهِمْ. (1)
روزى كه هر مردمى را با پيشواى ايشان مى خوانيم.
يعنى هر كسى با پيشواى خودش، يعنى با همان كس كه عملا الگوى او و الهام بخش او بوده است، محشور مى گردد. در باره تجسم پيشوايى فرعون نسبت به قوم خود در آخرت، مى فرمايد:
يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ فَاَوْرَدَهُمُ النّارَ. (2)
فرعون پيشاپيش اتباع و پيروانش حركت مى كند، پس در آتش واردشان مى سازد.
فرعون كه در اين جهان، گمراه و پيشواى گمراهان بوده، و گمراهان ديگر قومش گام جاى گام او مى گذاشتند، در آن جهان نيز به صورت قائد و امام آنان مجسم مى شود. فرعون، شفيع و واسطه قوم خود مى باشد هم در دنيا و هم در آخرت، شفيعى است كه در دنيا موجب گناهان و ضلالت ها بوده است و در آخرت واسطه رسانيدن به دوزخ و آتش. شفيع و واسطه بودن او در بردن قوم به دوزخ در جهان آخرت، همانا تجسّم واسطه بودن او در جهان دنيا در گمراهى قومش است.
نكته جالب در تعبير قرآن اين است كه مى فرمايد فرعون قوم خود را در آن جهان وارد دوزخ مى سازد. قرآن با اين تعبير خود تجسم تأثير فرعون را در گمراهى پيروانش گوشزد مى كند و مى گويد
[ 1ـ اسراء / 71 .
2ـ هود / 98 .
]
همان طور كه در دنيا فرعون آن ها را وارد گمراهى كرد، در آخرت آن ها را وارد دوزخ مى كند; بلكه وارد كردن آن ها به دوزخ در آن جهان عيناً ظهور و تجسم وارد كردن آن ها در گمراهى در اين جهان است.
البته روشن است كه همان طورى كه در اين جهان هر يك از رهبرى حق و باطل و انشعابات و تقسيماتى دارد، در جهان ديگر هم چنين خواهد بود. مثلا همه كسانى كه از نور هدايت رسول اكرم استضائه كرده اند و از شريعت آن وجود مبارك بهره مند شده اند به دنبال او خواهند بود و او ـ جان هاى ما نثار قدمش ـ پرچمدار نيكوكاران است كه در قيامت «پرچم سپاس» (لواءالحمد) را در دست دارد.
در اين معناى شفاعت است كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) شفيع اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه و حضرت زهرا (عليها السلام) مى باشد و آن ها شفيع حسنين (عليهما السلام) و هر امامى شفيع امام ديگر و شفيع شاگردان و پيروان خويش است; سلسله مراتب محفوظ است، ساير معصومين (عليهم السلام) هر چه دارند به توسط رسول اكرم دارند.
و در همين حساب است كه حتى علما از كسانى كه مورد تعليم و هدايت ايشان قرار گرفته اند شفاعت مى كنند. يك سلسله مرتبط و پرانشعابى بوجود مى آيد كه گروههاى كوچك به بزرگ تر مى پيوندند و در رأس سلسله، حضرت رسول اكرم پيشاپيش همه مى شتابد.
قَسيمٌ جَسيمٌ وَسيمٌ بَسيم
روان از پيش و دل ها جمله از پى
او شفيع است اين جهان و آن جهان
اين جهان گويد كه تو رهشان نما
پيشه اش اندر ظهور و در كمون
بازگشته از دم او هر دو باب
بهر اين خاتم شده است او كه به جود
صد هزاران آفرين بر جان او
آن خليفه زادگان مقبلش
گر ز بغداد و هرى يا از رى اند
شاخ گل هر جا كه مى رويد گل است
گر ز مغرب بر زند خورشيد، سر
عين خورشيد است نى چيز دگر
شَفيعٌ مُطاعٌ نبىٌّ كَريم.
