فلسفه نبوت يا نياز انسان به هدايت الهى (1)
فعاليت هاى التذاذى و تدبيرى
مكتب يا ايدئولوژى چيست و چگونه تعريف مى شود؟ چه ضرورتى است كه انسان به عنوان يك فرد و يا به عنوان عضو يك جامعه پيرو يك مكتب باشد و به يك ايدئولوژى بپيوندد و ايمان داشته باشد؟ آيا وجود يك ايدئولوژى براى فرد يا جامعه انسان ضرورى است؟ مقدّمه اى اينجا لازم است.فعّاليّت هاى انسان دو گونه است: التذاذى و تدبيرى.
فعّاليّت هاى التذاذى همان فعّاليّت هاى ساده اى است كه انسان تحت تأثير مستقيم غريزه و طبيعت و يا عادت ـ كه طبيعت ثانوى است ـ براى رسيدن به يك لذّت و يا فرار از يك رنج انجام مى دهد; مثلا تشنه مى شود و به سوى ظرف آب دست مى برد، گزنده اى مى بيند و پا به فرار مى گذارد، ميل شديد به سيگار پيدا مى كند و سيگار آتش مى زند.
اين گونه كارها كارهايى است موافق و ملايم با ميل، و مستقيماً با لذّت و رنج سر و كار دارد. كار لذّت آور با نوعى جاذبه انسان را به سوى خود مى كشد و كار رنج آور با نوعى دافعه انسان را از خود دور مى سازد.
فعّاليّت هاى تدبيرى كارهايى است كه خودِ آن كارها جاذبه يا دافعه اى ندارند و غريزه و طبيعت، انسان را به سوى آن كارها نمى كشاند و يا از آنها دور نمى سازد، انسان به حكم عقل و اراده به خاطر مصلحتى كه در آنها نهفته است و يا به خاطر مصلحتى كه در ترك آنها مى بيند آنها را انجام مى دهد يا ترك مى كند; يعنى نيروى محرّك و برانگيزاننده انسان مصلحت است نه لذّت. لذّت را طبيعت
[ 1ـ مجموعه آثار، ج 2، ص 57 ـ 51 و 157 ـ 155.
]
تشخيص مى دهد و مصلحت را عقل. لذّت برانگيزاننده ميل است و مصلحت برانگيزاننده اراده. انسان از كارهاى التذاذى در حين انجام كار لذّت مى برد ولى از كارهاى مصلحتى لذّت نمى برد، امّا از تصوّر اينكه گامى به سوى مصلحت نهايى ـ كه خير و كمال و يا لذّتى در آينده است ـ نزديك مى شود خرسند مى گردد. فرق است ميان كارى كه لذّت بخش و مسرّت آفرين باشد با كارى كه لذّتى نمى بخشد و احياناً رنج آور است ولى انسان با رضايت و خرسندى آن رنج را تحمّل مى كند. كارهاى مصلحتى در اثر دوردست بودن نتيجه، لذّت آور و بهجت زا نيستند، امّا رضايت بخش هستند. لذّت و رنج از مشتركات انسان و حيوان است، امّا رضايت و خرسندى و يا كراهت و نارضايى از مختصّات انسان است، همچنانكه آرزو داشتن از مختصّات بشر است. رضايت و كراهت و آرزو در قلمرو معقولات و در حوزه تفكّرات بشر واقع اند، نه در حوزه حواس و ادراكات حسّى او.
گفتيم كه انسان كارهاى تدبيرى خويش را با نيروى عقل و اراده انجام مى دهد، برخلاف كارهاى التذاذى كه به حكم احساس و ميل صورت مى گيرد، معنى اينكه به حكم عقل انجام مى گيرد اين است كه نيروى حسابگر عقل، خير و كمال و يا لذّتى را در دور دست مى بيند و راه وصول به آن را كه احياناً صعب العبور است كشف مى كند و طرح وصول به آن را مى ريزد; و معنى اينكه با نيروى اراده انجام مى گيرد اين است كه در انسان يك قوّه وابسته به قوّه عقل وجود دارد كه نقش اجرا كننده مصوّبات عقل را دارد و احياناً بر خلاف همه ميل ها و همه جاذبه ها و كشش هاى طبيعى، مصوّبات عقلانى و طرح هاى فكرى را به مرحله عمل در مى آورد.
يك دانشجو، طبيعت جوانى اش او را به سوى خواب و خوراك و آسايش و شهوترانى و بازيگوشى مى خواند، امّا عقل حسابگرش كه از يك طرف به مآل وبال آور اين كارها و از طرف ديگر به عاقبت عافيت آفرين سختكوشى ها و بى خوابى ها و چشم از شهوت و لذّت پوشيدن ها مى انديشد، به حكم مصلحت به او فرمان مى دهد كه شِقّ دوم را انتخاب كند. در اين هنگام انسان حكم عقل را كه مصلحت است بر حكم طبيعت كه لذّت است ترجيح مى دهد. همچنين يك بيمار از دوا نفرت دارد، از نوشيدن دواى تلخ و بدمزه رنج مى برد، امّا به حكم عقل مصلحت انديش و با نيروى اراده حاكم بر ميل ها، دواى تلخ بدمزه را مى خورد.
عقل و اراده هر اندازه نيرومندتر باشند فرمان خود را بهتر بر طبيعت ـ على رغم تمايلاتش ـ تحميل مى نمايند.