سيماى ختم نبوّت از ديدگاه اسلام - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيماى ختم نبوّت از ديدگاه اسلام

قبل از هر چيز لازم است با سيماى ختم نبوّت آنچنانكه اسلام ترسيم كرده است آشنا بشويم و آن را بررسى كنيم، سپس پاسخ پرسش هاى خود را دريافت داريم.

در سوره احزاب آيه 40 چنين مى خوانيم:

ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا اَحَد مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيّينَ .

محمّد پدر هيچيك از مردان شما نيست; همانا او فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران است. (1)

[ 1ـ يكى از عادات عرب و بعضى از ملل ديگر «پسرخواندگى» بود و اسلام آن را منسوخ كرد. «پسر خوانده» در ارث و روابط خانوادگى همانند پسر واقعى به شمار مى رفت.
    رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) آزاد شده اى داشت به نام زيد بن حارثه كه پسر خوانده آن حضرت نيز به شمار مى رفت. مردم طبق معمول انتظار داشتند كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) با پسر خوانده خويش مانند پسر واقعى رفتار كند، همچنانكه خود آنها مى كردند. مفاد اين آيه اين است: محمّد را پدر هيچ يك از مردان خود (زيد بن حارثه يا شخص ديگر) نخوانيد; او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران بشناسيد و بخوانيد.
]

اين آيه رسماً حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) را با عنوان «خاتم النّبيّين» ياد كرده است.

كلمه «خاتَم» به حسب ساختمان لغوى خود در زبان عربى، به معنى چيزى است كه به وسيله آن به چيزى پايان دهند. مُهرى كه پس از بسته شدن نامه بر روى آن مى زدند به همين جهت «خاتم» ناميده مى شد. و چون معمولاً بر روى نگين انگشترى، نام يا شعار مخصوص خود را نقش مى كردند و همان را بر روى نامه ها مى زدند، انگشترى را «خاتم» مى ناميدند.

در قرآن هر جا و به هر صورت مادّه «ختم» استعمال شده است مفهوم پايان دادن يا بستن را مى دهد. مثلاً در سوره يس آيه 65 چنين مى خوانيم:

اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى اَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا اَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما كانوا يَكْسِبونَ.در اين روز به دهان هاى آنها مُهر مى زنيم و دست هايشان با ما سخن مى گويند و پاهاشان بر آنچه به دست آورده اند گواهى مى دهند.

لحن آيه مورد بحثْ خود مى رساند كه قبل از نزول اين آيه نيز پايان يافتن نبوّت به وسيله پيغمبر اسلام در ميان مسلمين امرى شناخته بوده است. مسلمانان همان طورى كه محمّد را «رسول اللّه» مى دانستند، «خاتم النّبيّين» نيز مى شناختند. اين آيه فقط يادآورى مى كند كه او را با عنوان پدرخوانده فلان شخص نخوانيد; او را با همان عنوان واقعى اش كه رسول اللّه و خاتم النّبيّين است بخوانيد.

اين آيه فقط به جوهر و هسته مركزى انديشه ختم نبوّت اشاره مى كند و بر آن چيزى نمى افزايد.

در سوره حجر آيه 9 چنين آمده است:

اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظونَ.ما خودْ اين كتاب را فرود آورديم و هم البتّه خود نگهبان آن هستيم.

در اين آيه با قاطعيّت كم نظيرى از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودى سخن رفته است.

يكى از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديل هايى است كه در تعليمات و كتب مقدّس پيامبران رخ مى داده است و به همين جهت آن كتاب ها و تعليمات، صلاحيّت خود را براى هدايت مردم از دست مى داده اند. غالباً پيامبران احيا كننده سنن فراموش شده و اصلاح كننده تعليمات تحريف يافته پيشينيان خود بوده اند.

گذشته از انبيائى كه صاحب كتاب و شريعت و قانون نبوده و تابع يك پيغمبر صاحب كتاب و

شريعت بوده اند، مانند همه پيامبران بعد از ابراهيم تا زمان موسى و همه پيامبران بعد از موسى تا عيسى، پيامبران صاحب قانون و شريعت نيز بيشتر مقرّرات پيامبر پيشين را تأييد مى كرده اند. ظهور پياپى پيامبرانْ تنها معلول تغيير و تكامل شرايط زندگى و نيازمندى بشر به پيام نوين و رهنمايى نوين نيست، بيشتر معلول نابودى هاو تحريف و تبديل هاى كتب و تعليمات آسمانى بوده است.

بشرِ چند هزار سال پيش نسبت به حفظ مواريث علمى و دينى ناتوان بوده است، و از او جز اين انتظارى نمى توان داشت. آنگاه كه بشر مى رسد به مرحله اى از تكامل كه مى تواند مواريث دينى خود را دست نخورده نگهدارى كند، علّت عمده تجديد پيام و ظهور پيامبر جديد منتفى مى گردد و شرط لازم (نه شرط كافى) جاويد ماندن يك دين، موجود مى شود.

آيه فوق به منتفى شدن مهمترين علّت تجديد نبوّت و رسالت از تاريخ نزول قرآن به بعد اشاره مى كند، و در حقيقت، تحقّق يكى از اركان ختم نبوّت را اعلام مى دارد.

چنانكه همه مى دانيم در ميان كتب آسمانى جهان تنها كتابى كه درست و به تمام و كمال دست نخورده مانده قرآن است. بعلاوه، مقادير زيادى از سنّت رسول به صورت قطعى و غير قابل ترديد در دست است كه از گزند روزگار مصون مانده است. البتّه بعد توضيح خواهيم داد كه وسيله الهى محفوظ ماندن كتاب آسمانى مسلمين، رشد و قابليّت بشر اين دوره است كه دليل بر نوعى بلوغ اجتماعى انسان اين عهد است.

در حقيقت، يكى از اركان خاتميّت، بلوغ اجتماعى بشر است به حدّى كه مى تواند حافظ و نگهبان مواريث علمى و دينى خود باشد و خود به نشر و تبليغ و تعليم و تفسير آن بپردازد. در باره اين مطلب بحث خواهيم كرد.

/ 243