گرفته دست جان ها دامن وى
اين جهان در دين و آنجا در جنان
آن جهان گويد كه تو مه شان نما
اِهْدِ قَوْمى اِنَّهُمْ لايَعْلَمون
در دو عالم دعوت او مستجاب
مثل او نى بود و نى خواهند بود
بر قدوم و دور فرزندان او
زاده اند از عنصر جان و دلش
بى مزاج آب و گل نسل وى اند
خُمّ مُل هر جا كه مى جوشد مل است
عين خورشيد است نى چيز دگر
عين خورشيد است نى چيز دگر
همان طور كه قبلا گفته شد شفاعت امام حسين (عليه السلام) به اين صورت نيست كه برخلاف رضاى خدا و اراده او چيزى را از خدا بخواهد. شفاعت او دو نوع است: يك نوع آن همين هدايت هايى است كه در اين جهان ايجاد كرده است و در جهان ديگر مجسم مى شود، و نوع دوم آن را عنقريب بيان مى كنيم.
امام حسين (عليه السلام) شفيع كسانى است كه از مكتب او هدايت يافته اند، او شفيع كسانى نيست كه مكتبش را وسيله گمراهى ساخته اند.
از اين نكته نبايد غفلت ورزيد كه همان طورى كه از قرآن كريم گروهى هدايت يافته اند و گروهى گمراه شده اند، از مكتب امام حسين (عليه السلام) نيز گروهى هدايت شده و گروهى گمراه گشته اند و اين مربوط به خود مردم است.
خدا در باره مثل هاى قرآن مى فرمايد:
يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدى بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ اِلاَّ الْفاسِقينَ. (1)
به سبب قرآن، گروهى را گمراه مى سازد و گروهى را هدايت مى كند، و جز بدكاران را گمراه نمى سازد.
ملاّى رومى، تمثيل عالى و زيبايى براى اين مطلب آورده است، مى گويد:
از خدا مى خواه تا زين نكته ها
زآنكه از قرآن بسى گمره شدند
مر رسن را نيست جرمى اى عنود
چون تو را سوداى سربالا نبود
در نلغزى و رسى در منتها
زين رسن قومى درون چه شدند
چون تو را سوداى سربالا نبود
چون تو را سوداى سربالا نبود
قرآن و مكتب حسينى ريسمان هايى هستند كه قدرت دارند بشر را از چاه نگونبختى به اوج سعادت بالا برند; يكى حَبْلٌ مِنَ اللّه و دومى حَبْلٌ مِنَ النّاس است ولى اگر كسى از اين دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ريسمان نيست، علت اين است كه او در سر سوداى بالا رفتن نداشته است و البته
[ 1ـ بقره / 26.
]
چنين مردمى به وسيله قرآن و مكتب حسينى به قعر دوزخ برده مى شوند و اين حقيقت در جهان ديگر چنين مجسم مى گردد كه به فرمان قرآن و امامان به دوزخ افكنده مى شوند; و اين است معنى قسيم الجنّة و النّار بودن.
در روايتى از رسول اكرم آمده است:
اِنَّ الْقُرآنَ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ ماحِلٌ مُصَدَّقٌ. (1)
قرآن شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته است و سعايت كننده اى است كه سعايتش پذيرفته مى شود.
حقيقتاً تعبير عجيبى است. مى فرمايد: قرآن كريم، هم شفيع مؤمنان و نيكوكاران است به بهشت سعادت، و هم خصم كافران و مجرمان است به سوى دوزخ; واسطه اى است كه آنان را به بهشت برين و اينان را به دوزخ مى كشاند.
اين نوع از شفاعت را شايسته است شفاعت رهبرى بناميم و مى توان آن را شفاعت «عمل» هم ناميد; زيرا عامل اساسى اى كه در اينجا موجب نجات يا بدبختى گرديده است همان عمل نيكوكار و بدكار است.
روشن است كه هيچ يك از اشكالات شفاعت بر اين گونه از شفاعت كه شرح داده شد وارد نيست و مخصوصاً شفاعت به اين معنى با «عدل الهى» به هيچ وجه منافات ندارد، بلكه مؤيّد آن است.