اصل تطهير
در نظام هستى، يكى از جلوه هاى رحمت الهى، نمود تطهير است. دستگاه آفرينش داراى خصيصه شستشو و تطهير است. اينكه درياها و گياهان، گاز انيدريد كربنيك هوا را مى گيرند و جوّ را تصفيه مى كنند يكى از مظاهر تطهير است. اگر هوايى كه به وسيله تنفس موجودات زنده و احتراق مواد سوختى آلوده شده است به وسيله پالايشگاه گياه و دريا پاك نمى شد، جوّ زمين در مدت كوتاهى صلاحيت زيستن را از دست مى داد; زيرا تنفس در آن غير ممكن مى گشت. تجزيه لاشه هاى حيواناتى كه مى ميرند، و همچنين تجزيه زوائدى كه از موجودات زنده دفع مى گردد يك نمونه ديگر از پالايش و تطهير آفرينش است.همين گونه كه در ماديات و قوانين عالم طبيعت، مظاهرى از تطهير و تصفيه وجود دارد، در معنويات هم مصاديقى از براى تطهير و شستشو يافت مى شود مغفرت و محو عوارض سوء گناه از اين
[ 1ـ انبياء / 101. ]
قبيل است. «مغفرت» عبارت است از شستشو دادن دل ها و روان ها ـ تا حدى كه قابل شستشو باشند ـ از عوارض و آثار گناهان.
البته بعضى از دل ها قابليت خود را از براى پاكيزه شدن آنچنان از دست مى دهند كه ديگر با هيچ آبى تطهير نمى پذيرند. آن ها گويى تبديل به عين نجاست شده اند. كفر و شرك نسبت به خدا وقتى كه در دل استقرار پيدا كند، دل را از قابليت تطهير خارج مى سازد. استقرار كفر در دل، در لسان قرآن كريم «مهر زده شدن دل» و «طبع و ختم الهى» ناميده شده است.