فعاليت هاى انسانى و حيوانى
انسان در فعّاليّت هاى تدبيرى خود همواره يك طرح و نقشه و يك تئورى را در مرحله عمل پياده مى كند. انسان هر اندازه از ناحيه عقل و اراده تكامل يافته تر باشد، فعّاليّت هايش بيشتر تدبيرى است تا التذاذى، و هر اندازه به افق حيوانيّت نزديكتر باشد فعّاليّت هايش بيشتر التذاذى است تا تدبيرى; زيرا فعّاليّت حيوان همه التذاذى است. در حيوان احياناً فعّاليّت هايى كه نشان مى دهد براى هدف ها و نتيجه هاى دور دست است ديده مى شود از قبيل لانه ساختن ها، مهاجرت ها، جفتگيرى ها، و توليد نسل ها; ولى هيچ يك از آنها آگاهانه و از روى وقوف به هدف و از روى تفكّر براى پيدا كردن راه وصول و انتخاب وسيله صورت نمى گيرد، بلكه با نوعى الهام جبرى و غريزى از ماوراء صورت مى گيرد. انسان از نظر فعّاليّت هاى تدبيرى تا آنجا دايره فعّاليّتش گسترش مى يابد كه فعّاليّت هاى التذاذى اش را هم در بر مى گيرد; يعنى برنامه ريزى هاى مصلحتى تا آنجا ممكن است به دقّت پى ريزى شود كه لذّت ها در كادر مصلحت ها قرار گيرد و هر لذّتى در عين اينكه لذّت است مصلحت هم باشد و هر فعّاليّت طبيعى در همان حال كه پاسخگويى به دعوت طبيعت است اطاعت فرمان عقل نيز باشد. اگر فعّاليّت تدبيرى، فعّاليّت هاى التذاذى را زير پوشش خود قرار دهد، و اگر فعّاليّت هاى التذاذى، بخشى از طرح كلّى و برنامه عامّ تدبيرى زندگى قرار گيرد، طبيعت با عقل و ميل با اراده انطباق مى يابند.فعّاليّت تدبيرى به حكم آنكه بر محور يك سلسله غايات و اهداف دوردست مى گردد، خواه ناخواه نيازمند به طرح و برنامه و روش و انتخاب وسيله براى وصول به مقصد است، و تا آنجا كه جنبه فردى دارد ـ يعنى يك فردْ خود براى خود تدبير مى كند ـ طرّاح و برنامه ريز و تئوريسين و تعيين كننده راه و روش و وسيله، عقل فردى است كه البتّه با ميزان معلومات و اطّلاعات و آموخته ها و نيرومندى قضاوت او بستگى دارد.